...قسمت قبل

صبح دیر بیدار شدم یه حس سبکی خیلی خاص داشتم سریع گوشیمو نگا کردم معصوم پیام داده بود
؛ صبح بخیر عزیزم میخامت😘😘😘
: صب بخیر فداتشم منم میخامت خیلی زیاد
پیامم حدودای ۱۱ سین شد، ظهر که اومدم از پله ها رفتم کفشای جوادم بود،ضد حال شدم منتظر پیام معصوم بودم تا یک و خورده ای خبری نشد که پیام داد
؛ بهرام من در چه حاله، چرا ازش بیخبرم؟
؛ نکنه دیگه نمیخادتم😓
: به به معصوم خانوم، تو کجایی مردم از خماری
؛ من که زیر شمام، البته طبقه زیری شما
: دیدم جواد خونه س پیغام ندادم گفتم شاید باهمید
؛ نه عزیزم چه باهمی،تو آشپزخونه داره خودشو میزون میکنه
: ؟؟؟
؛ داره شیره میکشه
: مگه جواد مواد میزنه
؛ آره خیلی وقته
یه ساعتی چت کردیم ازینکه جواد کاملا تو سکس ناتوان شده و چون معصوم بچه دار نمیشه با هم کنار اومدن و درحقیقت فقط همخونه ن و به این سبک زندگی کنار اومدن
: پس نیازاتو چطور رفع میکنی؟
؛ خود ارضایی میکنم،البته یه پلاگ هم دارم😜
: پلاگ چیه دیگه؟
؛ دفعه بعد نشونت میدم
: تو جوونی خوشگلی خوشهیکل خوش سروزبون شاغل همه چی تموم چرا جدا نمیشی، شوهرکنی زندگی بهتری داشته باشی؟
؛ عزیزم مثل اینکه متوجه نشدی چی گفتم ، بچه م نمیشه، همین خودت حاظری زن نازا بگیری؟
چون خودم بچه دار نمیشدم و زن مرحومم به پام نشسته بود غصه م گرفت و بغض کردم و هیچی نگفتم
؛ چرا ساکت شدی؟ جواب منو ندادی
: معصوم جان بچه که همه زندگی نیس آدم عشق میخاد،سکس میخاد،همدم و هم مونس میخاد کسی که تو همه شرایط کنارش باشه و از وجودش لذت ببره
؛ عزیزم جواد همه اینارو داره فقط سکس نمیکنه و بیخیال بچه س
تقریبا قانع شدم و چتمون تموم شد
دوروز پشت سرهم به جواد ماموریت نخورد و شبها خونه بود، از تو اینترنت پلاگ را سرچ کردم و دیدم چه وسایل جانبی جنسی ای واسه لذت بیشتر ساخته شده و من اصلا ندیدمشون
شب سوم ماموریت دوروزه داشت، قرار مون ساعت ۱ شب تا صبح بود چون اونروز معصوم کلاس درس نداشت، دل تو دلم نبود،با اینکه دیر انزال بودم ساعت ده یک قرص تاخیری خوردم قرار بود مشروب هم ببرم
ساعت یک پیام داد که بیا،اروم و بی سروصدا رفتم ، یک نور بسیار ضعیف از تو آشپزخونه آویزون بود معصوم یک لباس زیر توری سرتاپا مشکی پوشیده بود که تموم بدن مرمریش مشخص بود یه کانال ماهواره ای موسیقی با صدای کم که نورهای ناموزونش تو تاریکی فضا یه رقص جذابی تشکیل میداد ،نه تنها کیرم تموم بدنم تحریک شد بغلش کردم و لب تو لب انگار یه عمره ندیدمش رفتیم تو آشپزخونه مزه مشروب رو میز گذاشته بود از ویسکی خودم دو پیک ریختم، گفت
؛ تاحالا ویسکی نخوردم فقط دو بار یک پیک شراب خوردم
: پس ویسکی سنگینه یه تیکه یخ بنداز که رقیق شه
با چشاش داشت دیونه م میکرد لبای قلوه ایشو جمع میکرد و بوس میداد یه تیکه یخ انداخت بازم لباشو تو لبام گرفتم نوک سینه هاش سفت شده بود پیکهامونو زدیم به هم و بالا رفتیم ،ویسکی و یخ براش تیز و سنگین بود به سرفه افتاد و یه تیکه پرتقال دهنش گزاشتم قرمز شده بود گفت؛ این چه زهرماریه که مردم میخورن؟؟؟
باز لب تو لب شدیم، گفتش ولی بو و طعم ویسکیو که از لب و دهنت میگیرم بیشتر حالی به حالیم میکنه، تنش داغ شده بود برا من یه پیک ریخت و بادستاش بهم داد که بخورم و سریع لباشو رو لبم گذاشت و گفت؛ امممممم نه بابا زهر مارم نیس خیلیم با حاله زبونشو تو دهنم کرد و کیرمو از روشلوار گرفت ممه هاشو میمالوندم گفت ؛ زبونم داره گزگز میکنه یه پیک دیگه میخام
ظاهرا ویسکی زود عمل کرده بود، براش ریختم و یخ گذاشتم تا رقیق بشه چشاش خمار شده بود و صورتش قرمز، یه سیگار برگ کاپیتان بلک روشن کرد و دوتا کام محکم زد، باینکه از سیگار بدم میومد اما ترکیب دود کاپیتان بلک و ویسکی رِدلیبل هارمونی اِروتیک بینظیری به پا کرده بود ، پیکهامونو زدیم، سرفه نکرد اما صورتشو جم کرد یه قاچ کیوی دهنش گذاشتم صورتشو جلو آورد و زبونشو تو دهنم کرد مزه ترش کیوی تو دهنم پخش شدبا ولع قطرات ویسکی داخل دهنم را با زبونش جذب میکرد یه کام سیگار گرفت و زبونشو تو دهنم کرد ، دهنم یکباره تلخ شد که خوشم نیومد
یه پیک دیگه زدم که طعم سیگارو ببره معطل نکرد و زبونشو دهنم کرد و گفت ؛ ویسکی اینطوری حال میده حرف زدنش کند شده بود‌،مست شده بود رفتیم تو اتاق خواب لباسامو دراوردم یهویی کیرمو بلعید،اینبار ساک زدنش فرق میکرد، تا ته تو حلقش نگه میزاشت و عوق میزد آب از چشاش جاری بود، برا من لذتی نداشت ولی با تموم وجود حال میکرد، یهو بلند شد و رفت تو آشپزخونه یه لیوان نصفه ویسکی آورد و کیرمو توش کرد و گذاشت دهنش و با تموم وجود میمکید و درآورد و آهههه بلندی کشید و گفت آخرشه من فقط نگاه میکردم بازم کیرمو تو ویسکی زد و بلعید و تا ته حلقش برد، چشای پرآبش از حدقه درومده بود یهو کیرمودرآورد و آب دهنش ریخت رو ممه های پرتقالی زیر تورش طاقت نیوردم به پشت انداختمش رو تخت طوری که دهنش زیر کیرم بود ، کیرمو تو دهنش کردم و تلمبه میزدم کیرمو تو حلقش نگه داشتم چند قطره ویسکی رو کیرم ریختم و تلمبه زدم داشت دیونه میشد با دست اشاره کرد که نگه دارم، بلند شد و از داخل کشو یه چیزی اورد از ظاهرش فهمیدم همون پلاگینه، گفت؛ این پلاگه که بهت گفتم، رو تخت نشستم و کیر ویسکی زدمو تو دهنش کرد و همون طوری چمباتمه زد و کونشو بالا گرفت و گفت پلاگو تو کونم بزار. درحالی که کیرم تو حلقش بود سعی کردم آروم کونش بزارم اما خشک بود، یه کم تف زدم و آروم آروم فروش کردم که قُلُپی تو کونش فیکس شد، بلند شد و لیوان ویسکی رو جلو دهنم گرفت و گفت؛ بعدش ویسکی رو تو دهنم تفش کن، همون کارو کردم، تو دهنش چرخوند و قورتش داد، تو تخت بغلش کردم داغ داغ تموم بدنش ضربان داشت طعم و بوی ویسکی تو دهنش خیلی هوس برانگیز بود،دستمو رو کوسش گذاشتم خیس و داغ له له برا کیر میزد چشماشو بسته بود  گفت؛ بکنم بکنم، کُسم داره تیرمیکشه شیهه برا کیر میکشه
قمبل کرد و کوس و کون پلاگ شده شو بالا داد محو کفل و باسن خوشتراشش زیر توری بودم که خودش دو دستی چنگ زد و از رو کوسش زیرپوش توریشو جر داد، نگین قرمز پلاگ زیر نور کم میدرخشید گفت ؛ چرا منتظری تا دسته فرو کن، کیرمو میزون کردم و یهو فرو دادم جیغ زد، پلاگین تو کونش فضای کوسشو تنگ کرده بود،تا دسته کیرتو کوسش بودم،
گقتم: خوبی
؛ آره خوبم خیلی اروم تلمبه بزن پدرسگ
مست بود و دری وری میگفت، تو کوسش تلمبه میزدم بالهجه محلی خودشون عشوه گرانه حرف میزد و من کم حالیم میشد واقعا کوسش تنگ شده بود و لذت عجیبی میبردم، تو قمبل کردنش سرپا شدم و تا دسته فرو میبردم،ساق پامو گرفته بود و میگفت پاتو رو کله م بزار، نمیفهمیدم چی میگه تا اینکه خودش کف پامو رو کله ش گذاشت گفت حالا بکنم، محکم بکنم،پاره م کن ، بدجور تحریک شدم قدرت تلمبه هامو بیشتر کردم زیر پا و کیرم زوزه میکشید و میگفت بِدِه بیشتر میخام حرفاش بریده بریده و نامفهوم بود به لرزش افتاد زیر کیرم وول میخورد بالشو گاز گرفته بود یهو کونشو بالا داد و همانطور که بالش تو دهنش بود یه عرررر کلفت زد حس کردم یه آب داغی از زیر کیرم زد بیرون و به بغل افتادرو تخت جفتمون تند نفس میزدیم بغلش کردم و گفتم : خوبی؟
به سختی حرف میزد و گفت : خوبم خوبم بازم بکنم
بغلش کردم گفت ویسکی میخام، خیلی مست بود نمیشد بهش بدم
گفتم: تموم شد همشو خوردم
؛ نه بازم میخام ویسکی میخام،کیر میخام میخاست داد بزنه
گفتم : باشه همون لیوانو آب زدم و بهش دادم
گفت؛ الان طعمش خوبه
پلاگین را تو کونش عقب جلو میکرد و گفت کونم بزار بدجوری میخاد
همونطوری که به بغل خوابیده بود پشتش رفتم و آروم تا نیمه فرو کردم و تلمبه زدم گفت؛ فایده نداره منو به پشت خوابوند و اومد رو کیرم و تنظیش کرد و تا ته نشست روش یه نفس عمیق از اعماق وجودش کشید و همونجا نشست پلاگین را برداشت و به کوسش میمالوند و تو دهنش میزاشت،از فرط مستی نمیتونست خودشو کنترل کنه و هی اینور اونور میشد و میگفت؛ کیر میخام تموم بدنم کیر میخاد،بکنم،بکنم
خودشو روم خم کرد و لباشو گرفتم و تند از زیر به بالا تلمبه میزدم آه میکشید و میگفت ؛کیر میخام
در حالیکه کف دستامون تو هم قفل بود و لب تولب و رو من خم شده بود کونشو همزمان با تلمبه هام بالا پایین میکرد این مدل کون کردن خیلی پر از لذت بود و حس کردم دارم میام ، منم با تموم وجود آبمو تو کونش خالی کردم و با صدا کشداری گفت جووووووون، رو کیرم نشست و کونش مثل دهنش کیرمو میک میزد کاملا خالی شدم وبیحال افتادم،پس از چند لحظه از رو کیرم بلند شد و آبم از تو کونش ریخت اطراف کیرم و بغلم دراز کشید
نمیدونم چه مدت گذشت ‌چشمامو باز کردم دیدم لخت تو بغلم خوابیده نیگاش کردم خیل مظلومانه سرش از رو بالم خزیده بود رو سینه م آرووم گونه هاشو میبوسیدم و موهای سیاهشو نوازش میکردم ،چشاشو باز کرد و لبخندی زد و باز لب تو لب
؛ بهرام خیلی بهم چسپید عاشقتم مرد عاشق کردناتم
: راضی بودی معصومم؟
؛ آررررره قربونت بشم با اینکه یه کم شکم داری بااین سنت خوب میکنی کیرتم که تا دس میزنم شق میشه
از گفتن حرفاش خرکیف شدم و محکم بغلش کردم موهاشو بو میکردم که کله شو پایین برد و کیرمو تو دهنش کرد آروم کیرم تو دهنش شق شد و گفت ؛ عاشق اینم که کیرت تو دهنم شق بشه،بعدش گفت بریم حموم بکنم
تور پاره شدشو از تنش دراوردم و رفتیم حموم هنوزم مست بود و میخندید زیر نور لامپ حموم هیکل خراطی شده ش دیوونه م کرده بود تو حموم به حالت داگی بازم کوس و کونشو کردم و اینبار زود ارضا شدم ، اومدیم بیرون نمیتونست سرپا بمونه، حوله تنش کرد و افتاد رو تخت و خوابش گرفت، منم اروم ویسکی رو برداشتم و رفتم واحد خودم.

ادامه...

نوشته: بهرام