یه شیطونی ریز و یک شکار بزرگ (۳)

1403/01/07

...قسمت قبل

سلام ممنونم از اینکه دو تا داستان قبلیمو خوندید و استقبال کردید و نظر گذاشتید
داستانها بهانه است هدف خلق لحظاتی شاد و خوبه

بعد از آزمایش و اون روز رویایی، رابطه ی منو میترا با اون صحبت هایی که وسط سکس زده بودیم وارد فاز جدیدی شد، از اون شب گیف ها و عکس ها و حرفامون بیشتر راجع سکس سه نفره شده بود…

دلو زدم به دریا گفتم واقعا میخوای یه نفر دیگه رو وارد سکس کنیم؟ اونم صریح جواب داد نه اصلا! بعد پرسید: یعنی اگر بخوام یه نفر جدید رو برام پیدا میکنی؟! منم که میدونستم جواب این سوال خیلی سخته هوشمندانه جواب دادمو گفتم: حقیقتش رو بخوای خیلی دوست ندارم، میترسم از اینکه یه نفر دیگه رو بیارم از دستت بدم ولی اگر تو بخوای حرفی ندارم

به قول شاعر: پسندم آنچه را جانان پسندن 😜

میترا: ای جانم، شاعرم بودی نمی‌دونستم !؟

من: حالا میخوای یا نه؟

میترا: گفتم که نه! جدی دارم میگم همه اش فانتزی و گفتگوی وسط سکس بود البته هر خانمی دوست داره ولی تویه اجراش مرددم، فقط یه چیزی بگم نمیخندی؟

(گفتم میخواد چی بگه!!)

من: نه چرا بخندم عزیزم…

میترا: میتونی برام دیلدو بخری؟

من: همین؟ آره چرا که نه! هر جوری که باشه برات پیدا میکنم

میترا: ممنونم که اینقدر مهربونی😘 و درکم می‌کنی… فقط یه شماره کارت بده پولشو واریز کنم

من: ای بابا این حرفا چیه ؟ از وقتی تویه زندگیم اومدی کلی حالم خوب شده، حالا حالا باید پول برات خرج کنم ببخشید تا الان کادوی مناسبی برای بانو تهیه نکردم

میترا: 😘😘😘

هر طوری بود دیلدو تهیه کردم دو تا هم تهیه کردم، سه تومنم پول دادم

قرار شد برای نصبش خودم تشریف ببرم خونش😆

روز واقعه رسید

صبح ساعت ده خونه میترا بودم، میترا درو با یه اشتیاق باز کرد یه دسته گل نرگسم براش گرفته بودم، خیلی خوشحال شد دیلدو ها رو ازم گرفت بسته هاش رو باز کرد کلی حرف زدیم و خندیدیم و دیلدو رو با کمربند بست به کمرش و گفت از این به بعد شیطونی بکنی با من طرفی 😂

من: یا ابرفرضضض
از این شوخیا با من نکن که اصلا دوست ندارم

میترا : چشم
پاشو پاشو اینو ببند به کمرت ببینم بهت میاد؟

خواستم روی شلوار پام کنم، میترا : نه لخت شو لخت کامل

منظورش رو فهمیدم میخواست مقدمات دو کیره رو فراهم کنه

لخت شدم بستم روی کمرم

یه جوری که بالاتر از کیرم قرار بگیره و کیرمم پایین

میترا با یه دست به دیلدو با یه دست روی کیرم گفت جون چه جیگری شدی! کمربند و از پام در آورد دیلدو ها رو برد خوب شست

من: داری چیکار می‌کنی؟

میترا: این خیارا رو خوب بشورم بخوریم 😆

دیلدو هارو بعد از شستشو از دستش گرفتم و گفتم حالا بیا بریم ببینم اندازه اش خوبه؟
یکی شو گرفت تویه دهنش کرد گفت اندازه اندازه اس!

رویه تخت نشوندمش، شلوارشو در آوردم با چوچول نازش یک کم بازی کردم
دلم نیومد نخورمش

خیس خیس شد دیلدو را برداشتم
یه خورده باهاش زدم روی کصش

اون یکی دیگه رو تویه دستش گرفته بود و باهاش بازی می کرد و تویه دهنش میزاشت و چشماشو می بست

کم کم کردمش تویه کصش
عقب و جلوش میکردم و ریتمش تند تر تندتر میکردم ، آه و ناله اش بلند شده بود

با دست دیگه لباسشو بالا زدمو با سینه هاش بازی کردم

بهش گفتم کرمو روغن میخوام

میترا: واسه چی؟

انگشت گذاشتم روی سوراخ کونش گفتم واسه اینجا

میترا : تویه کشو بردار

دیلدو تویه کصش رو دادم دستشو پاشدم
همینطور عقب و جلو میکرد و آخ و اوخ سر می داد
دیدنی شده بود

شهوت از سر و صورتشو داد میزد

دستامو با کرم چرب کردم و افتادم به جون مقعدش، خوب سوراخ کونشو چرب کردم تا جایی که تونستم انگشت داخل هم کردم که دیلدو راحت بره تویه کونش

دستمو آوردم جلو گفتم دیلدو ؟ میترا : اینو برای چی میخوای ؟
گفتم میخوام بکنم توش میترا : پس من چی بخورم 😜؟!

موندم چی جواب بدم ، یاد کیر خودم افتادم

بلند و شدمو وایستادن یه تکونی به کیرم دادم گفتم این مگه مرده ؟

میترا: امممم عجب پیشنهادی سالار رو فراموش کرده بودم

من: تا نو میاد به بازار کهنه نشه دل آزار

میترا: نه هرگز، اصل اونه، اونا بدون این فایده ندارن

به حالت 69 کنارش دراز کشیدم، یه جوری که اونم تسلط به کیرم داشته باشه و همینطور به حالت پشت خوابیده باشه که من بتونم راحت عملیات رو انجام بدم
آروم آروم دیلدویه چرب شده رو فشار میدادم به سوراخ مقعدش، آه و ناله اش داشت می‌رفت بالا

گفت: بلند شو تلویزیون رو روشن کن و موسیقی بزار صداشم بلند کن
صدام خونه همسایه ها نره

صدای تلویزیون رو زیاد کردم

وازلین رو گذاشتم کنار دستم تا اگه لازم شد بلند نشم… آروم آروم سوراخ مقعدش باز شد از کصش آب بود که سرازیر شده بود

آروم آروم دیلدو رو عقب و جلو کردم تا جا باز کنه

آه و ناله هاش وحشتناک وحشتناک‌تر می شد

آروم آروم اونی که تویه کصش هم بود رو عقب و جلو میکردم حسابی آه ناله میکرد

اونیکه تویه کصش بود دادم دست خودش منم اونی که تویه کونش بود رو تکون تکون میدادم

کیرم تویه دهنش میخورد

چشماشو می بست کیرمو میخورد، یه جوری میخورد که من میرفتم تویه آسمونها
ریتم کار من تند تر میشد خوردن اونم حرفه ای تر میشد

کیرمو میکشید بیرون و آه از ته دل سر می داد و دوباره میخورد هنوز چند دقیقه ای طول نکشیده بود که ناگهان آبم با فشار پاشید تویه دهنش اصلا نتونستم بکشمش بیرون، اونم با یه ولعی منو به خودش چسبوند
گذاشت همه ی آبم تویه دهنش خالی بشه
آبمو تویه دهنش نگه داشت
پا شد دیلدو از کصش سر خورد افتاد روی سرامیکا و چسبید به سرامیک با نگاه به این صحنه یه لبخند اون زد و یه لبخند من زدم

رفت دم ظرفشور آشپزخونه همه آب دهنشو خالی کرد برگشت منم شرمنده: گفتم ببخشید اصلا دست خودم نبود

میترا: فدات، چی خوشمزه تر از این ؟!

دوباره کیرمو کرد تویه دهنش

با اون دستش دیلدویی که به سرامیک چسبیده بود از روی زمین کندو دادم دستم یعنی اینکه ادامه بدیم

منم مشغول شدم دوباره یک کم کار کردم با کصش و بازی بازی کیرم بزرگ شد دیلدو رو از کصش در آوردم اون دیلدویی که تویه کونش بود رو چسبوندم به سرامیک یه پتو انداختم روی زمین که زیرمون نرم باشه

آروم نشست روی دیلدو
آروم بالا و پایین میشد

تا ته دیلدو رفت تویه کونش
پاهاش باز بود

کصش باد کرده بود، یک کم با انگشت با چوچولش بازی کردم انگشت کردم تویه کصش

دیلدویه که تویه کصش بود رو برداشت تویه دستش گرفت

نشستم جلو پاهاش کس خوشگلشو به دهن گرفتم

چندتا گاز ریز، یه خورده زبون، زبون؛
بعد لیس… ؛ حشری که میشه تندتر بالا پایین میشد

دستشو رسوند به کیرم گفت بهزاد اینو میخوام، میتونی بکنی تویه کصم

من: نیکی و پرسش ؟

بلند شدم همون طور که لنگاش تویه آسمون بود کیرمو گذاشتم دم کصش

کصش تنگ شده بود، فشار که دادم راحت جا باز کرد

یه جیغی زد که ترسیدم
نفس و نفساش و چشماش منو ترسوند

گفتم غش کرد

نگران پرسیدم: چی شد عشقم؟

سرشو تکون داد که هیچی با صدای ضعیفی گفت بکن، بکن توو…
آروم گذاشتم دم کصش

آروم آروم دوباره فشار دادم رفت تا ته تووووو
لباس تنشو کامل در آوردم یه جوری خودم رو جمع کردم دهنمو به سینه هاشو رسوندم که ژیمناستیک کارهاش نمی تونستن 😂

عقب و جلو ها مو زیاد کردم اونم یه تکونی به کونش میداد

حسابی کصش تنگ شده بود

دیلدو رو میشد حس کرد

نفس نفس های اون و عقب و جلو های من… چنان صحنه ای ایجاد کرده بود که نزاشت زیاد ادامه بدم کیرم فوران کرد
به سرعت کیرمو کشیدم بیرون، آبم سینه و ناف و صورتشو پر کرد
کیرمو گذاشتم روی شکمش

عقب و جلو کردم هرچی آب توش مونده بود اونجا خالی کردم دراز کشیدم کنارش دیلدو هنوز تویه کونش بود

یک کم ته زوری که تویه بدنم بود رو جمع کردم دستم رو رسوندم به کصش و مالوندن
خودشم دستشو آورد یک کمی کصشو مالوند و انگشتاشو تویه کصش کرد…
منو بوس کرد

میترا: ممنون بهزاد خیلی حال داد

من: ببخشید منم بار اولم بود نتونستم بیشتر از این ادامه بدم خیلی کصت تنگ شده بود

میترا: آره کیرت رو همه جوره حس می کردم

خودمون رو شستیم و یک کم هله و هوله خوردیم من اومدم خونه… تا شب تویه چت از سکس امروزمون تعریف می کرد و کیر منم راست می شد… شب که شد دیدم شش تومن واریز شد به حسابم و پیام از طرف میترا اومد که یه مبلغ ناچیز واریز کردم بابت دیلدوها

من: شماره کارتمو از کجا پیدا کردی؟
چرا؟
قابل ندونستی؟
حالا چرا اینقدر زیاد! ؟

میترا: نه چیز زیادی نیست، با اجازه ات از جیبت کارتتو برداشتم
آقا… (اسم واقعیم) گفت

میترا: حالا شما قابل نتونستی اسم واقعیتو بگی ☺️

من: 😅😅😅 از اسم بهزاد بیشتر خوشم میاد…

میترا: فدات هر طور که جانان پسندند😘 آقا بهزاد…

نوشته: بهزاد

ادامه...


👍 18
👎 5
36901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976847
2024-03-26 23:46:47 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

976927
2024-03-27 04:04:33 +0330 +0330

دوستان اگه سوالی راجع داستان داشتن بپرسن در خدمتم

0 ❤️

976929
2024-03-27 04:33:00 +0330 +0330

گفتی سوال هست بپرسین…ناموسا این همه چرند چجوری به ذهنت میاد؟

1 ❤️

976941
2024-03-27 06:32:34 +0330 +0330

ذهنه خلاق داشته باشی، میتونی داستان بسازی

0 ❤️

976949
2024-03-27 08:36:38 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

976951
2024-03-27 10:45:58 +0330 +0330

قسمت چهارم قسمت آخره

0 ❤️

976956
2024-03-27 12:45:09 +0330 +0330

درود بر شما دوست عزیز . داستانتون خوب بود . فقط لطفاً در مورد دیکته این واژه ها دقت کنید :
“تویه” = تویِ ،
“دیلدویه” = دیلدویِ ،
“ذهنه” = ذهنِ .

1 ❤️

977189
2024-03-28 22:40:31 +0330 +0330

خداشانس بده

1 ❤️

978178
2024-04-04 05:24:28 +0330 +0330

فک میکردم دیلدو هارو میخوای بکنی تو خودت😅

0 ❤️