امروز ۲۵ اسفند، زادروز بانوی رخشنده ادبیات پارس، خالق “دیوان اشعار”، استاد مسلم مناظره در شعر، پروین آسمان شاعری، “رخشنده اعتصامی”، ملقب به پروین اعتصامی است.
در چنین روزی از سال ۱۲۸۵ در تبریز و از پدر و مادری شاعر و ادب پرور، بدنیا آمد.
در کودکی در کنار بزرگانی چون، دهخدا و بهار، به تحصیل ادبیات پرداخت و در کنار پدر با زبانهای عربی و انگلیسی آشنا شد و اشعاری زیبا نیز سرود.
در مدرسه ی آمریکایی “ایران کلیسا”، فارغ التحصیل شد.
در سن ۲۸ سالگی با یکی از اقوام پدرش ازدواج کرد که پس از ۹ ماه بدلیل تعارض خلقیات و روحیات، به جدایی انجامید.
دیوان اشعار وی، تنها کتاب بجا مانده از پروین با شعرهایی در قالب قصیده، غزل، مثنوی و قطعه است.
اندیشه نوین و نگاه انتقادی به وقایع کشور و طبقه ضعیف جامعه در قالب تفکرات سیاسی-انتقادی با نگرشی زنانه و مبتنی بر اخلاق، خرد و تفکر، در اشعار وی مشهود است.
اشعار آموزشی، مضامین اخلاقی و نکات اجتماعی در دیوان وی و به سبک مناظره، بی شک این بانوی زخم خورده را به عنوان استاد سبک مناظره در ادبیات پارس، معرفی می کند.
از زیباترین اشعارش میتوان به “مست و هوشیار”، “اشک یتیم”، “آرزوی پرواز”، “سیر و پیاز”، “در تعزیت پدر” و … نام برد.
در ۱۵ فروردین ۱۳۲۰، در سن ۳۴ سالگی! و بر اثر بیماری حصبه و در آغوش مادر، به جاودانگی رسید.
روحش شاد و یادش جاودان…
با شاه بیت شعر زیبای مست و هوشیار، شما را به ضیافت شعرخوانی این بانوی بزرگ، دعوت میکنم…
"گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست…!!
همچنین،
۲۵ اسفند، زادروز مردی از دیار نصف جهان، نویسنده بزرگ، روزنامه نگار، سردبیر مجله “کارنامه”، خالق کتاب جاودانه “شازده احتجاب”، نگارگر “آینه های دردار”، نگارنده “جن نامه”، چوپان “بره گمشده راعی”، یکی از برترین داستان نویسان معاصر، هوشنگ خان گلشیری است.
در چنین روزی از سال ۱۳۱۶ در اصفهان بدنیا آمد.
دانش آموخته رشته ادبیات در دانشگاه اصفهان.
استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به دعوت بهرام خان بیضایی.
مبتکر و مبدع کارگاه داستان نویسی که به پرورش و معرفی بزرگانی مانند عباس معروفی، منصور کوشان و … انجامید.
روزنامه نگاری خبره با سابقه کار در “مجله آدینه” و “دنیای سخن” و سردبیری ماهنامه ادبی کارنامه.
با نوشته هایی در قالب مجموعه داستانهای کوتاه (همچون “نمازخانه کوچک من”، “پنج گنج” و “دست تاریک دست روشن”)، داستان بلند (شاه سیاه پوشان)، فیلنامه و رمان های جاودانه مانند: شازده احتجاب، کریستین و کید، بره گمشده راعی، آینههای دردار و جننامه.
خواندن کتاب زیبای شازده احتجاب که پیرو شیوه “جریان سیال ذهن” در روایت داستان نویسی است، را به همه دوستان و بالاخص نویسندگان جوان، پیشنهاد میکنم.
بانو “فرزانه طاهری” مترجم زبردست، همسر هوشنگ خان و مدیر بنیاد هوشنگ گلشیری است که به پرورش، معرفی و اهدای جایزه به آثار منتخب ادبیات می پردازد.
در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ و در سن ۶۲ سالگی و بر اثر مننژیت در بیمارستان ایران مهر درگذشت و در امامزاده طاهر، آرام گرفت.
نام و یادش جاودان باد.
با جرعه ای از کتاب آینه های دردار، شما را به خواندن آثار این مرد بزرگ، دعوت میکنم…
“هنوز هم دارند مخفیکاری میکنند،
حتی در عشق!!!
من میگویم:
اگر آدم کسی را دوست داشته باشد، باید باصدای بلند بگوید.”
↩ هاینریش
درود بر هاینریش بل بزرگ…
نه متاسفانه …
ولی اگه عمری باشه، حتما میزارم
↩ هاینریش
از کتاب جاودانه شما، “عقاید یک دلقک”:
هیچ کس در این دنیا، چون در بطن موقعیت خاص انسانی دیگر قرار ندارد، نمیتواند احساس صحیح و درستی در مورد بدی یا خوبی مسئلهای داشته باشد…
درود بر نقد محترمانه نسبت به شاملو …
↩ هاینریش
سپاس مجدد بابت این نقد صحیح به شاملو …
اما،
جرعه ای دیگه از کتاب جاودان شما، “عقاید یک دلقک”
من به هیچ وجه چیزی را مسخره نمیکنم.
این قدرت را دارم که به چیزی که نمیتوانم درک کنم، احترام بگذارم…
درود دوباره …
پروین، مثل همهی زنهای ایرانی، مظلوم بود و مظلوم موند؛ انقدری که اون اوائل، شعرهاش رو به ناصرِخسرو منسوب کردن و…!
شاعری از جنس مردم بود، با بیانی تمثیلی، ساده، آموزنده و عمیق!
روحش شاد. 🖤
هوشنگ گلشیری هم بزرگ بود، ولی در بد دورهای زیست!
↩ هاینریش
انسانهایی با تفکر انتقادی، یکی از جذابترین و مورد علاقه ترین شخصیت های منه …
ولی رفیق جان، محیط اینجا و فلسفه وجودی شهوانی، فضای درستی برای این تفکر نیست، البته به نظر من …
امیدوارم یه روزی، یه جایی، توی یک جمع دلنشین، کلی با هم بحث کنیم…
↩ لاکغلطگیر
درود بر رفیق بزرگ …
تصاویر و عکس های بجا مانده از پروین، کاملا نشان از دلمردگی و مظلومیت اوست.
هوشنگ خان هم که …
چقدر در بد زمانه ای هستیم و فرزانه بانو و غزل و باربد، سختی کشیدن …
سلام و ارادت، دمتون گرم ❤️ 🙏
روحشون شاد 🙏 🙏
"اي خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن"
“پروین_اعتصامی”
↩ rezahemmati8490031
سرت سلامت که با این اشعار، حال دلم را خوب میکنی…
از نظر پنهانی،
از دل نیستی …!!!
فدات داداشم ❤️ 🌹 🌹
"هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی ان اسانی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند ان رخ تابنده را"
“پروین_اعتصامی”
↩ rezahemmati8490031
هر بلایی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی ز اندیشه، برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
↩ Esn~nzr
آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمی شود
دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمیشود
↩ rezahemmati8490031
پروین!
خیال عشرت و آرام و خورد و خواب
از بهر عمر گمشده،
تاوان نمیشود…
↩ Esn~nzr
گوی علم و هنر اینجاست، ولی بیرنج
دست هرگز نتوان برد بچوگانش
↩ rezahemmati8490031
وقت فرخنده درختی است، هنر میوه
شب و روز و مه و سالند، چو اغصانش
↩ Esn~nzr
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که زوی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
آدمها می میرند،
سکته میکنند یا زیر ماشین میروند،
گاهی حتی کسی عمدا از بالای صخرهای پرتشان میکند پایین.
اینها، البته مهم است،
ولی مهمتر همان نبودن آنهاست،
اینکه آدم بیدار شود و ببیند که نیستش،
کنار تو خالی است. بعد دیگر جای خالیشان میماند،
روی بالش،
حتی روی صندلی که آدم بعد از مردنشان خریده است.
آن وقت است که آدم حسابی گریهاش میگیرد،
بیشتر برای خودش که چرا باید این چیزها را تحمل کند
((هوشنگ گلشیری))
↩ rezahemmati8490031
خرم آن کس که در این محنتگاه
خاطری را سبب تسکین است…
زنده باد …
یاد و نامش تا ابد جاودان
↩ Esn~nzr
به چراغ دل اگر روشنی افزائی
جلوهٔ فکر تو از خور شود افزونتر
دامنت را نتواند که بیالاید
هیچ آلوده، گرت پاک بود گوهر
↩ rezahemmati8490031
آنقدر عزا بر سر ما ریختهاند
که فرصت زاری کردن نداریم…
↩ Esn~nzr
به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت
خوش ان کسیکه چو گل، یک دو شب به گلشن عمر
نخفت و شبرو ایام هر چه گفت، شنفت
سامعلیک
پروین اعتصامی فرزند یوسف اعتصام الملک زاده 25 اسفندماه 1285و تحصیلات در کالج دختران آمریکایی پروین در 28 سالگی با یک افسر ارتش ازدواج می کنند که بعد از 9 ماه متارکه کرده وبیشتر اشعار او غزل وتمثیلات وبعنوان نمونه اشک یتیم .تعزیت مادر (دختری خرد شکایت سر کرد که مرا حادثه بی مادر کرد ) و سیر وپیاز و (قصه سپیدار و داستان موسی ونیل ) و خلاصه اش کنم پروین اختر چرخ ادب ایران زمین 15 فرودین ماه 1320بعلت بیماری حصبه دار فانی را وداع کرد روانش شاد و یادش مانا .وبر سنگ فبرش که خود آنرا سروده است .
این که خاک سیه اش بالین است اختر چرخ ادب پروین است
گرچه از محنت ایام ندید گرگدا وگر توانگر باشی چون بدیجا برسی چاره ورسم ادب تمکین است سنگ برسینه بسی سنگین است
صاحب ان همه گفتار امروز ساعل فاتحه ویاسین است
تا اینجا که ذهنم یاری میداد . زت زیاد
↩ rezahemmati8490031
ز نرد زندگی ایمن مشو که طاسک بخت
هزار طاق پدید آرد از پی یک جفت
↩ love.yavar500
علیک سلام لوتی…
دست مریزاد مشتی…
سلامتی هرکی مثل تو، خوبه
که بدش ماییم
سلامتی هرکی مثل تو، بزرگه
که کوچیکش ماییم
و به
سلامتی هرکی مثل تو، رفیقه
که اگه قابل بدونه،
خاک زیر پاش ماییم…
عشقی یاور خان…
یا حق …
می دانستم که نمی رسم؛
امّا رفتم.
تمامِ شب،
تمامِ روز…
((هوشنگ گلشیری))
↩ rezahemmati8490031
وقتی کسی بگوید:
من خیلی تنهایم
یا غمگینم،
به اتاقی فکر میکنم
که فقط چهار دیوار دارد
و یک سقف.
↩ Esn~nzr
صدایش حجم نداشت.
نمیشنیدم،
بلکه میفهمیدم،
مثل وقتی که با خودمان چیزی میگوییم.
((هوشنگ گلشیری))
↩ Esn~nzr
سامعلیک
اینقدر ما روچوب کارکردی و که شدیم خیس عرق . سلامتی خودت که اند معرفتی زنده باشی و برقرار عزیز دل حق نگهدارت باشه .