گاییدن برده ی شوهردار (۲)

1401/10/04

...قسمت قبل

حدودا نیم ساعت تو بغل همدیگه بودیم و در حال نوازش هم بودیم ، چون من خیلی کمتر از مارال مشروب خورده بودم کم کم سرگیجم داشت خوب میشد و مستی از سرم میپرید که نگاهم به تابلوی عروسی مارال و شوهرش افتاد ، زیاد شبیه الانش نبود توی عکس . معلوم بود کوبیده از نو ساخته . توی عکس قدیمیش یکم تو پر بود ولی الان مثل ساعت شنی بود . مارال یه دختر با قد ۱۷۰ بود با وزن ۵۵ سینه هاش رو بزرگ کرده بود و بینی و صورتشم معلوم بود عمل کرده ، کمترین شکم و پهلویی نداشت بخاطر ورزش کردن ولی کون بزرگ و روی فرم خوبی داشت ، موهاش تا کمرش می‌رسید . چشماشم گربه ای کرده بود و معلوم بود کلی هزینه کرده که همچین دختر سکسی و ملوسی شده . مثل عروسک بود چهرش . بدون کمترین نقصی .

همینجوری داشتم به این چیزا فکر میکردم که صدای مارال یهو منو از فکر در آورد
_ عشقم مزه آبت زیاد خوب نبود ، احتمالا رژیم غذایت مشکل داره

  • چه مشکلی عزیزم ، مگه آبم خوب و بد داره
    _ احتمالا زیاد اهل میوه خوردن نیستی ، صبر کن الان درستش میکنم.
    پاشد رفت سمت یخچال و یسری میوه آورد که من فقط آناناس و انبه و موز رو داخلشون شناختم.
    واسم خنده دار و بغض آلود بود که با بیست سال سن داشتم میوه هایی رو میدیدم که نه اسمشون رو میدونستم نه نحوه خوردنشون رو ، انتظار داشتم فوقش موز و پرتغال بیاره نه همچین چیزایی ، اختلاف طبقاتی رو قشنگ میشد حس کرد توی اون لحظه
  • چه خبره عزیزم اینهمه میوه آوردی ، مگه جنگه ، معده من مگه چقدره؟
    _ آناناس و پاپایا و واسه شیرین شدن طعم آبته ، دراگن فروت و انبه و بقیشم واسه پر شدن کمرته که کم نیاری تو این چند روزی که اینجایی، میخوام آبت حسابی غلیظ و خامه ای باشه همیشه
    شروع کرد به پوست کندن میوه ها ، همزمان که بغلم نشسته بود و تیکه های میوه رو توی دهنم میذاشت منم داشتم کسشو میمالیدم و انگشت میکردم توش ، انقدر تنگ بود که دو سه دقیقه طول کشید تا اولین انگشت رو بتونم داخل کصش کنم ، بعد از ده دقیقه تلاش و مالش بالاخره تونستم دو تا انگشتم رو به سختی توی کسش کنم و عقب جلو کنم ، انگشتام خیس شده بود و مارالم یه تکونایی می‌خورد هر از گاهی ، انگار نزدیک بود ارضا شه
    _ نکن عوضی حواسم پرت میشه دستمو میبرم ، واسه گاییدنم کلی وقت داری حتما الان باید کرم بریزی
  • خب دلم میخواد الان بمالم
    _ ای پررو

به اندازه کافی که خوردم ظرف میوه رو از دستش گرفتم و گذاشتم کنار ، همون لحظه یه فکری به سرم زد ، یه تیکه انبه از توی ظرف برداشتم و مالیدم به کیرم و به مارال گفتم بیا ساک بزن . مارال خودشم از این صحنه خوشش اومد و حشری شد . یه جوون طولانی گفت و شروع کرد به لیس زدن کیرم. حسابی با زبونش کیر و تخمامو لیس زد تا تمیز شه بعدش شروع کرد به ساک حلقی زدن . چون تازه ارضا شده بودم یه ساعت قبلش اینبار دیگه خبری از اومدن آبم نبود فعلا و خیالم راحت بود از این بابت. من لب تخت نشسته بودم و اون روی زمین روی زانوهاش نشسته بود و داشت ساک میزد . موهاشو با دست گرفتم و ریتم ساک زدنشو خودم تنظیم کردم با دستام ، هر گاهی هم سرشو میاوردم بالا و شروع میکردم ازش لب گرفتن ، همین که لب میگرفتیم زبونمو محکم میک میزد و میکرد توی دهن خودش ، واقعا لبای شیرین و خوشمزه ای داشت ، اون لبای درشت و تزریق شده خوراک ساک و لب بازی بود فقط ، بعد ده دقیقه که تو اون حالت ساک پر تف زد کیرم حسابی خیس و لزج شده بود جوری که مارال با دست دیگه نمیتونست بگیره کیرمو و کیرم از دستش سر میخورد.
گفتم بسه دراز بکش رو تخت میخوام بکنمت. پاشد و روي تخت به پشت خوابید . کیرمو روی کسش تنظیم کردم و خودش با دست کیرمو گرفت و شروع کردم به فشار دادن ، با اینکه ده دقیقه انگشتش کرده بودم تا جا باز کنه ولی هنوز خیلی تنگ بود انگار کون بود لامصب ، آروم آروم فشار دادم تا کامل رفت توش ، مارال همون لحظه یه آه طولانی کشید و منو تو بغل خودش نگه داشت و گفت صبر کن تا جا باز کنه . بعد چند ثانیه شروع کردم به آرومی عقب جلو کردن کیرم توی کسش. کص بشدت داغ و خیسی داشت. تلمبه هامو کم کم سریع تر کردم.
هر از گاهی وسط تلمبه زدن منو میکشید توی بغل خودش و ازم لب میگرفت، حسابی وحشی شده بودیم و محکم داشتیم لبا و زبون همو میک میزدیم .
لبامو از لباش جدا کردم و شروع کردم به مکیدن سینه هاش . همین که نوک سینشو کردم توی دهنم لرزید ، فهمیدم حسابی اونجاش حساسه پس شروع کردم با قدرت بیشتر مکیدن سینه هاش و همزمان تلمبه زدن ، هر از گاهی هم انگشتامو میکردم تو دهنش و اونم حسابی میک میزد انگشتامو
_ آی آروم تر تو روخدا ، دارم میشم دارممم میییش
یهو کصش خیس شد و شروع کرد به لرزیدن جوری که انگار تشنج کرده ، بی توجه به لرزشش تلمبه هارو سرعتی تر کردم که جیغش در اومد و گفت بسسسه، سرعتمو کم کردم . صورتش که حسابی خوشحال و راضی بود .

  • هوووف خسته شدم از این حالت پوزیشنو عوض کنیم
    _ اوکی عزیزم تو دراز بکش من بیام روت
    خوابیدم روی تخت و مارال بلند شد و نشست روی کیرم، با یه دستش کیرمو گرفت و روی کسش تنظیم کرد و بعد آروم شروع کرد به نشستن ، وقتی کامل کیرم وارد کسش شد چند ثانیه نگهش داشت و بعد شروع کرد به بالا و پایین شدن روی کیرم
    _ دوست داری ؟ کصم چطوره ؟ حال میده بهت ؟ داری حال میکنی با بدنم ؟
  • آره عزیزم عالیه
    توی همون حالت هر از گاهی نوک سینه هامو میلیسید و میک میزد و بعد شروع میکرد به لیس زدن صورتم و گردنم ، بعضی وقتا هم گوشمو میکرد توی دهنش و همزمان که لاله گوشمو میک میزد با زبونش قلقلک میداد گوشمو ، احساس کردم دارم ارضا میشم، من زود ارضا نبودم ولی مارال جوری جنده بازی در می‌آورد که هیچکس فکر نکنم نیم ساعت بیشتر میتونست جلوش دووم بیاره
  • دارم کم کم ارضا میشم
    _ اوکی عزیزم پاشو وایسا میخوام برات ساک بزنم تا توی دهنم خالی شی
    پاشدم وایسادم جلوش و اون روی زانوهاش نشست و شروع کرد به ساک حلقی زدن ، خودمم با دست سرشو گرفته بودم و عقب جلو میکردم
  • باز کن دهنتو داره میاد
    _جووون بیارش
    یهو با تمام قدرت ارضا شدم و آبم توی دهنش خالی شد ، یه لحظه کیرم تکون خورد از دهنش و چند قطره از آبم ریخت روی پام و انگشتای دستم ، مارال که دید اون صحنه رو اول کل آبی رو که توی دهنش خالی کرده بودم رو قورت داد بعد توی حرکت سکسی خم شد و آبی که روی پام ریخته بود رو با زبونش لیس زد تا پاک شه بعد سرشو آورد بالا و انگشت دستمو کرد توی دهنش و شروع کرد به میک زدن ، فضای اتاق پر شده بود از بوی عرق و آبکیر و آب کص و فضای بشدت شهوت آلودی رو ایجاد کرده بود .
    جفتمون ولو شدیم روی تخت
  • ایندفعه مزه آبم چطور بود خانوم دکتر ؟ خوب شده
    _ آره عزیزم تا فردا از اینم شیرین تر میشه طعم آبت و نمیذارم حتی یه قطرشم هدر بره
  • اوهوم گفته بودی
    همدیگه رو بغل کردیم و همو نوازش کردیم، ساعت تقریبا دو نصف شب شده بود که کم کم خوابم برد همونجوری لخت توی بغل مارال.
    صبح که از خواب بیدار شدم توی تخت تنها بودم، ساعت تقریبا نه صبح شده بود ، مارال رو صدا کردم ولی جوابی نشنیدم ، چند بار صداش کردم و وقتی جوابی نشنیدم از تخت بلند شدم و رفتم سمت پذیرایی و متوجه شدم که توی خونه نیست و تعجب کردم و بهش زنگ زدم
  • سلام مارال کجایی
    _ سلام عزیزم ببخشید خواب بودی دیگه بیدارت نکردم ، من اومدم باشگاه تمرین کنم از خودت پذیرایی کن منم تا یه ساعت دیگه میام
  • حتما لازم بود امروز بری ؟ خب امروز نمیرفتی
    _ نمیشه عزیزم دو هفته دیگه امتحان مربیگری باید بدم توی فدراسیون باید حسابی آماده باشم تو این مدت ، تا تو یکم به خودت برسی اومدم عشقم
  • باشه منتظرتم ، بای
    شروع کردم به گشتن توی خونه، شب قبلش زیاد توجه نکرده بودم به ابعاد خونه ولی واقعا خونه ی بزرگی داشتن ، راحت چهارصد پونصد متر میشد . وارد اتاق ها شدم ، یکیش که اتاق خوابشون بود ، یکی هم اتاق کار شوهرش بود و تقریبا مثل دفتر کار بود ، یکی از اتاقا هم باشگاه بدنسازی شده بود و داخلش تردمیل و دنبل و یسری لوازم ورزشی بود . حدودا نیم ساعتی مشغول فضولی و گشت و گذار بودم که حوصلم سر رفت و رفتم سر یخچال و یچیزی خوردم و منتظر موندم تا مارال برگرده. خونه پر از لوازم گرون قیمت بود ، متعجب بودم که چطور تونسته بود انقدر زود اطمینان کنه ، اون موقع کلا دو ماه بود همو می‌شناختیم، اگه بجاش بودم همچین اطمینانی نمیکردم ، تو کشوی جواهراتش یه جعبه پر انواع گردنبند و دستبند و انگشتر طلا بود ، کشوی شوهرش هم انواع و اقسام برند های لوکس ساعت بود ، البته خصوصیات بد زیاد داشتم ولی دزدی و دستکجی هیچوقت جزوشون نبود . شوهرش واقعا با این همه ثروت میتونست صد بار زندگی منو بخره و بفروشه ، توی همین تفکرات بودم که مارال برگشت خونه .
    _ سلام عزیزم ببخشید دیر شد توی ترافیک موندم ، حوصلت که سر نرفت
  • نه ماشالا خونتون انقدر بزرگه کم مونده بود توش گم شم
    _ خونه خودته عزیزم، وقتایی که اون نیست( اشاره به شوهرش ) تو مرد این خونه ای
  • البته بیشتر بچه ی این خونه حساب میشم
    _ تو مرررد منی ، توی باشگاه حسابی عرق کردم بزار برم دوش بگیرم بعد بیام پیشت
  • منم از دیشب حموم نرفتم صبر کن با هم بریم
    _ ای عوضی
    رفتیم حموم و با هم رفتیم زیر دوش شروع کردیم به شستن همدیگه ، چند دقیقه که حسابی مالیدیم همو دوباره جفتمون حشری شدیم و مارال جلوم زانو زد و شروع کرد به ساک زدن ، چند بار کیرمو میکرد تو گلوش و بعد در میاورد از دهنش و شروع میکرد به لیس زدنش، چند دقیقه همینجوری ساک زد که بعدش دیدم یه پامو بلند کرد و گذاشت لب وان بعد سرشو نزدیک تخمام کرد و فکر کردم میخواد بیضه هامو بلیسه که یهو متوجه شدم زبونش داره به سمت سوراخ کونم میره ، شروع کرد به لیسیدن از سوراخ کونم تا تخمام و اینکارو چند دقیقه همینجوری تکرار کرد ، واقعا لذت بخش بود واسم اینکار
    _ دوست داری دارم کونتو لیس میزنم
  • آره عالیه ادامه بده
    سرشو با دست گرفتم و دوباره به سمت کونم هدایت کردم، اونم فهمید که خوشم اومده و اینبار همزمان با لیسیدن هر از گاهی هم سوراخ کونمو ماچ میکرد و بعد تخمامو میکرد تو دهنش و شروع میکرد میک زدن ، اینکارش بشدت لذت بخش بود مخصوصا وقتی میدیدم همچین دختر خوشگلی که سنش از من بیشتره اینجوری توی خونه خودشون جلوم زانو زده و داره کونمو میلیسه لذتش واسم دو چندان میشد ، گفتم بسه داگی شو، کف حموم قمبل کرد و به سختی کیرمو کردم تو کصش ، انگار نه انگار که همین دیشب گشادش کرده بودم ، دوباره برگشته بود به حالت اول کصش و مجبور شدم چند دقیقه بازی کنم باهاش تا جا باز کنه ، کمی که جا باز کرد شروع کردم به تلمبه زدن ، صدای تلمبه ها که توی حموم منعکس میشد همرا با قطرات آب گرم دوش که روی بدنمون میپاشید لذت فضا رو دوچندان کرده بود ، بعد از چند دقیقه تلمبه زدن موهای بلند مارال رو گرفتم توی دستم و محکم به سمت خودم کشیدم تا سرش به سمت عقب اومد و شروع کردم به لب گرفتن ازش در حین تلمبه زدن ، چند دقیقه که گذشت خواستم پوزیشن رو عوض کنم واسه همین به مارال گفتم جوری بلند شو وایسا که کیرم از تو کصت در نیاد ، جفتمون به آرومی بلند شدیم جوری که هنوز کیرم داخل کص مارال بود ، به آرومی هدایتش کردم سمت وان و گفتم دستاتو بذار روی وان و خم شو ، بعد با یه دستم موهاشو از پشت گرفتم و با دست دیگم هر از گاهی کونشو اسپنک میکردم ، وقتی به کون خیسش چک میزدم چنان صدایی میداد که توی کل خونه می‌پیچید صداش ، یکم بعد گفتم دراز بکشه به پشت کف حموم و خودمم رفتم روش و شروع کردم به تلمبه زدن ، همزمان با تلمبه هایی که تو کصش میزدم ازش لب میگرفتم گاهی هم انگشتامو میکردم تو دهنش و اونم میک میزد انگشتامو ، دیگه کم کم احساس کردم دارم ارضا میشم
  • عزیزم داره میاد پاشو ساک بزن که بریزم تو دهنت
    _ نمیخواد همون تو خالی کن
  • ولی…
    _ زودباش
    همون لحظه با فریاد ارضا شدم و مارال وقتی فهمید پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و محکم منو به خودش فشار داد ، به قدری زورش زیاد بود که نمیتونستم تکون بخورم و کیرم تا خایه چفت شد تو کصش ، دستاشم دور گردنم حلقه کرد و کشید سمت لباش و شروع کرد به لب گرفتن ازم ، تا اون لحظه بهترین ارضا شدن زندگیم بود ، گرمای کصش و گرمای لباش و همچنین دوش آب گرم باعث شده بود از همه طرف ارضا شم ، حدودا یه دقیقه تو همون حالت بودیم و مارال تا وقتی که از آخرین پمپاژ آبکیرم توی کصش مطمئن شد و دید دیگه کیرم توی کصش نبضی نمیزنه ولم کرد ، وقتی از کصش کشیدم بیرون آبم شروع کرد به بیرون ریختن از کصش ، باورم نمیشد این حجم از آبکیر از من در اومده باشه با وجود دو بار سکس شب قبل ، مارال تو همون حالت که نشسته بود انگشتشو کرد توی کصش و بعد آورد بیرون و گذاشت توی دهنش و گفت:
    _ اوممم حالا مزش عالی شده و خوردن داره آبت
  • مارال دهنتو سرویس نمیتونم سرپا وایسم از شدت سستی
    واقعا هم جوری بدنم سست شده بود که بزور تونستم سر پا وایسم ، به معنای واقعی کلمه مارال شیره جونمو کشیده بود ، بعد که همو شستیم مارال حوله پوشید و یکی از حوله تن‌پوش های شوهرشم به من داد بپوشم و اومدیم بیرون ، بدنم جوری سست شده بود که با هر قدمی که ورمیداشتم پاهام میلرزید . تا قبل اون روز فکر میکردم میتونم تو یه روز ده بارم ارضا شم بدون اینکه خسته شم ولی حالا واقعا سرپا نمیتونستم وایسم، به زور رفتم و روی مبل نشستم ، چند لحظه بعد مارال هم اومد و نشست پیشم
  • عزیزم آبمو ریختم تو کصت حامله نشی
    _ خب بشم چه اشکالی داره، دوست نداری بچت تو شیکمم باشه؟
  • شوخی نکن مارال من خودم هنوز بچم
    _ نترس از باشگاه اومدنی تو راه از داروخونه قرص ضد بارداری گرفتم ، دیگه با خیال راحت تو راندای بعدی بریز توم
    چی داشت میگفت؟ راند های بعدی؟ من که از همین الانشم جونم دراومده بود و نمیتونستم سرپا وایسم
    یکم تو بغل همدیگه بودیم تا مارال پاشد رفت موهاشو خشک کنه و یکم به خودش برسه ، منم خودمو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم نشستم پشت سر مارال روی تخت ، اونم جلوی میز آرایش نشسته بود و داشت ماسک آبرسان می‌مالید به صورتش
  • خب دیگه عزیزم من حاضر شم برم کم کم
    _ کجا ؟
  • خونمون دیگه ، دیشبم بزور پیچوندم خانوادمو
    _ امشبم بمون دیگه ، من بخاطر تو امروز کل مریضامو کنسل کردم و مطب نمیرم ، زنگ بزن یه بهونه ای بیار
  • مارال پسفردا دانشگاه دارم هیچیم نخوندم ، بدنمم خالی کرده یکم بخاطر اینهمه سکس از دیشب
    _ دانشگاه رو که فعلا دو روز مونده ، ریکاوری بدنت و انرژیتم با من ، دیگه بهونه اضافه موقوف زنگ بزن به مامانت بگو امشبم پیش دوستاتی که کار زیاد داریم
  • با شوهرتم اینهمه سکس میکنی هر شب یا منو غریب گیر آوردی
    _ خخخخخ اوایل ازدواجمون آره ولی الان دیگه هم واسه هر دومون تکراری شده احمد ( شوهرش ) هم این اواخر انقدر سرش شلوغه که اصلا وقتی نداریم واسه اینچیزا
  • پس عجب آدم احمقیه که قدر جواهری مثل تو رو نمیدونه
    زنگ زدم به خونه و گفتم امشبم پیش دوستامم، البته واسه من زیادم بد نبود اینجا بودنم ، مارال در حد یه هتل پنج ستاره داشت بهم خدمات میداد ، مارال بعد یک ساعت آرایش کردنش تموم شد و لباس پوشید و گفت حاضر شو بریم بیرون هم ناهار بخوریم همم یه چیزی بخوری جون بگیری ، وقتی رفتیم پارکینگ دیدم مارال با ریموت در یه ماشین ولوو ایکس سی نود رو باز کرد ، خیلی تعجب کردم چون توی قرارهامون با ماشین نیومده بود تا حالا ، شایدم من دقت نکرده بودم ، پیش خودم گفتم شاید ماشین شوهرشه واسه همین بهش گفتم :
  • میخوای با اسنپ بریم ؟ شوهرت گیر نده بهت که چرا ماشینشو ورداشتی
    _ عزیزم این ماشین منه مال احمد اونیکیه( به یه لکسوس سفید اونور پارکینگ اشاره کرد )
    خدایا چی داشتم میدیدم، ماشینی رو که تا حالا از نزدیک لمسشم نکرده بودم حالا میخواستم بشینم داخلش
  • مارال میشه من بشینم پشت فرمون ؟
    _ مگه گواهینامه داری ؟
    با گنده گوزی گفتم :
  • آره بابا دو سال پیش همون روز که هیجده سالم شد رفتم دنبالش ، با ماشین بابامم زیاد رانندگی کردم
    _ باشه عزیزم بشین
    ماشینی رو که تا حالا از یه متریش رد نشده بودم از ترس اینکه یوقت روش خط نیوفته حالا پشت فرمونش بودم ، تو اون لحظه جوری خوشحال بودم که اصلا قابل توصیف نبود تمام خستگیم از تنم رفته بود و البته زیادم طول نکشید خوشحالیم ،
    رانندگی با ماشین دنده ای رو بلد بودم ولی این اتومات بود ، توی تلویزیون یچیزایی راجب ماشین دنده اتوماتیک دیده بودم واسه همین فکر کردم اینم راحت میتونم برونم ، همین که ماشین رو روشن کردم و توی دنده گذاشتم نمیدونم زیاد گاز دادم یا یهو ترمز رو ول کردم یا چی ولی ماشین یهو پرید و با فاصله بیست سی سانت از دیوار وایساد و خاموش شد ، تو یه لحظه رنگم مثل گچ سفید شد و جوری عرق سرد کردم که شر شر داشت از پیشونیم می‌چکید عرقم ، بدنم فلج شده بود و یخ کرده بود و گوشام هیچی نمیشنید ، اگه یه خط رو این ماشین میوفتاد جفت کلیه هامم می‌فروختم نمیتونستم خسارتشو بدم ، خدا رحم کرده بود بهم ، تو همین تفکرات بودم که یاد مارال افتادم ، به سختی گردنمو که خشک شده بود با ترس و وحشت و خجالت به سمت مارال برگردوندم و منتظر بدترین واکنش ها و شنیدن فحش بودم ، وقتی نگاهش کردم دیگه واقعا مغزم هنگ کرد ، جوری داشت هر هر میخندید که کم مونده بود از خنده اشکش در بیاد ، همینجوری با تعجب بهش نگاه میکردم و منتظر بودم خنده هاش تموم شه ، در حالی که همچنان داشت میخندید بریده بریده گفت
    _ قیافشو نگاه کن ، مگه روح دیدی پسر ، وایسا عکستو بگیرم خیلی کیوت شدی
    گوشیشو درآورد و ازم عکس گرفت تو اون حالت ، من که هنوز شوکه بودم یهو قاطی کردم و گفتم :
  • مارال کسخلی ؟ میدونی اگه این ماشین چیزیش میشد دیه خون منم اندازه خسارت این نمیشد ، به چی داری میخندی ، خدا رحم کرد اگه یه وجب دیگه میرفت بدبخت میشدم ،
    مارال خندش بیشتر شد و بعد گفت :
    _ دیوونه اولا که این ماشین ترمز اضطراری داره واسه جلوگیری از تصادف الانم اون فعال شد و ماشین وایساد ، دوما ماشین بیمه داره چیزیم بشه بیمه میده دیگه ، سوما جونت سلامت ، ماشین واسه تصادفه دیگه ، من قبل از این یه مزدا تیری داشتم انقدر به در و دیوار کوبیده بودمش که وقتی فروختمش یجای سالم نداشت و همش رنگ بود ، جونت سلامت . الانم بیا بشین جای من که هنوز بچه ای ، باید رانندگی یادت بدم مثل بابا ها .
    بعد دوباره خندید از این رفتارش واقعا متعجب بودم ، اگه جاهامون توی اون لحظه عوض میشد و اون ماشین مال من بود و کسی همچین کاری میکرد با ماشینم حتی یه لحظه هم بهش رحم نمیکردم و بلایی سرش میاوردم که تا عمر داره یادش نره . با دست و پای لرزون از ماشین پیاده شدم هنوز رنگم پریده بود . مارال رانندگی کرد و رفتیم یه رستوران ناهار خوردیم بعدم رفتیم یه آبمیوه فروشی مارال یه معجون واسه من گرفت یه آب کرفس واسه خودش
  • واسه خودت چرا معجون نگرفتی ؟
    _ من فعلا رژیمم تا موقع امتحان مربیگریم، تو بخور که امشب کار زیاد داریم با هم .
    خلاصه خوردیم و برگشتیم خونه و مارال بهم گفت میخواد ماساژم بده که ریکاوری شم منو به شکم خوابوند روی تخت و شروع کرد به ماساژ دادن کمرم که بعد چند دقیقه با دو تا دستش لپای کونمو از هم باز کرد و شروع کرد به لیسیدن سوراخ کونم و سکسمون شروع شد ، فهمیده بود از این کار خوشم اومده و خلاصه تا صبح روز بعدش سه بار دیگه سکس کردیم که بار آخر دیگه بعد دو ساعت تلاش و هنر نمایی مارال هر کاری کرد آبم نیومد و با کلی لیسیدن سوراخ کونم و ساک حلقی زدن جوری که فک خودشم درد گرفته بود انقدر ساک زده بود چند قطره آب شفاف از کیرم در اومد که مارال به همونشم رحم نکرد و سریع قورتش داد. از سکسمونم با اجازه خودش چند تا عکس گرفتم که بذارم توی شهوانی . فرداش دیگه به هر بهونه ای بود بزور ازش خداحافظی کردم و با بدن کوفته و خسته بخاطر سکس زیاد برگشتم خونه . از شدت خستگی همین که رسیدم خونه خوابم برد و تا روز بعدش کلا خوابیدم و بعد از اونم تا دو سه روز خسته بودم، معلوم نبود من از مارال سو استفاده جنسی کرده بودم یا اون از من ، قشنگ شیره جونمو کشیده بود تو اون دو روز و کامل کمرمو خالی کرده بود . چند روز بعدش شوهرش هم از خارج برگشت و تا یکی دو ماه فقط یا چت میکردیم یا یکی دو هفته یبار همو تو رستوران یا کافه میدیدم . توی این مدت مارال باهام خیلی صمیمی تر شده بود و بیشتر همو شناخته بودیم. مارال با اینمه حسن و امتیازی که داشت یه بدی داشت که خیلی رو مخ بود و حتی این عیبش باعث میشد بقیه خوبیاش و مهربونیاش دیده نشه اصلا ، بشدت آدم پر حرفی بود ، اوایل آشنایی تا روز سکسمون اینجوری نبود ولی از اون به بعد که صمیمیتمون بیشتر شده بود شدیدا پر حرف شده بود ، وضعیت جوری بود که حتی اگه خسته میشدم و جواب چتشو نمیدادم بهم زنگ میزد و حرفشو ادامه می‌داد، منم چون باهاش رودروایسی داشتم نمیتونستم بهش بگم کم حرف بزن و مجبور بودم بشینم پای حرفاش ، راحت روزی دو سه ساعت صحبت می‌کرد و واسش فرقی نداشت توی باشگاهه یا توی مطبه و مریض داره . بدبختی بیشتر اینجا بود که مارال باهمه سر سنگین بود و اصلا با بقیه زیاد صحبت نمیکرد و عوض اونا هم میومد با من حرف میزد ، حالا داشتم می‌فهمیدم چرا شوهرش اکثر اوقات خونه نیست، احتمالا از پر حرفی های مارال فرار میکرد ، البته فکر کنم دیگه راحت شده بود واسه یه مدت چون مارال یه مغز دیگه واسه گاییدن با پر حرفیش پیدا کرده بود ، این موضوع دردش واسه منی که آدم کم حرف و منزوی بودم دو چندان بود چون اصلا نمیتونستم اینهمه حرف رو حتی براش جواب پیدا کنم و بیشتر اوقات فقط با گفتن : ( آره ، نه عزیزم حق با تو بوده ، اوهوم، تو درست میگی ، بعدش جیشد ) فقط حرفای اونو تایید میکردم و اونم فقط حرف میزد راجب تک تک اتفاقاتی که توی اون روز براش افتاده بود . اوایل اصلا اینجوری نبود ولی حالا که یخش باز شده بود تازه داشتم می‌فهمیدم که چرا مارال با اونهمه خوبی که داشت همین یه عیبش چجوری دهن سرویس کنه .
    البته مارال واقعا دختر خوبی بود و قلب مهربونی داشت، حتی یه ماه بعدش قرار بود یه کوییک بخرم که دیگه پیاده نرم دانشگاه و با کلی پس انداز و قرض و بدهی بازم پونزده میلیون کم داشتم که مارال وقتی فهمید سریع بهم داد . هر چقدرم اصرار کردم که به عنوان قرض قبول میکنم و بعدا بهت پس میدم قبول نکرد و گفت اینم شیرینی منه بابت ماشین گرفتنت ولی خب پر حرفیش واقعا رو مخ بود که بالاخره روز موعود رسید ، سی چهل روز بعد از سکس قبلیمون مارال یه شب زنگ زد و گفت شوهرش داره میره خارج کشور فردا ، لاقل بین این همه حرف زدن میتونستم دوباره دو سه روز خوش باشم باهاش، رفتن شوهرش به خارج مصادف شده بود با دو تا اتفاق مهم ، اولیش اینکه مارال دو سه روز قبلش توی امتحان مربیگری قبول شده بود و دومم اینکه من ماشین خریده بودم پس قرار شد شبش یه جشن کوچک بگیریم دو تایی . شب وقتی رسیدم خونشون در رو برام باز کرد جوری آرایش غلیظ کرده بود سکسی شده بود که میخواستم همونجا دم در لختش کنم و بکنمش ، بعد از روبوسی و سلام و احوالپرسی وارد خونه که شدم متوجه یه طوطی شدم که دفعه قبل که اومده بودم ندیدمش. طوطی وقتی منو دید شروع کرد به تکرار یه کلمه پشت سر هم و همش میگفت بابایی، بابایی یا میگفت مامانی مامانی
  • این چیه عزیزم دفعه قبل نبود
    _ این فیدل هست ، احمد اینو مثل بچش دوست داره
  • دفعه قبل نبود که
    _ آره خونه باباش اینا بود تازه آوردیمش اینجا
    طوطیه که همش به من می‌گفت بابایی یه لحظه تو دلم خندم گرفت و پیش خودم گفتم بیچاره احمد ، هم صاحب زن و زندگیش شدم الان همم صاحب بچش ، نشستیم یکم صحبت کردیم و شام خوردیم و بعدش رفتیم روی مبل ، بعد یکم صحبت مارال پاشد رفت ، فکر کردم میره مشروب بیاره که دیدم با یه جعبه کوچیک اندازه قوطی کبریت برگشت.
  • این چیه عشقم ، فکر کردم مشروب میاری
    _ نگران نباش این از مشروب بهتره، کوکائین خالصه
  • به به پس معتادم هستی چشمم روشن
    _ نه بابا دو سه ماه یبار بعضی وقتا با شوهرم دو تایی استفاده می‌کنیم که یکم خوش بگذرونیم ، امشب از شانست قسمت تو شد
    اصلا خوشم نمیومد از این چیزا ، مارال دو سه تا خط کشید تو دماغش ولی من با کلی اصرار از طرف مارال بزور یه خط نازک کشیدم و کلی سرفه کردم بعدش ، البته همون یه خط کافی بود که بیست دقیقه بعدش مغزم جوری داغ کنه و حشری شم که تا حالا تو عمرم نشده بودم ، واقعا راست میگن که کوک شهوت زا هست ، مارال که از من بیشتر کشیده بود حالش از منم بدتر بود .
    همونجا روی مبل لبامون توی هم قفل شد و شروع کردیم به لب بازی، هر ثانیه ای که می‌گذشت اثر کوکائین روی مغزمون داشت بیشتر میشد و حشری تر میشدم، همونجوری در حال لب بازی تو بغل همدیگه رفتیم توی اتاق خوابشون، همو لخت کردیم، پرتش کردم روی تخت و شروع کردم به لیسیدن کس و کونش ، جوری کسشو میخوردم که ناله ی مارال در اومده بود ، بعد دو سه دقیقه کسلیسی مارال گفت بسه بخواب منم بخورم کیرتو ، منو خوابوند روی تخت و مثل قحطی زده ها حمله کرد به کیرم ، جفتمون حسابی وحشی شده بودیم بخاطر کوک ، همزمان که مارال ساک میزد منم سرشو با دستام گرفته بودم و گاهی انقدر کیرمو تو دهنش نگه می‌داشتم که عوق میزد و سرفه میکرد ولی تو لحظه اصلا واسم مهم نبود که داره اذیت میشه ، مواد باعث شده بود تو اون لحظه کمترین ارزشی واسه مارال قائل نباشم و فقط بخوام با استفاده ازش خودمو ارضا کنم ، بعد ده دقیقه ساک زدن و لیسیدن تخمام و کونم بهش گفتم پاشو بشین رو کیرم ، بلند شد پشت بهم نشست روی کیرم و با پاهاش یه صد و هشتاد درجه کامل باز کرد جوری که کونش به سمت من بود و بعد شروع کرد به بالا پایین رفتن روی کیرم ، اینم از خوبیای دوست دختر ورزشکاربود که میتونست راحت صد و هشتادباز کنه ، منم همزمان با بالا پایین شدن مارال روی کیرم به کونش چک میزدم و پشتشو چنگ مینداختم، یهو مارال تو همون حالت که کیرم توی کسش بود خم شد شصت پامو کرد توی دهنش و شروع کرد به لیسیدن پام، از اين کارش حسابی حشری شدم ، دونه دونه انگشتای پامو میکرد تو دهنش و لیس میزد ، همون لحظه احساس کردم جیش دارم و تو حالت نعشگی یه فکری به سرم زد ، گوشیمو برداشتم و به مارال گفتم بسه پاشو میخوام یه کار جدیدو امتحان کنم ، مشتاقانه و با کنجکاوی پاشد و منتظر بود ببینه چیکار میخوام کنم که بهش گفتم چهار دست و پا بشین مثل سگ ، یکم تعجب کرد ولی سریع چهار دست و پا شد ، با دستم موهاشو گرفتم و بهش گفتم چهار دست و پا دنبالم بیا ، مارالم اطاعت کرد ، من راه میرفتم به سمت حموم پ و مارالم مثل سگی که قلادش توی دستم بود بغل دستم داشت چهار دست و پا میومد ، توی مسیر یه لحظه چشمم به طوطی افتاد که داشت متعجب و هاج و واج به ما نگاه می‌کرد ، خندم گرفت ، فکر کنم مغزش هنگ کرده بود اون لحظه، به هر حال داشتم کسی رو که مامانی صدا میزد رو مثل سگ دنبال خودم میکشیدم، وقتی رسیدیم به حموم به مارال گفتم روی زانوهات بشین و دهنتو باز کن ، فکر کرد میخوام ساک بزنه برام و گفت:
    _ خب دیوونه همونجا واست ساک میزدم چرا آوردیم اینجا؟
  • چون میخوام اول بشاشم تو دهنت بعد کیرمو بکنم تو دهنت و ازت فیلمبرداری کنم ، تا حالا کسی تو دهنت شاشیده ؟
    _ نه
    یکم تعجب کرد ولی بقدری نعشه بود که خودشم از این پیشنهاد خوشش اومد و قبول کرد ، اگه بخاطر کوکائین نبود هیچوقت روم نمیشد همچین درخواستی ازش بکنم ولی توی اون لحظه انگار هیچ ترسی از هیچی نداشتم شروع کردم به فیلمبرداری با گوشیم و شاشیدن تو دهن مارال ، اونم فقط دهنشو باز کرده بود و هر گاهی یه کمشو قورت میداد و باقیشم از دهنش می‌ریخت روی سینه هاش، یه چک زدم توی گوشش و گفتم همشو قورت بده جنده ، اینجوری کنی سری بعد روی تخت خواب میشاشم تو دهنت ، سعی کرد همشو قورت بده ، کارم که تموم شد گفتم حالا کیرمو میک بزن تا قشنگ تمیز شه و اونم چند تا میک محکم از کیرم زد ، آب دوش رو باز کردم و بدنشو شستم بعد دوباره همونجوری که اومدیم حموم همونجوری هم رفتیم بیرون و به سمت اتاق خواب ، من راه میرفتم و مارالم چهار دست و پا در حالی که موهای بلندش رو پیچیده بودم دور دستم دنبالم میومد ، روی تخت که رسیدیم یه پامو گذاشتم روی تخت و مارالم روی زانوهاش نشست زیر کیرم و شروع کرد به لیسیدن از سوراخ کونم تا نوک کیرم ، همینجوری به صورت رفت و برگشت از نوک کیرم تا کونمو لیس زد چند دقیقه و بعدش شروع کرد به ساک حلقی زدن ، یکم که ساک زد بلندش کردم و بصورت داگی استایل شروع کردم به گاییدنش، با یه دستم موهاشو می‌کشیدم و با دست دیگم چک میزدم به کونش و کمرشو چنگ مینداختم، مارال توی آسمونا بود از شدت لذت و صدای آه و نالش حسابی بلند شده و بود و تا خونه همسایه ها میرفت و همش داد میزد محکمتر دارم ارضا میشم، همزمان با اون منم احساس کردم میخوام ارضا شم و گفتم منم دارم میام ، یهو با تمام توان توی کسش خالی کردم آبمو ، مارال داشت جیغ میزد و داد میزد میگفت:
    _ جووووووون چه داغه ، آرمین عاشقتم
  • مارال دیدی چجوری جندت کردم ، دیدی چجوری شاشیدم تو دهنت ؟
    _ آره من جندتم ، من جنده ی اختصاصیتم، تو من خالی شو ، بشاش تو دهنم ، هر کاری دوست داری بکن
  • مارال دو سه هفته بود ارضا نشده بودم
    _ پس این آب خوردن داره ، معلومه ایندفعه حسابی و مقوی و غليظه
    کیرمو که از کصش کشیدم بیرون ولو شدم روی تخت ، مارال نشست جلوم و با انگشت تیکه های غلیظ آبمو از کسش در می‌آورد و میذاشت توی دهنش، جوری با لذت آبمو می‌خورد که انگار داره عسل میخوره، اونشب یه راندم سکس کردیم و خوابیدیم که چیز زیادی یادم نمیاد از اون سکس ، صبح با یه سردرد و بدن درد شدید از خواب بیدار شدم ، مارال لخت بغل دستم خوابیده بود و فقط یه پتو روش بود ، چنان معصومانه خوابیده بود که انگار نه انگار که همون دختری هست که شب قبلش توی دهنش شاشیده بودم و باهاش سکس خشن کرده بودم. پاشدم یه مسکن خوردم و حسابی خجالت میکشیدم از اینکه وقتی مارال بیدار شه و یاد اتفاقات دیشب بیوفته قراره چه واکنشی نشون بده ، ده دقیقه بعد مارال بیدار شد و خیلی با خونسردی بهم صبح بخیر گفت
    _ صبح بخیر عشقم، کی پاشدی ؟
  • صبحت بخیر منم تازه پاشدم سرم درد میکرد یکم مسکن خوردم
    _ آره بعد کوک یکم سردرد میگیره آدم بعضی وقتا
    با خجالت گفتم :
  • مارال، بابت کارایی که دیشب باهات کردم ببخشید، کوکائین واقعا مغزمو تعطیل کرده بود
    _ نه عزیزم این چه حرفیه، به منم خیلی خوش گذشت، شیطون اینکارارو از کجا یاد گرفتی که تا حالا بهم نگفته بودی
  • نمیدونم فکر کنم از اثرات کوک بود ، فیلم دیشبو پاک کنم یا مشکلی نداری بمونه ،
    _ اشکال نداره عزیزم فقط چون صورتم توش معلوم بود به کسی نشونش نده
  • چشم
    رفتیم نشستیم و مشغول خوردن صبحانه بودیم که توی یه لحظه یه فکر بشدت شیطانی به ذهنم رسید که انجامش فقط از ذهن مریضی مثل من بر میومد . عجب نقشه ی نابی بود ، با لبخند به چهره ی معصوم مارال نگاه کردم و داشتم به نقشم فکر میکردم که قرار بود شب اجراش کنم …

ادامه...

نوشته: یک فرد درونگرا


👍 53
👎 11
137701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908062
2022-12-25 02:46:37 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

0 ❤️

908063
2022-12-25 02:47:12 +0330 +0330

سلام دوستان

قسمت دوم بالاخره آپلود شد ، امیدوارم خوشتون بیاد ، اگه باز خورد مثبتی داشته باشه این خاطره ادامش رو هم مینویسم، ممنون از حمایتتون


908075
2022-12-25 03:48:05 +0330 +0330

عالی بود، ادامه بده

1 ❤️

908105
2022-12-25 09:42:27 +0330 +0330

چرا اینقدر مزخرف میبافی الدنگ؟ زنی که شوهر داره اینقدر تنگ نمیشه که انگشت به زور بره توش که تو با زحمت انگشتتو کردی توش ، احمق خودتی مرتیکه کس ندیده 👎 👎 👎 👎 👎 👎 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮

3 ❤️

908107
2022-12-25 10:15:48 +0330 +0330

عالی بود اما اگه میتونی قسمتهاشو زیاد کن 5 قسمت کمه

1 ❤️

908128
2022-12-25 13:37:05 +0330 +0330

خیلی خوب بود
من کاری به واقعی یا دروغ بودنش ندارم
ولی چون خودم حس ارباب بودن دارم برام خیلی قشنگ بود مخصوصا حس برده کردن مرحله به مرحله یه شخصی که از خودت بزرگ‌تره

2 ❤️

908130
2022-12-25 13:39:57 +0330 +0330

لذت بردم واقعا لذت بردم. اینجا تصویر سازی ذهنی را دیدم و این خیلی مهمه که خواننده بتونه چیزای که میخونه رو ناخودآگاه تصویرسازی کنه.‌ البته جاهایی کم آورده قلمتون که ابعاد را توصیف نکردی و طبعا تغیرات لباس و جزئیاتی که در سکس اهمیت دارن چون همیشه یک یا چند موضوع ظاهری محرک و عامل انجام سکس میشن مثلا طرح شورت، رفتن لباس لای کون زنها و نوع گاز گرفتن لبهاشون و بخصوص در زنهای پرحرف لبها و ابروهای اونها نفش مهمی در تحریک طرف مقابل دارن.
در بیان جزئیات فانتزی هم کوتاهی نکن مثلا خم شده بود انگشت پاتو میمکید زیباترین چیزی که دیدم سوراخ کون مارال بود روی شکمت. وقتی شاشتو میخورد حالت سگی داشت قوس کمرش قوس گردنش و چشاش در اون حالت قطعا یک دنیای زیبا بوده. پس بیشتر از کون و کوس زنها این حالات ریز و حرکات چشم و ابرو و … اونهاست که آدم دوست داره اصلا کامل طرفو قورت بده. یادآور میشوم تا این لحظه هرگز سکس واقعی نداشتم اما آخ که اگر روزی بغلم بغل کسی باشد و بخواهم و بخواهد و خاک توی سر دنیا که میترکه از حسودی با تمام کهکشان و کائناتش.
و ممنون زیبا نوشته اید

1 ❤️

908132
2022-12-25 14:09:15 +0330 +0330

اولین باره توی کل دوران بودنم توی شهوانی که نظر میزارم …

😹 ولی حقیقتا باید گفت یا رب روا مدار که گدا معتبر شود

6 ❤️

908152
2022-12-25 17:48:14 +0330 +0330

دویل دیک اون سازنده فیلم هم منم و اون فیلما هم مال خودمه

1 ❤️

908171
2022-12-25 21:51:40 +0330 +0330

اسم پورن هابت چیه؟

0 ❤️

908188
2022-12-26 00:01:23 +0330 +0330

ممنون دکتر آسو بابت نظرت ، احساساتی رو که توی داستان نمیتونی حس کنی میتونی توی عکس و فیلمام حس کنی

0 ❤️

908193
2022-12-26 00:54:42 +0330 +0330

دراگون فروت و اناناس و پاپایا؟ بقیشو نخوندم

1 ❤️

908214
2022-12-26 02:17:39 +0330 +0330

حافظ یه بیتی داره میگه:
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
بخدا که آیین دوست پسر داری رو باید از این داستان آموخت
یعنی اگه مسلمین چنین ماجراهایی رو در صدر اسلام شنیده بودن هم شرح وظایف زنهای مسلمون بدبخت دو صد چندان طویلتر بود، هم هنرها و اوصاف حوریان چندین هزار بار متفاوت 🥰

1 ❤️

908276
2022-12-26 13:55:04 +0330 +0330

عجب آدم درونگرای کثیف سواستفاده کنی هستی تو پسر دهنت سرویس
یکم مرام داشته باش .

0 ❤️

908412
2022-12-27 15:26:38 +0330 +0330

خوووبه

0 ❤️

908472
2022-12-28 03:14:46 +0330 +0330

دوستان چقدر کامنت مربوط ونامربوط میزارید چکاربه نویسنده یا سالم ومریض بودن یاراست ودروغ بودن داستان دارید،بخونید اگرخوشتون اومد لایک نیومد دیس لایک تمام نه اعصاب خودتوخراب کن نه بقیه.
کوتاه بنویسن کوتاهه طولانی باشه طولانی میانه باشه میگن کاش ادامه میدادی خلاصه این ملت چیزی برای بهانه دارن.
داستان دوراز انتظارنیست قابل تصویرسازی ذهنی وارتباط برقرارکردن هست.
کلمات واقعی بیان شده اثرخیال بافی نیست،شایدیه جاهایی اقراق شده باشه.ولی از این دست اتفاق ها واسه خیلیا افتاده وداره میافته اما نمیان درغالب داستان بنویسن چون نویسندگی هنرهست وفقط نوشتن نیست.برای همین خیلی ازدوستان درنوشتن خاطرات وتجربیاتشون هم خوب نیستن وداستان باورپذیرنمیشه کسی نمیپسنده.
دوست عزیز من کاری با تحریک شدن به واسطه داستان خوندن ندارم فقط مطالعه میکنم ومیتونم بگم قلم گیرایی داری.

0 ❤️

908737
2022-12-30 04:50:51 +0330 +0330

قسمت بعد کی میاد ؟؟؟ عالی

0 ❤️

908743
2022-12-30 05:59:11 +0330 +0330

اون قسمت آناناس و این مدل میوه ها که باعث شیرینی آب مرد میشه رو یه دوست دختر داشتم که بلد بود منو یاد اون انداختی . تقریبا بی نقص و شاید خیلی خوب بود و احساس میکنم دقیقا داری داستان مورد علاقه من رو تغریف میکنی واسه همین لایک میکنم خسته نباشی .

0 ❤️

909980
2023-01-09 05:27:22 +0330 +0330

ارباب آرزومه مزه ی آب کیرتونو بچشم مزه ی ادرارتون کل وجودمو بگیره هاپ هاپ هاپ

0 ❤️

959503
2023-11-25 20:46:46 +0330 +0330

P

0 ❤️