کس لیسی برای ریحانه

1392/12/05

سلام من سالار هستم 28 ساله. بیشتر از دو ساله عضو سایت هستم و فقط داستانها وعکسای که دخترای ایرانی از خودشون میگیرنو دنبال میکنم. این اولین بارمه میخام خودم داستانه واقعی سکسمو برای بچه های سایت بزارم . چون این چند وقته همش میبینم که یا بچه ها داستان سکسی های اخیرو باور نمیکنند یا داستان واقعا تخیلیه.بهر حال میخام بدونم تشخیص بچه های سایت در مورد دروغ یا راست بودن داستان در چه حدی هست… حالا براتون خاطره ای رو تعریف میکنم که مربوط به 10 پیش میشه. من علاقه زیادی به چت کردن توی اینترنت داشتم. توی یاهو مسنجر عضو بودم با خیلی ها وب سکس و سکس چت میکردم. اما سکس حضوری رو تجربه نکرده بودم. یه روز ظهر توی خونمون داشتم توی اینترنت چرخ میزدم که با یه دختر به اسم ریحانه آشنا شدم. ریحانه خیلی آدم باحالی بود و هرچی ازش میپرسیدم راستشو میگفت منم ازش خیلی خوشم اومدو باهاشون دوست شدم. کم کم شروع کردم به حرفای عاشقانه زدن تا بتونم احساس ریحانه رو تحریک کنم . بعد از چند روز بهش گفتم که من خیلی تنهامو خیلی دوسش دارم ولی خیلی هم تحت فشارم میخام باهم سکسی حرف بزنیم اولش ناراحت شد ولی بعدش قبول کرد چند هفته ای باهاش حسابی پشت تلفن سکس چت کردم. من کیرمو میمالیدمو اونم کسشو میمالید میگفت سالارم سالارم عشقم میخامت میخام بیای پیشم واونقدر میمالیدش که اارضا میشد. بعداز چند باار سکس چت کردن ریحانه گفت دیگه نمتونه اینکارو بکنه چون تو خونه بهش شک کردنو خودشم دیگه براش اینکار تکراری شد. منم اولش قبول کردمولی بعش گفتم نمیتونم با این موضوع کنار بیام باهاشقطع رابطه کردم… بعد از یه هفته دیدم خوش بهم زنگ زدوگفت که میخاد جبران کنه منو ببینه…منم قبول کردمو باهاش بیرون قرار گذاشتم. وقتی رفتم ببینمش دیدم وای یییی . سفید خوشکل باربی. باهم کلی حرف زدیمو یه بستنی هم خوردیم آشتی کردیم. وقتی ریحانه رو دیدم با خودم فکر کرم که ریحانه از همه لحاظ کیس ازدواج منه بهش گفتم که توروبرای خواستن میخام اونم به من دلگرمتر شد و ر وابطمون خیلی خوب شد. بعد از چند ماه بابا اینا رفت مسافرت ومن به بهانه باشگاه و کلاس زبان باهاشون نرفتم. به محضی که رفتن با ریحانه هماهنگ کردم بیاد خونم اولش ترسید و گفت نمیام منم تهدیدش کردم که اگه نیاد دگه همه چی تمام اخرش قبول کردو امد. وقتی امد رفتم درو باز کردم بهش گفتم زود بیاد تو تا کسی ندیدتش.باهم رفتیم توی اتاق من روی تخت درازکشیدم. من کم کم دستمرو کردم توی شلوارش اولش جلومو گرفت ولی خیلی زود بیخیال شد. دستمو بردم لای کسش. وایی چه داغ بود کسش و کیرمم داشت شلوارمو پاره میکرد. دستم به کسش مالوندم انگشتامو لا کسش فشار می دادم. ریحانه مست شد بودو دو دستی بقلم کرد بود. کم کم لباساشو در آوردمو لختش کردمو خودمم لباسامو در آوردم.باهمرفتیم زیره پتو منشروع کردم سینه هاشو خوردن با دستم کسشو مالوندن. ریحانه از مستی دیوانه شده بوه اه و ناله میکرد. وقتی دیدم خیلی مسته کیرم و که شقه شق شده بود لای کس ریحانه گذاشتم لاپای میکردمش با این کارم ریحانه دیگه فقط داشت کسشو به کیرم فشار میداد تا کیرم بر ه توی کسش ولی من میخاستم لاکسش بمونه تا یه وقتی آبم نریزه حاملش کنم. ریحانه داشت کمرمو چنگ میزدو میگفت سالار سیه هامو بخور منم سینه هاشو میخوردمو تند تن میکردم. بعدش دیدم داره آبم میاد بهش گفت میخام کستو بخورم گفت نه ولی من کفتم من دوست دارم اونم دیگه چیزی نگفت و منم گفتم روشکمم راز بکشه تا من سرمو ببرم لاپاشو کسشو بخورم اونم قبول کرده تا زبونم زدم به کسش ریحانه گفت اه ه ه ه عزیزم بخور. منم مستر شدم شروع کردم به لیسیدن کسش اونم دیگه طاقت نیاوردو سره کیرمو لیس میزد کم کم دیدم دیگه کیرمو نمیخوره داره کسشو فشار میده به دهنم منم فهمیدم دا ره حال میکنه تند تر کسشو لیس میزدم یدفع ریحانه کمرشو چند بار برد بالا بعد کسشو فشار میداد به دهنم منم همینطوری کسشو ول نمیکردم ملیسیدم یدفه گفت اآیی ی ساااالاااااررر ولو شد روم من فهمیدم ارضا شده. بعد از چند دقیقه خودمون جمع و جور کردیم داشتم میرفتم که لباسمو بپوشم ریحانه گفت تو چی من گفتم من حالمو کردم ریحانه گفت بیا بکن تو کسم من دوست دارم توهم ارضا شی من گفتم نه عزیزم اون باشه واسه شبه ازدواجمون ریحانه دوست داشت ارضا بشم آمد گفت بزار کیرتو بخورم منم قبول کردم شروع کرد به ساک زدن لیسش میزد بوسش میکرد بادستش میمالونش منم حسابی حال میکردم و گفتم داره میاد و ریحانه شروع کرد تند تند با دستش کیرمو مالوندن و ابمو اورد. منم بیحال شدم وسط تخت. بعدش پاشدمو ریحانه لباساشو پپوشید وهمدیگرو بوس کردیم خدافظی کردیم. بعد چند ماه من با خانوادم رفتم خواستگا ی ریحانه اما خانوادشون قبول نکردن چون ریحانه هم تحصیلاتش بیشتر هم سنش برای همینم قبول نکردن . راستی ریحانه هنوز ازدواج نکرده

نوشته: سالار


👍 0
👎 0
50740 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

413566
2014-02-24 00:29:37 +0330 +0330
NA

باهاش این همه سکس پت و کوفت و زهرمار یه عکس ازش ندیدی ؟ :|
برو خونه /:)

0 ❤️

413567
2014-02-24 07:10:43 +0330 +0330
NA

ایول مکسی دمت گرم .زنده باشی داش.مطلب عالی بود .خیلی خوشم اومد .راست ودرست گفتی .

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها