گوهر مراد

1400/10/24

امروز ۲۴ دی، زادروز گوهر مراد ادبیات ایران، پزشک، نویسنده، بدون شک مبدع و بهترین نمایشنامه نویس مدرن سینمای کشور، خالق عزاداران بیل که تبدیل به گاو مهرجویی شد، مبتکر آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی، دایره نویس مینای داریوش خان مهرجویی، آی با کلاه و آی بی کلاه ادبیات، شب نشین با شکوه، گور و گهواره نویس و …،
غلامحسین خان ساعدی، از نوابغ خلاقیت، نبوغ و آفرینش هنری ادبیات کشور است…
او یکی از بنیانگذاران اصلی کانون نویسندگان ایران است.
مثل اکثر نوابغ ادبیات این کشور در غربت و در سن ۵۰ سالگی در سال ۱۳۶۴ در پاریس، دیده از جهان فرو بست.

با جمله معروف:
“گاهی باید ضرب محکم مشت را بخوری تا به‌خود آیی که کجا زندگی می‌کنی.”
شما دوست داران ادبیات را به ضیافت و مهمانی، خواندن آثار این مرد بزرگ دعوت میکنم…

“بعضی‌ها اینجورین، وقتی یه نیش می‌خورن، فكر میكنن اگه دیگرونم نیش بخورن، درد اونا كمتر میشه.”

روحش شاد و یادش گرامی …

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2022-01-14 22:15:29 +0330 +0330

آی با کلاه و آی بی کلاه خوندم. خیلی قشنگه یادش گرامی 🙏 🙏 🌹 🌹

5 ❤️

2022-01-14 22:17:39 +0330 +0330

↩ om1d00
سرت سلامت رفیق عزیز …
ادبیات و نمایشنامه نویسی و سینمای آوونگارد این کشور خیلی به ایشون دین داره …
خیلی خیلی زیاد …
روحش شاد و یادش گرامی …

2 ❤️

2022-01-14 22:19:15 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85
آدم نمی‌تواند تحمل کند، بالاخره باید داشت، انسانی را باید داشت که غم انسان را دریابد…
سپاس بانو

1 ❤️

2022-01-14 22:22:35 +0330 +0330

↩ shoqi_bahar
به به …
سرت سلامت بانو که یکی از شاهکارهای این مرد بزرگ رو خوندی …
هرکسی حق داره برای زندگی خودش تصمیم بگیره،
این اصلیه که همه قبول دارن، یعنی هیچ‌کس تو این دنیا وصی و قیم لازم نداره.
اما یه چیزای دیگه‌ام هست، آدم تنها واسه خودش زندگی نمی‌کنه.
اگه غیر این بود که حرفی نداشتیم، اما دیگرونم هستن، اونایی که آدم به اون دل بسته‌س، یا اونایی که به آدم دل بسته‌ن، به هرصورت دیگرونم باید در نظر گرفت، بی‌اعتنایی به دیگران، فکر نمی‌کنم تنها وسیله راحتی و رهایی باشه.

عاشقشم …

1 ❤️

2022-01-14 22:24:46 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85
هزاران هزار انبان پر از درد و غم دارم.
پای هر دیواری هم که نمی‌شود گریه کرد.

1 ❤️

2022-01-14 22:27:42 +0330 +0330

چو خواهی که نامت رود در جهان
مکن نام نیک بزرگان، نهان

  • کار بسیار پسندیده‌ایه. آفرین بر شما. ❤
4 ❤️

2022-01-14 22:29:32 +0330 +0330

یادش گرامی.مثل همیشه عالی رفیق

🌹🌹🌹

3 ❤️

2022-01-14 22:29:56 +0330 +0330

↩ لاکغلطگیر
تنها کاری که از این حقیر بر میاد …

از قول ساعدی جان به شما رفیق عزیز:
تحمل، تنها وسیله‌ای است که پدر همه‌چیز را درمی‌آورد، و گاهی حتی پدر آدم متحمل را.

2 ❤️

2022-01-14 22:33:45 +0330 +0330

↩ آقای تنها
سپاس از رفیق و یار همیشگی
از قول غلامحسین خان به طاهره کوزه گرانی :
“طاهره‌ی قشنگ،
آیا روزی خواهد رسید که دست کوچک تو طپش‌های قلب محنت‌زده‌ی مرا احساس کند و
من زلف‌های زرین تو را ببویم؟”""""

2 ❤️

2022-01-14 22:50:28 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85
از قول غلامحسین خان:
‌هرکس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند.
هرکس به کس دیگر، هر که می خواهد باشد تکیه کند،
آخر زمین خواهد خورد…!!!

1 ❤️

2022-01-14 23:04:36 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85
صد وعده‌ی امید به دل داده‌ام دروغ
چون من مباد هیچ‌کسی شرمسار خویش…

1 ❤️

2022-01-14 23:26:19 +0330 +0330

بزرگ مردی بود. یادش خجسته. اگر کلره ای بودم در همه کتاب های فارسی دوره دبیرستان یکی از آثارش را می گذاشتم.

1 ❤️

2022-01-14 23:32:14 +0330 +0330

↩ خرس هیز
در این شب زیبای بارونی شهر راز، با مستی مختصر از شرابی ناب، به شما. رفیق عزیز از غلامحسین خان:

فکر می‌کنم اگر ما، من یا تو، مورد محبت کسی بودیم، مختصر دلگرمی‌ پیدا می‌کردیم،
ولی بدبختی اینجاست که کسی را ندارم و تنهاییم…
آخر با عرق و سیگار که نمی‌شود برای همیشه آرام شد.

1 ❤️

2022-01-14 23:33:23 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
چه تلخ راست گفت.

1 ❤️

2022-01-14 23:35:57 +0330 +0330
0 ❤️

2022-01-15 15:23:28 +0330 +0330

بعضی‌ها این جوری‌اند ؛ وقتی یک نیش می‌خورند فکر می‌کنند اگه دیگران هم نیش بخورند درد اون‌ها کمتر میشه …!

1 ❤️

2022-01-15 18:16:23 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
هزاران هزار انبان پر از درد و غم دارم. پای هر دیواری هم که نمی‌شود گریه کرد.

1 ❤️

2022-01-16 13:52:34 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
با اشتیاق زیاد دست هایت را می بوسم. حال تو چطور است؟ آیا احساس دلگرمی و امیدواری می کنی؟ این نامه را از سربازخانه (باز هم سربازخانه) برایت می نویسم. هر شب هر ساعت در فکر و اندیشه ی تو هستم. خواب هایم پر است از وجود تو، بقیه خالی است. و گیجی و اندوه کشنده فاصله ها را پر ساخته است. بقیه خالی است. گیجی و اندوه واقعی.

بین هر ساعت ده دقیقه فاصله استراحت هست. و این فاصله را با خاطره ی تو پر می کنم. لحظاتی که با هم بودیم، می نشستیم، حرف می زدیم، غم ها و ناراحتی هایمان را به یکدیگر می گفتیم، با چه امید و ترس هایی، خدایا، هر وقت به یاد می آورم دیوانه، باور کن که دیوانه می شوم. وجود من بستگی به محبت تو دارد، محبتی که شاید بی آلایشش بتوان خواند. می دانم که نامه هایم به تو می رسد، ولی تو خود را چگونه می توانی راضی کنی که به من بی اعتنا باشی؟ از تو تمنا می کنم ، عاجزانه خواهش می کنم که برای من نامه بنویسی… .
کتاب عاشقانه ی “نامه های غلامحسین ساعدی به طاهره کوزه گرانی”

1 ❤️

2022-01-16 19:59:10 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
‌هرکس باید روی پای خودش بایستد و فقط به خاطر خودش زندگی کند. هرکس به کس دیگر، هر که می خواهد باشد تکیه کند، آخر زمین خواهد خورد…

1 ❤️

2022-01-17 10:55:15 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
امشب پاس‌ام و می دانم سه ساعت تمام نصفه شب همه اش را با تو خواهم بود. خیال تو را نمی توانم از خودم دور کنم و وضع روحی ام در حال متلاشی شدن است، از تو خواهش می کنم شب های جمعه شمعی روشن کنی، همان جایی که سابق شمع روشن می کردیم مرا دعا کن، مرا دعا کن تا از این دنیای تاریک خلاص بشوم.‏
مرا دعا کن تا هرچه زودتر رها شوم و به نزدت برگردم.‏
مرا دعا کن از این تنهایی کشنده و خطرناک راحت و آسوده شوم.‏

1 ❤️

2022-01-17 22:01:36 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
فکر می‌کنم اگر ما، من یا تو، مورد محبت کسی بودیم، مختصر دلگرمی‌ای پیدا می‌کردیم،
ولی بدبختی اینجاست که کسی را ندارم و تنهاییم…
آخر با عرق و سیگار که نمی‌شود برای همیشه آرام شد.

1 ❤️

2022-01-18 00:48:37 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85
وقتی هیچ بازنده ای وجود نداره،
بردن هم بی معناست.

2 ❤️

2022-01-18 00:50:44 +0330 +0330

↩ Xazfax

ببین چگونه مرا ابر کرد
خاطره‌هایی که
در یکایک شان می‌شد آفتاب ببینم…!

1 ❤️

2022-01-18 01:01:27 +0330 +0330

↩ Sadafjoni85

همه‌چيز درست خواهد شد
و شب تاريک نيز
از چراغ ترک‌خورده،
عذر خواهد خواست …!

1 ❤️

2022-01-18 09:00:19 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
از کتاب ضحاک
وقتی بین مارها زندگی می کنی ، نمی تونی مار نباشی .

1 ❤️

2022-01-18 09:35:41 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
هر كسی حق داره برای زندگی خودش تصميم بگيره، اين اصليه كه همه قبول دارن، يعنی هيچكس تو اين دنيا وصی و قيم لازم نداره.

اما يه چيزای ديگه م هست،
آدم تنها واسه خودش زندگی نمیكنه،
اگه غير اين بود كه حرفی نداشتيم،
اما ديگرونم هستن،
اونايی كه آدم به اون دل بسته‌س،
يا اونايی كه به آدم دل بسته ان،
به هر صورت ديگرونم بايد در نظر گرفت،
بی اعتنايی به ديگران،
فكر نميكنم تنها وسيله راحتی و رهايی باشه …

1 ❤️

2022-01-20 13:17:33 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
برای زندگی کردن یک نوع غریزه مخصوص لازم است ، غریزه ی فرار از خطر ، غریزه ی تدبیر.

1 ❤️

2022-01-20 22:36:01 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
بعضی‌ها این جوری‌اند، وقتی یک نیش می‌خورند فکر می‌کنند اگه دیگران هم نیش بخورند درد اون‌ها کمتر می‌شه…!

1 ❤️

2022-01-21 10:32:47 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
عزاداران بیل، ستاره کتاب‌های غلامحسین ساعدی
اسلام گفت: «صدای زنگوله‌س، کولیا دارن از پشت کوه رد می‌شن. خلخالای پاشون این جوری جیرینگ جیرینگ می‌کنه».
کدخدا گفت: «نه، کولیا نیستن، هنوز خیلی مونده که پیداشون بشه».

اسلام گفت: «آها، پوروسی‌ها هستن؛ گوش کن، از ته دره رد می‌شن و گوسفندایی رو که دزدیدن با خودشون می‌برن».
کدخدا گفت: «پوروسی‌ها هیچ‌وقت با سروصدا راه نمی‌رن؛ مثل سایه می‌آن و مثل سایه بر می‌گردن».

رمضان گفت: «من می‌دونم، پاپاخه که داره می‌آد، اوناهاش»؛ و با انگشت تاریکی را نشان داد.

ننه رمضان بریده بریده گفت: «پاپاخ نیس… پاپاخ… که… زنگوله نداره».

صدا دور شد و برید. کدخدا شلاق را برد بالا، اسب راه افتاد.

مسافتی رفتند. اسلام که می‌خواست حرف بزند، گفت: «من از این صدا‌ها زیاد می‌شنفم. نه این که تنهام، شبا می‌رم پشت بام، می‌شینم و گوش می‌کنم. اون وقت از این صدا‌ها زیاد می‌شنفم».

رمضان دست‌هایش را حلقه کرد دور گردن ننه‌اش و گفت: «ننه جونم، نترس، مشدی اسلام از این صدا‌ها زیاد شنیده، حالا دیگه راهی نمونده. تا برسیم، خوب می‌شی».

پیرزن ناله‌ای کرد و گفت: «دارم می‌میرم»

1 ❤️

2022-01-21 17:38:08 +0330 +0330

↩ وحید_لاهیجی
قلاده اطاعت از زر و زور به گردن خیلی‌ها افتاده، همه گرفتار جان خود شده‌اند، هر آدم ساده‌ای را که سر به کار خود دارد، چندین جاسوس در میان گرفته‌اند و اگر یکی از تملق قلدران و زورمندان سرباز زند، با اشاره چشم و ابروی‌ هر بی سر و پایی حسابش‌ را می‌رسند.

قتل و خونریزی مباح شده است، گریه و شیون را در گلو خفه می‌کنند. همه مجبورند خود را خوشحال و خندان نشان دهند، مجالس‌ عیش همه‌جا برپاست‌، در حالی که در کلبه‌های تاریک غم‌زده دیگران خون می‌گریند، فحشاء‌ و دزدی، تملق و کاسه‌لیسی قباحت خود را از دست داده و هر کار می‌کنند، به دروغ می‌کشد، نماز و روزه و آداب و مناسک دینی و تلاوت کتاب خدا، همه‌ وسیلهٔ تظاهر است. سجود و رکوعی‌ که به آستان خاکی حضرت حق می‌شد، در بارگاه دشمنان خلق گذارده می‌شود.

1 ❤️

2022-01-22 15:03:39 +0330 +0330

↩ Esn~nzr
غریبه در شهر
مرد داد زد : گذشته ها گذشته .
عالی باف گفت : هیچ وقت گذشته نمی گذره . یادتون باشه .
تنها دنبال حق رفتن است که آدمی را آدم می کنه ، شرف انسانی همینه .
صبر تنها درمان زخم های روح آدمیزاده .

1 ❤️










‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «