کنکور و اولین رابطه

1402/02/25

سلام این داستان مربوط به کنکور منه .دوستان این داستان واقعی هست و مثل کصشرای اینجا نیست من فیلم سکسی ننوشتم یه داستان واقعیه. یه کم طولانیه اگه دیدم بهم فوحش می‌دین پارت دوم رو نمی‌ذارم.

اول از خودم بگم . اسمم آریا است. قد کوتاهی دارم و به شدت سفیدم الان که نوزده سالمه قدم حدود 168 سانتی متره. ریش و موی روی صورت هم خیلی کم و تک و توک دارم . توی دوره اول همیشه من رو اذیت میکردن به خاطر جثه کوچیکم و همیشه مورد اذیت بچه ها بودم.
من برای کنکور شروع کردم از سال یازدهم برای درس خوندن و میرفتم . کتابخونه‌… بعد از یه مدت دو تا هم سن و سال خودم پیدا کردم.(چون تو کتابخونه خیلی پشت کنکوری هست. و تقریبا نود درصد اعضا هستن.)
یکیشون خیلی قد بلند و خوشتیپ بود با اینکه یازدهم بود اما ریشاش کامل دراومده بود و قدش 185 بود. من به خاطر جثه کوچیکم و بدن نه چندان مردونم و کیر واقعا کوچیک همیشه عذاب داشتم و پدرمو فوش میدادم چرا من و تولید کرد.(حالت شق کیر من 8 سانته. ) دیگه تا تهش رو برید خودتون. اسم پسره عرفان بود هم بهش حسودیم میشد هم واقعا جذاب بود و و چهارشونه. باشگاه. هم میرفت و عضلات ش بیشتر توی تیشرت تنگش میزد بیرون. دستای خیلی مردونه ریش پر پشت همه اینا من رو دیوونه کرده بود. از دوران راهنمایی چون به شدت همه تو کف کونم بودن خودم هم بهش ور میرفتم ولی اصلا به فکر دادن نیفتاده بودم.
من و عرفان هر روز با هم بیشتر رفیق میشدم و به بهانه های مختلف مثل قلم چی( هر کی تو جو کنکور بوده می‌دونه چه آزمون کیری و اعصاب خورد کنیه.) با هم حرف می‌زدیم کم کم از بحث درسی کشیده شده بود به بحث های جنسی و … شرایط خونواده هامون وووو…
یه روز بحثمون به شوخی باز شد سر اندازه کیر . اون گفت چجوری توی این فیلمای مسخره کیر طرف بیست سانتع؟ مگه میشه اصلا؟ من خیلی بشه میشه چهارده سانت… اینو که گفت من یا خودم گفتم واییی خاکتوسرت . خوشحبحال عرفان. …یهو ازم پرسید از تو چند سانتی من شوکه شدم و بدون ذره ای فکر و دروغ گفتن هفت سانت هشت سانت .
… دیدم زد زیر خنده گفت کص نگو انقد دول موشی؟؟؟ گفتم آره دیگه چی کا کنیم . …
چند دقیقه گذشت یهو پرسید بریم استخر کیرت رو ببینم. گفتم نه آخه درس داریم گفت چیزی طول نمیکشه فوقش یه ساعت . گفتم باشه.
گفت جمعه بعد آزمون بریم ؟؟ گفت هان؟ مگه جمعه بازه استخر ؟ گفت آره من شناگرم حتی تدریس هم میکنم مربی استخر باهام رفیقه به شاگردای قدیمیش مث من اجازه میده جمعه ها بریم تمرین کنیم.
وقتی رفتیم تو رختکن لباس ها رو بکنیم تا من لباسم رو دراوردم یهو دیدم بهم زل زده و میگه وای پسر تو چه بدنی داره . واقعا هم تعجب داشت خودش یه پسر عضله ای. و پر مو . من و دیده بود با اون بدن ظریفم و سفیدم که خیلی کم مو رو بدنم بود . منم وقتی دیدمش با خودم گفتم وای چه بدنی داره اگه من تو بغغل این باشم چی میشه واقعا؟؟؟؟
بعد رفتیم سونا و خالی بود بهم گفت بکش پایین بلبلت رو ببینم . منم کشیدم پایین اون هم کشید پایین … یه کیر پونزده چهارده سانتی متری بزرگ و بدون مو و کلفت. بدون هیچ اختیاری گرفتمش دستم. اون هم از دیدن کیر من خندش گرفته بود . همینطوری دو دقیقه کیر شق شدش دو دستم بود و بهم زل زده بودیم که یهو من و از پشت با دو تا دستش بلند کرد. اختلاف قدمون خیلی باحال بود و من عین یه فنچ بودم که داشت با عاشقش عشق بازی میکرد. من و خوابوند رو زمین و شروع کرد لب بازی . من اول نمیذاشتم لب بگیره ولی همونطوری رو زمین از پشت دستش رو رو کونم میلغزوند و گردنم رو میخورد من هم دیگه وا دادم … همون موقع تو ذهنم گفتم تو که کیر نداری که هیچ دختری هم بهت پا نامیده لا اقل بذاره از کونت برا ارضا و میل جنسی استفاده کنی. یهو از روم پا شد گفت راضی؟ اگه راضی این کارو بکنم من که دیوونه شده بودم گفتم آره عرفان خیلی دلم میخواد ولی من آماده نیستم امروز. یهو دیدم یه لبخند زد و از روم بلند شد رفت روغن گوشه سونا رو آورد. همه چی رو از قبل آماده کرده بود. دوباره از رو زمین بلند کرد و همینجوری که با دو تا. دست پهنش دو تا کونم رو گرفته بود و باهام لب بازی میکرد کیرش رو میشد دید که شق و وایساده . بهش گفتم بسه بزارم پایین و شروع کردم به خوردن براش. قبل از خوردن حدود پنج دقیقه تمام بدنم رو روغنی کرد و بدن سفید چرب. و چیلیم رو فشار میداد و قربونم میرفت و کونم رو میمیالید منم همینطور دیوونه تر میشدم. حدود دو ماهی بود سوپر ندیده بودم ولی تو ذهنم بود باید چی کار کنم . شروع کردم به خوردن براش دیدم داره آه آه می‌کنه موهامو اروم گرفت و گفت بسه خوشگلم .
من اون موفع خجالت می‌کشیدم چون نه تخلیه کرده بودم و نه شیوه کامل. با اینکه بدنم کم مو بود ولی بازم یه کم مو روی بدنم بود…
بهش گفتم من تخلیه نکردم و ممکنه پر باشه کونم گفت باشه طوری نیست بهت لاپایی میزنم. من و انداخت رو زمین دوباره همین که گردنم رو میخواد شروع کرد بهم لاپایی زدن . کل بدنم رو چرب کرده بود کیر خودش هم چرب بود دیوونه کننده بود تو اوج شهوت بودم . نمی‌دونستم قراره من و بکنه وگرنه خود رو به بهترین شکل ممکن برا یه سکس عالی آماده می‌کردم.
حدود دو دقیقه لاپایی زد و گفت تا ابم نیومده بیا بریم تو حموم پشت سونا. بلندم کرد همینجوری لخت از روزمین و گفتم لخت بریم بیرون بدبخت میشیم گفت نه خره که دیدم ته سونا یه دره کلید هم توش بود رفتیم و منو برد تو حموم پشت سونا و دوباره شروع کرده لاپایی زدن بعد از ده دقیقه لاپایی بهم گفت ساک بزن داره میاد شروع کردم به خوردن که یهو دیدم کیرش رو از دهنم کشید بیرون و ریخت کف حموم. بهم گفت ارضا شدی گفتم نه. یه کم شامپو زد به دستش و شروع کرد به جا زدن برام بعد دو دقیقه اومد ابم و از پشت بغلم کرد و گفت خوشگلم ببخشید بدون هماهنگی بود . منم که حس ارضا و شهوت وجودم رو گرفته بود دو تا لب ازش گرفتم و گفتم دیگه اینکار و نکن اول به خود بگو . اونم گفت ببخشید و بوسم کرد.


سلام دوستان. حقیقتا اولش برام مهم بود که چجوری بازدید میگیره قسمت اول ولی الان دیگه نه برام مهم نیست. دلم میخواد تجربه عشق و سکسم رو باهاتون به اشتراک بذارم و هر کی میخواد ازش لذت ببره.اومدم خونه خسته و ناراحت . هیچ کاری نمی‌تونستم بکنم . ترکیبی از حس شهوت و علاقه و پشیمونی تو وجودم بود . حتی زمانی که نتیجه های کانون اومد عصر همون جمعه با این که خوب شده بود ولی اصلا برا م مهم نبود.
داشتم به عرفان فک میکردم . که چجوری من و گرفته بود تو بغلش و باهام عشق بازی میکرد چطور بدنم رو چرب کرد و گردنم رو میخورد .
شب اصلا خوابم نبرد و فقط به بدن مردونه عرفان فک میکردم. تونسته بودم یه شریک عاطفی و جنسی خوب پیدا کنم.
فردا شد و با ترس و لرز رفتم کتابخونه . منتظر بودم تا عرفان بیاد . یهو دیدم یکی از. پشت سر دستش رو گذاشت رو شونم و تو گوشم گفت سلام دلبرم…
شوکه شدم دیدم عارفانه . من من کردم گفتم سلام عزیزم. گفت بیا بیرون کاریت دارم. رفتیم بیرون و بهم گفت بابت دیروز شرمنده و من نمی‌خواستم اینجوری شه و فقط یه لحظه شهوت بهم غلبه کرد و چشای مشکیت دیوننم میکرد و از این حرفا…
گفتم نه منم ناراحت نشدم ولی انتظار این موقعیت رو هم نداشتم . عذرخواهی کرد و گفت دیگه تکرار نمیشه . بهت قول میدم.
شب شد اومدم خونه . عاشق رفتار جنتلمنانش شده بودم . حدود یه هفته هم از ماجرا گذشت و عرفان هرگز به رو نیاورد ولی من دیگه طاقت نداشتم وقتی باهاش بودم احساس با ارزش بودن پیدا میکردم . بعد چند رو کلنجار با خودم دل و زدم به دریا.
بهش زنگ زدم و گفتم عرفان من بعد از اون روز همش به تو فک میکنم و بودن با تو برام خیلی لذتبخش بود . دیدم یهو صداش گرفت و با یه خوشحالی عمیقی گفت مرسی عزیزم همش فک میکردم که ای کاش ناراحتت نکرده بودم.
بهش گفتم میتونیم بریم جایی برای فردا یا پس فردا ؟؟ یه خورده فک کرد گفت وسط هفته خوب. نیست و از درسمون میفتیم. بزار برا جمعه که هم یه استراحتی کنیم هم میلمون به هم بیشتر بشه.
له له میزدم برا جمعه . بهم گفت خونمون خالیه مامان و بابام میرم باغ من به بهونه درس میمونم تو خونه تو هم بیا . .قبلش پیام دادم من روم نمیشه وسایل پیشگیری بخرم تو می‌خری که گفت نگران نباش من دارم و خیالمم از این بابت راحت شد…
تمام بدنم وشیو کردم و از چهارشنبه هیچ غذای حجیمی نخوردم که سوراخم رو خراب نکنه.رفتم خونشون ساعت پنج یه خونه بزرگ دو طبقه بود ولی قدیمی . رفتم طبقه دو که عرفان مینشست. یه کم با هم پلی استیشن زدیم. بعد از پلی استیشن بهم گفت می‌خوام باهات حرف بزنم . من اولش حس شهوت به تو داشتم ولی الان واقعا دوست دارم . تو هم از من خوشت میاد ؟ گفتم آره منم واقعا از بودن باهات لذت میبرم. همون موقع بلندم کرد از رو میزو شروع کردن به لب بازی باهام .چون قدم خیلی کوتاهه نمی‌تونستم به لباش برسم. بلندم کرد و بردم تو اتاق انداختم رو تخت و شروع کرد به خوردن لبو گردن وبدنم. تیشرت شو درآوردم اون هم کاملا شیو بود تازه بدن سکسیش بیشتر جلوه میکرد . شلوار جین تنگمو درآورد تا کون سفیدم و دید گفت وای با من چی کار می‌کنی تووو؟!!! یه کم کونم و چنگ زد و شرتم رو درآورد . شروع کرد به خوردن سوراخم . تف میزد با انگشت می‌مالید سرش رو زبونش رو تکون میداد روش. منم برا اینکه کم نیارم ساک جانانه ای زدم براش که صدای آهش تا وسط کوچه میومد . بلندم کرد از رو زمین و بهم گفت خوشگلم بار اولته ؟؟ منم سر تکون دادم و گفتم آره . گفت پس طول می‌کشه این دفعه تحمل داری گفتم آره. انداختم رو تخت و پاهای ظریفم و از هم باز کرد .دول هفت سانتیم بلند شده بود و داشتم از شهوت میمردم. تا پاهام رو از هم باز کرد گفت قربونم بدن سفیدت برم و شروع کرد با دست مالیدن سوراخم . بعد از ده دقیقه همینطور که اه و ناله میکردم دیدم کیرش رو که داشت میترکید آروم کرد توش . تا داشت داخل میشد داد زدم آه. گفت درد گرفت گفتم آره ولی بکن دارم میمیرم گفت باشه عزیزم . کرد داخلش داشتم میمردم سوراخم واقعا تنگ بود. تا نصفه کرد تو کونم . اشک تو چشام جمع بود که دست کشید رو سرم گفت قربونت برم میخوای نکنم زور نیست به خدا . گفتم نه من دیوونه میشم اگه امروز نکنیم. همون‌جوری نگه داشت … حدود یه ربع .درد داشت کم میشد . کیرش رو کشید بیرون و کاندوم کشید سر کیر من و خودش . حسابی چرب کرد کاندوم رو . به دمر خوابوندم و گفت عزیزم الان دیگه کونت عادت کرده به اندازه و سعی میکنم اروم بکنم توش. آروم آروم کرد داخل کونم دردش کم تر بود نسبت به بار اول. خورد خورده جا کرد و شروع کرد به تلمبه زدن . کیر کوچیکم سیخ شده بود و شهوت تمام وجودم و گرفته بود. تندش کرد سریع تلمبه میزد صدای بدنامون دیوونم کرده بود . می‌گفت قربونت برم الهی. تو دیگه مال منی. همینطوری که میزد یهو ارضا شدم … چشام سیاهی میرفت و اون میزد آه آه آه آه آه آه آه … فهمید ارضا شدم و بلندم کرد و گفت داگی بشین نشستم و فرو کرد توش این دفعه از دفع قبلی بهتر بود .
دوباره شروع کرد به زدن ولی این دفعه خیلی کم بود زمانش و یهو نعره زد و آه مردونه ای از ته دل کشید و همون‌جوری نگه داشت کیرش رو تو کونم. بعد دو دقیقه که همون‌جوری نگه داشته بود کیرش رو کشید بیرون .کاندوم داشت پاره میشد از حجم آبش. افتاد رو من و ازم لب می‌گرفت . بعد تو بغل هم خوابیدیم. رفتیم حموم و یه عشق بازی مفصل داشتیم. شب پیتزا سفارش داد با هم خوردیم و این اولین سکس و کون دادن من به عشقم بود … ما هنوز با همیم و تجربه های زیادی داریم…

نوشته: یک شهوتزده.


👍 23
👎 6
21601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928051
2023-05-15 00:59:56 +0330 +0330

🤭 از دست ایرانیا

1 ❤️

928062
2023-05-15 01:21:44 +0330 +0330

والا بلا ما هم استخر و سونا رفتیم دیگه اینقدر هم خلوت نیست که بشه اونجا کون کرد.

3 ❤️

928090
2023-05-15 02:22:42 +0330 +0330

ببین چند خط اولو خوندم اومدم فحش کشت کنم ولی یجوری از خودت تعریف کردی که دلم آب شد بَبَم مِگم شما حامله هم میشی؟

1 ❤️

928159
2023-05-15 16:46:38 +0330 +0330

دفعه بعدى بجا استخر عمومى بيا با هم بريم ويلاى ما

0 ❤️

928187
2023-05-15 21:32:36 +0330 +0330

دوست عزیز اتفاقاً بر خلاف نظر خودت داستان تو دقیقا عین کسشعرهای همین جا ست
۱ قرار واسه یک هفته بعد از کنکور بوجود چی شد که یکدفعه زمان به عقب باز گشت و فقط یک هفته که اومد تو کتابخونه به روی تو نیورد به خصوص روز بعد از استخر اینم دلیل اینکه عین کس شعر های همینجاست

0 ❤️

928301
2023-05-16 11:18:49 +0330 +0330

خوشبحال عرفان، راستشو بگو سینه هاتم خورد یا نه؟ من دوس دارن وقتی سینه هاتو میخورم آبتو بعد فتح کونت بیارم.

0 ❤️

928419
2023-05-17 02:56:54 +0330 +0330

خیلی داستان ات تخمی تخیلی بود دیگه ننویس جنده کونی

0 ❤️

928524
2023-05-18 00:54:45 +0330 +0330

خدا شانس بده خوشبحال عرفان

0 ❤️

929191
2023-05-22 01:26:01 +0330 +0330

یه نفر مطمن مثل خودت برای تنهایی واحدم کم دارم

0 ❤️