پاهای خواهر بدنساز (۴)

1401/07/09

...قسمت قبل

سلام خدمت دوستان عزیز ادامه بدبختی هامو واستون تعریف میکنم.
خلاصه من توی اتاقم بودم داشتم از درد میکردم. کونم داشت می‌سوخت از طرفی دیگه پاهای خواهرم که توی دهنم داشت شست و شو میشد از جلوی چشمام نمی‌رفت. موقه شام شد رفتم پایین سر میز که همه بودن. به بدبختی نشستم ولی به روی خودم نمیوردم. خواهرم داشت زیر چشمی نگام میکرد و لبخند مرموزی میزد. بعد از شام رفتم توی اتاقم.خوابم برد که با دل‌درد عجیبی از خواب پا شدم. معدم داشت سوراخ میشد.رفتم مامان بابامو بیدار کردم و آماده شدیم بریم دکتر که خواهرم هم خودشو بمون رسوند و بامون اومد اما هیچ حرفی یا حرکتی نمیرد.رفتیم بیمارستان و گفتن ویروس زیادی وارد معدش شده و یک سری قرص واسم نوشتن و گفتن که برم سرمی بزنم. رفتم سر تخت و پرستار هم سرمی زد و خانواده هم بیرون اتاق بودن. منتظر بودم تموم بشه که خواهرم آمده تو اتاق. بدون مقدمه با حالت تحریک آمیز گفت جوووون در نهایت پاهام کار خودشونو کردن. منم رومو برگردوندم و جوابشو ندادم.گفت امشب اگر پسر خوبی باشم هم اون حال می‌کنه هم من. گفتم گمشو از جلو چشمام. که بلنشد و نگاهی به پشت سرش کرد و به بوس از لبم کرد و رفت. منم بدون هیچ کاری کیج شده بودم.کسی که داشت منو مثل سگ میکرد؛ بوسم کرد. اونم خواهرم. خلاصه ساعت ۱ یود اومدیم خونه و من رفتم که برم توی اتاقم که خواهرم به مامانم گفت مامان مهدی باید یکی پیشش باشه حواسش بهش باشه و بزار امشب پیشش بخوابم. مامانم هم گفت باشه مرسی دختر گلم که حواس دادشتو داری.اونم خودشو لوس کرد و گفت بریم داداشی. اتاق من دوبلکسه و پله داره و درحین رسیدن بهش یکی از در کونم زد و یواش گفت جوون مال خودمی. منم گفتم گمشو فقط توی اتاق و در رو ببند. بعد که در رو بست گفتم یه جوری تلافی میکنم که پشیمون بشی و حلش دادم و افتاد روی زمین.بلند شد گفت جووون تو فقط تلافی کن و لامپو خاموش کرد. هیچی معلوم نبود و نور ماه اتاق رو روشن نگه می‌داشت.گفت که یواش بشین روی تخت و هیچی نگو عوضی. منم گفتم اگه کاری کنی دیگه تحمل نمیکنم و میرم بهشون میگم. دیدم یه دفعه مامانم داشت میومد بالا، خواهرم هم سریع لامپو روشن کرد و فاصل گرفت از من و خودشو به ظاهر مشغول پهن کردن پتو کرد و منم روی تخت نشسته بودم. مامان اومد یه سری قرص و دارو داد و رفت. خواهرم هم بهش گفت شب بخیر و لامپو خاموش کرد.اومد پیشم و گفت عه تو که نشستی و بدون مقدمه و فاصله دست زد به کیرم و گفت خب آقایی رو بیدار کن که باید ازش معذرت خواهی کنم. کیرم هم با این جمله شهوت امیز شد به سنگ. خواهرم عشوه گری رو خوب بلد بود و همه حرفاش رو با شهوت و عشوه میزد. بعدش گفت خب منتظر چی هستی آقایی هم بیدار شد شلوار رو بده پایین. منم غرق در شهوت بودم و دادم پایین. کیر نه چندان بزرگ و معمولی من اومد بیرون. با دست گرفتش و یه لیس سراسری بهش زد و شروع کرد به ساک زدن. انصافا هیچ لذتی توی دنیا به اندازه ساک زدن بهتر نیست. کیرم توی یه محفظه گرم و نرم داشت حال میکردم. خواهرم خیلی ظاهرا بلد بود. آب دهنش از لای تخمام می‌چکید روی تخت و احساسشون میکردم. سرکیمو می‌گرفت و محکم مک میزد تا خون جمع بشه روش. تمام کیرمو میکرد توی گلوش و درمیاورد. گفتم بسه آبم داره میاد تمومش کن که کیرمو از دهنش درآورد و گفت بخورم یا نه. گفتم هرجور راحتی و تا این حرفو زدم پاشید رو صورتش. تمام نیروی بدن من روی صورت خواهرمو بود. امروز دوبار ارضا شده بودم. خلاصه خواهرم با صورت آغشته به منی یه بوس عاشقانه از کیرم کارد و بهش گفت شب بخیر آقایی. منم نمی‌دونم چی شد که شلوارمو کشید بالا واسم و خوابم برد. ظاهراً با دستمال پاکش کرده بود. فرداش رسید و ساعت۱۲ از خواب پا شدم. خواهرم توی اتاقم نبود. و منم رفتم پایین یه صبحونه سفت و سخت زدم بر بدن. خواهرم اومد پیشم گفت امروز اگه پسر خوبی باشی یه سورپرایز واست دارم. منم گفتم یواش الان کسی می‌شنوه و بعدش گفتم باشه عشقم. همه بلاهایی که سرم آورد با ساک دیشبش از یادم رفته بود. موقه ناهار شد و همه دور سفره جمع بودیم و منم با داداش کوچیکم بازی می‌کردم که ناهار خوردیم و بعدش خواهرم بدون مقدمه گفت بابا ماشینو به داداشیم میدی امروز بیاد سراغ من و هراز التماس و اینا بابام قبول کرد. و خواهرم رفت تو اتاقش و بعد ۲ دقیقه صدام زد و رفتم پیشش. در رو بستم که گفت امروز میای بریم خونه دوستم که دیروز گاییدت. منم گفتم چه خبره و اینا و گفت تو کارت نباشه. گفتم خانوادش چی.گفت اون بچه طلاقه و پیش مامانش زندگی می‌کنه و از قضا مادرش هم دندانپزشک هست و خونه نیست. خلاصه وقت گذشت تا ساعت ۶/۳۰ که ماشینو برداشتم و رفتم سراغش توی باشگاه. دیدم با دوستش اومدن بیرون ولی کتونی هایی که توی باشگاه باشون تمرین می‌کنه پاشن و رفیقشم یه جفت کتونی سفید اسپرت هم پاش بود. اومدن سوار ماشین شدن و سلام کردن. بدون مقدمه خواهرم ادرس خونه دوستشو داد و منم گفتم که بابا رشته فردا یکی میبینه و من نامرحمم و اینا که خلاصه رفیقش گفت هیچ کس نمیفمه و تو برو که گفتم باشه.توی مسیر خواهرم پاشو انداخت روی پاش و گفت امروز اسکات زده و پاشو مخصوص من آماده کرده و پاش خیلی خستست و باید امروز به پاشوه حال بدم( مال دوستش هم همینطور) منم گفتم تازه خوب شدم و اینا که گفت تو خدمت کار پاهای ما هستی داداشی. منم ساکت شدم.رسیدیم خلاصه. از خونشون بگم که یه آپارتمان ۱۰ طبقه بود با پارکینگ و دیدم دوستش ریموت رو داد بهم گفت ماشینو بزن داخل. ماشینو زدیم داخل و رفتیم وارد خونهشون.از خونه بگم که هرچی فکر کنید توش بود. سبک مردن. همه چی گرون قیمت و اصلی خلاصه دو قلم از چیزاش مارو می ارزید. جاکفشی داخل خونه بود و یه حالت نیمه راه رو داشت اول خونشون. خواهرم گفت بدون کفشامونو دیگه پاهام ترکید توی این کفاشی غیراستاندارد، همه که مثل رویا(دوستش) کتونی مارک ندارن و خندیدن.
کتونی هارو درآوردم که بوشون داشت دیونم میکرد.تحمل نکردم سر کردم توی کفش خواهرم بوش میکردم اونا هم بهم می‌خندیدن. خلاصه بعد اینکه مست شدم گفتن برو توی اتاق رویا تا ما میایم. منم رفتم از اتاق رویا بگم که همه چی فول بود از تکنولوژی. و یه تخت سلطنتی ۲ نفره. من منتظر بودم دیدم خواهرم با دوستش آومد. هیچی تنشون نبود. لخت لخت. اما جورابای ورزشیشون پاشون بود. سفید بودن و زیرشون از شدت ورزش سیاه شده بود. گفتن دارز بکش پایین تخت و منم انجام دادم. نشستن روی تخت و من پایین پاشون بودم پاهاشونو گذاشتن روی سینم و صورتم و شروع کردن از هم لب گرفتن. منم داشتم حال میکردم. فکر کنید از داغ یه پا رفته باشید و یه روز زیر پای دوتا دختر ۱۹ ساله بدن ساز باشید. من تعجب کردم که خواستم بگم شما لزید و خواهرم پاشنه پاشو کرد توی دهنم و لبشو از لب دوستش کند و گفت خفه شو و شروع کردن باز لب همو خوردن. خواهرم سرخ شده بود و داشت ممه های دوستشو میخورد که گفتن پاشو و خودشون اومدن پایین از تخت. گفتن دراز بکش و پاتو باز کن منم کردم که بدون مقدمه رویا اومد نشست روی کیرم و پشتش به من بود و کیرم توی کسش رفت. گقتم چی شد که خواهرم با لحنی حشری وار گفت پرده نداره و اومد روی تخت و پاشو گذاشت روی سرم و گفت تمیزش کن. رویا داشت روی کیرم بشین پاشو میکرد(پوزیشن دختر گاوچران) و منم داشتم پای خواهرمو که از باشگاه چرکین شده بود برق مینداختم. مثل سگ کف پاشو لیس میزدم که گفتم توی حال خودم بودم که گفتم دارم ارضا میشم که رویا از کیرم اومد پایین و کیرمو توی دهنش کرد و تمام این توی دهنش خالی شد. دهن هردومون به گاه رفته بود. هم من هم رویا. من با پای خواهرم و رویا یا آب من. خلاصه پاهای هردوشون رو لیسیدم و لباس پوشیدیم و رفتم و منم عاشق هردشون شده بودم.
اما آنچه جالب بود اتفاق فرداش بود که اگر مایل باشید تعریف میکنم…

ممنونم از شما و این داستان واقعیت داره .حال خوشبختانه و بدبختانه

ادامه...

نوشته: مهدی


👍 55
👎 9
114001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897560
2022-10-01 00:46:15 +0330 +0330

منم کفپای دخترارو میلیسم ولی نه ایتجوری دیگه

3 ❤️

897565
2022-10-01 01:02:02 +0330 +0330

جون منم عاشق کردن خواهرم سارا هستم دوست دارم از کس و کون جرش بدم
منم پاهای خواهرم رو بیار براش لیس زدم کف پاشو و انگشت‌های پاشو
لذت بخشترین لحظه عمرم بود خیلی لذت داشت لیسیدن پاهاش

3 ❤️

897604
2022-10-01 08:38:56 +0330 +0330

بسیار عالی♥️

4 ❤️

897616
2022-10-01 11:24:09 +0330 +0330

ادامه بده فوق العاده بود 😍

2 ❤️

897631
2022-10-01 14:51:29 +0330 +0330

جالبه‌ ادامه‌ بده‌

1 ❤️

897640
2022-10-01 15:51:59 +0330 +0330

ماشالله چه بی ناموس و خوارجنده زیاد داریم بلانسبت.
ذهن جامعه ایرانی وزندگیش وحریم خانوادگی و حرمت و احترام و…مریض شده و به فنا رفتگانی بی برگشت تبدیل شدیم همگی بدون اینکه بدونیم.متاسفم.
به امید روزی که معنی ازادی وبی حیائی رو درک کنیم.
امیدوارم معنی روشن فکری و هرزه گی رو بفهمیم.

3 ❤️

897740
2022-10-02 22:46:20 +0330 +0330

ریدی عامو ریدی کلاس چندمی دوبرابر دیکته کلاس اول من غلط املایی داشتی ذهنتم خیلی مریضه یه روانپزشک برو نیازته

1 ❤️