سلام خدمت دوستان شهوانی
بنده ساسان هستم دوستان ساسی صدام میکنن، داستان بیشتر ازینکه سکسی باشه آموزنده است.من دوره دانشجویی عاشق دختری شدم که بعدا شد زنم به نام رها. زندگی کاملا عاشقانه ای داشتیم مجردهای اطراف ما وقتی ما رو میدیدن دلشون میخاست مثل ما نیمه گمشده خودشون رو پیدا کنن متاهل ها از خوبی رابطه منو رها حسودیشون میشد. بگذریم. متاهل ها میدونن بهترین رابطه ها هم بعد از مدتی تکراری میشه و اگه مدیریت نداشته باشی به چالش میخوری. نمیدونم از کی و کجا بعد۲ سال یهو به مشکل خوردیم رها دیگه مثل قبل نبود نه توی سکس نه اخلاق و بیشتر اوقات دعوا داشتیم ،من خیلی ادم هاتی هستم و از کمبود سکس خیلی داشت بهم سخت میگذشت. من به واسطه شغلم توی این دوران با زنی آشنا شدم چند برابر از خانومم زیباتر خوشگلتر به اسم زهره همون اول فهمیدم متاهله ولی متاسفانه بیخیال نشدم یه کرم اومد سراغم که برو جلو حالا یباره، زهره واقعا اینکاره نبود اینو از زمانی که نشست تو ماشینم فهمیدم قشنگ رنگش مثل گچ شده بود دستاش میلرزید جلسه اول با حرف زدن اینا تموم شد جلسه بعدی بازم تو ماشین یه حاله نصفه کردیم، ازینکه مکانی نداشتم حالم خراب بود نمیشه این حوری رو نگام. به هر دری میزدم واقعا درهارو خدا بسته بود نمیذاشت وارد گناه بشم من احمق سماجت سماجت تا اینکه یکی از همکارام که خیلی باهاش راحت بودم فهمیدم خانومش رفته تهران خونه پدرش،بهش گفتم کلید خونتو میخام،قبلا عکس زهره رو نشون همکارم دادم، هرچی اصرار کرد منم میام گفتم نمیشه بلاخره به هزار بدبختی همه چی جور شد، آقا من همش فکر میکردم این یباره و دیگه تموم میشه ،بخاطرش رفتم یه قرص که نمیخام تبلیغ بد بشه انداختم بالا و بعدش سیدنافیل و خوردم که کیرم کلفتر و بزرگتر بشه به زهره لوک دادم سریع اومد اون روز توضیح نمیدم چقد گاییدمش چون ادامه داستان سکسی تره وقت دوستان رو نمیگیرم فقط اینو میگم از گاییدن من چنان به ذوق و سرحال اومده بود که دیگه بیخیالم نمیشد اگه میگفتم شب بیا سکس میخام،یجور همسر بیچارشو میپیچوند که من به عنوان یه مرد نمیتونستم این کارو کنم من زهره رو جا نبود که نکرده باشم، محل کارم، اطراف شهر، خونه اکثر آشناها یا رفقا و دیگه واقعا منم از همسرم بریده بودم من یه شغل آزاد بجز َشغل دولتی خودم زدم که مجبور شدم ماشین زیر پامو بفروشم اینطور کمتر میرفتم خونه و تا دیر وقت مشغول شغل دومم بودم یه همکار مجرد داشتم که از بچگی رفیق بودیم آقا این خیلی تو کف بود. البته ناگفته نمونه من توی این دوران دوستی با زهره با چند نفر دیگه هم رابطه داشتم اما موقتی بودن همشون ولی زهره همیشه بودش حتی بارها مچمو گرفت اما منو بیخیال نمیشد، آقا من بخاطر نبود ماشین مجبور شدم با ماشین همین هنکارم سه نفری بریم خارج شهر، وسط جاده من رفتم عقب کمی با زهره ور رفتم اونم شل شد،همون جلو علی لختش کردم و شروع کردم به گاییدنش علی هم خودشو زده بود به بیخیالی و در حین رانندگی بود کیرمو با تمام توان وارد کس زهره میکردم و زهره افتاده بود نفس زدن اولاش خجالت میکشید و صداشو پایین آورده بود ولی بعد چند دقیقه بیخیال حضور نفر سوم جیغ میزد و حرفای سکس مثل تندتر بکنم و منو جر بده و… منم دیدم زهره بیخیاله همون عقب ماشین چند مدل گاییدمش و یهو دیدم یه دست وسط سینه زهره است و فهمیدم علی تحمل نکرده منم حرفی نزدم دیدم زهره هم یا تو باغ نیست یا اونم داره حال میکنه بهش گفتم زهره دوس داری با علی دو نفری بکنیمت حرفی نزد از خجالت، گفتم علی یجا تاریک وایس اونم اینقد حشرش زده بود همون لحظه وایساد زهره رو برگردوندم رو خودم من زیر بودم زهره رو کیرم در عقب باز شد علی گفت زهره کرم داری اونم اولش کمی ناز کرد ولی بعدش بهش داد با کرم زهره علی کیر خودش بعد کون زهره رو چرب کرد با ی فشار زد تو کونش، زهره دادش رفت هوا التماس میکرد درش بیار جیغ میزد درش بیار علی بی وجدان هی میگفت تحمل بکن الان دردش کمتر میشه آقا چند دقیقه ایی نکردیم فقط وایسادیم زهره بیخیال بشه و نشد ولی علی شروع کرد تکون دادن کیرش تو کون زهره منم از زیر کار خاصی نمیتونستم بکنم بجز کمی تکون تو کوسش زهره گریه اش گرفته بود از شدت خر کیری علی و شایدم به خاطر وجود دوتا کیر، صورتش بخاطر ریختن ریمل با اشک سیاه شده بود علی بعد چند دقیقه همون داخل کونش ارضا شد و منم بعد از چند دقیقه ارضا شدم. این مدل سکس دیگه ادامه داشت البته تکی میکردیم داخلش چون نمیتونست تحمل کنه من واقعا اینقد زهره گاییده بودم و تمام کارای جدیدو باهاش انجام دادم ازش خسته شده بودم ولی اون بیخیال نمیشد میومد محل هردوتا کارم و واقعا نمیذاشت زندگیمو کنم بارها بهش گفتم بسه دیگه نمیخام این رابطه رو ولی اون بد جور چسبیده بود، تا اینکه یروز مسموم شدم و نتونستم برم سر کار و بعد چند ساعت دوباره برگشتم منزل و دیدم خانومم حمومه و گوشیش مدام زنگ میخوره گوشی رو نگاه کردم دیدم اسم دوستش مهسا افتاده برداشتم بگم حمامه یهو صدای مردی پشت تلفن اومد قلبم اومد تو دهنم گفتم شما ولی اون حرفی نزد بعد هول شد گفت ببخش اشتباه گرفتم من سریع رفتم تو پیام ها چون رمز گوشی منو همسرم یکی بود دیدم هیج پیامی از سمت خانوم من نیود فقط طرف نوشته بود عزیزم لطفا شرت مشکیتو بپوش اینبار بهت رحم نمیکنم من قبل اینکه رها از حموم خارج بشه سریع رفتم مخفی شدم تو اتاق بعد چند دقیقه درومد مستقیم رفت سر گوشی معلوم بود داره به کسی زنگ میزنه ولی طرف برنمیداشت معلوم بود مرده ترسیده بود فکر میکرد منم دارم بهش زنگ میزنم،من از اتاق خارج شدم بهش گفتم مهسا دوستت پیام داده سفارش داده شرت مشکی رو براش بپوشی قراره بهت رحم نکنه، جا خورد گفت تو اینجا چکار میکنی گفتم از بدشانسی دوتامون من اینجام حالا برام توضیح بده فلانی کیه البته گوشی رو از دستش قاپیدم که چیزی پاک نکنه اینقد سوال جوابش کردم که آخرش فهمیدم داستان چیه و بهم مدام میگفت غلط کردم منو نکش آبرومو نبر منم گفتم کاری بهت ندارم حتی به خانوادتم نمیگم فقط لطفا سریع گورتو از زندگیم گم کن بعد یماه طلاق گرفتیم و تو این یماه رها رفت خونه پدرش و هرکاری کرد دل منو رحم بیاره نتونست. میدونم یه عده الان میان میگن تو خودت اینکارو کردی خب رهارو میبخشیدی ولی باور کنید هر کاری کردم که با خودم کنار بیام نشد بارها به خودم گفتم زدی در مردمو حالا که زدن در خودتو زورت اومده فکر کردی خیلی زرنگی فکر کردی خیلی جذابی فکر کردی سر خدارو هم میشه کلاه بزاری من نمیدونم بین من یا رها کدوممون اول خیانت کرد ولی میخام به زوج های عزیز بگم خدایی نکنید یروز دیگه خدا بیخیالت میشه و بیچاره میشی تا خدا رسوات نکرده برگرد فراموش نکن از هر دستی بدی از همون دست میگیری
نوشته: ساسی
داستانت واقعا قشنگ و تامل برانگیز بود
ولی من خودم با یکیم خیلی ساله قصدمونم ازدواجه از پشتم ابطه داریم ولی تا حالا از جلو نزدم بهتره بگم کلا دستم به بدن دیگه ای نخورده بعضی وقتا دلم میخواد برم به یکی دیگه بزنم ولی به فکر بردی منو با این داستان…
ملت
سکس مرد با زن فرق میکنه
زن نباید خیانت کنه چون دریافت کننده اس و آب کیر و هر چی حس طرف رو تو خودش میگیره و وارد ژن های بدنش و تک تک سلولهاش میشه ، از تک تک ژن ها بگیر سلول و خلق و خو و همه چی
مث یه کاسه ظرف که توش چند مدل آب بریزی آبمیوه بریزی شما میتونی بخوریش
مردا رو نگاه نکنین یه تیکه چوب لای پاهاشون دارن و سیخ بشه و آبشون میریزه و تمام و اما زنها این آب و شهوت رو دریافت میکنن و تو بدنشون حل میشه و این اگه از مرد غریبه و دوم و سوم باشه بنیان خانواده رو از هم میپاشونه
نباید همسرت رو طلاق میدادی چون بهش بی توجه شده بودی و بازم ممکنه تقاص پس بدی
اونجور زنها رو ول کنی برن انقده به حسن و حسین بدن تا پاره بشن
زنی که قدر خانه و خانواده رو نداره قدر دستهای نوازشگر رو ندونه بزارین بره زیر مشت و لگدها و خفت شدنها و گاییده شدن های دیگران له بشه و زیر کیرهای هفت رنگ پاره بشه
داستانت عالی و آموزنده بود امیدوارم این ذهنیت پاک بشه از افکارمون
یه سوال دارم اگه برعکسش اتفاق میافتاد زنت میفهمید تو رابطه هستی شما درخواست ببخشش میکردی چه توقعی داشتی از زنت
زهره گناوه ای بود یا اصفهان زندگی میکرد؟؟؟
ولی دقیقا درست میگی دیگ نمیشه زیر یه سقف موند هرکاری هم بکنه برات دیگ زندگی معنی نداره
کار خوبی کردی که جدا شدی.نه بخاطر اینکه بهت خیانت شده وتو حق داشتی.ادامه این زندگی هم دیگه ممکن نبوده
درضمن تو هم به زنت خیانت کردی وهم زهره رو که بقول خودت این کاره نبود تبدیل کردی به جنده.همین که ول کنت نبوده نشون میده واقعا بار اولش بوده.کسیکه ایجاد رابطه متعدد براش عادیه هیچوقت آویزون یه نفر نمیشه.
خوب کردی چون خیانت کننده اول اون بوده که به تو محبت نکرده و تو رفتی سراغ زن دیگری خیانت که حتما رابطه جنسی نیست خیانت محبت و کم محلی هم حساب میشه ولی اگر پشیمون شده بزار برگرده و ازدواج سفید داشته باشین
این قابل توجه متاهل ها باشه بزنی در مردم میزنن در خانمت دو دستی میزنن 😂
دا اش کاری به اینکه خیانت بوده وحق داشتی یا نداشتی ندارم ولی مخ مرد جواب نمیده نمیتونه هضم بکنه بعضی چیزا مخصوصا خیانت چون یکسره فکر میکنه الان داره بهم خیانت میشه
والا اقا ساسان به نظر من زندگي همه ش درس هست عزيزم. همين كه مياي اينجا و تجربه تلخت رو با بقيه در ميان ميزاري خيلي ارزش داره. همين كه به اشتباهت هم اعتراف ميكني و مظلوم نمايي نميكني واقعا عاليه. بنظر من رابطه با يه زن متاهل بدون رضايت شوهرش واقعا كار خيلي بدي ست چون شوهر اون خانم به شما ظلمي نكرده ولي شما مي كنيد، موفق باشي عزيزم. زندگي ادامه داره!
ببینید دوستان یه فرقی بین مرد و زن هست.درسته خیانت خیانته اما مرد شرعا وقانونا میتونه چندزن داشته.اصلا وقتی متحله بایک خانم دیگه اشناشد واگرتوانایی مالی داشت اونم صیغه کنه شاید هضمش برای همسراول سخت باشه اما نمیشه گفت خیانت کرده.
اما زن وقتی یک شوهر داره اول واخرش تازمانی که عقدیک نفرهست بایدپای بند همون یک نفربمونه وهمزمان نمیتونه دوتا شوهرداشته باشه.پس اصل وفا وخیانت بیشتر درمورد زن حکم میکنه.البته کلی دلیل هست برای علت این مسئله که اینجا بیخیال توضیحات میشم.
مرد هرچی هم بره بااین واون بخوابه باز ادم بشه میگن فلانی دیگه خیلی خوب شده وادم حسابی شده اصلاح شده.
اما یک زن در کل عمرش یکبار باکس دیگه رابطه داشته باشه وبعد توبه کنه صدسال هم بگزره وقتی حرفش میاد میگن عه همون زن هرزه که بافلانی میگشت.یعنی اسم ننگ روی زن پاک نمیشه.پس لطفا درهمه مسائل زن ومرد رو یکسان ندونین زیرا درخیلی وجنات باهم تفاوت دارن.کاربه حقوق اجتماعی وجایگاه زن مرد ندارم برابرهستن منظورم درخصوص موارد اینچنینی هست.
ببین پسر خوب شما خودت میدونی که جریان چیه پس دیگه ناراحت نباش و خودت و درست کن.زن مردم و که میگی تواین کاره نبوده تبدیل کردی به جنده دیدی که چیمیشه موضوع همین هست
اون کسخولای بی مغزی که به شرع و قانون ربط میدن و میگن زن نمیتونه چند تا شوهر داشته باشه و مرد میتونه چند تا زن داشته باشه یه عده بی مغز خودخواهن که همه چیزو برا خودشون میخان یا اون کس مغز دیگه میگه اب مرد میره تو بدن زن جذب میشه و اب تو اب میشه دست بردارید از این کسشعرا.بابا قانون اسلام همش چرته و به نفع مردا والا خیانت خیانته چه مرد باشه و چه زن .نمیتونی ازدواج نکن نمیخای گه میخوری طلاق نمیدی
خب داستان خوبی بود اما دیس دادم چون طرز برخوردت با مثل خودت خوب نبود ،اصولا آدما تحمل دیدن خودشون و ندارن ،
اگر دیر نشده برگرد به زندگیت ، همو ببخشید و برای هم متنوع باشید ، اما خیانت کار خوبی نیست . اگه شماها جای من بودین چکار میکردین
احسنت ممنون از داستان آموزنده ات موافقم. واسه منم اتفاق افتاد.
چرا با خودت کنار نمیای مگه کم مادر ملت گاییدی حالا که به زنت رسید شد بد مگه خودت زن شوهردار مجبور نکردی به دادن همون موقع هم یکی دیگه به زنت رحم نکرد الآنم اونکه پشیمون تو هم دست بکش از کارات با رفتن به مشاور رفع کنید کدورت اگه حالا ببخشی دست بالا رو هم داری خودتم آدم شو