اون قدیما عروسیا مثل حالا چند ساعت نبود،بلکه چندروز ادامه داشت مخصوصا اگه عروسی شهرستان بود،برا همین معمولا" عروسیارو تو تابستون مینداختن که مدرسه ها تعطیل باشه.
حال و هوای عروسیم که میاد خودتون می دونید چندتا قانون یا حکم شرعی تغییر می کنه…
مثلا" آرایش غلیظ اشکال نداره،رقص گروهی مجازه،آهنگ و …اشکال نداره…
دختر بچه ها هم به همه محرم هستن و زیر دامنای کوتاشونم جز یه شرط کوچیک چیزی نمی پوشن تا پاهای سفیدشون خوب تو چشم بزنه…
معمولا"هم تو این شرایط تا چندنفر دورهم جمع میشن برا بزن و برقص اولین کسایی که میندازن وسط همین دختربچه های شیطونن که اتفاقا" خوبم میرقصن.
خلاصه منم که تازه با روابط اونجوری آشنا شده بودم بهترین استفاده رو می بردم تا می تونستم صحنه های جذابو به خاطر میسپردم برا یه وقتایی و یه کارایی.
یادمه تو یکی از اون قدیمی ترینا که یادمه تو حاشیه عروسی با یکی از این جیگر کوچیکا داشتیم دوتایی تو حیاط بازی می کردیم که یه دفعه گفت یه چیز بگم به کسی نمیگی؟گفتم نه قول میدم.
گفت میای به بازی بکنیم؟گفتم چه بازی؟گفت بریم دودول یاشارو بخوریم.من که با همین یه جمله نزدیک بود خودمو خراب کنم خیلی ریلکس گفتم باشه ولی مطمئنی ناراحت نمیشه؟
گفت آره من چندبار باهاش از این کارا کردم.
یاشارم بدچیزی نبود ولی من فقط تو کف خودش بودم.
گفتم پس یه کاری کنیم.اول یه کم دوتایی بعد با یاشار قبوله؟
گفت باشه.
بهترین جا بالای راه پله ها بود که می رسیدبه پشت بوم.
گفتم من اول میرم تو بعدچنددقیقه یه جوربیا که کسی نبینه.
رفتم اونجا و دست به دول وایسادم تا اومد.
نفسم بنداومده بود و آب دهنم تو گلوم گیر کرده بود.
مونده بودم از کجا شروع کنم.
تو این فکربودم که یهو آبجی بزرگس از پایین صدا کرد که کی اون بالاس؟
من هیچی نگفتم خودش گفت منم آبجی.
پرسید چیکارمی کنی؟گفت هیچی داریم باپرهام بازی می کنیم.
آبجیش گفت تو پله ها خطرناکه نرده نداره برید تو حیاط بازی کنید.
اونم گفت چشم آبجی.
آبجیش که رفت اونم راه افتاد بره که گفتم صبر کن.
یه کم بهم نشون بدیم بهد بریم.گفت باشه.
با ترس و لرز و خجالت شلواروشرتمو کشیدم پایین.
اونم دامنشو داد بالا و شرتشو کشید پایین.
جفتمون لبخند خاصی زدیم گفتم دست بزن بهش.
دودولمو گرفتو گفت چقد گندس.منم دست زدم به کس کوچیکش و یه کم مالیدم.
بعد دودولمو به کسش مالیدمو گفتم بریم.بعدا" دوباره میاییم.
گفت باشه.رفتیم پایین و اون دوید سمت حیاط اما من اینطرفی خیلی ریلکس که کسی شک نکنه رفتم طرف دستشویی…
تارسیدم تو دستشویی و درو بستن شلوار و شرتو با هم درآوردمو با تصویری که چنددقیقه پیش دیده بودم یه حالی کردمو باز خیلی ریلکس و طبیعی اومدم بیرون.
ادامه دارد…
نوشته: پرهام
اون قدیما رو که دیدم اول داستان فکر کردم شخص آیت الله جنتی دست به قلم شده
با دوستان موافقم ادامه نده. همون دستشویی بمون کارتو بکن :)
میشه لطف کنی ادامش رو ننویسی لطفا !!!
ولی اینکه صادقانه گفتی یه جقی با سابقه و کهنه کاری. قابل تقدیره ،…سلام مجلوق
اون قدیما شما یادت نمیاد یه وسیله ای بود به اسم دسته بیل که فک کنم موقع همچین چرندگویی هایی خیلی کاربرد داشت الان علم پیشرفت کرده بدونه زحمت شده همون دسته بیل حواله ت
تاحالا در خصوص هیچ داستانی اینجا نظر ندادم ولی سایت محترم شهوانی این داستانی که گذاشتی میل جنسی به کودکان نویسنده رو نشون میده و در تمام دنیا جرم هستش.در قوانین سایت شهوانی هم این جرم هستش.
جالب برای من کسایی بیغیرتی و گی و بقیه تمایلات جنسی مسخره میکنن(چیزهایی که در بقیه دنیا کسی باهاش کاری نداره)ولی برای همچین داستان چندش آوری به به و چه چه میکنن.
كاری به تحریف جنسیت ندارم اما چیزی كه برای تو لذت بخشه برای من نفرت انگیزه این تجاوز به حریم یه بچست نكن این كارو داستان هم نخونده رد میكنم
نگا کن تو رو خدا هر کیو می بینی میاد خاطره دودول بازیشو میذاره.
اخه دچه جذابیتی داره، من نمیفهمم چرا این پسرا قد نخود عقل ندارن تا حشری میشن دست به قلم میشن
بابا شما همون جقتونو بزنید
مهرسانام
دخترم شما کلاس چندمی عموجان؟؟؟! (dash)
با بچه کوچولو هاااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این بچه کوچولو چن سالشه که ساک میزنه و با بی پروایی هرچه تمامتر به زبون میاره ؟؟؟؟
تو چن سالته ؟
پس این یاشار که قراربود کیرش خورده شه کوش ؟
خجالت نمیکشین به بچه ها رحم نمیکنین ؟
این بچه فردا احتمالا جا الکسیس و میگیره و برنده جایزه پورن استاری میشه .
این داستانی که گذاشتی میل جنسی به کودکان نویسنده رو نشون میده و در تمام دنیا جرم هستش.در قوانین سایت شهوانی هم این جرم هستش.
میشه دوستانه برادرانه رفاقتانه تجاوزبه کودکان روننویسیدمن باهیچ سکسی حرف ندارم ولی تجاوزبه کودکان اثرات خیلی بدی توروح وروان انهامیزاره لطفن بانی یک عمرنابودی کودکان نشویم (dash) ✋
جالب بود منم یه بار همچین اتفاقی برام افتاده
عمم معلمه یه روز که امتحان داشتن باهاش رفتم مدرسه خلاصه سرتونو درد نیارم اونجا با دختر سرایدار مدرسه ور رفتیم اونم بچه سال بود(کس کوچولو) اون موقع مدرسه هم نمیرفتم یا اگه میرفتم کلاس اول دوم بودم یادم نیست
مهرسانام شما زر نزني کسي نميگه لالي … برو به درسات برس بچه برو
خیلی ریلکس ادامه نده