اولین سکس با هم رشته ای جیگر

1393/03/12

سلام من مهدي هستم و 22 سالمه خاطره اي که براتون مينويسم خاطره اولين سکس منه
داستان ازاونجايي شروع شد که من وارد دانشگاه شدم يعني بهمن91 (ورودي بهمن هستم)اونروز که رفته بودم ثبت نام يه دختري هم اومده بود ثبت نام که خيلي جيگر بود منم بدجوري رفته بودم تو کفش تا کاراي ثبت نام تموم شدو کلاسامون شروع شد حدود يه هفته طول کشيد منم تو اين يه هفته همش به يادش بودم تو فکرم باهاش حال ميکردم با خودم ميگفتم خداکنه اين رشتش با من يکي باشه که همينطورم شد هفته اول که فقط بدنشو ديد ميزدم يه بار که سرکلاس سه کردمو استاد که خانومي جوون بود يه نگاهي بهم کردو خنديد منم سريع خودمو زدم به اون راه هفته دوم بود که توي راهرو داشت ازجلوم رد ميشد که يه نگاه بهش کردمو يه خنده کوچيک کردم اونم منو نگاه کردو خنديد روز بعد فيزيک داشتيم نرفتم سرکلاس که به همين بهونه ازش جزوه بگيرم رفتم پيششو گفتم خانوم فلان ميشه جزوتونو بديد يه کپي ازش بگيرم اونم داد بعد اينکه کپي گرفتم رفتم که جزوهاشو بهش بدم باخودم گفتم يه پيشنهاد دوستي بش ميدم فوقش کير ميشم ديگه
شمارمو با مداد ته جزوش نوشتمو رفتم پيشش بعد اينکه ازش تشکر کردم بهش گفتم يه مطلبي ميخاستم بگم گفت بفرماييد گفتم من از شما خوشم میاد شمارمو ته جزوتون نوشتم دوست دارم بیشتر باهم اشنا بشیم يه نگاه کردو سرشو زير انداختو رفت باخودم گفتم عجب گهي خوردم شبش کلا حالم کيري بودو ارمين2اي اف ام گوش ميدادم (چه لاکه خوشرنگي چه ارايشي داري چه دوس پسرخوبي چه ارامشي داري…)
که برام اس اومد سلام نوشتم شما نوشت مگه شما هروز به چندنفر شماره ميدي منو ميگي مثله فنر پريدم هوا شد شروع اشنايي ما
حدود دو سه ماه ميرفتيم ميچرخيديمو رستورانو پارک ازين کس کلک بازيا خلاف سنگينمون دست دادن بود عيد هم که از مشهد برگشتيم زورکی باهم دیدنی کردیم يه روز دوشنبه کلاس رياضي داشتيم تشکيل نشد دو زنگ پشت سرهم بود منم فکراي شيطاني اومد سراغم بش گفتم پايه اي بريم باغمون(باغمون اول جاده چالوس) باکلي اصرار التماس قبول کرد رسيديم ماهواررو روشن کردم کانال پي ام سي بود که طبق معمول داشتن قر ميدادن منم عوضش نکردم اومدم روي کاناپه نشستم زهرا هم معضب نشسته بود بهش گفتم راحت باش نميدونستم چطور بايد فکراي شيطاني مو عملي کنم
اونجا اندازه رفع حاجت لباس داشتم رفتم تو اتاقو يه شلوار خشاياري با يه رکابي پوشيدمو اومدم بيرون ازنگاش ميشد فهميد که استرس شديدي داره بش گفتم مانتوتو دربيار مگه زيرش لباس نپوشيدي گفت نه راحتم گفتم من ناراحتم اصلا اگه سختته ميخاي امل بازي دربياري پاشو برگرديم گفت حالا چراميزني مانتوشو دراورد زيرش يه تاپ زرد پوشيده بود باسوتين سفید که بنداش معلوم بود يه ساپورت خفن هم پوشيده بود اونو ديگه درنياورد منم بش گير ندادم اومدم کنارش نشستمو به کنترل ماهواره ور ميرفتمو حرفاي الکي ميزديم منم دستمو اورده بودم پشت گردنش دستم روي مبل بودو اصلا بدنشو لمس نميکردم
همينطور که داشت پشت سر دوستش مرجان غيبت ميکرد منم اصلا گوش نميدادم چي ميگه الکي سرمو تکون ميدادم تو چشاش زل زده بودم اروم دستمو اوردم روي موهاش و اروم بردم زير گردنش گفت مهدي چيکار ميکني گفتم هيشششششش اروم لبمو به لباش نزديک کردمو اون خودشو کشيد عقب گفت نه فلان بيثار منم رفتم تو کس شر گويي زهرا جون نميدوني من چقدر دوست دارم دلم ميخاد فقط باتو باشمو به هيچ کسه ديگه جزتو فکر نميکنمو وقتي تو پيشمي انگار روي ابرام ازين حرفايي که براي خرکردن دخترا ميگن يه 5 دقيقه داشتم شرت پرت ميگفتم حرفام اثرکرده بود شل شده بود دوباره خودمو بهش نزديک کردمو لبامونو چسبونديم به هم وشروع کرديم به خوردن لباي هم بعد از حدود يک دقيقه لب گرفتنو تموم کرديمو همزمان من تابشو اونم رکابي منو دراورد سوتينش رو هم ازپشت براش باز کردم عاشق اين کارم بعد شروع کردم به خوردن اون گردن سفيدو دوس داشتنيش و همزمان دستمو انداخته بودم گوشه سينه ي راستش با دسته چپم ميمالوندم بعد از خوردن گردش اومدم سراغ خوردن سينههاش وازروي شلوار کسشو ميمولوندم که بادکردن کسشو اززير شلوار ميشد احساس کرد که ديگه صداي اخ اووووخش دراومده بود زهرا همون طور روي کاناپه افتاده بود منم سريع شلوارشو با بدبختي ازبس تنگ بود دراوردم يه شرت نارنجي پوشيده بود که چاک کسش معلوم بود سريع دراوردم واي خدا چي ميديدم براي اولين بار بود که کس ازنزديک ميديدم رفته بودم لا ابرا کسش هم انگار ميدونس ميخاد امروز خودنمايي بکنه موهاشو زده بود نميدونستم بايد چکارکنم کنم لامصب کسش خيلي خوردني بود ازتو فيلما يه چيزايي ديده بودم با اکراه بالاي کسش ورميرفتم ببينم ميتونم چوچولش رو پيدا کنم که موفق شدم سرمو بردم نزدیکش اما بوی بدی میداد بیخیال شدم با دست براش میمالوندم دوباره صداي اخ اوووووخش بلند شد منم ادامه دادم تا ديگه صداش خيلي بلند شده بود با يه جيغ کوتاه اما بلند ارضا شد حالا مارو بگو تو همون حين بدون اينکه کاري بکنم ابم اومده بود خب دفعه اولم بود ازين کارا ميکردم زهرا حالش که جا اومد گفت تو عمرم اينقدر لذت نبرده بودم گفتم خوشحالم که تونستم خوب ارضات کنم بعدش گفت توچي گفتم ميبيني که گفت اينجور که نميشه بايد جبران کنم پاشو قشنگ بشورش استمناح استسما نميدونم اسمش چيه همون که سه بار اون زيرش ميکشي اگه چيزي تو مجاري مونده خالي بشه اونم بکن بيا همه کارا رو کردمو اومدم بدون اينکه چيزي بگيم اولش اروم به سرکيرم زبون ميماليد بعد يخورده سرشو کرد تو دهنش اروم اروم تا ته کرد تو دهنشو شروع کرد به خوردن منم برا خودم دراز کشيده بودمو حال ميکردم بعد از حدود 2الي3 دقيقه احساس کردم ابم داره مياد درش اوردمو بش گفتم بخابه رو کاناپه ريختم روي کسشو نافش بعدش با دستمال اب ها از بدنش پاک کردم دراز کشيديم تا حالمون جا بياد بلند که شديم حموم نرفتيم موهامو اتوکرده بودم چسب زده بودم ميرفتم حموم اتونداشتم اونجا تابلو ميشد برگشتنه هم باهم 4تا سيخ کباب رديف زديمو برگشتيم اونروز بهترين روز زندگيم بود

نوشته:‌ مهدی


👍 0
👎 0
61628 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

420426
2014-06-02 02:38:24 +0430 +0430
NA

مهدی جان داداشی یادت باشه دخترا رو نمیشه خر کرد اونا خودشون یه پا مارمولکن.چون میدونن ما پسراواسه بدست اوردنشون هر کاری و هر خالی میبندیم اونطور نازو ادا میریزنو لذت میبرن … داستاناتو سکسی تر بنویس… ممنون از زحمتت

0 ❤️

420427
2014-06-02 02:55:02 +0430 +0430
NA

اندازه رفع حاجت…؟؟؟؟
یعنی نمنه؟
بااین چرندی که نوشتی حتما منظورت قضای حاجت بوده…
استمناح؟؟؟استسما؟؟؟؟
فقط بگو از کجات این کسشعرا رو میکشی بیرون؟

بدبخت گوزو.
دیگه نبینمت اینورا ها وگرنه یه دست تو دهنی باهات کار میکنم.

0 ❤️

420428
2014-06-02 02:58:39 +0430 +0430
NA

خواهش میکنم دروغ نگو

0 ❤️

420429
2014-06-02 06:11:26 +0430 +0430
NA

شوخی کرد، بهش فحش ندید.

0 ❤️

420430
2014-06-02 06:49:08 +0430 +0430
NA

اين کس.شرا که داستان نيستن…داستانم فقط داستان هايه پريچهر واقعا بيسته ولي حيف که پيداش ني کسي ازش خبر داره؟

0 ❤️

420431
2014-06-02 08:18:16 +0430 +0430

امروز سایت یه تکونی به خودش داده داستان واقعی یا شبه واقعی گذاشته.اینکه وسط کس لیسی آبت اومده و اعتراف کردی به این قضیه نشون میده یه چیزایی بوده.ولی خدایی ریدید به دانشگاه ها.آدم خایه نمیکنه بره خواستگاری دختر دانشجو یا کسی که قبلا دانشجو بوده.
الان باید دختر سالم رو بری از کوره داهاتا پیدا کنی.

0 ❤️

420432
2014-06-02 08:25:17 +0430 +0430
NA

کمی به واقعیت نزدیک بود اما بهتر بنویس ادم احساس میکنه الان خوابش میبره

0 ❤️

420433
2014-06-02 16:42:30 +0430 +0430
NA

بدک نبود. ادامه بده

0 ❤️

420434
2015-06-24 14:04:46 +0430 +0430

داستانت بد نبود,یعنی حداقل کمتر تخمی-تخیلی بود که شهوانی رکورد این ژانرو یه تنه شکسته…فقط همونطور که بچه هام اشاره کردن یه جاهایی نا مفهوم؟نه… ناخوانا؟نه اینم نبود…خلاصه شکلش فارسی بود اما باید کشف رمز بشه wacko :-D …مرسی

0 ❤️

736998
2018-12-23 18:49:14 +0330 +0330

دادا برو جلغتو بزن دانشگاه زنگ ریاضی و فیزیک نداره
خوب جلقتو زدیا???

0 ❤️