پاهای کثیف دختر عصبی (۲)

1400/09/26

...قسمت قبل

یازده و یک دقیقه بهش پیام دادم (- من) (— خانم)

  • سلام خانم، وقتتون بخیر
    (بعد از نیم ساعت) — سلام، بگو
  • چی بگم خانم ؟
    — بیا تلگرام، کامل حست رو واسم باز کن، با عکس و فیلم، تجاربت و هرچی که بهش علاقه داری و هرچی که دوس داری تجربه کنی رو به تفکیک واسم بنویس، میخونم
  • چشم خانم
    رفتم تلگرام و بعد از سلام و لوس بازی واسش از تجاربم گفتم؛ برای دو تا خانم برده بودم، برای یکیشون فقط پالیسی کردم و انگشتم کردن و در کونی بهم زدن، یکیشون یکم جدی تر بود قضیه مون از پالیسی شروع شد اما تقریبا همه کار باهام کردن، کونمو با خیار و هویج گاییدن و همه بدنشون رو لیسیدم و کتک خورشون بود و … و یکی هم فقط کص لیسی میکردم واسشون سه چهار باری تا ارضا شدنشون میلیسیدم و بعد کلی عکس و فیلم سرچ کردم و فرستادم، از پالیسی، پای عرقی لیسیدن، پای کثیف لیسیدن، کص لیسی، کون لیسی، ترامپل، اسپنک شدن، انگشت شدن، فلک شدن و گیره خوردن به زبون و نوک سینه ها و توگوشی و توف و نوشتم این لیست علاقه مندی هامه و چیزایی که دوس دارم تجربه کنم، خوردن غذا یا هر چیزی از زیر پا، خوردن ادرار و گاییده شدن با دیلدو و داشتن بات پلاگ و تحقیر شدن جلوی یک دختر دیگه است و اینکه بتونم کامل در اختیار یک خانم باشم و برای مدتی هرکاری میگن انجام بدم و واسه هر کدوم یک سری عکس و فیلم فرستادم؛ یکم گذشت دیدم آنلاینن و جوابی ندادن
  • خانم ؟
    — چته ؟
  • هیچی فقط فکر کردم بدتون اومد
    — نه، خوشم اومد، تو در ازاش واسه من چکار میکنی ؟
  • نمیدونم سرورم، اینکه با کص لیسی ارضاتون کنم توی هر رابطه یا هرچی شما میگید رو گوش کنم بسه ؟
    — وضع مالیت چطوره ؟
  • راننده اسنپم و کار تایپ و اینا انجام میدم
    — پس میتونی هر وقت هرجا میخوام برم منو با خودت ببری ؟
  • بله
    — اوکی، فعلا همین بسه
    — مکان داری ؟
  • میتونم جور کنم خانم
    — یعنی چی ؟ مکان دوستات ؟
  • نه خانم، خانواده نباشن هماهنگ کنم تشریف بیارید منزل
    — تا حالا شده خونه نباشی ؟ مدتی ؟ مثلا بگی میخوای بری سفر یا هر چی ؟
  • بله، تا ده روزم بوده که خونه نبودم
    — اوکی؛ فردا هشت و ربع بیا به آدرسی که تا قبل هشت میفرستم واست، منو باید ببری خونه یکی از دوستام، قشنگ شیو کن، بعدش میریم خونه ما
  • خونه شما سرورم ؟
    — مشکلی داری ؟
  • نه؛ یعنی شما مشکلی ندارید ؟
    — ببین من مادرم فرهنگیه تا ساعت 2-2.30 مدرسه است هر روز، به غیر از پنجشنبه ها، پدرمم هر روز زودتر از 6 نمیاد؛ به خونه خودتونم بگو سه چهار روزی خونه نمیری
  • یعنی خونه شما بمونم ؟
    — شب بخیر
  • شب بخیر سرورم
    صبح آدرس رو فرستادن و منم سریع خودم رو رسوندم، همون اطراف سازمان آب بود خونشون و بردمشون تا هفت تیر، رفتن تو یک خونه و بعد نیم ساعت برگشتن و سر راه چند تا مغازه نگه داشتم و میرفتن و بعد رفتیم سمت خونشون، هرچی نزدیک میشدیم، ضربان قلبم میرفت بالاتر، رسوندمشون
    — ماشین همین جلوی در پارک کن، قشنگ قفلش کن، درو باز میزارم بیا طبقه اول
    پیاده شدن و رفتن تو خونه و منم سریع کارمو انجام دادم و دوییدم رفتم طبقه اول دو واحد بود یکی در فلزی داشت که قفل بود، یکی هم درش نیمه باز بود، درو باز کردم و رفتم تو، دیدم ارباب پشت در وایسادن با کفشاشون
    — لخت شو
    سریع لخت شدم
    — برو لباسات رو بزار توی اتاق عقبی سمت راست، زود و برگرد اینجا جلوم سجده کن
    انجام وظیفه کردم و تو حالت سجده قرار گرفتم
    — کفشامو ببوس و بعد برگرد سوارت بشم
    سوارم شدن
    — برو سمت همون اتاق
    رفتم اونجا و از پشتم نشستن روی تخت (اتاق خودشون بود و یک تخت یک و نیم نفره داشتن)
    — کفشامو در بیار و مشغول شو
    شروع کردم مثل همون روز ولی با شور و شوق بیشتر پاهاشونو از کفش در آوردم و کامل لیسیدم، پاهاشون تمیز بود، ولی عرق داشت (بازم بدون جوراب کفش پوشیده بودن، البته اینبار کالج بود)
    — ساعت 12 هستش، خوب گوش کن؛ امروز فقط به یه سری از علایقت میرسیم، نزدیک یک و نیم دستاتو میبندم یه جفت جوراب میکنم دهنت و رویه تخت رو بر میداری و چوب زیرش رو بر میداری و دراز میکشی اون زیر؛ خوبیش اینه که تکون نمیتونی بخوری، قبلشم یک چیزی میدم بهت که گرسنه نمونی، اگر خانوادم عصر بعد از اومدن بابام حوصله داشتن و رفتن بیرون که میتونی بیای بیرون و مدتی که بیرونن بهم خدمت کنی و بری زیر تا شب، اگر نه، تا شب که خوابیدن نمیتونی بیای بیرون؛ اوکی ؟
  • هرچی شما بگید سرورم انجام میدم، واسه من باعث افتخار بتونم برده شما باشم
    — گوش کن اگر نمیتونی همین الان برو، اما اگر میتونی این داستان تا چهارشنبه ادامه داره و تو چهارشنبه ظهر میتونی بری؛ اوکی ؟
    — صبحا که خانواده نیستن میای بیرون و شبا که خوابن، شاید یه وقتی من برم بیرون تنها و تو اینجا باشی، نباید از اون زیر تکون بخوری، چون امکان داره هر لحظه خونوادم بیان توی اتاق، در زدن حالیشون نمیشه، منم دنبال دردسر نیستم، اوکی ؟
  • بله ارباب، هر چی شما بگید، واسه من باعث افتخار در خدمت شما باشم، چشم
    — نگران خورد و خوراکتم نباش، یه چیزی بهت میدم از گشنگی نمیری
  • ممنون ارباب
    — لباسام رو در بیار
    مشغول شدم و شلوار و بعد شرت و بعد تاپ و بعد سوتین ارباب رو در آوردم
    — شروع کن باهام عشق بازی کن، بدنم رو بلیس، از پشت، همه جاشو، زیر بغلم و سینه هامو پشتم و رونام و آخرم بیا سراغ کصم؛ داغم کن و بلیسم تا ارضا شم
    منم با تمام وجود، همونطور که پشتشون بودم شروع کردم لبام رو چسبوندم به کمرشونو لیس میزدم بدنشون و اومدم بالا تا زیر بغل هاشونو رفتم روی سینشونو زیر سینه و بعد اومدم تا روی کص و رفتم رون و زانو و پشت زانو و برگشتم بالا و کونشو لیسیدم (اولاش ایستاده بود بعد روی تخت میچرخید و میلیسیدم) همینطور که کون رو میلیسیدم بلند شد و رفت بیرون و با چند تا گیره اومد و سرم رو گذاشت روی تخت و بدنم پایین و با کون نشست روی صورتم و گفت بلیس، بعدم گیره ها رو زد به نوک سینه هام و بلند شدن و برگشتن و با کص نشستن روی صورتم و موهامو میکشیدن و منم همینطوری میلیسیدم و آه و اوهشون هوا بود و یهو لرزیدن خودشون رو روی من ول کردن
    اصلا گذر زمان رو متوجه نشده بودم، وقتی ارباب از روم بلند شدن دیدم ساعت اتاقشون 1 و 10 دقیقه است؛ پاشدم
  • خوبید ارباب ؟
    یهو پریدن و لپم رو بوس کردن
    — هیچ وقت به این خوبی نبودم لعنتی
  • خوشحالم تونستم خدمت خوبی بهتون کنم
    — سینه هات اذیت نیست ؟
  • نه ارباب، تا وقتی ثابته خوبه
    — یعنی چی ؟
  • یعنی اگر با گیره ها بازی کنید هی درد میگیره
    — بیا بشین جلوم (خودشون نشستن لب تخت)
    زیر چونمو گرفتن و توی چشام نگاه کردن
    — دوست داشتی همه چیزو ؟
  • خیلی ممنونم ارباب
    — توف بهت بدم تشنگیت رفع شه ؟
    دهنم رو باز کردم، چند تا توف انداختن دهنم
    — پاشو برو آشپزخونه یک سیب بیار از یخچال
    رفتم و وقتی برگشتم دیدم لباسای تو خونه ای تنشون کردن، منم رفتم جلوشون زانو زدم و سیب رو دادم دستشون، یک گاز کندن، جوییدن و خالی کردن دهنشون روی میز کنار دستشون
    — بخورش و میزو تمیز کن
    منم خوردم و با زبونم قشنگ میز رو لیسیدم و تمیز کردم
    رفتن سر کمدشون و یک طناب آوردن
    — تشک تخت رو بردار و چوب زیرش رو بزار کنار
    وزنی نداشت، برداشتم و بعد با طناب دستام رو چفت تنم بستن و بعد بردنمو زیر تخت درازم کردن، پاهامم بستن، لباسامم انداختن همینطوری روی تنم، کفشامم رفتن آوردن گذاشتن کنارم، یک جوراب سفید که یکم سیاه شده بود هم کردن دهنم
    — فعلا وقت خداحافظیه
    ازم چند تا عکس گرفتن توی اون حالت و چند تا توف انداختن روی صورتمو گوشیمو برداشتن و رمزش رو که قبلا گفته بودم بهشون زدن و دیدن باز شد
    — خوبه، سر صدا کنی، عکس ها رو میفرستم واسه خونوادت و دوستات، شایدم توی اینستات شیر کردم، پس پسر خوبی باش تا خودم بیام سر وقتت
    چوب رو گذاشتن رو تشک تخت هم گذاشتن و بعد خودشون رو انداختن روی تخت، صدای زنگ زدنشون اومد، گوشیشون روی اسپیکر بود (1- صدای پشت تلفن «دختر»)
    1- چه خبررررررر ؟
    — با صدای بلند خندیدن
    1- چی شده ؟
    — الان زیرمه
    1- مگه از صبح زیرت نبوده ؟
    — الان خیلی زیرمه
    1- یعنی چی دختر، بیا واتساپ تصویری زنگ بزن ببینم چی میگی
    قطع شد و باز دوباره زنگ خورد
    — دوباره با صدای بلند میخندیدن
    1- شنگولیا
    — نمیدونی چقدر ازم آب اومد، هیچ وقت اینطوری ارضا نشده بودم
    1- مگه دادی بهش ؟
    — لیسید، خیلی خوب میلیسید، خیلی
    1- ببینمش
    — نمیتونی ببینیش که
    1- مگه الان مامانت نمیاد ؟ بفرستش بره شر نشه مثل سهیل
    — اون که شر نشد، معلم ریاضیم بودا؛ اینم اینجا میمونه، کردمش زیر تخت، شب لازمش دارم
    1- تو دیوونه ای
    — تو هم اگر یکی مثل این داشتی دیوونه میشدی، از صبح هر چی گفتم نه نگفته
    1- از وسایلم استفاده کردی ؟
    — ئه، نه، اصلا یادم رفت، وایسا برم برشون دارم یکم خونه رو مرتب کنم، اصلا یادم رفته بود، کنار در گذاشتم، وایسا یکم پاکسازی بکنم، بر میگردم
    1- بدو منتظرم، قطع نکن
    ارباب رفتن و 5 دقیقه بعد اومدن
    — اومدم
    1- خوب، چکارا کردین ؟
    — پاهامو لیسید، بدنمو لیسید، پشتمو لیسید، ارضام کرد، چند تا توف دادم بهش، یک سیبم جوییدم و توف کردم، خورد
    1- واقعا ؟
    — اره
    1- چه خوبه
    1- با کونش کاری نداشتی ؟
    — نه، میگم که اصلا از وسایل یادم رفته بود، باشه عصر اگر مامان اینا رفتن یا شب
    1- فردا منم بیام ؟
    — فعلا نه، بزار این چند روزو تنها باشیم، هفته بعد
    1- خیلی نامردی تو که تنها خور نبودی
    — صبر کن دیگه دوس جون
    1- نمیخوای الان درش بیاری بات پلاگ رو بکنی تو کونش ؟
    — دیر شده، شاید مامان بیاد، نهار درست نکردم
    1- میگفتی درست کنه خوب
    — نمیدونم بلده یا نه، از فردا؛ فعلا برم، بهت زنگ میزنم، عکسشو میفرستم ببین چه شکلی زیر تخت کردمش
    1- باشه عشقم، بوس
    — بوس بوس
    من همه این مکالمه رو شنیدم و توی تعجب بودم که وسایل چیه، بات پلاگ از کجا گیر آورده به همین سرعت، دوستشون کی بود، عکسای من رو چرا فرستاد و صدای در اتاق ارباب اومد و دیگه صدایی نشنیدم تا صدای زنگ که مادرش اومدن و یکم با هم صحبت میکردن و خیلی نامفهوم بود و بعد صدای قاشق چنگال خفیف میومد و من همون زیر، تقریبا همه بدنم خواب رفته بود و تاریکی مطلق بود، بعد یهو یکی خودش رو ولو کرد روی تخت و یکم صدای گوشی میومد (فکر کنم اینستا میچرخیدن) و اصلنم انگار نه انگار منی اون زیر هستم، منم خوابم برد و بیدار شدم، بازم توی همون حالت بودم و نمیدونم چقدر گذشته بود صدای در اتاق اومد که باز شد
    م: پری بیداری ؟
    م: پری ؟
    — جان مامان؟ (با صدای خوابالو)
    م: ساعت 9 دختری، پاشو بیا یه چیزی بخور، نگرانت شدم
    — باشه مامان، الان میام
    — جایی نرفتید شما ؟
    م: چرا مامان، اومدم بهت بگم دیدم خوابی دیگه هیچی نگفتم، فکر کردم بیدار شدی، پاشو بیا، پاشو شب خوابت نمیبره
    — باشه، میام الان
    از رو تخت پاشدن و رفتن و صدای باباشون و قاشق و چنگال و صحبت و تی وی خفیف میومد و گوشی ارباب چندباری زنگ خورد ولی توی اتاق نبودن و نشنیدن صداشو تا صدای در اتاق اومد و بعد در اتاق بسته شد
    — (با خودشون) اوووو، چه خبرته مینا
    صدای زنگ زدن اومد
    — چیه دختر ؟
    — نه، تازه رفتن بخوابن
    — ازش خبر ندارم، همون زیره دیگه، نمیمیره که
    — (خنده ارباب) نه بابا، عصر رفته بودن بیرون، من خواب مونده بودم
    — درش میارم، میخوام سریال ببینم
    — باشه، استفاده میکنم، ولی میترسم سر صدا کنه
    — باشه، باشه
    — آخه برق خاموشه، تو چجوری میخوای ببینیش ؟
    — نه، زنگ نمیزنم
    — صبر کن دیگه
    — باشه، صبح زنگ میزنم
    — باشه دیگه
    — برو ببینم زنده است و خندیدن
    ارباب تشک تخت رو برداشتن، بعد هم تخته زیرش رو
    — چطوری ؟ (با صدای خیلی آروم)
    سر تکون دادم، اومدن پاهامو باز کردن، دستامم باز کردن و بهم اشاره کردن جوراب رو بندازم بیرون و با دست اشاره کردن پاشو بیا بیرون
    پاشدم همه بدنم بی حس بود و یکم درد میکرد، روی سرامیک سرد زیر تخت بدون اینکه تکون بخورم سخت بود، گوشیمو دادن دستم، واتساپ باز بود، صفحه چت خودشون، نوشته بودن برو بشین اون گوشه زیر میز کامپیوتر، رفتم نشستم (باقیش پیام بازی تو واتساپه) من زیر میز کامپیوتر، ارباب روی تخت نشسته بودن
    — چسبیده به اتاقم اتاق مامانم ایناست، پس صدات اصلا در نمیاد
  • بله، چشم
    — امروز چطور بود تا الان ؟
  • خوب بود سرورم
    — اذیت نشدی زیر تخت ؟
  • اذیت های شما لذته ارباب
    — میدونم سوال داری، صبح میفهمی جوابشو، الان وقته خدمت کردن، ولی بی سر و صدا
  • بله ارباب، در خدمتم
    — همه چیو واست همینجا مینویسم، پس وقت انجام وظیفه حواست باشه
  • بله ارباب
    — دستشویی نداری ؟
  • نه ارباب
    — داشتی هم فرقی نمیکرد (خنده)
    — دوست داری اینجایی ؟
  • خیلی ارباب
    — میدونی اگر بابام یهو بیاد تو اتاق ببینتت، کونتو پاره میکنه
  • بله ارباب
    — پس خفه میشی و بی سر و صدا کارتو میکنی، میخوام سریال ببینم، میام میشینم روی صندلی، یکم پاهامو میلیسی و میخوری، بعدم شلوارکمو میکشی پایین و کصمو میخوری، آروم
  • چشم
    ارباب اومدن و نشستن و منم مشغول شدم، یهو پیام دادن
    — حیف شد عصری خوابم برد، حداقل میتونستی یه دستشویی بری، ولی اشکال نداره، بجاش امشب تا صبح بیدارم و تو خدمت میکنی بهم
  • در خدمتم ارباب
    — بیا بالا
    شروع کردم کصشون رو لیسیدن و کم کم دستشون اومد روی سرمو فشار میدادن به خودشون و منم بیشتر و محکم تر میلیسیدم، موهامو گرفتن و سرمو کشیدن عقب به طوری که نگام بالا بیفته، توی چشاشون پر از لذت بود، یک توف انداختن روی صورتم و بهم اشاره کردن دهنم رو باز کنم، باز کردم و چند تا دیگه انداختن توی دهنم و دوباره منو چسبوندن به خودشون و بعد ولم کردن یهو و پرتم کردن به زیر میز، فکر کنم ارضا شدن، گوشیمو برداشتم دیدم پیام دادن
    — اگر چیزی کنم تو کونت صدات در نمیاد ؟
  • من غلط بکنم صدام در بیاد
    — خوبه، پاشو لب میز خم شو
    پاشدم دیدم روی لپ تاپ یکی از فیلمهایی که خودم فرستاده بودم که فیلم کردن یک برده توسط میسترس با دیلدو بودش پلی بود و ساعت لپ تاپ که یک و نیم بود، کیرم داشت بلند میشد
    یهو ارباب در گوشم گفتن
    — چرب کنم یا خشک ؟
    و سریع دست کشیدن روی شونه و بدنم و رفتن پایین، یکم لپای کونم رو گرفتن و از هم باز کردن و مالیدن و انگشتشون رو روی سوراخم کشیدن (لمسشون شبیه این بود دستکش دستشون کردن)
    بعد شروع کردن با دستشون سوراخم رو چرب کردن و آروم انگشتشونر و روش میکشیدن و یک انگشت رو یکم میکردن تو و میاوردن بیرون و بعد شد دو تا انگشت و همینطوری هی یک انگشت دو انگشت میکردن، بعد پاشدن و دستکشاشون رو در آوردن و انداختن روی میز و رفتن و بعد از چند لحظه یک بات پلاگ فلزی رو جلوی صورتم دیدم، در گوشم گفتن
    — دوسش داری ؟
    سرمو به نشونه تایید تکون دادم و ارباب رفتن پشتم و آروم کردنش تو، تیکه اخرش که میخواست بره خیلی اذیت کرد و درد گرفت، یکم خودم رو جمع کردم، ارباب لپ کونم رو نیشگون گرفتن و شل کردم و کردن تو و جا افتاد و دوباره اومدن بالا و در گوشم گفتن، اینم جایزت تا صبح، چون بچه خوبی بودی، میتونی ازم تشکر کنی، تموم شده
    منم یهو پاشدم صاف وایسادم واقعا درد میکرد، برگشتم و دست ارباب رو گرفتم و خم شدم و بوسیدم دستشون رو و بعد افتادم روی پاهاشون رو بوسیدم و توی همون حالت ارباب یک پاشون رو گذاشتن روی سرم و سرم رو به اون پاشون فشار میدادن و بعد چند تا زدم پشتم و فهمیدم باید کامل دراز بکشم، رفتن پشتم وایسادن و یکم با پاهاشون پشتم رو له کردن (بهترین ترامپلی بود که تو عمرم داشتم) بعد حدود نیم ساعت از پشتم اومدن پایین و داگی شدن روی تخت، منم سریع رفتم و شروع کردم کونشنو لیسیدم، یه ربعی هم توی همون حالت بودیم و جای بات پلاگ بخاطر تکون ها هی بیشتر درد میگرفت، اما لذت بخش بود. بعد پاشدن و رفتن روی صندلی نشستن و گوشیشون رو برداشتن و منم سریع رفتم گوشیم رو برداشتم
    — خوب، در چه حالی ؟
  • عالیه ارباب
    — هنوز دو و نیمه، تا صبح چکار کنیم دیگه ؟
  • هر چی شما میگید سرورم، من در خدمتم
    — اون زیر خوابیدی ؟
  • بله ارباب
    — صبح میری یک صبحونه درست حسابی واسم آماده میکنی، تخم مرغ هم نیمرو، هم املت، هم آبپز، نون و پنیر و ارده و همه چیز رو میچینی و مرتب میکنی، بعد میای پشتت میشینم میبریم دم دستشویی دست و صورتم رو میشورم، بعدم میبریم صبحونمو بخورم، خودتم صبح صدات زدم اول میری دستشویی کونتو تمیز میکنی و بعد میری واسه صبحونه درست کردن، هیچی هم نمیخوری تا من بگم، چایی هم واسم دم کن و پرتغال بردار و آبشو بگیر
  • چشم ارباب، فقط بات پلاگ دارم، چجوری کونمو تمیز کنم ؟
    — میفهمی تا صبح، برو سیب رو بیار یکم بهت غذا بدم نمیری
    سیب رو از روی میز برداشتم و دادم دستشون و یک گاز کندن و شروع کردن جویدن و توف کردن رو سرامیک زیر میز و با پاشون قشنگ مالیدن روش و با دست اشاره کردن که بخورم
    نیم ساعت چهل دقیقه ای هم من زیر پاشون سیب جویده شده رو از روی زمین میخوردم و میلیسیدم و پاهاشون رو تمیز میکردم
    — کاش زودتر با تو آشنا میشدم، لذت لیسیده شدن پاهام و کص و کونم خیلی عالیه
  • من برای همیشه در خدمت شما هستم سرورم
    — ببین زیر بغلم رو لیسیدی بدت نیومد ؟
  • نه ارباب، من از لیسیدن بدن شما بدم نمیاد
    — پس برو رو تخت دراز بکش
    رفتم دراز کشیدم و اومدن کنارم دراز کشیدن، یکم بالاتر از من و زیر بغلشون رو گذاشتن روی صورتمو من مشغول لیسیدن شدم و بعد جابجا شدن و اون زیر بغلشون رو آوردن و لیسیدم
    بعد منو برگردوندن به به بغل و پشتم دراز کشیدن و بغلم کردن محکم و خودشونو بهم فشار میدادن و با یک دست کیرم رو گرفتن و میمالیدن
    — (در گوشم گفتن) دوست داری ارضا شی ؟
  • سری به نشانه تایید تکون دادم
    یهو دستشون رو برداشتن و بلندم کردن و نشستم و رفتن نشستن روی صندلی کامپیوتر، لپ تاپو خاموش کردن و گوشیشون رو برداشتن
    — فعلا وقت ارضا شدنت نیست، دست بهش بزنی ارضا شی کونتو پاره میکنم شبی
  • چشم ارباب
    — برو سر جات، صبح صدات میزنم
    پاشدم تشک و چوب رو برداشتم و رفتم دراز کشیدم همون زیر، ارباب چوب و تشک رو گذاشتن و خودشون رو انداختن روی تخت
    کم کم خوابم برد تا اینکه صبح با صدای در اتاق بیدار شدم
    م: پروانه مامان، من دارم میرم، خواستی بری بیرون بهم یک خبر بده
    — باشه مامان، جایی نمیرم، هستم، شاید نیلوفر بیاد پیشم
    م: باشه عزیزم، مواظب خودت باش، دوستت دارم
    — خدافظ مامان

نوشته: برده ارباب پروانه


👍 24
👎 3
50901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

848288
2021-12-17 01:43:21 +0330 +0330

عالی بود من ک خیلی دوس داشتم
ادامه بده حتمااااا

0 ❤️

848315
2021-12-17 06:33:09 +0330 +0330

منم عاشق برده بودنم

1 ❤️

848339
2021-12-17 12:25:19 +0330 +0330

جالب بود! 👍
ادامه بده

0 ❤️

848367
2021-12-17 18:29:41 +0330 +0330

جالب بود
گیر ما که نیومد

0 ❤️

848369
2021-12-17 18:35:01 +0330 +0330

یکی از بهترین داستانای سکسی عمرم بود 👌

0 ❤️

848403
2021-12-17 22:25:21 +0330 +0330

خوش به حالت
جای منم حسابی زیر بغل اربابتو بلیس

1 ❤️

848453
2021-12-18 01:37:44 +0330 +0330

ادامه بده خوبه

0 ❤️

848519
2021-12-18 07:57:32 +0330 +0330

عااااالیه

0 ❤️

848545
2021-12-18 10:53:33 +0330 +0330

قسمت بعدیو زودی بزار

0 ❤️

848607
2021-12-18 20:00:16 +0330 +0330

حتما ادامشو بزار خیلی عالیه

0 ❤️

850613
2021-12-30 13:11:29 +0330 +0330

عالی بود😍👌

0 ❤️

851408
2022-01-04 00:16:21 +0330 +0330

خیلی خوب بود زودتر ادامشو بذار تا حسابی جق بزنم
کاش یه نفر بود منو اینجوری میگایید

0 ❤️

852196
2022-01-08 01:49:26 +0330 +0330

خواهش میکنم ادامه بده

0 ❤️

862769
2022-03-07 14:20:15 +0330 +0330

ادامه بده ادامشو بگو

0 ❤️

864003
2022-03-14 13:04:50 +0330 +0330

ادامشو بنویس

0 ❤️

908984
2023-01-01 02:25:05 +0330 +0330

خیلی جالب بود و دوست داشتم ای کاش همچین اربابی هم برای من پیدا بشه تا آخر عمر در خدمتش باشن

0 ❤️

976342
2024-03-23 12:33:45 +0330 +0330

ادامش🥺

0 ❤️