از بهترین لزهای عمرم

1401/04/04

سلام. داستانای شهوانی مخصوصا لزها رو میخونم و دنبال میکنم. میخوام براتون بهترین لز عمرمو تعریف کنم. من مرجان هستم ۳۵ ساله. متاهل. حوالی مرزداران ساکنم. لز زیاد میکنم از اول گرایشم به لز بوده. قابل ت جه دوستانی که میگن چرا پس متاهلی اونم بخاطر داستانایی ک مملکت ما داره متاهل شدیم. بگذریم. ی روز بهاری که داشتم از سر کار برمیگشتم خونه ( با مترو از سمت شرق ) وارد مترو که شدم بالای پله برقیا دیدم که ی خانوم خیلی خوش هیکل با لباس فرم جذب و موهای بلوند و فوق‌العاده خوشگل داره از پله ها میره پایین. انقد این زن خوشگل بود که هرچی بگم کم گفتم. منم ک اولین بارم نبود لز میکنم حشری تر از قبل یجوری خودمو بهش رسوندم. شونه به شونش داشتم میرفتم هیچی نمیگفتیم. تا اینکه کاملا متوجه شد من کنارشم ولی خب عادی بود براش. رسیدیم منتظر قطار خیلی خیلی ایستگاه شلوغ بود چند باری آروم خودمو چسبوندم بهش از پشت.اروم و با ناز خاصی برگشت و منو نگا کرد منم ب روی خودم نمیاوردم. تا اینکه سوار قطار شدیم. اینم بگم طول این مدت همش پایینم خیس بود چون علاوه بر هیکل و قیافه عالی بوی عالی هم داشت. سوار قطار ک شدیم واگن خانما انقد شلوغ بود ک سوزن پایین نمیومد خیلی خیلی شلوغ بزور چپوندم خودمو توی واگن چون اون حوری رفت داخل. ی جوری خودمو رسوندم پشتش و چسبیدم بهش. دیگه عادی شده بود براش انقد حشری شده بودم ک نمیدونستم چکار کنم.آروم دستمو گذاشتم روی پهلوش. لباس فرم اداری سرمه‌ای جذب تنش بود که جذابیتشو چند برابر کرده بود‌ دستم ک رفت روی پهلوش یکه خورد ولی سعی کرد عادی باشه. هم حشری بودم هم میترسیدم سر و صدا کنه داستان شه. خلاصه با ترس و لرز دستمو نگه داشتم رو پهلوش. انقد واگن شلوغ بود که کسی اگر لختم میشد هیشکی نمیفهمید. دستمو یکم بعدش جابجا کردم روی کونش از بغل و یکم اروم فشار دادم دیگه نمیدونستم دارم چیکار میکنم. یهو دیدم یکم کونشو داد عقب و فشار داد به کوصم. خیلی حال کردم و فهمیدم اوکیه. دستمو بردم روی کونش و کونشو گرفتم توی دستم. ی بارم برگشت نگام کرد لبخند ریزی زد و گفت ببخشید عزیزم کجا پیاده میشی. اسم ایستگاهو بهش گفتم و مثلا خواست ادرس ی ایستگاهو بپرسه گفت کجاست گفتم بهش معلوم حشریه مخش درست کار نمیکنه. پرسیدم تو کجا پیاده میشی ک دو تا ایستگاه اونورتر رو گفت. همینجوری ب مالش و نگاه و لبخند گذشت ک رسیدیم ایستگاه من ولی من پیاده نشدم. راه افتاد و همینجوری اروم داشتم میمالیدمش ک رسیدیم ایستگاه اون. پیاده شد منم پشت سرش رفتم. گفت چرا پیاده نشدی گفتم چون میخواستم باشما صحبت کنم عزیزم. همدیگرو خوب برانداز کردیم حسابی حشریت از چشای جفتمون میبارید دست دادیم باهم ولی دستامو ی طور خاصی نوازش کرد ک نتونستم جلو خودمو بگیرم و چشامو بستم. خودشو معرفی کرد اسمش المیرا بود ۳۴ سالش بود و متاهل مث من ولی لامصب انگار خدا تراشیده بودش. از من خیلی بهتر بود هیکلش. خلاصه شونه ب شونه هم از مترو اومدیم بیرون. گاهیم دستمو میمالیدم ب دستش توی مسیر. کار رسید به خونواده و اینکه کجا میشینی و اینا. گفتم خوشحال میشم بیای پیشم. پنجشنبه و جمعه تعطیلم باهم بریم گشت بزنیم میتونیم دوستای خوبی باشیم برای هم. منظورمو گرفت. شماره رد و بدل کردیم. اونروز ۳ شنبه بود و من دل توی دلم نبود ک پنجشنبه یا جمعه ببینمش ک رسیدم خونه و دیدم پیام اومد توی واتساپ ک دیدم نوشته مخمو زدیا. فهمیدم المیراس ولی مثلا ب روی خودم نیاوردم گفتم شما گفت المیرام.ب شوخی و سلام علیک گذشت. دیدم شب ساعتای ۱۱ بود ک شوهرم خوابیده بود ولی من معمولا ۱۲ میخوابم پیام اومد از المیرا ک بیداری گفتم اره عزیزم. شروع کرد سوالای بی سر و ته ک معلوم بود مخش تحت فرمان کوصشه. منم بدتر از اون ی سکس ناقص با شوهرم داشتم که ارضا نشده بودم کوصم باز خیس شد. حس میکردم میخواد ی چیزی بگه ولی همش میپیچوند. یهو ی استیکر لز فرستاد که توش دوتا لز میلف که فیلمشو دیده بودم و داشتمش توی پوشه مخفی گوشیم داشتن با شورت و سوتین از هم لب میگرفتن. من این فیلمو هزار بار دیده بودم هربارم باهاش خود ارضایی یا لز کرده بودم. ولی هربار ک میدیدم دوباره برام تازگی داشت. منم نامردی نکردم ی گیف لز از اون حشری کننده‌هاش براش فرستادم که دوتا زن حشری میلف ایستاده روبروی هم دارن از هم لب جانانه میگیرن شدید. گفت اووف. گفتم جون چیه گفت هیچی فقط حالی به حالی شدم. گفتم دوس داری چیزی نگفت بحثو عوض کرد و یهو گف شببخیر. یکی دو روز خبری نشد ک پنجشنبه زننگید روی موبایلم. بیروت بودم جواب دادم یا ی صدای پدر دربیار و ناز و حشری کننده اسممو گف. وسط خیابون نزدیک بود غش کنم. گفت کجایی مرجان جان. آدرسمو دادم اومد پیشم‌ وقتی رسید من که زن بودم از دیدنش فکم باز موند چ برسه به مردا. همه وایساده بودن نگاش میکردن. جلو باز تنش بود با ی شلوار جذب براق. باقیشو نمیگم ولش کن خودم بعد یادآوریش حالم ناجور میشه. خلاصه ک خیلی حشری و هات. اومد جلو سلام داد دست دادیم مث سری قبل با دستش دستمو لمس کرد طولانی ک باز چشامو بستم. من نوازش خیلی تحریکم میکنه. اونم کثاقت فهمیده بود اینو. رفتیم یکم گشتیم منم توی تمام مدت چشمم ب خط کوصش بود ک از روی شلوارش معلوم بود بس ک جذب بود.ی بارم تیکه انداختم که همه رو داری میکشونی دنبالتا. چیزی نگفت. داشتیم حرف میزدیم نزدیکای عصر بود ک گفتم شام بیا پیشم گفت اومدم برا همین که امشب پیش تو شام بخورم عزیزدلم. اینو که گفت دلم ریخت کف پیاده رو. قند توی دلم اب شد. گشت زدیم و از ذوق و با فکر خبیثی که به سرم زد براش رفتیم به زور من براش یه تاپ شلوارک خوشگل و سکسی براش خریدیم. بزور قبول کرد. گفتم حالا بریم خونه ما. شوهرم خداروشکر رفته بود ماموریت از طرف شرکتشون چهارشنبه و قرار بود شنبه صبح برسه. برای اطمینان ی زنگ بهش زدم ک نیاد یهو گفت شنبه میاد. مطمئن که شدم رفتیم خونه و شامو از بیرون سفارش دادم. غذای مورد علاقه المیرای خودمو. عاشق فسنجون بود و من از رستورانی ک میشناختم سفارش دادم و میدونستم غذاش بینظیره. اسنپ گرفتم نشستیم صندلس عقب. چسبیدم بهش رانندشو زدم بانوان بیاد ک راحت باشیم. همینجوری ک نشسته بودم پیشش دستشو گرفتم توی دستم و نوازش میکردم و گوشیمو اوردم ک عکسای خودمو بهش نشون بدم. ساق پاهامون بهم میخورد و فشار میداد ساقشو به ساقم. با یه حالت دیوونه واری رسیدم خونه و درو براش بازد کردم رفنیم داخل آسانسور. داشت بالا میرفت آسانسور که یهو گفت خوشحالم پیش منی مرجان من. و برگشت ی بوس کرد گوشه لپم بین لب و لپ. حالی ب حالی شدم. جفتمون داشتیم روانی میشدیم چیزی نگفتم رسیدیم دم در در آپارتمانو باز کردم رفت داخل. گف وای چ خونه قشنگی داریا. گفتم قابل تورو نداره عزیزم. شالشو انداخت روی شونش. عین ستاره توی اسمون بود لامصب. گفتم راحت باش میخوای لباس راحتی بهت بدم که گفت نه دارم. تعجب کردم که کجا داره. گفتم پس برو توی اتاق عوض کن الان شام میرسه. رفت داخل اتاق و دیدم دیر کرد رفتم در اتاقو زدم خواستم دید بزنم که دیدم میگه مرجان جانم یه دقیقه میای؟ خوشحال شدم رفتم داخل دیدم تاپ و شلوارکی ک براش خریدمو پوشیده و موهاشو باز کرده روی شونش. وای خدا دیگه داشتم دیوونه میشدم. گفت چطور شدم عزیزم. گفتم ماه شدی نفس. رفتم جلو و بی اختیار دستمو انداختم گردنش و گفتم شوهرت اگر بود که جرت میداد. اولین بار همچین حرفی میزدیم بهم. اونم جواب داد که حالا زحمتشو شما میکشی دیگه. اینو ک گفت لبامو چسبوندم به لباش. داغ داغ بودیم مث آتیش. همو میخوردیم دیوونه وار. آخ که چقد لبای خوبی داشت نرم عین پنبه. دهنامونو روی هم گذاشته بودیم و زبونارو میچرخوندیم توی دهن هم. زبونشو براش میک میزدم و اونم لبامو میکرد توی دهنش. اصن ی وضعی بود ک جدا شد ازم و گفت دیوونه وار از روزی ک دیدمت منتظر این صحنه بودم و دوباره چسبید بهم. صدای ناله های خفه و ملچ ملوچامون کل خونه رو برداشته بود‌. همدیگه رو فشار میدادیم بهم. انقد ک آب از لب و لوچمون میریحت پایین. من اسلاپی خیلی دوس دارم. یخورده کثیف کاری ولی نه خیلی. آب دهنش انقده خوشمزه بود انقد دهنش خوشبو بود ک دلم میخواس کل آب دهنشو قورت بدم. اونم مث من اسلاپی دوس داشت بعدا فهمیدم. خلاصه باهم ور میرفتیم و همو میخوردیم که زنگ آیفونو زدن. خروس بی محل نمیتونست زودتر بیاره غذارو اد وسط داستان. خلاصه جمع و جور کردیم خودمونو و رفنتم غذارو گرفنم حساب کردم اومدم داخل که غذاهارو ازم گرفت گذاشت اونور و دوباره چسبید بهم. انداختم رو مبل و نشست روبروم روی پام. داشتیم همدیگه رو قورت میدادیم مانتومو ک درآورده بودم تیشرتمو هنوز عوض نکردع بودم که از آب دهن جفتمون خیس شده بود تاپ اونم خیس بود سر و صورت و گردنمون خیس بود ک تیشرتمو دراورد و افتاد به جون سینه هام از روی سوتین. منم هی ناله میکردم و کونشو و بدنشو میمالیدم. تیشرتشو درآوردم ک اونم با سوتین شد. بلندش کردم ایستاده چسبیدم بهش و مشغول لببازی شدیم. شلوارشو درآوردم با شورت جلوم بود این هیکل بی نهایت قشتگ و خوش‌تراش بود. شلوار منم درآورد و با شورت و سوتین چسبیدیم بهم.موهاش بلند بود مث موهای من موهای همو از پشت گرفته بودیم و لبا و زبونامون توی هم قفل بود. انقد لبای همو خوردیم ک نزدیک بود ارضا شیم. چون لب بازی خیلی بهم لذت میده حتی از خوردن کوص بیشتر. دستشو گرفتم بردمش روی تخت دو نفرمون. دراز کشیدم اومد روم و مالید خودشو بهم و لبا توی هم. سوتینشو باز کردم. دوتا سینه بی نهایت گرد و قشنگ و سفت افتاد بیرون‌. بی اختیار دستم گرفتم جفتشو و مالیدم. کیف میکرد روی ابرا بود. سوتین منو سعی کرد باز کنه منم کمکش کردم. شورتشم درآوردم و اونم شورت منو درآورد. دوباره اومد روی من لخت لخت روی هم دراز کشیدیم. همو بغل کرده بودیم و لبا توی هم قفل بود و کوص روی کوص سینه روی سینه بود‌.داشتیم میمالیدیم خودمونو بهم و من توی آسمونا بودم. خیلی حشری بودیم خیلی. بلندش کردم گفتم بچرخ ۶۹ شیم.برگشت و گوص طلاییش روبروم قرار گرفت. اونم کوص منو میمالید انقد حرفه‌ای اینکارو میکرد ک انگار باقی اونایی ک باهاشون لز کردم هیچی بلد نبودن جلو المیرا. منم دیوونه وار کوصشو انگشت میکردم و میخوردم انقد اینکارو کردیم که ناله‌های جفتمون زیاد شد و تقریبا دیگه جیغ میزدیم. همزمان لرزیدیم شدید و افتاد روی من. به سختی خودشو جابجا کرد و اومد توی بغلم. اونجام حسابی از هم لب گرفتیم و کیف کردیم. یکم ک حالمون جا اومد رفنیم شامو بخوریم ک من یه دست شورت و سوتین سکسی بهش دادم بپوشه. خودمم با شورت و سوتین. شامو ک خوردیم. مشروب داشتیم توی خونه آوردم. میریختم دهنش و از دهن اون مشروب میخوردم آخ که چقد خوشمزه ‌تر میشد. خوردیم و مست کردیم و پاشدیم رقصیدن. که حین رقص دیدم دراورد سوتین منو منم سوتین اونو درآوردم شورتمو کشید پایین منم شورتشو درآوردم ی فیلم لز ماهواره داشت پخش میکرد از اونورم آهنگ گذاشته بود المیرا با گوشیش اصن توی حال خودمون نبودیم کلی بهم چسبیدیم و لب بازی و مالیدن کوص و خوردن سینه همدیکه ک خسته شدیم گفتم بریم روی تخت. رفتیم اونجا ضربدری نشستیم کوصامونو بهم میمالوندیم انقد شالاپ شالاپ صدا میداد و ناله میکردیم که اون زودتر از من ارضا شد منم یگم بعدش شدم. چ کیفی داد همونجا لخت توی بغل هم خوابمون برد بهترین خواب عمرم بود. انقد خوش گذشته بود ک تلویزیون چراغا و خلاصه همه چیو ول کرده بودیم یادمونم نبود. تا اینکه پاشدیم دیدیم صبحه. قرار بود تا شب پیشم باشه که رفتیم حموم توی وان آب گرم نشستیم اونجام کلی حال همو جا آوردیم لامصب به خوشگلیش هرلحظه اضافه میشد. تا شبم دو سه بار دیگه لز کردیم کلی هم تقویتی زدیم که جون داشته باشیم. الانم بعد گذشت چند وقت با همیم و هر وقت بشه با هم لز میکنیم. بهترین لز عمرم بود. برنامه دارم براش که لز کنه با یه خانوم چادری خیلی خوشگل خیلی خیلی خوشگل. مث خودش عروسک. میخوام لزشونو ترتیب بدم و خودپ ببینم و لذت ببرم. اگه این داستانو میخونه میگم بهش که المیرای من دوستت دارم از صمیم قلب.
دری وری نگین لطفا. نظر بدین.
اگر از خانومای خوشگل لز هستین پیام بدین خوشحال میشم با شمام لز کنم خوشگلا.

نوشته: مرجان


👍 38
👎 5
61101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

881382
2022-06-25 01:14:56 +0430 +0430

پایه ای با جی اف من لز کنی و من نگاتون کنم؟

3 ❤️

881396
2022-06-25 01:36:55 +0430 +0430

میتونی زنمو واس از راضی کنی؟؟؟
گاهی چادری ولی سفید و کون گنده

فیلم سکسمو‌دارم میدم بببینی

1 ❤️

881404
2022-06-25 02:22:11 +0430 +0430

من لزبین نیستم ،ولی لزبین ها را دوست دارم با تشکر عمو جانی:ولی خوب بود مرجان بانو.

0 ❤️

881433
2022-06-25 06:42:45 +0430 +0430

عالی بود
امیدوارم بهترین لذت هارو بکشین

1 ❤️

881459
2022-06-25 10:32:16 +0430 +0430

حسابی ترکوندید دوتاییا
دلم خواست واقعا

0 ❤️

881463
2022-06-25 10:57:30 +0430 +0430

دلم خواست خیلی خوب نوشتی

3 ❤️

881473
2022-06-25 11:58:13 +0430 +0430

باشه اقا مرجان حله…اخه مرتیکه کله کیری مارو اوسکول کردی؟

1 ❤️

881482
2022-06-25 13:04:47 +0430 +0430

عالی بود

1 ❤️

881484
2022-06-25 13:47:04 +0430 +0430

خوب بود و طبیعی

1 ❤️

881486
2022-06-25 14:50:41 +0430 +0430

خداییش خیلی خوب بود
من که تا آخر داستانت همیچین تو حسش بودم و کیرم رو مالیدم که قرمز شد

1 ❤️

881675
2022-06-26 14:05:40 +0430 +0430

کوسشعر محض جنده خیابونی به این راحتی پا نمیده بعد تو‌مترو به کسیکه نمیشناختی دست زدی اونم راحت کونش داد عقب . اقا مرجان داستان ننویس

1 ❤️

881720
2022-06-26 21:08:18 +0430 +0430

درود . من هم لز رو دوست دارم … لز عاشقانه

0 ❤️

881725
2022-06-26 22:26:37 +0430 +0430

به به 💦😋

1 ❤️

881730
2022-06-26 22:39:43 +0430 +0430

اگر مردی و این داستان رو برای جق زدن مردا نوشتی که هیچی اما اگر زنی و همجنسگرا باید بگم مشکل از شوهرته که اگر واقعا عاشقت بود و باهات به خوبی سکس میکزد به این روز نمیوفتادی . زن و مرد با ویژگی های طبیعیشون همدیگرو کامل میکنن نه دو زن یا دو مرد

0 ❤️

884259
2022-07-10 17:09:19 +0430 +0430

سلام من لزبینم اگر لز حضوری اوکی بیا

0 ❤️

908135
2022-12-25 14:25:39 +0330 +0330

نمیدونم که شما واقع خانوم هستین یا اقا یا این داستانی که نوشتین واقعی هست یا فقط رویای ذهنتون بوده ولی من واقعا لذت بردم و تصورش کردم که چقدر لذت بخش بوده این اتفاق حتی در رویا.

0 ❤️

940769
2023-08-04 20:54:04 +0330 +0330

من چادری هستم
ساکن قم
هم لزبین
هم ماساژور حرفه ای
فقط لزبین پیام بده

0 ❤️