سلووووم خوبید چه کارا میکنید! عاقا امدم بازم از شیطونیام بگم:))) دیروز صبح بود داشتم ولنگوباز با شورت رنگین کمونیم کف خونه استوریای اینستامو میدیدم که ناگهان چشمم خورد به استوری ریحانه ، همون دختر عمه جون داغ خانووم ، یه استوری گذاشته بود(عکس)در حال آشپزی پایینشم نوشته بود، وقتی مامان نیست و خودم باید آشپزی کنم 🐰
سریع ریپلای زدم سلام پرنسس آشپزی هم مگه بلدی؟ 🤣 به ثانیه نکشید جواب داد (فک کنم سوخت از حرفم) پ ن پ چی فک کردی و ادامش استیکر خنده و فاک 😹🖕 گفتم شوخی کردمو خلاصه احوال پرسیو اینکه مامان اینا کجان و … گفت پسر عموی بابا فوت کرده رفتن شهرستان امروز صبح . منو بگو بال در اوردم و گفتم چیزی نمیخوای دارم میام سر راه بگیرم🤗 گفت کجاااااا الان نیا نه حوصله دارم نه وقت چون میخوام برم کافه با دوستم زنگ زده حالم بده بیا بریم یه دور بزنیم . گفتم باشه ظهر خدمت میرسم و دیگه جواب نداد زود پاشدم دوش گرفتم و شیو کردم صورتو بدنو خلاصه از گردن به پایین مو قاچاق بود تو بدنم ؛)) نزدیکای ساعت دوازده بود لباس پوشیدم و ادکلن و خوشبو خوشتیپ با یه کیف کوچیک که شارژم و لوازم رابطه و … اینا توش بودن رفتم قنادی سر کوچه یه کم خرید کردم راه افتادم به سمت خونشون ، پیاده رفتم تقریبا نیم ساعتی راه میشه گفتم تا برسم اونم امده دیگه خلاصه تو راه یه کم کصچرخ زدنو چشم چرونی و اینا یک ساعتی شد رسیدم سر کوچه‌شون چشمم خورد به در خونشون دیدم داره میره داخل گفتم مهرسام شانستو ببین خارتو گاییدم چقد خوش شانسی پسرررر رسیدم در خونه ایفونو زدم نه سوالی به محض دیدن خوشگل پسر درو زد 😜 رفتم بالا در واحد هم باز گذاشته بود ، خود ریحانه هم داشت لباس در میورد تو همون حال پذیرایی گفتم سسسسلووووم احوالتون خانمممم گفت مرض درو ببند 😒 رفتم به سمت اشپزخونه و وسایلو گذاشتم روی اوپن و رفتم سمتش گفتم خوشگل خانم چرا بی حوصلس و گفت مهرسام
خودمم باورم نمیشه ! گفتم چی رو ؟ گفت همین که منو تو اینقد به هم نزدیک شدیم ! گفتم چیه ناراحتی برممممم گفت نه دیونه منظورم اینه تو نمیترسی یهو یکی بفهمه؟ گفتم نه چون قرار نیست کاری بکنیم که کسی بفهمه :) بخند زدم و لباسارو در اورده بود با شورت و سوتینی ک یه مانتو با دکمه‌های باز روش بود رفتم از پشت بغلش کردم ممه‌های 75 رو گرفتم تو دستم یه بوس به گردنش زدم و یه اخ کوچولو گفت و ادامه داد خدا عاقبتمونو خطم بخیر کنه و منم گفتم آمیییین و خندیدم … چنتا عکس قبل از سکس گرفتیم اینارو واستون میزارم تا بقیه داستان و فیلمشم بزارم براتون تو همین روزا …
.
این عکسو یه جور گرفتم که متوجه نشد اما تو اوج سکس بهش گفتم در مورد اینجا تا حدودی راضی شده که بدنشو ببینید امیدوارم خوشتون بیاد

عکسای خودمم تو کامنتا ببینید 💋💋💋💋 نظر فراموش نشه سکسیا