نامه کوتاه است و مختصر
لیکن همه آنچه که باید برایت آشکار میکردم را نوشتم
مادرت هول بود با هیکلی میزان
وجودش در هر مکانی شهوتی حشرآلود پخش میکرد در فضا
پدرت سست بود و بی خاصیت
نه ارضایی برای مادرت در کار بود و نه لمس و لیس زدنی
پدرت شرمنده بود در بستر
همه مردان و پسران فامیل و همسایه و همکار و آشنا و غریب
جملگی بر آن اندام درشت و برجسته و سپید مادرت نظر داشتن
هر شب یا به عشق مادرت جلقی در کار بود
یا زنانشان را در خیال مادرت می تکاندند
مادرت نازنینتر از حریر یمنی بود
در حسرت آلتی عظیم و استوار در نزدیکی
دائما خیس بود و در سوز و گداز
ترکیب آب و آتش در اجاق مادرت بی همتا بود
مادرت دیگی داشت عظیم با اطعمه ای لذیذ در آن
هیزمی کم بود تا بپزد این طعام شاهنشاهی را
در خلوتی صیدش کردم
آرام نزدیکش گشتم
همچو آهویی پاهایش میلرزید
دستی کشیدم بر اندامش
وا رفت و نقش زمین شد
جامه اش را که کندم
حقیقت عریانش برمن نمایان گشت
علمک علمی گشت به بلندای بیرق هستی
هست و نیستش را گاییدم
تنش را از دره کوس گونش تا قله و شیب کونش فتح کردم
لیسیدمو توف مالی اش کردم
پرچمی تا دسته بر جلو و عقبش کاشتم
تا مایملک من گشت
حالا سالیان سال هست
میکنمش کنکاش تا راضی شود ازین فراش
حدومرز تنش را که شخم میزنم
دیگر خودش میداند در حوالی کدام چنار تنومند بچرد
و از کدام درخت بالا رود و فرود آید
پسرعموی عزیزم آگاه باش مادرت را کردم
تا معصیت نکند و لنگش جلوی هر کس و ناکس بالا نرود
حالا توهم پسر من هستی
مادرت جنده من شده است!
مرا ببخشای که هرچه بود برای دفاع از حریم مادرت بود
تا دست بیگانه حوس باز نیافتد…
نامه ای به پسر عمویم( ن )
نوشته: بکن زنعمو
الان به این داستان لقب کسشعر بدیم توهین محسوب میشه یا تعریف؟
مسئله این است
مجبور شدم لاگین کنم تا فقط لایک بدم
بنویس که دریدی مرزهای زیباییو بنویس♡
هیچ لذتی بالاتر از گاییدن فامیل نیست. منم سالها قبل تو خونه خالم داشتم با خواهر شوهرخالم سکس میکردم که پسرخالم بی خبر در را باز کرد و دید دارم عمشو میگام!
هنوز به جواب نرسیده که با چه جراتی دور از چشم خالم این کار را میکردیم. طفلی نمیدونه واسطه رابطه من و عمش مادر خودش بوده.😂😂😂
تاپیکی خدا بیامرز بیژن (یکی از کاربران قدیم ) راه انداخت به اسم انجمن تخصصی کسشعر . سرچ کن میتونی پیداش کنی . مدتی در اون تاپیک به کمک بیژن میشتافتیم و با بقیه بربچز اونجا کسشعر تفت میدادیم. تاپیک جالبیه . عبدل و آمیرزا دیگر خدابیامرزان سایت شهوانی بودن .
کص مگو اعرابی
بخواب معامله لحاف از سوز سرما یخ کرده است
آلتم بر بلندای قین فنچت که کص را چو پیاز تفت میدهی.
جوابیه پسر عمو به من!
گفتن کسشعر به این نوشته، توهین به کسشعر محسوب میشه
اطعمه لذیذ همون گوه های صبحگاهی بوده آند همی
یه لحظه فکر کردم پسر عموهای تولستوی به هوای پلی استیشن کشوندنش زیر زمین!! 😀 😛 😎