آقا معلم، کونی عمه خانم شد

1402/05/02

برای دل همه پسران بی شیمیل
وقتی با پسر رابطه برقرار کردی ارضا روحی نشدی وقتی با دختر هم روحت آروم نگرفته حتی با وجود انگشت کردن و تو نیاز به یه کیر داری که بین پاهات رفت آمد کنه از جنس زن
نمیشد هر جور رابطه ای تشکیل میدادم اونی نبود که منو راضی کنه خسته شده بودم و چند وقتی بود که بیخیالش شده بودم
من یک معلم هستم همکاران زیادی داشتم ولی هیچ کدوم به دلم نمی‌نشست که ازدواج کنم .پارسال بود که اداره من رو تو سازماندهی به مدرسه ی جدید فرستاد دو مرد بودیم و مابقی همکاران خانم بودن
در مدرسه همیشه برای یک معلم رابطه با ولی دانش آموز به راحتی پیش میاد و این رو همه ی معلم های مرد میدونن …دو ماهی از مدرسه گذشته بود که یه خانم نسبتا زیبا با کفش های پاشنه بلند درب کلاس من رو میزنه و پیگیر درس یکی از بچه ها میشه با این که مادر این بچه رو میشناختم برام سوال پیش اومد که این خانم کی هست که بعد از امیر علی پرسیدم تا عمه ی امیر علی هست.
دو سه شب گذشته بود که پیامی ناشناس از واتساپ دریافت کردم ک بعد از معرفی متوجه شدم عمه خانم امیرعلی هست و شروع به ابراز نگرانی غیر معقول از درس امیر علی(خیلی راحت میشه فهمید که ولی ها نگران درس هستن یا لاس میزنن) و این که راهنمایی می خواهد از دروس ریاضی برای درس دادن به امیر علی
پیام ها هر روز بیشتر می‌شد و شکل خودش رو به خسته نباشید بعد مدرسه میداد
تو این مدت من هم عادت کرده بودم به پیاماش و اگر یه روز پیام نمی‌دادیم انگار یه چیز کم بود
یه روز زهرا پیام داد که میخوام برام کلاس خصوصی بزاری که بتونم امیر علی رو برای تیزهوشان آماده کنم …در حالت عادی شاید کار درستی نبود ولی خب بین من و زهرا صمیمیت زیاد درست شده بود و بدون حرف گفتم خوبه هفته ای دو جلسه بیا پیشم که گفت نه اگر ممکنه تو بیا من جدا زندگی میکنم اینجور راحت ترم
جلسه اول فرا رسید من حسابی به خودم رسیده بودم وقتی وارد خونه شدم جو سنگینی حاکم بود هم محیط هم رفتار زهرا با خط چشماش…
یه ماکسی پوشیده بود که وقتی زانو روی زانو می انداخت پاهای تنومندش خود نمایی می‌کرد با لاک سفید ناخوناش حسابی تمرکز درس دادنم از دست رفته بود و انگار اون متوجه این موضوع شد ک سر یک مسئله گفت بزار من حلش کنم وقتی اومد کنارم ایستاد برای حل مسئله یه نگاه پوزخند از بالا به من کرد (قدش بلند تر بود) که من همونجا حس مفعولی تو ارتباطم رو حس کردم چه برسه به سکس
وقتی مسئله رو حل کرد ماژیک رو ببینم زد گفت بفرما آقا معلم این حل شد
اون روز گذشت و خیلی عجیب مجذوب این رفتار رئیس بودنش شدم
جلسه بعد چهارشنبه:
یه ماکسی دیگه اینبار مشکی با همون خط چشم اینبار بدون شال
خیلی زودتر از معمول تمرکز درس دادنم از دست رفت و باز به سمت من اومد و قبل از حل مسئله رو به من گفت تو قدت چنده؟ و منم به ضعف تا میخواستم صحبت کنم گفت میشه بچرخی به دیوار ببینم چقدر بلند تر هستم که از پشت بهم چسبید گفت چونه هام به بالای کلت میخوره و همونجور پشتم ایستاد و نخواستم اون لحظه تمام بشه احساس گرمی نفسش پشت گردنم حس کردم که لباش رو چسبوند و مک زد و ماژیک رو لای کونم کشید اصلا نتونستم واکنش نشون بدنم و اون تو گوشم گفت تو ضعیفه ی من باید بشی
همون جور از پشت شروع به کندن لباسام کرد دیدم کامل منو لخت کرده از پشت منو تو آغوش گرفته سنیه هامو چنگ میزنه
نوک سینه های سفتش پشتم احساس می‌کردم فقط تسلیم بودم متوجه افتادن شرتش شدم گرمی چیزی روی خط کونم حس کردم که به آروم بهم گفت میدونستی زهرا کیر داره ضعیفه ی من
بدون کنترل کونم رو به عقب بردم که گفت مگه دوست داری ؟؟ میدونستم از همون اول که کونی هستی دوتا انگشتاش رو کرد تو دهنم گفت خیسش کن خیسی توف خودم رو لای کونم کشید سر کیرش رو روی سوراخم میکشید و من تا اوج دیوانگی رفته بودم و باز اون حرکت غیر ارادی عقب رفتن کونم گفت صبر بده کونی اونم میره تو کونت که یواش سرش رو برد داخل خیلی دوست داشتم کم کم تمام کیرش رو کرد داخل و بدنمون بهم چسبید یه دستش دور کیر من حلقه بود و یه دستش تو دهنم …آروم گوشم رو میخورد میگفت جان چه کونی داری و محکم تر تلمبه میزد که به لرزش زیاد بدنم آبم ریخت و مثل یه زن ارضا شدم…
گفت خب حالا نوبت منه و باید بخوری تا آبم بیاد و حق نداری آبم رو روی زمین بریزی یالا زانو بزن …بدون این ک بتونم تو صورتش نگاه کنم زانو زدم و اون کیرش رو به صورتم ضربه میزد و میکشید به چشمام و از بالا برد توی دهنم و تا ته فرو می‌کرد موهام چنگ میزد چیزی نگذشت که همه ی آبش پاشید تو دهنم از کنار لبم سرازیر روی گردنم
آروم من رو بلند کرد برد یه گوشه کنار هم خوابیدیم و بدون حرف من در آغوشش پناه بردنم و گفت تو همیشه با من باش…

نوشته: Oghabjonob


👍 28
👎 14
61201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

939278
2023-07-24 23:40:32 +0330 +0330

جالب بود
نوش جونتون 😁

1 ❤️

939286
2023-07-25 00:28:58 +0330 +0330

دلمون خاااس

3 ❤️

939289
2023-07-25 01:13:17 +0330 +0330

ادامه داره یا تموم شد اینو میگفتی

0 ❤️

939316
2023-07-25 04:19:16 +0330 +0330

کسی کیر خواست بیاد دایرکت

0 ❤️

939340
2023-07-25 09:50:17 +0330 +0330

ساقیم نمونه کارم

1 ❤️

939356
2023-07-25 14:10:26 +0330 +0330

ارواح عمت…!!

1 ❤️

939388
2023-07-25 21:17:51 +0330 +0330

دلم خواست

0 ❤️

939395
2023-07-25 23:08:40 +0330 +0330

دلمون خواست یکی با دیلدو بکنه یا شیمیل

2 ❤️

939399
2023-07-26 00:03:50 +0330 +0330

خدایی دلم خواست
عالی، بود

0 ❤️

939428
2023-07-26 02:45:50 +0330 +0330

واتتتت

0 ❤️

939464
2023-07-26 08:41:16 +0330 +0330

چه کونی خوبی

0 ❤️

939630
2023-07-27 22:48:02 +0330 +0330

قسمت سکس و سلطه‌گری رو افزایش بده

1 ❤️

939979
2023-07-30 11:38:03 +0330 +0330

خوب بود اما هم عجله داشتی سر فرصت به خصوص قسمت کردنش رو توصیف میکردی
و هم ابهام داشت
مثلاً عمه بچه چه ربطی به درس و معلم داره
عمه چرا باید کلاس خصوصی برای برادر زادش بگیره و چند تا دیگه
اما از فانتزیش خوشم اومد و ادامه بده

0 ❤️

943109
2023-08-19 06:54:42 +0330 +0330

داستان خوبی نوشتی

یه روز زهرا پیام داد که میخوام برام کلاس خصوصی بزاری که بتونم امیر علی رو برای تیزهوشان آماده کنم …

ربط تدریس زهرا عمه خانم با امیر علی و تیز هوشان چیه!؟

0 ❤️

953907
2023-10-22 10:53:40 +0330 +0330

تصورش سخته که وقتی چونش یا چونه هاش(؟) به بالای کلت می‌خوره نفسش هم روی گردنته 🤔

0 ❤️

971809
2024-02-19 18:50:58 +0330 +0330

کسی دوست داره کون بده بیاد

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها