کون سفید محمد

1392/11/18

سلام داستانی که میخوام براتون بگم مال تقریبا 6 سال پیشه.اون موقع ها درگیر کنکور بودم از تابستون شروع کرده بودم و داشتم میخوندم.هر کی که درس میخونه میدونه وقتی آدم داره درس میخونه اگه مسائل سکسی به ذهنش خطور کنه باید درسو بیخیال شه چون نمیشه درس خوند.قبل از دبیرستانم چند تا از پسرای محلمون که کونی بودن رو گاییده بودم.وقتی اومدم دبیرستان با اینکه همه تو کاره کردن و جلق و مسائل سکسی بودن ولی من توبه کرده بودم و سرم به کارم مشغول بود.البته جلق میزدم.یکی از اون پسرهایی که من کرده بودم اسمش محمد بود.پسری تپل و به شدت! سفید و زیبا.محمد که خیلیا تو کفش بودن 3 سالی از من کوچکتر بود.آخرین باری که گاییده بودمش بر میگشت به سال دوم راهنمایی که اون موقع محمد پنجم ابتدایی میرفت.بعد از توبه هنوز تو کف محمد بودم ولی زیاد خودم و درگیرش نمیکردم. اون روز توو خونه داشتم درس میخوندم و با کیرم ور میرفتم! حشرم زد بالا و بیخیال درس شدم کلا شورت و شلوارم و دادم پایین و در اتاق و بستم و داشتم جلق میزدم نمیدونم چرا دوس نداشتم آبم بیاد یهو به سرم زد بیخیال توبه شم و برم یه سری تو محل بزنم و ببینم کسی پیدا میشه واسه کردن.شلوار کشیدم بالا و به بهونه استراحت رفتم بیرون…به سرم زد برم سراغ محمد و ببینم میشه دوباره مخشو زد.خلاصه رفتیم پاتوق بچه های محل.هیچکس اونجا نبود ساعت 3.5 یا 4 بعد از ظهر بود.من تو کف بودم و رفتم اونجا نشستم تا شاید محمد بیاد اونجا.آقا ما هر چی نشستیم دیدیم محمد پیداش نمیشه رفتیم یه گوشه دیوار که از اطراف دید نداشت و محل شاشیدن بچه های محله، به یاد محمدجلق زدیم و رفتیم خونه.شب وقتی داشتم میخوابیدم فقط به محمد فکر میکردم و یاد اون آخرین باری که گاییده بودمش.یادمه اون و لاپایی کرده بودم و خودش واسم عقب جلو میکرد واااای چه کون نرمی داشت نرم و سفید و تپل. کونشو گاز گرفتم و رد دندونام رو کون سفیدش مونده بود و قرمز شده بود.واای حشرم داشت منو میکشت…نمیتونستم بخوابم.البته دوست داشتم تو کونش بزارم ولی میترسیدم کونش پاره شه.تو همین فکر بودم که بعد از 1 ساعت یا بیشتر خوابم برد فردا با یه کیره سیخ مثل همیشه بیدار شدم و بعد صبحانه رفتم سر درس ولی فکر کون سفید محمد نمیذاشت درس بخونم…خدایا چیکار کنم؟! با خودم گفتم اینجوری نمیشه باید برم سراغ محمد.بازم رفتم بیرون تو محله…دو تا از بچه ها که اونا هم کنکور داشتن ولی بیخیالش شده بودن رو دیدم و باهاشون نشستم چند کلامی حرف زدم و تو همین حین محمد با موتورش رد شد از کنارمون و یه بوقی هم زد برامون.از اون موقع تا الانش کلی فرق کرده بود قدش بلند تر شده بود و لی همچنان تپل و سفید مونده بود.خیلی از من هیکلی تر بود.محمد رو همیشه میدیدم ولی ایندفعه یه جوری بود نمیتونستم استرسمو پنهون کنم و با یه خنده تلخ رو صورتم واسش دست تکون دادم.محمد تا ظهر پیداش نشد ما هم رفتیم خونه وقتی رفتم خونه مادرم گیر داد که مگه درس نداری با کلی چرت و پرت سر هم کردن تونستم راضیش کنم که بیخیال ما شه و بزاره امروزه رو کلا با خیال راحت استراحت کنیم. ساعت 2 بعد از ظهر بود نمیتونستم طاقت بیارم فقط تو فکر کون محمد بودم گفتم پاشم برم پاتوق شاید امروز تونستیم محمد و ببینیم. رفتم پاتوق دیدم بچه های کوچیک محل دارن فوتبال بازی میکنن و مشغول تماشا شدم و بعد از گذشتن یه 45 دقیقه یا یک ساعت داش محمد ما با موتورش اومد پاتوق…کلی خوشحال شدم ولی نشون نمیدادم.محمد موتورشو پارک کرد اومد پیشیم نشست و سلام کرد و گفت : بـــــــــــــه داش عرفان گل…شما کجا اینجا کجا شنیدم داری درس میخونی…گفتم اره درست شنیدی داداشت داره درس میخونه دلم برات تنگ شده محمد جون…گفت منم همینطور و خلاصه مشغول تماشا شدیم.محمد داشت از همه چی حرف میزد ولی من فقط به این فکر میکردم که چجوری از این فرصت استفاده کنم…زدم رو پاهای محمد و بهش گفتم میبینی محمد ما هم یه روز هم سن اینا بودیم و تو گرمای تابستون همینجا فوتبال میکردیم ولی الان تو سایه نشستیم و داریم میخندیم به حماقتشون…محمد گفت آره ولی خداییش خیلی حال میداد…یه کم سکوت حکم فرما شد و من دوباره دلم و زدم به دریا و گفتم راستی محمد اینا هم مثل ما که کوچیک بودیم با هم حال میکنن؟محمد خنده تلخی کرد و گفت:نمیدونم ولی لابد میکنن دیگه مگه اینا چیشون از ما کمتره و زدیم زیر خنده و اینجا بود که من ادامه دادم و گفتم یادته محمد من و تو کلاس پنجم که بودیـــــــــــــ ؟محمد سرخ شده بود و با یه لبخند تلخ گفت بابا بیخیال…توپ بچه ها اومد سمت ما محمد رفت خم شه توپ بگیره، تی شرتش رفت بالا و یه مقدار از اون کون به شدت سفیدش مشخص شد…من حشرم داشت به اوجش میرسید…توپ و پرت کرد و اومد نشست بهش گفتم محمد واای تو چقد سفیدی پسر…گفت سفید خوبه دیگه…گفتم یعنی من که سبزه ام خوب نیستم خندید و گفت چرا ولی سفید یه چیز دیگس…داشتم به هدف نزدیک میشدم…خاطرات کردن بچه ها براش تعریف کردم تا تحریک بشه کیرم داشت میترکید کیر اونم داشت منفجر میشد.محمد به شوخی کیر سیخ شده رو از رو شلوار چنگ زد و خندیدگفتم محمد ما هنوزم پیر نشدیما…بریم مثل قدیم یه حالی بکنیم…محمد گفت نه دیگه اون موقع من بچه بودم ولی الان فرق میکنه گفتم بابا سخت نگیر مگه چند سال پیش بود…هر چی من میگفتم اون قبول نمیکرد گفتم محمد من تو کفت هستم هر روز به یادت جلق میزنم به خدا اگه به من حال ندی نمیتونم درس بخونم یه بار…فقط یه بار باشه؟محمد گفت: بابا بیخیال شو دیگه بعدش بری به همه بگی که آره محمد و گاییدم…گفتم محمد مگه من خرم که برم اینکارو بکنم…گفت من نمیخوام دوباره تابلو شم گفتم به قرآن به هیچکس نمیگم خودم و خودت بریم؟محمد گفت الان؟گفتم من امروز تو استراحت هستم آره دیگه الان بریم گفت کجا؟ گفتم بریم یه جایی رو پیدا میکنیم اون ساختمونه که دارن میسازنش خوب نیست؟گفت دیوونه شدی ما که نیابد بریم اونجا و به شوخی گفت اون مال نونهالانه؟خیالم راحت شد گفتم دیگه بعد مدتها یه حال درست و حسابی بکنم همونجا سینشو چنگ زدمو گفتم جووون محمد خندید و گفت نکن بچه ها میبینن گفتم کجا بریم گفت میریم خونه ما گفتم خونه شما؟گفت آره داریم میریم برام نرم افزار نصب کنی!خندیدم گفتم باشه. سوار موتور شدیم.من کیرم سیخ سیخ بود و هر جا که تو خیابون آدم نبود کیرمو میمالوندم به پشت محمد وااای داشتم منفجر میشدم.توو راه از محمد پرسیدم از سال پنجم تا الان به هیچ کی کون ندادی خودش بهم گفت به محسن پارسال لاپایی دادم و گفتم ای ناقلا خوب دور از چشم ما حال میکنینا…و زدیم زیر خنده…خدا خدا میکردم که برسیم و یه دل سیر بکنمش…رسیدیم خونه و یاالله گفتیم و رفتیم خونشون مامانش تا منو دید سلام و احوال پرسی کرد و ما رفتیم تو اتاق محمد.خونه محمد اینا دوبلکس بود و اتاق محمد هم طبقه بالا بود.ما رفتیم اتاق محمد. مادرش یه پذیرایی مختصر کرد و رفت سراغ کاراش…محمد میگفت موز بخور خوبه برات و میخندید همینکه مادرش رفت پرید در رو قفل کرد و دستمال کاغذی رو آورد پیش خودشو نشست و کیرش رو گرفت تو دستش داشت جلق میزد واسه خودش گفتم در رو چرا قفل کردی مادرت شک میکنه گفت میگم شلوارک پاته میخوای راحت باشی! و ادامه داد زود باش دیگه تا حالا موز نخوردی و خندید موزمو خوردم محمد گفت کیرت و ببینم.من لخت شدم وکیر سیخم پرید بیرون محمد با دیدین کیرم چشاش گرد شد گفت بزرگتر شده ها کاش منم کیر تو رو داشتم محمد کیرش 14 یا 15 سانتی میشد ولی دوست داشت بزرگتر باشه کیر من 17 یا 18 سانتی میشد.گفتم تو هم لخت شو دیگه محمد هم لخت شد خدای من دارم چی میبینم بدن سفید و بی موی محمد جلوی چشمام بود کیرمو تو دستم گرفتم و بهش گفتم پشت کن اونم پشت کرد کونشو چنگ زدم وااااااااای که چه قدر نرم بود.لمبرهای کونشو گرفتم باز کردم و سوراخ کونشو بو کردم یه کم بوی بدی میداد ولی وقتی تف زدم بهش رفع شد.به محمد گفتم واسم جلق میزنی گفت باشه رو کمرم دراز کشیدم و محمد هم کنارم دراز کشید و برام جلق میزد پیش آبم اومده بود داشت آبم میومد که گفتم بسه دیگه اونم کیرمو ول کرد رفتم سراغ سینه های اناریش و نوکشو میمکیدم وااای چه لذتی داشت آروم دم گوشش گفتم برام ساک میزنی گفت نـــــه ساک نمیزنم بکن منو دیگه…یه کم اصرار کردم ولی فایده نداشت.داشتم دیوونه میشدم نمیدونستم چیکار کنم گفتم پشت کن اونم رو شکمش خوابید لمبراشو باز کردم و یه بار دیگه تف زدم به سوراخش گفت میخوای بزاری توو گفتم آره عزیزم صدام میلرزیدگفت نــــــــــه یه وقت نذاری درد داره گفتم پس چیکار کنم گفت بزار لاپام گفتم محمد بلدم چیکار کنم اگه دردت اومد میکشم بیرون گفت نــــه بزار لاپام بهت میگم منم لاپاشو خیس کردم و گذاشتم لاپاش وایییییی که چه قدر لیز و نرم بود محمد الکی آه ه ه ه آه ه ه ه ه میکرد یواش زیر گوشش گفتم بزارم توو اینجوری حال نمیکنم گفت نـــــه گفتم تو داری حال میکنی اما من نمیکنم اگه دردت اومد میکشم بیرون گفت قسم بخور گفتم به جون مادرم میکشم بیرون.گفت پس صبر کن برم کرم بیارم گفتم نمیخواد تف میزنم تف زدم به سوراخ کونش و یه کم با سوراخ کونش ور رفتم زبونمو بردم سمتش و یه کم لیسیدمش به محمد گفتم حال میکنی گفت آره عزیزم دوسش داری گفتم عاشقشم یه کم از پیش آبمو مالوندم به سوراخ کونش و سر کیرمو گذاشتم روی سوراخ یه کم فشار دادم نرفت توو فشار بیشتر کردم یه ذره رفت توو و محمد یه آخ کوچیک گفت که نزدیک بود آبم بیاد محمد گفت نمیره گفتم باید با انگشت بازش کنم محمد و به حالت سگی در آوردمو دوباره تف زدم به و انگشت اشارمو فشار دادم تو سوراخش یه کون تنگ و آک بند اونم توپل و نرم و سفید وقتی لمبراشو ول میکردی دستت تو کون گم میشد باید لمبرای خوشکلشو کنار میدادی تا سوراخ کونش مشخص میشد با یه فشار انگشت اشارمو کردم تو کونش و محمد آخ و اووووف میکرد و منو بیشتر تحریک میکرد انگشتمو عقب جلو میکردم و میچرخوندم انگشتم داشت میسوخت وااییی چقدر گرم بود خواستم دومین انگشتمو بزارم تف زدم به کونش و دومین انگشتو هم گذاشتم محمد خودشو جلو کشید و گفت ااوووویییییی درد داره من دستمو ثابت نگه داشتم گفتم خوب میشه الان یه کم صبر کردم و بعد شروع کردم به حرکت دادن دستم محمد آه ه ه آه ه ه میکرد ولی داشت لذت میبرد کونش و گاز میگرفتم و با زبونم لیسش میزدم وای جای دندونام مونده بود رو کونش. محمد داشت پرواز میکرد دستم و آوردم بیرون و گفتم رو کمر بخواب گفت میخوای بکنی توو گفتم آره جا باز کرده محمد تو حال خودش نبود پاهاشو داد بالا میگفت عاشقتم عرفان منو بکن فقط مواظب سوراخم باش منم خندیدم و پاهاشو گذاشتم رو شونه هام و بهش نزدیک شدم تف زدم به سوراخش و کیرمو چسبوندم به سوراخ و فشار دادم کیرم لیز خورد رفت توو کونش من الان توی محمد بودم یه جای داغ و لذت بخش محمد گفت اووخ و منم صبر کردم که جا باز کنه گفتم فشار بدم گفت بده فشار دادم و محمد تحمل میکرد و چشاشو بسته بود و چین روی صورتش بود ولی لذت میبرد گفتم درد نداره گفت نه خوبه دوباره فشار دادم بعد از چند دقیقه تلاش تمام کیرم رفته بود تو کون عشقم محمد.من و محمد توو آسمونا بودیم من یواش یواش تلمبه میزدم و محمد یواش یواش آه ه ه ه آ ه ه ه ه میکرد محمد گفت منو ببوس مجبور شدم حالتمونو عوض کنیم رفتم پشت محمد دراز کشیدم و کیرمو با یه کم سختی گذاشتم تو کونشو گردنش و میخوردم و بوس میکردم و سینه هاشو چنگ میزدم عرق کرده بود محمد و بوی عرقش منو بیشتر تحریک میکرد…محمد چند تا دستمال کاغذی گرفت توو دستشو گفت واسم جلق بزن منم دست گذاشتم روی کیر محمد که داشت منفجر میشد و واسش جلق زدم کیرم توو کون محمد بود یه کم تلمبه زدن سخت بود ولی هر دو داشتیم لذت میبردیم محمد گفت فشار بده منم فشار دادم و آب محمد ریخت سوراخ کونش باز وبسته میشد انگار. کیر من با فشار توو کونش بود و محمد داشت ارضا میشد بعد از اون محمد بی حس شده بود و خودشو تو بغلم ولو کرده بود من کیرمو بیرون کشیدم و بهش گفتم رو شکمت دراز بکش و اونم به زحمت حالتشو عوض کرد و من دوباره رفتم سراغ کون نرم و سفیدش کیرمو گذاشتم توو سوراخش و از زیر سینه هاشو چنگ میزدم محمد اصلا آه ه ه ه آه ه ه ه نمیکرد ولی من داشتم منفجر میشدم تلمبه هام محکم تر شده بود محمد گفت نریزی تو سوراخم منم تلمبه میزدم وقتی آبم اومد کیرمو بیرون کشیدمو مجبور شدم بریزم رو کمر محمد.و از پشت محمد اومدم پایین محمد گفت چیکار کردی گفتم بابا با دستمال تمیزش میکنم و همینکار رو هم کردم.البته یه کم از آب محمد هم رو فرش ریخت که تمیز کردیمش.محمد گفت به کسی چیزی نگی ها گفتم نه مگه خرم…گفت اولین باری بود که یه کیر رفت توو کونم.بعدش گفت این بهترین روز عمرم بود منم خیلی سرحال اومده بودم و هر دو خوشحال بودیم.بعد ها که پدر و مادرم رفتن سفر هم دو روز پشت سر هم با هم حال کردیم و میتونم بگم اگه محمد اون آرامش جنسی رو به من نمیداد من شاید دانشگاه قبول نمیشدم

نوشته: عرفان


👍 1
👎 0
47400 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

411958
2014-02-07 06:53:01 +0330 +0330
NA

به یارو میگن تا حالا شده اتوبوس هول(هل) بدی میگه نه ولی یبار هول شدم تواتوبوس دادم !!!(بیمزه!)
داستانت کیری بود
کاش مث داستان عشق نه چندان ممنوع عاشقانه بود اونوقت میتونس تأثیرگذارتر باشه …

0 ❤️

411965
2014-02-07 14:23:51 +0330 +0330
NA

کیرمنم بردرت

0 ❤️

411962
2014-02-07 15:51:00 +0330 +0330

محشر بود. آتیش عشق و شهوت پسرونه رو خیلی خیلی قشنگ بیان کرده بودی. دمت گرم. واقعا ممنون…

0 ❤️

411963
2014-02-08 01:05:11 +0330 +0330
NA

راستكي بود // ايول

0 ❤️

411964
2014-02-14 17:23:50 +0330 +0330
NA

پسر سفيد زير 19 سال از مشهد براي گاييدن ميخوام.هست يا نه

0 ❤️