از کودکی تا ۳۸ سالگی (۱)

1402/06/28

سلام دوستان اسمم مهدی و می‌خوام خاطراتم رو از کودکی تا ۳۸ سالگی براتون بگم.
دور و بر ۱۳ ۱۴ سالم بود که موقع امتحان ها همه بچه های فامیل خونمون جمع می‌شدند که درس بخونن. من و خواهرم و داداش کوچیکم به اضافه دو تا دختر دایی هام و دختر خالم و پسر خالم و پسر عموم.
این وسط من با پسر خالم هم سن بودیم و خیلی صمیمی. تو اون سن هم بیشتر صحبت هامون راجع به کس بود. چون ندیده بودیم و تو دوره ای بودیم که به سختی میشد پورن دید. یادم میاد ۹ یا ۱۰ سالم بود که یه شب خونه داییم خوابیدیم، البته با پسرخالم. تو اون سن فقط به دودول هم دست میزدیم و چیز خاصی بلد نبودیم. سرتونو درد نیارم صبح شد و زنداییم موقع صبحانه سفره رو پهن کرد رو زمین. منم نشستم یه طرف سفره و داشتم صبحانه میخوردم، همین که سرم و بالا اوردم دیدم زنداییم که دامن پوشیده بود روبروم نشسته و شورت پاش نیست و من برای اولین بار یه کس پف کرده جلوم دیدم، داییم هم که سر سفره نشسته بود متوجه شد و به زنداییم گفت درست بشین که بچه تو رو دید، خلاصه یه زندایی تمام سفید و یه کس تپل جلو چشمام بود. بعدها که ازدواج کردم فکر میکردم چیزی که دیدم اشتباه بوده و توهمات من بوده اما یه روز وقتی خانومم با دامن و بدون شرت جلوم سر سفره نشست و همون صحنه برام تداعی شد ، فهمیدم که بله چیزی که دیدم درست درست بوده،
اون زمان این خاطر رو برا پسرخالم تعریف کردم ، بعد ها که بزرگتر شدیم، پسرخالم هم مثل من کس ندیده تو کف بود و اکثر اوقات صحبت های ما راجع به کس زنداییم بود و پسر خالمم برا این که کم نیاره میگفت من چند باری انگشتش کردم.
برگردیم به ۱۳ ۱۴ سالگیم . فصل امتحانات بود و من و پسرخالم تو اتاق خودم مثلا مشغول درس خوندن بودیم، اون زمان بلد نبودم جق چیه و فانتزی چیه، من فقط با نوک انگشتام سر کیرم و می گرفتم و به چپ و راست میچرخوندم تا تحریک شم، آبم هم که نمیومد. بعد از کلی صحبت راجع به زندایی، پسر خالم شروع کرد به اموزش جق به من. که دستت و این شکلی میکنی و بالا پایین و فکر میکنی که مثلا داری با یکی سکس میکنی، خلاصه ما هم یاد گرفتیم، مرحله بعدی فاز صحبت راجع به کون دادن بود، من که اصلا تجربه ای نداشتم ، پسرخالم بهم توضیح میداد که درد داره و از این صحبت ها، راجع به کیر پسر خالم بهتون بگم که اولا تو دهن من جا نمیشه دوما اونقدر بزرگ بود که خودش میتونست برا خودش نشسته ساک بزنه، خلاصه منم که ریزه میزه و بی مو سفید، پسرخاله هم که دراز بد قواره.
بعد از کلی حرف سکسی و اموزش گفت کونت بزارم منم که تحریک شده بودم گفتم بزار، اونم شروع کرد به تف مالی و من و رو تخت به پهلو خوابوند و شروع کرد عقب جلو کردن و آبش اومد. دو سه روز داستانمون همین بود که روز سوم وسط عقب جلو کردنش، بهش گفتم تو که گفتی کون دادن درد داره، پس من چرا هیچی حس نمیکنم، گفت کسخل تو نذاشتم فقط لاپایی میکردم و همین حین کیرش و برد و عقب و هل داد رو سوراخم و فرو کرد تو، همون لحظه من احساس کردم یکی در اتاق و باز کرد و سریع پریدم از زیر کیرش، گفت چی شد پس درد داشت، منم که تا حالا همچین حس لذت بخشی رو تجربه نکرده بودم نمیدونم شاید از ترس ، گفتم اره و دیگه تو گذاشتن تموم شد، ولی لذت اون لحظه تا همین الان هم زیر زبونم،
ببخشید دیگه اولین خاطره ای بود که نوشتم و بقیشو بعدا براتون مینویسم.

نوشته: مهدی


👍 0
👎 6
25801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

948403
2023-09-20 00:14:02 +0330 +0330

سم بود 😂💔

0 ❤️

948452
2023-09-20 06:42:53 +0330 +0330

واگذارت به کیر احمدی نژاد این چی بود آخه؟!!! 😟

0 ❤️