سلام خدمت تمامی شهوانی های عزیز من امیرم 18 ساله از تبریز قدم 175و 65کیلو وزنمه سایزمم 17 خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم سکس من با خالمه اسم خالم زهراس سنش 31 و مطلقه اس و قدش 170 و وزنشم حدود 75 ایناس بدن سفیدی داره سینشم 75 و کون و رون گرد و تپلی داره کونش اینقدر بزرگه که وقتی تو خیابون راه میره هیچ کس چشم ازش نمیتونه برداره داستان سکسم مال هفته پیشه من از 3 سال پیش تو کف خالم بودم همیشه سوژه جق هام بود هر وقت میومد خونمون همیشه دید میزدمش حتی وقتی میرفت حموم از زیر در حموم دید میزدم بعضی وقتا هم یه دستی میکشیدم یا میمالوندم اونم میزاشت به حساب بچگیم گذشت تا هفته قبل خبر اومد عمه مامانم فوت کرده و تمام کسایی که اطراف تبریز و شهر های دیگه زندگی میکردند اومدن تبریز رفتیم مجلس و شب تمام خاله هام اومدن خونه ما شام خوردیم و وقت خواب شد من رفتم اتاقم و لباسامو در اوردم و با شرت و زیر پیرهن دراز کشیدم پتو هم کشیدم روم تا کسی اومد به گاه نرم که در باز شد خاله زهرام بود گفتم جانم گفت میشه شب تو اتاق تو بخوابم منم اتاقم کوچیک بود و فقط یه تخت دو نفره داشتم زمین هم جا نبود گفتم اخه خاله جا نیست گفت اشکالی نداره میام کنارت چون تو هال جا نیست گفتم باش بیا البته کن من از خدام بود خالم اومد کنارم منم هی دنبال فیلتر شکن بودم که برم اینستا بکی پیدا کردم درست که ضعیف بود ولی از هیچی بهتر بود بکم گذشت که پایه خاله زهرا خورد به پام گفت امیر لختی گفتم اره گفت خجالت نمی‌کشی پیش من لختی گفتم عادت کردم لخت بخوابم گفت ای کاش یه شلوار راحتی به من بدی گفتم مگه نداری گفت دارم ولی نیاوردم خونس داشتم فکر میکردم جون شاید امروز به آرزوم رسیدم گفتم خاله تو ام مثل من لخت شو راحت بخواب گفت اخه تو گفتم من که نمی‌بینم زیر پتویی ها بلخره در اورد خوابید من دیگه مخم رد داده بود به خودم میگفتم دیونه 3 ساله به عشقش داری جق میزنی الان کنارت لخته یه گوهی بخور با ترس از پشت چسبیدم بهش در جا کیرم بلند شد اروم دستامو گذاشتم رو سینش وای خدا الانم بهش فکر میکنم آبم میاد چقدر اخه نرم میشه این سینه که چشمشو باز کرد تا بیاد بگه امیر چیکار میکنی دستمو گذاشتم جلو دهنش گفتم زهرا جون من یه دقیقه به حرفم گوش بده ولی باز میخواس جیغ بکشه از نوک سینش یه نیشگون گرفتم ساکت شد گفتم ببین من 3 ساله دنبالتم هزار بار لختتو دیدم خودت نفهمیدی همه جاتو دیدم امشب یا به زور باید بهم بدی یا که مثل ادم هم تو حال کن هم من نترس هیچ کس هم نمیفهمه گفتم حالا ساکت باش من کارمو بکنم با سر تایید کرد دستمو برداشتم گفت امیر من خالتمو و فلان گناهه و اینا گفتم ساکت باش حال نکردی ولت میکنم اروم سوتینشو در اوردم خوابیدم رو سینه هاش الان نخور کی بخور یکم که گذشت گفت پایینم میخوری گفتم چشم رفتم بین پاهاش انگار یه چن روز پیش تمیز کرده بود موهاش کم بود ولی باز سفیدی کسش معلوم بود اول از بالا تا پایین ین لیس زدم زیدم بابا این خاله زهرا ما خودشو خیس کرده نگو خوشش اومده یه اه کشید گفتم الان ابم میاد زبونمو کردم تو کوسش اونم بالشت رو گذاشته بود رو صورتش صداش بر نیاد فقط اه اه میکشید با پاهاش سرمو قفل کرده بود رو کسش انقدر خوردم که ارضا شد و ساکت موند از وقت استفاده کردم و شرتمو کندم اروم با کیرمو میمالوندم به شیار های کسش اونم تند تند نفس میکشید نصف کیرمو فرستادم توش یه اه بلند کشید واقعا تنگ بود معلوم بود چن وقته نداده یواش یواش عقب جلو کردم دیگه اون میگفت محکم داگیش کردم از پشت گزاشتم تو کصش واقعا دیونه کننده بود کم کم داشت ابم میومد کشیدم بیرون خوابیدم گفتم حالا بیا بشین روش اونم اروم نشست و یواش یواش بالا پایین میکرد حالا من میگفتم جون بغلش کردمو یه لب گرفتم و گفتم حالا ارزششو داشت اونم با سر تایید کرد دوتا بالا و پایین کرد هر دوتامون به ارگاسم رسیدیم هونجوری بغل هم خوابیدیم تاصبح اون صبح از من زود تر بلند شده بود رفته بود حموم رفتم که دست و صورتمو بشورم از حموم در اومد یه سلام دادم جواب سلاممو نداد داشت میرفت از پشت دوبار انگشتش کردم برگشت گفتم الان نه شب حرف میزنیم.
ادامه دارد…
اگه خوشتون اومد قسمت بعدیشم میزارم.

نوشته: Amir