بازیافتن عشقم در روستا

1393/11/03

یک روز سرد پاییزی,من تنها در مغازه نشسته بودم. گوشیمو تازه خریده بودم و بهش زل زده در فکر ایام جوانی ام بودم.یادش بخیر… دلم خوش بود و کلی بخودم میرسیدم هیچی برام مهم نبود و فقط دوست دختر قدیمیم روناک . گیسوانش مانند مار زرد,چشاش مثل دریا آبی,تنش سفید چو قو,لباش باریک مانند زندگیم,دستاش زیبا همانند کار خدا,صداش ندای زندگیم,حرف زدنش چو رمان های صادق هدایت , راه رفتنش مثل ابر و تنها بودنم باهاش بسان خلوت محمد ص در غار حرا و … . عمرم گذشت و بدلایل مالی نتونستم باهاش ازدواج کنم و اون با همه خوبیهاش رفت و ازدواج کرد و منو تنها گذاشت و زندگیم ویران شد و بعد از سه سال منم زن گرفتم. با اینکه همسرم رو دوست داشتم و دارم همیشه در خلوت خاطره هام روناک حس میشد.خیلی وقتا خوابش رو میدیدم و بخاطر علاقه ام بهش هیچوقت فکر سکس با او رو نمی کردم. همچنان روزها میگذشت تا اینکه : اس اومد نوشته بود سلام. سلامش فرق داشت آخه حس کردم یه دوسته جوابش رو با سلام فرستادم و نوشت میشناسی؟ گفتم مطمنم دوستی ولی نمیدانم کدام دوست . در جواب نوشت روناک هستم!!! یهویی هل شدم و فشارم اومد پایین و اشکام جاری شد .

بعداز یه هفته اس بازی و حرف زدن گفت بیا به آدرس … از خوشحالی وصف ناپذیرم پرواز کردم به آرزوهای از دست رفته ام. اون تو یه روستا زندگی میکرد اما بسیار مرفه بود و یه دختر سه ساله مثل پری دریایی داشت . کلی خاطره تعریف کردیم و افسوس خوردیم و افسوس… خلاصه قول داد بزودی تنها شد برم پیشش. یه ماه نگدشته بود که گفت شوهرش واسه کار رفته مهاباد و من تنهام زود بیا … . با پراید داغون شده ام رفتم روستاشون . شب بود و هوا بس ناجوانمردانه سرد .ماشین رو اول روستا پارک کردم و پیاده رسیدم دم خونشون دزدکی رفتم تو . زندگیش مجلل و مرفه و توپ بود اما خالی از محبت و عشق و شادی. برام میوه آورد و پذیرایی کرد. من سیب خوردم و اون هم موز خورد و بهم خندید که هل شدم. دخترش رو داده بود خونه خواهر شوهرش. لباساش محترمانه بود مثل همیشه واسه همین اصلا فکر سکسش رو تو خیالم نمیکردم تا اینکه لباس اولشو درآورد که یهو حشری شدم.واقعا من واسه سکس نرفته بودم اما … گفت چرا رنگت پرید که گفتم آخه تا حالا اینجوری … . دستشو گذاشت تو دستم و احساس کرد حشریم گفت بیا بریم اتاق خواب وقتی رفتم اونقد ادکلن داشت که درآمد چند ماه من میشد تخت خوابش مثل فیلمای بریتانیا و لوازمش مثل کاخ سفید . خلاصه من که واسه اولین بار در فکر سکش بودم باید احترامشو حفظ میکردم اما به یک زمینه بساط نیاز داشتم که گفتم نمیایی رو تخت که با سر اشاره کرد واسه تو حاظرم بیام رو آتش و اومد مستقیم در آغوش گرمش گرفتم و لبش رو گذاشت تو لبم که بخدا بخدا بخدا مست شدم اصلا اغراق نمیکنم . دستم رو واسه اولین بار زدم به سینه هاش و کمکم حشرش شد . با زبونم گردن درازشو لیس میزدم و آروم رفتم سراغ سینه هاش و یه ربع فقط سینه هاش رو مکیدم و خوردم . اونقد تنش گرم بود که نگو واییییییی. بعده این رفتم سراغ شورت شیک و نارنجیش که از نوک سینه هاش نارنجی تر بود . خودش شورتشو دراورد و شروع کردم به کس خوردن خیس خیس شده بود اصلا بوی بدی نداشت.یهو وارندازم کرد به زیر و سینه هامو خورد و رفت تو کیرم واسه خوردن به حالت69 کلی حال کردیم و گفت بزار تو کسم .باور نمیشد من اینکارو میکنم . دل رو زدم به دریا و گذاشتم در کسش واییییی گرم گرم و تنگ تنگ با اینکه یه بچه داش ولی مثه دختر ۱۴ ساله تنگ بود هی تندتند اااآخ خ خ میکرد و خسته شد گفت برای اولین بار توزندگیم بزن تو کونم که آک بنده .سر کیرم رو چرب کردم کمکم بردمش تو که صدای جیغش رفت عرش اسمون و وقتی تا تهشو زدم تو و بیرون آوردمش کیرم خونی شده بود با اینکه نارحت شدم اما غریزه ی شهوانیم غالب بود و ترحمم مغلوب. خلاصه اون دوبار ارضا شد و نهایتا من با نعره آبمو ریختم رو سینه هاش و ارضا شدم.توزنگیم زیبا ترین خاطره شکل گرفت . بعدش خودمونو جمع کردیم و گفت احتمالا فریما . دخترش . برگرده واسه همین باید بری که فوری یه لب پایانی ازش گرفتم که دوباره مست بشم .جیبامو نگاه کرد دیدم که فقط یه خورده توشه به زور مثله همیشه ۵۰۰تومن داد بهم . منو بوسید و گفت هروقت تنها بشه بهم میگه برم و قسم خورد تو تنها عشقمی . دوست نداشم برم اما رفتم . ماشینمو روشن کردم سرد بود .تنم میلرزید و بوش باهام عجین شده بود.بخاری نداشت ماشینم فردای آن روز با پولش,بخاری رو درست کردم .
بعده اون موقع هر یکی دو هفته میرم پیشش. امیدوارم شما هم عشق از دست رفتتون رو دوباره پیدا کنید.
قربون همه دوستان عزیزم . بای .

نوشته: شوان


👍 1
👎 0
37741 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

451419
2015-01-23 17:11:29 +0330 +0330
NA

سلام خدمت دوستان گل شهوانی،
صرفاً قصد دارم قسمت هایی از داستان رو که نویسنده از قوه تخیل خودش نوشته و صنعت ادبی به کار برده بیارم که مطمئنم موجبات شادی شما عزیزان و فراهم می کنه!!:

  1. “یک روز سرد پاییزی,من تنها در مغازه نشسته بودم.” چرا اصرار داری کتابی بنویسی آخه؟!! جالب اینه فقط اولین جملت اینجوریه، بقیش و یادت رفت به کتابی ترنسفرش کنی و قاطی پاتی کتابی عامیانه نوشتی.
  2. “گیسوانش مانند مار زرد” ؟!! جاااان!؟ مار زرد الان باید زیبایی رو تداعی کنه؟! / “لباش باریک مانند زندگیم” زندگیت باریک تشریف داره؟! کلفت نیست احیاناً؟! این تشبیهات بسیار سنجیده و ادبی و از کجات در میاری دقیقاً؟! / " دستاش زیبا همانند کار خدا,صداش ندای زندگیم,حرف زدنش چو رمان های صادق هدایت , راه رفتنش مثل ابر و تنها بودنم باهاش بسان خلوت محمد ص در غار حرا "
  3. “تخت خوابش مثل فیلمای بریتانیا و لوازمش مثل کاخ سفید”
    _ یعنی خدای تشبیهات خزعبلی.
  4. "با زبونم گردن درازشو لیس میزدم " مگه زرافه بوده!؟ گردن درازم حتما خوشگله واست…
  5. "غریزه ی شهوانیم غالب بود و ترحمم مغلوب. " یا خدا این دیگه چی میگه!!

یه سوال دارم شما که سه سال از هم جدا بودین و اون رفت یه روستا دیگه، تو هم که تازه با پدیده موبایل آشنا شده بودی و از شوق بهش زل زده بودی، این دوست دختر سابقت شماره شما رو از آسمون آورده بود بهت اس داد گفت سلام؟!!

4 ❤️

451420
2015-01-23 17:17:51 +0330 +0330
NA

شوان جان مغزت بدجور گوزیدها
چطور اول روناک بود بعد فرح شد.بعدش مگه نگفتی بچش 3سالشه بعد این بچه 3ساله سرشب کجا رفته بود که احتمال داشت برگرده؟ give_rose
معلوم نیست مال کدوم گورستونی هستی و از چه نوع موادی استفاده میکنی

1 ❤️

451421
2015-01-23 23:17:04 +0330 +0330
NA

مار سیاهم تو کونت تا از چشمانت اشک
شبنم بزن بیرون
کس کش رفتی زن شوهر دار کردی کس شعر ادبی در میکنی از خودت
ببرمت زیر تخت کونت بذارم
تا یاد موزایک های مستراح کاخ سفید بیفتی
نه دیگه کس میگی برا من؟
برینم روت تا کل در امدتو بدی ادکلن بخری تمام ادکلنای اون جنده رم جمع کنی بوش نره
نه برینم الان روت
چولمنگ جقنی…گو نخور صداشو برا من بالا نبره diablo

0 ❤️

451422
2015-01-23 23:57:33 +0330 +0330
NA

همچین نوشته لوازمش مثل کاخ سفید انگار تاپاله 8 سال رئیس جمهور امریکا بوده با تزئینات و دکوراسیون داخلی کاخ اشنایی کامل داره حالا خوبه داریم راجع به یک روستای مرزی حرف میزنیم نه اجودانیه تهران!! اخه داهاتی پشکلی تو رو قرچک راه نمیدن کاخ سفید!!! داشتی اینا رو تایپ میکردی سقف خونتون احیانا نیومد پایین؟؟؟ اتفاقی که واقعا افتاده این بوده همسایتون یک گوسفند داشته همیشه تو کفش بودی بعد از چند وقت یک روز که داشتی بیل میزدی یک گوسفند به همون رنگو در حال چریدن دیدی رفتی کونش گذاشتی بعد اومدی واسه ما قصه حسین کرد شبستری سر هم میکنی تورو به جون همون گوسفنده قسم دیگه ننویس

0 ❤️

451424
2015-01-24 00:10:33 +0330 +0330
NA

کیرم تو تخیالاتت با این داستانت

0 ❤️

451425
2015-01-24 02:05:08 +0330 +0330

دمت گرم
خیلی جالب و ادبی نوشته بودی

0 ❤️

451427
2015-01-24 03:11:50 +0330 +0330
NA

بعده این رفتم سراغ شورت شیک و نارنجیش که از نوک سینه هاش نارنجی تر بود !!!
کـس ننت به میمنت دیوث جلقی . گردن درازش تو کون بابات .

0 ❤️

451428
2015-01-24 03:15:17 +0330 +0330
NA

کس کش تو باید پای گله باشی چیکارت به کاخ

0 ❤️

451429
2015-01-24 04:39:05 +0330 +0330

کیرم تو مخ پریودت لبانش باریک مانند زندگیت؟؟؟ هردوتون و با کیرکلفتم جر بدم که کلا واژه باریک از ذهن تخماتیکت بیرون بره

0 ❤️

451430
2015-01-24 05:00:03 +0330 +0330

اغ من هرچی بگم ازین داستان کم گفتم اخه مرتیکه ملجوق این چی بود نوشتی همون اولشو ک خوندم نظر اولمو دادم الان کامل خوندم دیگه کاملا باورم شد کسخلی پریود کونده ننویس ملجوق رفتی کس کردی اخرشم دختره جنده 500تمن گذاشته کف دستت؟! تو برو کون بده 1000تمن میزارن کف دستت خخخخخ

0 ❤️

451431
2015-01-24 05:00:12 +0330 +0330

Leobash … مردم از خنده . یعنی نویسنده کسخل خواسته سبک رمان عشقی بنویسه ولی قول میدم چهارتا کتاب هم نخونده!! ROFL

0 ❤️

451432
2015-01-24 08:16:45 +0330 +0330

من این متن بسیار ادبی رو مطالعه کردم با چن تن از بچه های شهوانی اجتماع کردیم که بهت یه جایزه کوس نوبل ادبی اختصاص بدیم و از نویسندگی بازنشستت کنیم کونده عن نشور این چیه نوشته ها ها ؟؟؟؟

0 ❤️

451433
2015-01-24 10:24:32 +0330 +0330

کس و شر بود تخیلت قوی نیست

0 ❤️

451434
2015-01-24 10:35:45 +0330 +0330
NA

کسکشا چرا نمیزارین مردم حرف دلشونو بزنن مادرتونو گایدم

0 ❤️

451436
2015-01-24 12:43:42 +0330 +0330
NA

کاخ سفید؟؟؟پولدار؟؟؟روستا؟؟؟جوردرمیاد؟؟کووووونده

0 ❤️