جنایت و مکافات از نوع گی (۱)

1402/09/21

سلام به همگی امیدوارم حالتون خوب باشه. من خودم ربطی به این داستان ندارم ولی موضوعی به ذهنم رسید گفتم امتحان کنم شاید خوب شد. …
یادمه ۶ سالم اینا بود که اولین بار با پسر دختر عموی بابام که هم سنم بود توی خونه مادربزرگش و توی انباریش دودول بازی کردیم. بعد اون شاید شاید سالی سه چهار بار همو میدیدیم. اشکان پسر سبزه و گوشتی و خوشگلی بود منم سفید و مو بور. توی یکی از این دودول بازیها و کیرمالی ها برگشت و من چسبیدم بهش. لذت بخشه وقتی کیرت لای یه جای گرم و نرمه یه چیزی از جنس گوشت که لذتش بی نظیره. بلد نبودم چکار کنم و همین جوری نگه داشته بودم . کون واقعا یه چیز عجیبیه. واقعا به داشتنش کردنش ودادنش عادت میکنی و اون بستگی به سلیقه طرف داره…
۱۰ سالم شد با پسرعمه خودم این مالیدنا شروع شد …ولی ایندفعه اون بیشتر مسلط بود چون زرنگتر شر و شور تر بود. همکلاسی هم بودیم با هم. اول کیرامونو بهم میمالیدیم . واسه اون اون موقع ۱۰ به بالا بود و سیاه. مال من نهایت ۵ سانت سفید و سفید و قرمز. هروقت به ۱۰ تا ۱۲ سالگیم فکر میکنم مزه خوردن کیرش از روی شورت . شورتی که خیسی پیشابش از بیرون هم معلوم بود. واقعا خیلی چیزا رو نمیدونستم. اون باهوش بود . بوی کیر و بدن سبزش.
واقعا کیر بو داره . کون بو داره. میگفت بخور من نمیخوردم بعد میگفت از روی شورت بخور. منم مجبور بودم و حالیمم نبود و اینکارو میکردم. یکی دیگه هم صدا بود. روی شکم خوابیدی و طرف پشتته و صدای ملچ ملوچ جمع کردم آب دهنشو میشنوی یهو سوراخت خیس و گرم میشه و دستی میاد و اونو روی سوراخت پخش میکنه. دیوس خیلی تلاش کرد بکنه داخل‌. ولی نمیرفت . کیرشو روی سوراخم بازی میداد و بعد میزاشت لای پام . الان فکر میکنم واقعا یادم نیست چیزی به اسم منی داشتیم یا نه. منم یه چند باری افتادم روش توی اون سالها و لاپایی زدمش. نمیدونم بخاطر راضی کردن پسر دایی سفیدش بود که همیشه باهاش بخوابه یا نه. ولی من واقعا با اینکه اصلا از چیزی سردر نمیاوردم ولی فاعل بودن برام خیلی لذت بخش تر بود. یادمه کلاس پنجم ابتدایی یه پسره وسط سال اومد مدرسمون. چند سال بزرگتر بود و رد شده بود. پشت من می نشست. بعد یه مدت لمس کونمو توسطش حس میکردم ولی میترسید. بعد خنده و شوخی و اینا گذشت‌ . یه بار خواستم بشینم رو نیمکت دستش رو گذاشته بود و روی دستش نشستم. برگشتم و خندید . منم لبخند کوچیکی زدم گفت بازیه. من دستمو میزارم اگه قبل اینکه دستمو بردارم تونستی بشینی رو دستم برنده ای. دو سه بار اول دستشو برمیداشت و میگفت من برنده شدم بعد که خرم کرد خودش دستشو نمیکشید تا بشینم روی دستش و منم میخندیدم که برنده شدم و اونم توی دلش میدونست برنده اصلی خودشه. .
از ۱۳ سالگی دیگه فاز لاتی گرفتم . شلوار پارچه ای و پشت مو و… مدرسمون جوری بود هر کی لات تر احترامش واجب تر. توی کلاسمون سوم راهنمایی چند نفر بودن که کشتی گیر بودن و گوشاشون شکسته بود. خیلی هم قوی بودن. ولی یکی بود که همه مثل سگ ازش میترسیدن. چند سال ردی بود و قشنگ ۱۷ یا ۱۸ داشت فکر کنم. گوشاش شکسته. بدن ورزشکاری و کشتی گیری. میگفتن همه رو میزنه و کسی حتی از بچه های دبیرستانی هم حق نداره واسش کیرگوزی کنه.
نمیدونم چرا میخواستم بهش نزدیک شم. توی جو لاتی بودم و میخواستم با گردن کلفتا بگردم و رفیق شم که هم هوامو داشته باشن و هم وقتی توی خیابون باهاشون راه برم احساس غرور کنم منم لاتم.
اوایل تحویلم نمیگرفتن ولی همین آقا مبین که میگم از همه سرتر و قوی تر بود و صورت زمخت و مردونه داشت و همه مدرسه ازش حساب میبردن نسبت به بقیه اکیپشون با من نرم تر بود. باهام حرف میزد و من ذوق میکردم. میزاشت کنارشون زنگ تفریح بشینم احساس غرور میکردم.
ولی خانواده های محترم هر موقع رفتاری اینطوری از پسراتون که توی سن بلوغ هستن دیدید که عاشق دیده شدن لات بازی و اینا هستن و با از خودشون گنده تر و لات تر میگردن بترسید و حتی شده با کتک یا زندانی کردن نذارید با اونا بگردن. چون واقعا تاوان سنگینی برای خود بچه داره. ضربه ای میخوره که واقعا دیگه بعدها به خودش و جامعه آسیب میرسونه. و من این ضربه رو خوردم. و تاوان دیده شدن و لات شدنم شد گرمای بدن یه غول بیابونی روی بدنم. بدون اینکه بفهمم و قدرت تصمیم گیری داشته باشم گرمی زبونشو روی سوراخم حس میکردم . یه تن سفید با موهای بور که بهش نمیخورد لات بشه ولی بهر قیمتی میخواست بشه ولی فکرشو نمیکرد قیمتش این باشه روی تن سفید و قلمیش یه بدن سیاه و زمخت باشه و نفسهای کثیفش به پشت گردنت بخوره به گوش هات به صورتت. وقتی با یک دستش یه طرف صورتتو میگیره تا لپتو به صورتش نزدیک کنه تا ببوسه وقتی زیرشی و کمر بزنه روت. اونجاست که آمال آرزوهات بر باد میره تویی که میخواستی لات بشی غرورت شکسته میشه. هر چقدر میخوای خودمو جمع کنی و بهش فکر نکنی نمیشه. بهت میگه ساعت ۴ سرکوچمون باش. منم خوشحال که با اون میخوام بگردم. و تموم شهر بهم به چشم رفیق مبین نگاه میکنن و خب وقتی از اون بترسن منم فکر میکردم کنارشم از منم میترسن. هههه… وقتی سرقرار میرفتی و فکر میکردی میخواین برین دور بزنید. ولی اون خانوادش خونه بودن برای کردن من جا نداشت و باید منو میبرد توی باغ . لای بوته ها و علفا . پیرهن تا سینه بالا شلوار تا زانو پایین. من از بچگی قدرت نه گفتن نداشتم. خیلی تلاش میکرد توی سوراخم بزاره ولی نمیشد چون واقعا تنگ بود . خدا بهم رحم کرد که تا الان واقعا هیچ کیری توی سوراخم نرفته.
با وجود له شدن غرورم جلوش که قرار بود مرد باشم و اتفاقا لات باشم ولی الان داره از من بعنوان زن استفاده میکنه ولی من کصخل به خودم قبولونده بودم که خب اشکال نداره از طرفی وقتی منو ناراضی میدید که با اکراه زیرش میخوابم میگفت آرمان و مسعود و معین رو میارم برات بکنی. دقیقا همون کسایی که توی لاتی باهاشون کل کل داشتم ولی اونا هم فکر میکنم زیر خواب و طعمه این کشتی گیر چغر و بدبدن شده بودن. یکسال می گذشت و شاید دو سه هفته ای یکبار کارم زیر خوابی اسطوره لاتیم بود . واقعا هیچ لذتی نمیبردم و فقط مجبور بودم. چاقو زیرگردنم نذاشته بود ولی خب بچه توی اون سن عاشق دیگه شدنه به هرقیمتی و سعی در توجیه خودم داشتم که اره منو میکنه ولی در عوض بیرون کنارش قدم میزنم و توی اکیپشونم و از طرفی قراره اون سه نفر که باهاشون کل کل دارم رو بیاره بکنم. ولی همش وعده تو خالی. بازم منو خیلی کم توی اکیپشون راه میدادن‌. کلا شاید خودش منو۷ یا ۸ بار لاپایی کرد. ضربه آخر به شخصیت و غرورم زمانی زده شد که بهم گفت ساعت ۵ بیا بریم باغ مسعود رو گفتم بیاد . بریم اونجا راضیش میکنم به تو هم بده… ولی…
ادامه در قسمت بعد…

نوشته: بازنده


👍 7
👎 2
8201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

961951
2023-12-13 00:06:51 +0330 +0330

ولی لابد مسعودم تورو کرد، بهش کون بده تا رفاقتت بیشتر بشه ک بیشتر احساس غرور کنی مغز فندقیه پلشت

1 ❤️

962014
2023-12-13 08:05:34 +0330 +0330

نویسنده داستان مشخص نیست کیه ؟؟؟!!!

از طرفی ، اینجا سایت شهوانی هست ، یعنی بیان مطالبی در خصوص ابراز شهوت و‌ تأمین شهوت، از روی رضایت طرفین…

اینجا مرکز روان درمانی نیست که هر کسی خاطرات عقده های خودش رو در قالب تجاوز بیاد توف کنه (اعتراف کنه) … و یه جوری تبلیغ کنند انگار فاعل بودن یعنی بـرنده و فاتـح بودن، و مفعول بودن یعنی بازنده و حقیر بودن…
اگر قراره با این تیپ نگرش ، مطالبی منتشر بشه ، درشو ببندید…

ظاهراً تو ایران ، یه سایت درست درمون ،برای ابراز نیاز جنسی وجود ندارد…

3 ❤️

962015
2023-12-13 08:06:41 +0330 +0330

جنایت و مکافاتش ،کدوم‌ قسمت داستان بود ؟؟؟
کی جنایت کرد ؟؟
کی مکافات کشید ؟؟؟

0 ❤️

962047
2023-12-13 15:03:26 +0330 +0330

نون پدر،شیر مادر حرومت.
کسکش مگه کشتی یزدانی و تیلور رو گزارش میکنی.؟
چغر و بد بدن🤼

2 ❤️

962150
2023-12-14 02:08:29 +0330 +0330

با اینکه چاخانه ولی جالب بود

0 ❤️

962173
2023-12-14 04:43:08 +0330 +0330

دوست عزیز اومدی اینجا وسط مثلا داستانت درس اخلاق و تربیت بدی؟ با اون فاعل گوش شیکسته چغر بدبدن؟
اصلا گیرم حرفهات درست.خودت اینجا چیکار میکنی وسط داستانهای گی؟
ما رو ایستگاه کردی؟🤣🤣🤣🤣

1 ❤️

962174
2023-12-14 04:52:12 +0330 +0330

منم چن تا عشق لاتی همسایمون بودن همه رو لا پایی کردم 😐

1 ❤️

962194
2023-12-14 09:04:30 +0330 +0330

اسمت بازنده است یا باز نده؟

0 ❤️

962216
2023-12-14 13:38:30 +0330 +0330

خلاف چرندیات سایرین
من از داستانت خوشم‌ اومد
این حس بدی که بهت تحمیل شده و بازیچه‌ بودنت رو خیلی خوب به تصویر کشیدی
خلاف نظر اقای (کون گلابی) که میگه این سایت جای این حرفا نیست
کاملا موافق داستانتم چراکه با بیانش دردی که میکشی رو کمتر میکنی
اونجا که میگی دیده شدن رو درک میکنم و اشتباهی که کردی و به یه ادم اشتباه اعتماد کردی رو هم همینطور
لطفا به داستانت ادامه بده منتظر مابقیش هستم
امیدوارم حداقل بعد اشتباهت رابطتو کات کرده باشی

0 ❤️

962495
2023-12-16 12:40:02 +0330 +0330

تو آدرس کونتم دست خودت نیست نمیخواد پند و اندرز بدی
نخاله ی خوبی میشی

0 ❤️