اولین کون، اولین کوس، جوراب زنانه، زن جنده ی من (۱)

1401/10/19

درود به خوانندگان محترم،،،،داستان من از تیپ اون داستانهایی که پر از صحنه های پورن وتف زدن وکردن و آب منی داغ وکون گشاد واین داستانها به این غلظت نیست صحنه های سکسی وبکن بکن داره سعی میکن دقیق بنویسم که دوستانی که میخونن بیشتر برانگیخته بشن برای خوندن ادامه داستان ویه مقداری هم تحریک جنسی بشن که لذت خوندن بره بالاتر ودر ضمن موضوع داستان پله پله میره جلو دوستان تو نظرات هی نگن پس ربط داستان به موضوعش کجاس بخونن تا به موضوعات دونه دونه برسن،داستان من پاییز۶۹شروع میشه که کلاس سوم راهنمایی نظام قدیم بوپم تازه رگه هایی از بلوغ را احساس میکردم کیرم کم کم شق میشد واحساس شهوت داشتم یه هم محله ای وهمکلاسی داشتم به اسم اکبر ،دوسالی از من بزرگتر بود ولی با هم خیلی جور بودیم یه روز بهش گفتم امبر من خیلی حس شهوت دارم چجوری باید خالیش کنم گفت خب برو جق بزن ،باور کنید بلد نبودم گفت یادت میدم خلاصه یه رفتم خونشون هیشکی نبود گفت کف دستت رو پر تف کن وبزار زیر کیرت عقب جلو کن تا آبت بیاد گفت من کیرمو در میارم هر کار کردم تو هم بکن ،کیرشو در آورد یه کیر قلمی ،به من گفت تو هم در بیار وقتی در آوردم وکف دستم رو پر تف کردم یه نگاهی کرد وگفت خاک بر سر چقدر کیرت کلفته دسته کلنگه یا کیر،گفتم تو فرض کن دسته کلنگه .خلاصه اونروز جق زدن یاد گرفتم برای اولین بار عضله شکمم سفت شد وکیفش پر شد تو شکمم ورونهام حس خیلی خوبی بود احساس سبکی میکردم،یه روز زنگ ورزش با هم در مورد همین مسایل حرف میزدیم گفت جق زدن اصلا فایده نداره گفتم پس چی فایده داره گفت هیچی اندازه کون کردن حال نمیده صد بار جق بزنی اندازه یه کون کردن حال نمیده،بعدش گفت یه کون تو کلاس هست حاضرم بگن لیسش بزن بعد بکنش گفتم کیه گفت مهرداد،مهرداد که بچه محل خودمون بود وخونشون زیر دست خونه اکبر اینا بود باباش کارمند بانک بود ویه مادر خوشگل داشت که اصفهانی بودکه بعد ها به فیض کردنش نایل شدم ویه خواهر دوقلو به اسم محصا. که به فیض کردن ایشون هم نایل شدم ولی به خاطرش تمام مسیر زندگیم به سنگلاخ تبدیل شد که در ادامه براتون خواهم نوشت ،خلاصه اونروز گذشت چهار پنج روز بعد پشت سرویسهای بهداشتی که معمولا پاتوق من واکبر بود تنها نشسته بودم که یهو متوجه صحبتهای دونفر پشت زاویه دیوار شدم خوب گوشام رو تیز کردم فهمیدم مهرداد داره بایکی از بچه های کون کلاس قرار میذاره که بهش بده،اول توضیح بدم که کلاس ما سی نفر بود که حدود بیست ودو سه تابچه خوشگل داشت و شش هفتا بکن ،دوستان قدیمی میدونن نخاله ها همیشه ته کلاس میشستن وبچه خوشگلا و درسخونا جلو ونکته دوم مدرسه ما در حاشیه باغای شهر بود ویه باغ متروکه با دیوار گلی کنار مدرسه بود وتوش یه درخت زالزالک بود که مواقع پاییز میرفتیم ازش میچیدیم این درخت تو گودی کاشته شده بود ووقتی میرفتی پهلوی کنده درخت اصلا دیده نمیشدی،از داستان دور نشیم مهرداد برای آخر شیفت عصر با افشین فرار میذاشت که زیر زالزالک به افشین کون بده معلوم بود یه آتو از مهرداد داشت که پشت سر هم تهدیدش میکرد،بعد رفتنشون خودمو به اکبر رسوندم وکل جریان رو براش گفتم،قرارمون این شد بعد زنگ تعطیلی شیفت عصر بریم باغ رو دور بزنیم واز ته باغ که یه قسمت دیوار ریخته بریم به طرف زالزالک ومچشونو بگیریم وهر جور شده مهرداد رو بکنیم فقط مساله افشین بود که اونم از اکبر خیلی حساب میبرد،بعد تعطیلی شیفت عصر از مدرسه اومدیم بیرون افشین جلو در چوبی باغ ایستاده بود اکبر گفت چرا اینجا ایستادی دروغی گفت منتظرم یکی بچه ها بیاد ازش سیگار بگیرم برم تو باغ بکشم چون مسیر سرازیری بود اومدیم پایین باغ رو دور زدیم واز همون خرابی دیوار رفتیم تو و آهسته شروع کردیم زیر درختای باغ دولا دولا جلو رفتن که رسیدیم نزدیکیای محل قرار زیر درخت، ده پونزده متری مونده بود که اکبر گفت تا زمانیکه من مهرداد رو نکردم تو جلو نیا وقتی رفتم روش ومشغول شدم اشاره میکنم تو بیا بالا سرمون فقط چشمت به من باشه،خلاصه رفتیم جلو تا حدود پنج متری زیر یه درخت آلو نشستیم لای درختا یه خورده تاریک بود کم کم افشین ومهرداد پیداشون شد ،افشین حسابی دورو بر رو دید زد که کسی نباشه من واکبر چپیدیم تو یه یه جوب آب که کناره هاش چمن وعلف بود ونتونست مارو ببینه ،برگشت به مهرداد گفت زود باش شلوارتو بکش پایین مهرداد داشت التماس میکرد که تو را خدا میشه ولم کنی وافشین مدام تهدید میکرد ومیگفت میخوای فردا تو کلاس داد بزنم کجا کون دادی ،مهرداد تسلیم شد وسگک کمربندش رو باز کرد وشلوار وشرتشو تابالای زانوش پایین کشید ودر همون حال زانو زد رو زمین و دستاشو گذاشت جلوش وبیشونیسو گذاشت رو دستاش با صدای ضعیفی گفت زودتر کارت رو بکن بریم اگه دیر برم مامانم سین جیم میکنه افشین گفت قربون مامانت برم که مهرداد غیرتی شد وگفت گوه خوردی قربون مامانم بری،افشین چیزی نگفت ونشست پشت کار مهرداد کیرشو از شلوار در آورد گنده بود اما به کلفتی مال من نبود با انگشتاش از دهنش تفی گرفت مالید سر کیرش و یه تفی انداخت تو شیار باسنای مهرداد وبا سر کیرش تف رو حسابی مالید دم کون مهرداد وخیلی آروم کرد تو کون مهرداد ،بیچاره اولش یه آخ اوخی کرد ولی بعداً دیگه صدایی ازش در نیومد،اینا همش برا من کلاس آموزشی بود ده دقیقه ای افشین کرد ودرآورد تا اینکه از عر عورش اکبر فهمید افشین داره حال میادآهسته بلند شد ورفت جلو کار افشین که تموم شد خودشو خالی کرد تو مهرداد وکیرشو در آورد مهرداد گفت کارت تموم شد پا شم تا اومد بگه آره از پشت سر اکبر گفت کارمن هنوز شروع نشده،افشین برگشت وهاح واج گفت اکبر تو کی اومدی گفت همون موقع که شما اومدین ،افشین گفت همه رو دیدی اکبر گفت آره منم میخوام مهرداد شروع کرد گریه کردن اکبر تورا خدا تو دیگه نه،اکبر به افشین گفت کارت تموم شد پاشو برو گمشو ،افشین سریع زیپ شلوارو بست وتو درختا از نظر دور شد ،مهرداد همچنان التماس میکرد اکبر گفت من اینا حالیم نیست منم میخوام خلاصه هر حور بود مهرداد رو سرجاش خوابوند وکیرشو در آورد وبه سبک افشین یه تف کوچولو سر کیرشو هل داد تو مهرداد معلوم بود خیلی لیز بود که بی سر وصدا کیر اکبر رفت مهرداد، پنج دقیقه ای بود که اکبرروکار مهرداد بود که برگشت وبا چشم به من اشاره مرد که بیا منم آهسته رفتم بالا سرشون مهرداد که پیشانیش همچنان رو دستاش بود متوجه نشد محکم گفتم خسته نباشی آقا مهرداد سریع سرشو برگردوند وگفت تو جاکش دیگه ازکجا پیدات شد لابد حالا باید به تو هم بدم گفتم پس چی گفت کور خوندی و به اکبر کفت کیرتو در بیار میخوام شلوارمو بالا بکشم من به احمد کون نمیدم گفتم نده فردا تموم کلاس رو پر میکنم کاری میکنم هر روز دست بچه ها تو کونت باشه کاری میکنم کون کنای کلاس هفته هفت روز رو همش بکننت تا آبروت بره شروع کرد به کریه کردن وگفت باشه فقط به یه شرط زود کارت رو بکنی گفتم باشه اکبر کیرشو بیرون کشید گفتم آبت اومد گفت نه تو یخورده بکن من نمیخوام آبم زود بیاد ،میخوام بیشتر کیف کنم حالا من بودم ویه کون سفید تمیز وکه میخواستم بکنمو ناشی هم بودم در گوش اکبر یواش گفتم اکبر من که تا حالا کون نکردم بلد نیستم گفت خاک تو سرت کیرتو شق شد تف بزن وآروم بکن توش و تا کله کیرت بکش بیرون دوباره بکن توش هروقتم خشک شد دربیار دوباره تف بزن وبکن توش تا آبت بیاد ،هر جور بود پشت مهرداد نشستم زانو زدم وزیپ شلاوارمو دادم پایین دیدم جور در نمیاد کمربند رو باز کردم حلو شلوارم که یاز شد بهتر شد با دوتا انگشت دست راستم از دهنم تف گرقتم ومالیدم سر کیرم وملایم گذاشتم در کون مهرداد ،کوتش گرم بود در ضمن نرم ،خیلی آهسته سر کیرمو کردم تو انگار وارد یه دنیای دیگه شدم وقتی سر کیرم از حلقه کونش رد میشد گرمای داخلش رو سر کیرم خس میکرم حال عجیبی داشت تو آسمون سیر میکردم که با داد وبیداد مهرداد کشیدمش بیرون که گفت مرتیکه پاره شدم چقد کیرت کلفته اکبر گفت مهرداد حون اینو از خر قرض کرده مال خودش نیست و به من کفت مردک مگه نگفتم تف بزن میخوای بچه مردم رو پاره کنی برامون بدبختی درست کنی دوباره یر کیرم حسابی تف زدم وکردم تو کون مهرداد اینبار یه آخ واوخ کوچیکی کرد ولی هر حور بود تا خایه هل دادم داخل یه حالی داشت که نگو فقط اونایی درک میکنن که کون کردن ،کیرم تو کون لیز وگرمش عقب جلو میشد دقیق سر کیرم که مالیده میشد به دیواره کونش رو حس میکردم پنج دقیقه ای عقب جلو کردم ،کیرم خشک شده بود در آوردم تف زدم و دوباره کردم توش اکبر گفت مرتیکه با کیر کلفتت همچی کردیش که یه بطری پپسی توش حا میگیره مهرداد چیزی نگفت دو سه دقیقه تلمبه زدم یه دفعه پا هام وشکمم عضلش منقبض شد وپر از لذت شد ویهو خالی شدم تو مهرداد اونحوری که حالیم شد پنج تا پاش آب منی ریختم توش ،دوسه با عقب جلو کردم وکیرم نیم خیز که شد کشیدم بیرون که آبم از تو‌ کونش سرازیر شد اکبر گفت خاک بر سر چکار کردی آب ریختی توش یا شاشیدی گفتم بابا آبه گفت نره خر مگه تو چقدر آبت میاد تمام روده هاسش رو پر کردی بعد اینکه کارم تموم سد اکبر رفت رو مهرداد هی کرد وغر زد مردک گشادش کردی من چیزی حالیم نمیشه ایندفه حدود پونزده دقیقه محکم تلمبه زد وبا ناله بلندی آبش اومد تو این حین کیر من دوباره نیم خیز شده بود اشاره کردم من دوباره میخوام که گفت بترکی من اینقدر جون ندارم مهرداد شروع کرد غر زدن مردک یه بار بس نبود خلاصه کار اکبر که تموم شد از رو کار بلند شد من دوباره رفتم رو مهرداد اکبر آبش رو ریخته بود ته کون مهرداد هیچی ازش بیرون نیومد منم همونجور گذاشتم دم کونش وشروع کردم دوباره تلمبه زدن از آب کیر اکبر لیز بود وهیچی نمیخواست ده دقیقه ای سنگین مهرداد رو کردم آب دوم اومد واونم خالی کردم ته کونش ،بلند شدم مهرداد هم بلند شد شلوارشو کشید بالا،راه افتادیم طرف خونه مهردادهی قسم میداد که به کسی نگین اکبر گفت به کسی نمیگیم به شرطی هر وقت خواستیم بکنیمت به ما بدی ومهرداد گفت باشه قرارمون شد هر وقت خواستیم ببریمش تو یه خونه متروک بالادست خونه اکبر اینا که مال خود اکبر اینا بود ویه خونه خشتی بود که به عنوان انبار ازش استفاده میکردن تو همون هفته یه بار دیگه مهرداد رو بردیم واونجا ایندفعه طولانی تر ومحکم تر کردیمش ،دوسه هفته ای مهرداد رو حسابی کردیم دیگه من بیخیال حق شده بودم ،مهردادبه خاطر اینکه ما دست از سرش برداریم شروع کرد به لو دادن کونیهای کلاس به اون نشون که تا آخر سال تحصیلی من واکبر حدود بیستا از بچه خوشگلای کلاس رو کرده بودیم،آخر سال وقتی تو حیاط مدرسه میچرخیدیم به هر کی از همکلاسیا نگاه میکردیم ،هی میگفتیم اینو که فلان روز کردیمش وبرامون افتخاری شده بود ،شاهین،بهنام،مهران،کورش،داود،عباس و…تا اینکه سال تموم شد ودر خرداد قبول شدیم،قرارشد من و اکبر بریم سر کار بنایی پهلوی یه بنا بریم کارگری،چن وقتی بود که میرفتیم کارکری که احساس کردم اکبر دیگه به کون کردن رغبتی نشون نمیده وموقع برگشت به خونه مسیرش رو از یه جایی کج میکنه وبه بهانه اینکه میره خونه خواهرش مسیرش رو عوض میکنه.

ادامه...

نوشته: احمد


👍 30
👎 5
62401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

909959
2023-01-09 01:48:23 +0330 +0330

خوبه ادامه بده

0 ❤️

909998
2023-01-09 09:14:47 +0330 +0330

منظورت از ادلین همون اولین باید باشه دیگه درسته؟چون اینطور که توی داستانت همش غلط مینوشتی گفتم حتما تیتر داستانت را هم غلط نوشتی

1 ❤️

910020
2023-01-09 14:09:49 +0330 +0330

گی خوشم نمیاد

فک میکردم تو مایه هایدکاکولدی باشه داستانت

1 ❤️

910094
2023-01-10 05:06:36 +0330 +0330

داستانت بد نیس ولی حیف بی سوادی از محسا نوشتنت و تیترت معلوم بود!!!

1 ❤️

911927
2023-01-24 00:31:08 +0330 +0330

تو کلاس ۲۰ تا کون بود!

0 ❤️

913070
2023-01-31 20:29:59 +0330 +0330

یادش بخیر منم یه با با دو تا پسرعموم تو روستا یه پسر ابنه ای رو کردیم هیچ چی مثل دوران نوجوانی کون کردن حال نمیده

0 ❤️

913921
2023-02-07 01:29:31 +0330 +0330

حرومزاده ها

0 ❤️

914886
2023-02-12 14:48:42 +0330 +0330

خاک بر سرتون که انقدر عوضی و نکبتین
سکس باید دو طرفه باشه نه که با زور و تهدید
خدا همچین کونتون بذاره که بفهمین با زور کون ملت نذارین
هر چند احتمالا کسشر بود ولی باز خاک دو عالم تو سرتون

0 ❤️