اولین گی سکس من

1392/11/06
medium_CAM00135.jpg

سلام ميخوام خاطره اولين گي سكسمو براتون بگم كه واقعا زيباترين سكس تمام عمرم بود و شيرينيش رو هيچ وقت از يادم نميره.سال اول دانشگاه بودم تازه با بچه ها اشنا ميشدم اما از بين همه اونا با يه بچه شمال اشنا شدم كه خيلي پسر گلي بود بسيار مهربون و با خانواده و مودب و با شخصيت.همه بچه هاي كلاس احترام خاصي براش قايل بودن چون هميشه به اونها كمك ميكرد.خيلي هم سرسنگين بود اصلا شوخي بيجا با كسي نميكرد چه با پسرا چه با دخترا ولي يه خصوصيت تاپ ديگه هم داشت كه اونو از همه متمايزش ميكرد و اون كون تپل مپل و نازش بود كه با شلواراي تنگي كه ميپوشيد باعث تحريك هر ادمي ميشد خلاصه از شانس ما رابطه بسيار عميق و صميمي بين ما ايجاد شد البته در چهارچوب ضوابط سختي كه اون داشت.به همين شكل تا ترم چهار پيش رفتيم و من در اتش عشق به كون نويد ميسوختم و ميساختم ولي هرگز جرات نميكردم عشقم را علني كنم…اواخر ترم چهار كه مقارن با اوايل ارديبهشت بود منو دعوت كرد شمال خونشون.منم با كمال ميل قبول كردم چون بارها به خونه ما در تهران اومده بود و يه جورايي ميخواست جبران كرده باشه.سه روز و سه شب فقط خورديم و خوابيديم و تو شهرشون گشتيم تا اينكه گفت بيا بريم ييلاق اونجا ما كلبه داريم خيلي با صفاست.گفتم باشه.حدود ساعت يازده صبح رسيديم ييلاق اونجا يه هتل چوبي هم بود كه خيلي شيك بود ناهارو اونجا زديم و بعد ازكلي گشت وگذار روز رو شب كرديم و موقع خواب شد.رفتيم تو كلبشون كه بخوابيم ولي ديديم رختخواب نيست مثل اينكه باباش واسه شستشو برده بودشون و نويد خبر نداشت.با كلي التماس تونستيم يه مقدار از صاحب هتله بگيريم ولي كافي نبود هوا هم مه گرفته بود واي جاتون خالي محشر شده بود ولي سرد بود.دوتا تشك بود و دوتا پتوي تقريبا نازك.خلاصه خوابيديم اما من خيلي سردم شده بود ولي چاره اي نبود اما مثل اينكه نويد هم سردش شده بود وقتي ديد من مدام اين پهلو اون پهلو ميشم گفت تو هم سردته؟گفتم اره.گفت مت ميگم بيا دوتا پتو رو يكي كنيم و بريم زيرش اين جوري شايد گرم شديم.پيشنهاد خوبي بود.همين كاروكرديم و دوباره تلاش كرديم واسه خوابيدن.اما چون پتوها يه نفره بود خيلي به هم چسبيده بوديم جوري كه صداي نفسهاشو ميتونستم بشنوم.تازه داشت چشمام گرم ميشد كه يهو نويد به پهلو شدجوريكه كونش كيرمو لمس ميكرد اما من سريع خوىمو عقب كشيدم تايه وقت فكربدنكنه چون مطمين بودم كه اينكاره نيست چون همونطور كه گفتم خيلي سرسنگين بودواصلا با كسي حتي شوخي لفظي هم نميكرد.خلاصه اومدم يكم عقبتر اما چند لحظه بعد دوباره كونشو داد عقب جوريكه كامل چسبيدبه كيرم ديگه اينقدر عقب رفته بودم كه داشتم از تشك ميفتادم ولي بازم به خودم گفتم بابا اتفاقيه حتما تو خواب چرخيده ديگه!!!اما وقتي ديدم داره كونشو به كيرم ميمالونه قندتو كيرم اب شد(ببخشيدتودلم)!!!لحظه اي رو كه سالها بود ارزوشو داشتم فرارسيده بود
يعني حقيقت داره؟صبر كردم ببينم خودش چيكارميكنه؟يهويي روشو كرد به من ولي چون هوا خيلي تاريك بود اصلا چهره همو نميديديم نفساش تند شده بودكاملا احساس ميكردم نفسش صورتمو نوازش ميداد و من هي با خودم كلنجارميرفتم كه بايد چيكاركنم؟به خودم ميگفتم بكنش ديگه احمق.خودش با دست خودش اومده تو بغلت!! ديگه چي از اين بهتر…يالا ديگه…خلاصه تو همين فكرا بودم كه يهو رفت زير پتو…فكر ميكنيد چي شد بعدش؟باوركردني نبود اون نويد باكلاس و با ادب داشت كير منو مثل يه حرفه اي ساك ميزد!با يه حركت شلوار و شورتمو از پام دراورده بودوحالا نخور كي بخور …واي ي ي ي…كيرم داغ داغ شده بود شق شق …راست راست… و نويد عشق من داشت كيرمو با ولع ساك ميزدوميخورد…ده دقيقه واسم ساك زد جالب اينجاست كه اصلا با هم حرف نميزنيم يعني من كه روم نميشد حتي بگم جون اخ يا همچين چيزايي !!! كاملا چراغ خاموش داشتيم حال ميكرديم…بعد اروم اومد بالا و شورت و شلوار راحتيشو دراورد و رو شكم خوابيد و كون چاق و تپل و سفيدشو كه توتاريكي مثل ماه ميدرخشيد قنبل كرد و داد بالا يعني بيا منو بكن…انگار خواب ميديدم…انگار به همه ارزوهام رسيده بودم… واي كون نويد بدون هيچ پوششي جلوم بود لخت لخت !!! حول شده بودم همين طور مثه ديوونه ها ذل زده بودم به كونش!!! كه با حركت كونش بهم فهموند كه يالا !!! حالا نميدونم چرا حرف نميزديم؟لال شده بوديم حتي اخ هم نميگفتيم!! خلاصه يه تف مشتي انداختم سر كيرمو يه مقدارم به سوراخ نويد و اروم سرشو گذاشتم دم سوراخ كونش…يكم فشار اوردم ببينم چه جورياس ولي خيلي تنگ بود كيرمو در اوردمو شروع كردم به بازي كردن با سوراخش تا با انگشت بتونم بازش كنم.يه ده دقيقه اي انگشتم تو كونش بود تقريبا با سه تا انگشت كرده بودم تو كونش و بازه بازش كردم…ديگه خودشم اتيشي شده بود با حركات كونش به طرف بالا بهم ميگفت كه هر چه زودتر بكنمش…كيرمو مجددا تف زدم و گذاشتم دم سوراخش… اما اين بار چون خيلي حشري شده بودم ناخوداگاه كلشو يه دفعه كردم تو كونش… يه دفعه يه اخ بلندي گفت و اروم شد و منم سريع گفتم الهي بميرم ببخشيد حواسم نبود چشم اروم ميكنم…اين تنها كلماتي بود كه تا اخر سكس بينمون رد و بدل شد…خلاصه تلمبه زدن و شروع كردم حالا نكن كي بكن؟!!! گهگاهي هم محو كون قشنگش ميشدم اما دوباره كردنشو اغاز ميكردم…15 دقيقه كردمش مثل كرم تو بغلم ميلوليد كاملا مشخص بود از شهوت داره ديوونه ميشه يهو عضلاتش منقبض شد و بدنش شروع كرد به لرزيدن انگارداشت ابش ميومد منم كرىنو تلمبه زدنمو تندتركردم همين حين ابش اومد و شورتشو گرفت زيرش…منم كه ديگه تو اوج بودم با يه داد كوچولو ابمو كلا ريختم تو كونش و بيحال افتادم رو كمرش…جوريكه همونجا خوابم برد اما با تكون نويد بيدار شدم و خودمو غلطوندم رو تشك و بيهوش شدم فقط ديدم كه نويد رفت دستشويي و اومد رومو كشيدو يه بوس از لبام كرد فقط همينو يادم مياد … اين زيباترين سكس تمام عمرم بود كه دوست داشتم براي شما بگم…البته اگر دوست داشتيد داستان فردا صبحشم براتون بگم تو نظرات بهم بگيد

نوشته: نادر


👍 0
👎 0
37215 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

410894
2014-01-27 08:18:26 +0330 +0330
NA

احسان دهنت سرویس مردم از خنده
داستان هم بدک نبود

0 ❤️

410895
2014-01-27 11:07:19 +0330 +0330
NA

اسم اون ييلاق: Broke Back Mountain

اون عكس پشمالوى اول داستانت، عكس كونه دلدار بود؟! >:)

0 ❤️

410896
2014-01-27 13:39:02 +0330 +0330

افتضاح بود
ننویس

0 ❤️

410897
2014-01-27 13:58:31 +0330 +0330
NA

ﺑﺪﻙ ﻧﺒﻮﺩ…

0 ❤️

410898
2014-01-27 14:00:24 +0330 +0330
NA

ﺯﻳﺮ ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻫﺮﻛﺲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﻣﻴﻜﻨﻤﺶ
ﺑﻴﺎﻡ بده

0 ❤️

410900
2014-01-27 16:22:12 +0330 +0330

فکر کنم داستانایی که میخوای تو آینده بنویسی رو با این قاطی کردی آخه لجن مرد وقتی آبش میاد مگه میلرزه ؟؟؟؟؟

0 ❤️

410901
2014-01-27 19:50:31 +0330 +0330

خوب بود فقط مشکلی که من نتونستم راه حلی براش پیدا کنم این مسئله است که این بابا اگه کونی بود چرا این همه مدت حرکتی از خودش نشون نداد اگر هم نبود چطور یک شبه به یه کونی حرفه ای تبدیل شد؟

0 ❤️