من، شاخه عشق را جدا کردم
در زمین دفن کردم ، آن را!
نگاه کن
باغ من پر از شکوفه است!
عشق را نمی توان از بین برد
حتی اگر در زمین دفنش کنی
دوباره رشد می کند !
میخواستم عشق را
در قلبم دفن کنم
اما قلب من خانه ی عشق بود !
عشق را در سرم دفن کردم!
از من پرسیدند ؛
چرا سرم شکوفه داده است؟
چرا چشمان درخشان من چون ستاره است؟
و چرا لب های من آفتابی تر است از
سپیده دم؟
دلم می خواست
می توانستم
عشق را تکه تکه کنم!
نرم و چسبنده بود ،
کش می آمد
آنچنان که به دست هایم پیچید !
اینک دستانم به عشق بسته شده است
و آنها می پرسند
من زندانی چه کسی هستم؟…
«هالینا پوشویاتوسکا»
بسیار زیبا بود کیوتی خانوم گل…
وعشق در وجود تو جوانه میزند
دمادمی که عشق حال وروز توست…
↩ شیطونکم
بهار نازنین اواسط پاییز
کیوت شاعرانه ایست
که پشت یک نقاب شعر
به ناز چهره پری و
بلور روح پر طرواوتش
کشیده است
همین قدر دلپذیر
همین قدردل پسند
آب را گل کردند.
چشمها را بستند
و چه با دل کردند!
وای سهراب کجایی آخر؟
زخمها بر دل عاشق کردند.
خون به چشمان شقایق کردند.
تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی
عشق را دار زدند.
همه جا سایه ی دیوار زدند.
آی سهراب کجایی که ببینی حالا ،دل خوش مثقالیست.
دل خوش سیری چند؟
صبر کن ای سهراب!
قایقت جا دارد؟
من هم از دغدغه ی داغ زمین بیزارم…
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
هالینا پوشویاتوسکا
هالینا پوشْویاتُوسْکا (به لهستانی: Halina Poświatowska) (زادهٔ ۹ مه ۱۹۳۵ در چستوهووا – درگذشتهٔ ۱۱ اکتبر ۱۹۶۷ در ورشو) شاعر و نویسندهٔ نامدار زن لهستانی[۱] و یکی از مهمترین چهرههای ادبیات مدرن لهستان است. بسیاری هالینا پوشویاتوسکا را جزو بهترین شاعران زن لهستان و همردیف برندهٔ جایزه نوبل، ویسلاوا شیمبورسکا میدانند.
ترجمهٔ آثار به فارسی
ترجمه های دولتشاهی و نویسکا[
هالینا پوشویاتوسکا برای اوّلین بار در سال ۱۳۸۵ به ترجمهٔ علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا به خوانندگان فارسی زبان معرفی شده است. هر چند آن دو، کار ترجمه اشعار هالینا را به ابتکار ایونا نویسکا در سال ۱۳۷۵ تما م کرده بودند، امّا ترجمه یشان با تأخیر ده دوازده ساله به چاپ رسید.
همه ترجمه های این تیم مترجمین از اصل یعنی از زبان لهستانی است
در سال ۱۳۸۹ سرانجام مجموعه ترجمه های قدیم علیرضا دولتشاهی و ایونا نویسکا به شکل کتاب بعنی دفتر شعر هالینا به نام «ای زندگی، ترکم کنی می میرم» در آمد. این دفتر شعر شامل ترجمه ۵۵ تا شعر از اصل لهستانی به اضافه مقدمه دولتشاهی و پیشگفتار به قلم این مترجمین می باشد.
تقدیم به تاپیک زیبات
ای برگ
مرا با سبزی خود در آغوش بگیر!
من درخت برهنه ی پاییزم،
که می لرزم.
ای باران
مرا سیراب کن!
من ماسه های کویرم،
از سرزمین گرم و خشک.
باد الک می شود
با گذر از میان دستانم .
گرم کن مرا
ای تو که خورشیدی !
من از پیش ترها ، اینجا ایستاده ام !
پنهان شده در کلمات!
چون سایه ی درختان
بر چشمه های جوشان …
■هالینا پوشویاتوسکا
چوخ گوزل
جدیدا رفتی تو فاز شعر و …
خبریه؟
نکنه عاشق شدی؟
ای دل عاشق شدی غمهایت مبارک
😎😎😎
میخواستم از خودم بامزگی در کنم شعرش قشنگ بود خایلی دیدم با این شعر شوخی مثل اینه که با بزرگتر شوخی خرکي کنی کلاس شعر به شوخی نمیخورد خدایی 👍
↩ Lonly-boy
از شعر خوشم نمیاد مگر اینکه شعر احساس خودم باشه