محل کار (۱)

1397/08/25

سلام،اشکان هستم تازه وارده خانواده بزرگ شهوانی
این داستان بیوگرافی اول رابطه هستش و تو این قسمت خبری از بکن بکن نیست،لطفا اگه حوصلشو ندارید نخونید

اگه اشکال تایپی دید به بزرگی خودتون ببخشید چون دارم با گوشی مینوسیم
من یه جون ۲۸ ساله هستم با تیپ معمولی قیافه معمولی،قدم ۱۸۰ هستش و وزنم ۸۴،نه بدنسازی میرم نه ورزشه دیگه ای کار میکنم چون از وقتی که تونستم فرق خوب و از بد تشخیص بدم مجبور شدم کار کنم بخاطر مسائلی،پس بخاطره همین یه اندام معمولی دارم،خوب بریم سراغ داستانمون
بعد از چند سال شاگردی تو بازار تهران تونستم یه سرمایه کوچیکی جمع کنم و برای خودم یه مغازه کوچولو باز کنم،تو همون صنفی که بودم،یعنی لباس زیر زنونه و مردانه،خوب تقریبا همه میدونن که این شغل چه داستان های داره،همجوره مشتری پیشمون میاد،از محجبه باکلاس که ادم روش نمیشه تو صورتش زل بزنه تا خاله و انواع اقسام جنده ها که برای یه ست ۲۰ هزار تومنی حاضرن همونجا بهت بدن
من زیاد تو این داستانا نبودم نه اینکه دوس نداشته باشم بخاطره اینکه کلا ادم سرد مزاجی بودم ولی خوب با چندتا از مشتری های خوبمم بودم در حد ۳ ۴ بار
بعد تقرببا یک سالی که مغازمو داشتم یه پسر با قد ۱۷۳ و وزنه ۷۰ کیلو با یه اندام خیلی سکسی و پوست گندمی اومد تو مغازه،از همون لحظه ی اول که دیدمش متوجه شدم که ترنس هستش،چون لباشو پرتز کرده بودو صورتش یه ارایشه کمی داشت،موهاش تقریبا کوتاه بود ولی نوک موهاشو بلونده خیلی خوشگلی کرده بود،کلا خیلی جذاب،جوری که بیشتره مغازه دارا روش قفل کرده بودن،اومد تو و با لحنی زنونه و کلی خجالت سرشو انداخت پایین و پرسید که لباس خواب سکسی داری،باسن بزرگی داشت ولی سینه هاش مثل ما مردا معمولی بود و تمام لباس هایی که من داشتیم سایز سینش نمیخورد هیجوره بهش،گفتم دارم ولی فک نکنم سایزت بشه،گفت اشکالی نداره اگه میشه نمونهاشو بدید ببینم،ژرنال و اوردمو شروع کرد به دیدن منم زل زده به صورتش و دلم براش میسوخت،۳ تا مدل انتخاب کردو دادم بهش و گفت اگه اشکالی نداره ببره بپوشه و اگه دوس نداشت بیاره عوض کنه،تو کاره ما اینچزا ممنوع هستش بخاطره مسایل بهداشتی ولی گفتم اشکالی نداره چون دوس داشتم بیشتر ببینمش،فرداش اومدو یکی از اونارو میخاست عوض کنه،منم با روی باز ازش استقبال کردم،تو همین داستانا بودیم که شروع کردم باهاش حرف زدن،بعده چند دیقه حرف گفتم که اینجوری اذیت نمیشی،مردم اذییتت نمیکنن که اونم سفره دلش باز شد،بعد کلی حرف بهم گفت که کانال داری تو تلگرام تا نمونه کارهارو ببینه و تا بازار نیاد که مردم اذیتش نکنن منم شمارمو دادمو گفتم که ادد میکنمت،بعد یه ساعت بهم پی ام داد،وقتی پی ام و باز کردم باورم نمیشود که این همون اقا سامان باشه،بله اسمش سامان بود ولی اسم تلگرامش ساغر،تو عکسای پروفایلش همش تیپ زنونه داشت با ارایش خیلی خوشگل،برام عجیب بود که به ترنس تونسته منو داغ کنه
بعد از چند روز حرف زدن گفت که خیلی تنهاس و کسی نیست که باهاش بره بیرون،میگفت پسره همسایشون هی اذیتش میکنه و بزور چندبار که تنها بوده تو خونه خفتش کرده،دلم براش خیلی میسوخت،پدرو مادرش از هم جدا شده بودن سر اینکه بچشون همچین مشکلی داره،باباش یه مرده خیلی مذهبی بود و از ابوش میترسید،یجوری یا ساغر یا همون سامان رفتار کرده بود که انگار تمام بدبختیاش بخاطره این بوده،مامانشم ازدواج کرده بودو هفته ای ۲ روز بهش سر میزد و ساغر با مادر بزرگه تنهاش زندگی میکرد،واقعا چرا ما مردم اینجوری هستیم و وقتی یه ترنس میبینیم جوری باهاش رفتار میکنیم که انگار جندس
ساغر یجورایی به دلم نشسته بود،نمیدونم بخاطره این بود که من تا حالا تجربه با یه ترنس بودنو نداشتم یا واقعا دوستش داشتم،خلاصه بعد چند وقت منو ساغر با هم دوس شدیمو میرفتیم بیرونو کلی خوش میگذروندیم
یه شب که تازه از مهمونی برگشته بودیم بهم اس ام اس داد که من تنهام خونه و مادر بزرگم رفته خونه خواهرش،میترسید که باز پسره همسایه بالی بیادو اذیتش کنه،بهم گفت که برم پیشش منم قبول کردم،یجورایی روش غیرت داشتم
رفتم زنگو زدم درو باز کرد وقتی رفتم طبقه دوم دیدم با یه تیپی وایساده جلو در که همونجا کیرم راست شد،یه دامنه کوتاه قرمز با یه تاپ نیم تنه مشکی که از پاینش ادامه تاپ ربش ریش شدده بودو اویزون بود،یه ارایشه خیلی غلیظ و خوشگل با ناخونهای لاکه قرمز زده،از این همه دخترو زنی که تا حالا دیده بودم کس تر شده بود،انقد مجذوبش شده بودم که با سردیه دستش که رو صورتم کشید به خودم اومدم،داشت به کیره راست شده من میخندید،گفت خودت نیومده انگاری که الان ابت میاد،تاحالا اینجوری حرف نزده بودیم با هم،دستمو گرفت و گفت زود بیا تو تا کسی نیومده

دوستان ببخشید که تا اینجا بیشتر ننوشتم،اگه دوس داشتید و خوشتون اومده بگید که ادامشو بنویسم،لطفا کم فحش بدید چون اول داستان گفتم که این بیوگرافی اول رابطه هستش و اگه حوصلشو ندارید نخونید

پایان قسمت اول

نوشته: Ashkan-khaaan


👍 7
👎 1
12968 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

730698
2018-11-16 21:15:02 +0330 +0330

کوسیشر

0 ❤️

730700
2018-11-16 21:22:55 +0330 +0330

سلام پویا هستم ۲۱ قم دنبال رفاقت واقعی سالم با ترنس هستم که کنار هم باشیم همه جور حمایتش کنم
کسی بود پیام بده

0 ❤️

730794
2018-11-17 08:54:06 +0330 +0330

همچین فلک زده های مثل این(- پو یا-) تو ایران هستش؟؟
که اینقد ذلیلانه گدایی میکنه؟
قحطی کوص اومده؟؟
خاک برسرت

1 ❤️

730802
2018-11-17 09:22:54 +0330 +0330

دستت درد نکنه داستانت جالبناک بود.به حرف این ادمای جغی که هی میان واسه هر نوشته ای پیام چرت و پرت میزارن هم اصلا توجه نکن لطفا.موفق باشی.

0 ❤️

730892
2018-11-17 20:25:16 +0330 +0330

حتما در قسمت بعدی مینویسی که چون سرد مزاج بودی اون میومد و پشت مبارکت رو اباد میکرد.

0 ❤️

731226
2018-11-19 20:16:52 +0330 +0330

حتما در ادامه داستانت هرطور شده عمو کاندومی رو لحاظ کن وگرنه میاد خارتو میگاد.

0 ❤️