اوایل دانشجویی

1392/02/10

سلام
من سیما هستم 25 سالمه و خاطرات سکسی زیادی دارم که یکیشو میخوام براتون بگم. حدود 6 سال پیش وقتی دانشگاه شاهرود قبول شدم ازینکه از فضای بسته خانواده رها شده بودم احساس خوشحالی میکردم.طعم آزاد بودن برام خیلی شیرین بود.واسه همین دور از چشم خانواده چادرم رو گذاشته بودم کنار و تیپ متفاوت میزدم. مانتو چسب می‌پوشیدند ازینکه آزادانه می‌گشتم مسرور بودم.با بچه های خوابگاه هرشب تا دیر وقت بیدار بودیم و فیلم سکسی میدیدیم.همه چی خوب بود تا اینکه یکی از بچه های شاهرودی بهم پیشنهاد کرد برم خونه اونا ماهواره ببینیم.منم که تاحالا ماهواره ندیده بودم سریع جواب مثبت دادم رفتیم خونشون.کسی نبود ما تنها بودیم داشتیم شبکه سکسی میدیدیم برام خیلی جذاب بود.یهو صدای در اومد مامانش بود از سرکار برگشته بود.منم ازینکه فرصت پریده بود حالم گرفته شد. زود خودمونو جمع وجور کردیم و من خداحافظی کردم. برگشتم خوابگاه.خیلی. حشری شده بودم. تو مسیر دانشگاه یکی از پسرها بهم تیکه انداخت منم حالت عشوه اومدم براش تا دم خوابگاه دنبالم اومد.فرداش خواستم برم کلاس دیدم توی سالن دانشگاه جلوتو گرفت گفت خیلی خاطرخواهم شده. منم بدم نمیومد چون پسره هم قد بلند بود هم خوش زبون و جذاب.بهش گفتم آقا لطفا مزاحم نشید. گفت اگه بشم چیکار میکنی? گفتم برو کنار گفت اگه نرم چی? گفتم گازت میگیرم اونم گفت بیا گاز بگیر که اشکم در بیاد. بی اختیار خندم گرفت. گفت ای جااااااان بله رو گفتی خوشگل خانوم منم سرخ شدم. دویدم رفتم کلاس. بعد کلاس دیدم دم در دانشگاه یه 206 داره بوق میزنه تا نگاش کردم دیدم همون پسره است اصرار کرد سوار شدم. هم خوشحال بودم هم خجالت می‌کشیدیم و میترسیدم. که گفت من یه خونه مجردی دارم دوس دارم بیای باهم باشیم که گفتم نه و دیدم دستمو گرفت و گفت خواهش میکنم سیماجون. نمیدونم اسممو از کجا میدونست منم نپرسیدم ولی چون میخواستم راحت باشم دلم میخواست برم فقط میترسیدم. چون بار اولم بود داشتم با یه پسر ارتباط برقرار میکردم ولی اون همینطور دستمو فشار میداد حالم بدجور بد شده بود.بهش,گفتم اسمتو نگفتی آقای عاشق.گفت اینقدر محو خودت کردی منو که یادم رفت خودمو معرفی کنم اسمم رامین هست.بعد دستمو آورد جلو صورتشو بوسید.دلم لرزید.بعد استارت زد و باسرعت حرکت کرد گفتم کجا؟ گفت میریم خونمون عشقم گفتم الان اخه نمیشه.گفت نمیشه نداریم.رسیدیم. پیاده شدیم من اما هنوز میترسیدم. رفتیم تو خونه تی وی رو روشن کرد یه سی دی گذاشت گفت ببین من میرم یه چیزی واسه پذیرایی بیارم رامین رفت آشپزخونه منم نشستم رو مبل فیلمه نیمه بود دوباره داشت حرارت بدنم میزد بالا که رامین اومد با دوتا شربت و یه ظرف شیرینی نشست کنارم میخواستم بپرم بغلش روم نمیشد.دستشو گذاشت روی رونم نفسم بند اومد گفت وای سیما چقدر داغی خیس عرق شدم خواستم بلند شم برم دستمو گرفت نزاشت. گفت کجا میخای بری و لبامو بوس کرد خشکم زده بود دوباره باجرات بیشتر اینبار طولانی تر لبامو بوسید پاهام شل شد نشوندم روی پاش دستشو گذاشت روی سینم دوباره لبامو بوسید سینمو فشار داد حالم بد شد داغ داغ شده بودم.گفتم رامین بسه گفت تازه اولشه خانومی. دست دیگشو فشار داد لای پام احساس کردم خیس شدم.بدنم حسابی شل شد نفسام تند تند میزد.اونم بیشتر جری میشد.منو خابوند رو زمین دکمه مانتومو باز کرد لباسمو داد بالا یکی از سینه هامو از سوتینم در آورد محکم مثل قحطی زده ها میخورد ناله هام بلند شد شلوارمو سریع در آورد‌ از روی شرت گلبرگمو میمالوند ارضا شدم.کاملا بیحال بودم که دیدم رامین لخت مادر زاد کنارم خوابیده منو چرخوند به شکم خوابیدم ساقه گلشو گذاشت لای پام چند بار تلمبه زد دوباره ارضا شدم از پشت سینمو فشار میداد صدای نفساش بلند شد فهمیدم میخواد ارضا بشه همونطوری که خوابیده بود یه دفعه یه آب داغی رو روی گلبرگم احساس کردم بعد بلند شدیم رفتیم خودمونو شستیم دیگه ازون به بعد من شدم عروس خونه رامین…

نوشته: سیما


👍 0
👎 1
52020 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

378282
2013-04-30 23:55:48 +0430 +0430
NA

مبارکه بد نبود

0 ❤️

378283
2013-05-01 00:24:53 +0430 +0430
NA

مبارک انشاالله بچه هاتون ببینیم عمو

0 ❤️

378285
2013-05-01 01:15:43 +0430 +0430
NA

طرف ميره ازدواج ميکنه،همون روز اول اشناييو عقد،نميگيره بکنتش يعني روش نميشه،اونوقت شما…

0 ❤️

378286
2013-05-01 02:11:01 +0430 +0430
NA

عزیزم به ما هم یه دور بده راه دوری نمیره

0 ❤️

378287
2013-05-01 02:13:04 +0430 +0430
NA

کم کم داستان های سکسی داره اینجور میشه:
پسره که خوشکل بود گفت سلام من هم شلوارم رو کشیدم پایین و ۲تایی ارضا شدیم.
تاکید میشه داستان واقعیه

0 ❤️

378288
2013-05-01 04:31:25 +0430 +0430
NA

یه جوری گفت خجالت میکشیدم گفتم بیچاره الان آب میشه ولی نه مثل اینکه ما هنوز معنی خجالتو درست نمیدونیم

0 ❤️

378289
2013-05-01 05:12:19 +0430 +0430
NA

ساقه گل؟!!! گلبرگت؟؟؟!!! حتما هاگ هم داشت؟؟؟؟ گرده افشانیم کردین؟؟؟؟
:))))))))))))))))))

0 ❤️

378290
2013-05-01 05:52:55 +0430 +0430
NA

اخي ميگم خانوم شما هميشه اينقدر زود شل ميشي؟

0 ❤️

378291
2013-05-01 07:18:29 +0430 +0430
NA

گلبرگ تا كلم بود وساقه گلش منظورتكاهو بود نه عروسي خونه رامين كس زياد دادي بعدش عروش شدي افرين

0 ❤️

378292
2013-05-01 07:53:20 +0430 +0430
NA

golbargao saghe golaye azaye shahvani tu halghet

0 ❤️

378293
2013-05-01 16:07:26 +0430 +0430
NA

نمیای عروس خونه من بشی :H

0 ❤️

378294
2013-05-01 16:53:57 +0430 +0430

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺏ ﻗﻂ ﺑﻮﺩ…
ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻡ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﺁﺏ ﻭ ﻓﺎﺿﻠﺎﺏ. ﮔﻔﺘﻢ ﺳﻠﺎﻡ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﺎ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ (ﻥ ﺭ ﯼ ﺩ ﯼ ﻡ),ﭼﺮﺍ ﺁﺏ ﻗﻄﻪ؟؟؟
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ :ﻋﻪ؟؟؟ ﺍﻟﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ
ولی تو با این داستان ریدی به الک :))

0 ❤️

378295
2013-05-01 17:49:18 +0430 +0430
NA

خوب بریم انتقاد کنیم داستانو…
تو سکس های بسیاری زیاد داشتی و برای اولین بارت رفتی سکس کنی و میترسیدی پس بقیه سکس هات چی
تو مگه تو خونه زندان بودی که تا امدی شهرستان درس بخونی حس ازادی داشتی(مادر چه خبر دارد دختر چه هنر دارد)
زودم مانتو کردی اونم اندامی؟پس جنده هستی!
تو راستشو بگو پسر بارو اول کردت و عروسش شدی؟
ودر اخر ملت خرشانس هستن این جنده میگه خیلی سکس داشته ولی ما چندتا به زور

0 ❤️

378297
2013-05-02 03:26:48 +0430 +0430
NA

ی سوال چرا همه اینا ک میخواد آبشون بیاد شل ول میشن خخخخخ من ی بارم اینجوری نشدم.

0 ❤️

378298
2013-05-02 05:17:08 +0430 +0430
NA

چرت و پرت و دروغ بود.

0 ❤️

378299
2013-05-20 07:39:48 +0430 +0430
NA

یه گلدونم به ما بده توش از این گلبرگا بزاریم

0 ❤️

378300
2015-05-30 04:49:58 +0430 +0430
NA

به پای هم پیر شید dance4

0 ❤️

681113
2018-04-09 15:34:49 +0430 +0430

چقدر لوس بود آخرش

0 ❤️