حلیمه، از دیروز تا امروز (۳)

1402/07/27

...قسمت قبل

یه هفته بعد با الی تماس گرفتم و گفتم بیاد شرکت تا قرارداد ببندیم تا با اطمینان خاطر بیشتری درسشو بخونه، به داداشم مانی که مسئول بخش قراردادها بود پیش نویس متن قرارداد رو دادم گفتم اگرم خودت مطلبی به ذهنت رسید اضافه کن و پرینت نهایی اش رو بده بخونم، الی اومد شرکت و من و مانی باهاش جلسه گذاشتیم یه سری پیشنهاد ها هم خودش داشت که قرار شد الی با مانی با هم سر یه قرارداد توافق کنن و توی یه جلسه هم با مسئول مالی بذاریم و روند اجرا رو بررسی کنیم چون قرارداد به خواست الی در 3 گام تنظیم شد و ما در مورد هزینه های گام اول
مشکلی نداشتیم، بعد از یک هفته قرارداد نهایی رو با الی بستیم و پیش پرداخت گرفت و خوشحال رفته بود خونه و مامان و خواهر برادرش رو برده بود بیرون و غذا و… حلیمه کلی ازم تشکر کرد و بوسیدم گفت اولین بار بود الی انقدر خوشحال بود…
الی از اون روز توی چت کردنا دیگه پیام نمیداد، تماما ویس می فرستاد، به جای آقا نادر هم میگفت نادر جان…
و موقع خداحافظی هم یه جمله میگفت: مراقب مامانم باشید
گفتم چرا این جمله رو به من میگید؟ شما باید مواظبش باشید گفت مامانم زن رنج کشیده ایه طعم خیلی از چیزا رو نچشیده سنی نداره، خیلی چیزا رو دوست داره که حتی تا الان جرات گفتنشو پیدا نکرده واسه همین میگم، گفتم بازم ربطشو به خودم نفهمیدم، سین کرد جوابی نداد، یه روز دوستم زنگ زد گفت داداشت مانی کلید ویلا رو دو روز پیش از ما گرفت خواستم بگم پس فردا یه مهمان خارجی داریم میشه فردا عصر کلید رو بیاره به خودش خیلی زنگ زدم جواب نداد، رفتم سمت ویلا گفتم مانی از این کارا نمی کرد؟! توی ویلا چیکار داره؟ دو روز توی اون ویلا چیکار میکنه؟ رفتم ویلا، پشت ساختمان دیوارش یکم ریخته بود از اونجا رفتم داخل دیدم ماشینش توی حیاطه رفتم سمت در ورودی ساختمان بازش کردم دیدم مانی لخت نشسته روی مبل و کیرش توی کوس الی خانمه و الی داره بالا پایین میکنه یه لحظه تا منو دیدن مانی بلند شد و الی خانم خورد زمین، گفتم مانی تخم سگ این دختر باکره بود چیکار کردی؟ گفت به خدا باکره نبود، الی گفت من باکره نیستم، بهشون گفتم این چه کاریه؟ بگید همدیگه رو میخواید قانونی و شرعی برید سر خونه زندگیتون الی گفت ما نمی خوایم ازدواج کنیم گفتیم یکم با هم خوش بگذرونیم، گفتم این کار درست نیست گفت نادر جان شما خودت همینکارو نمیکنی؟ رابطه ات با مامانم همینطوری نیست؟ دیدم انگار همه چیزو میدونه گفتم من و مامانت فرق داریم شما سنتون کمه، گفت عشق و حال برای شما خوبه برای ما بد؟ مانی گفت: پس بگو آقا کجا سرش گرمه خونه نمیاد دیگه، الی گفت اقا دائم با مامانم توی عشق و حالن انقدر بکن بکن کردن و حرفای سکسی زدن ساسان همه حرفاشون رو شنیده خودش برام گفت… گفتم باشه شما هم عشق و حال کنید اما الی خانم من نگران مانی نیستم اون پسره اما شما فردا نمی خوای ازدواج کنی؟ چی میگی واسه شرایطت؟ الی گفت من با شما قرارداد بستم پول خوبی هم گرفته ام و می گیرم تا شما دو تا هم هستید که واقعا خیلی دوستتون دارم چرا باید ازدواج کنم؟ اصلا کی بهتر از شما؟ گفتم موفق باشید، الی صدام کرد نادر جان بمون 3 تایی خوش باشیم بمونی منم یه رازی رو که نمیدونی درباره مامانم بهت میگم خواستم حرف بزنم بغلم کرد و ازم لب گرفت رفت پایین و کمربندم رو باز کرد و شلوار و شورتمو کشید پایین گفت جون چه کیریه، مامانم حق داشته جیغ و داد کنه و ساسان رو صدا کنه، خندم گرفت و گفت بیاید دو تایی ببینم می تونید منو ارضا کنید یا نه، برای من خورد شق کردم بغلش کردم بردمش بالا روی همون تختی که حلیمه رو میگایدم الی گفت مانی بیا منو تنها نذار نامرد الی رو گذاشتم روی تخت و دو تا توف بزرگ انداختم روی کوسش و اولش با یه انگشت و بعد با دو تا هم با چوچوله اش بازی میکردم هم میکردم توی کوسش آه آه میکرد بیشتر و تند تر دستمو توی کوسش میکردم التماس میکرد نادر تو رو خدا بکن توی کوسم نادر کیرتو میخوام، نادر بکن توش، کوسش حسابی خیس بود بلند شدم کشیدمش جلو پاهاشو دادم بالا کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن توی کوسش، کیرمو تا ته با فشار میکردم توی کوسش، الی جیغ میزد، وای جر خوردم، خدا کوسم پاره شد مانی کمکم کن داره کوسمو جر میده مانی داره پارم میکنه مانی، مانی مانی، بهش گفتم دیدی جلوی مانی گایدمت؟ کوس پاره شدتو میدم به مانی الی گریه میکرد و التماس مانی میکرد الی ارضا شد و منم با چند تا تلمبه محکم آبم اومد و ریختم توی کوسش، افتادم روش یه چند دقیقه هیچ کس حرفی نزد بلند شدم خوابیدم کنارش بغلش کردم گفت ولم کن وحشی اما بغلش کردم سفت و بوسیدمش گفت خیلی نامردی نادر گفتم بهت حال نداد؟ چیزی نگفت، گفتم کوس یه زن رو باید اینجوری کرد خودت گفتی باکره نیستی مانی گفت نادر به معنای واقعی کلمه دختر مردمو گایدی یه جیغ و التماسایی میکرد من گریه ام گرفته بود گفتم اینا درست اما این سکس تجربه شیرینی میشه براش، صبر کن و ببین، الی گفت نادر بخاطر این سکست باید 100 تا بوسم کنی بغلش کردم پامو لای پاش گذاشتم و پامو به کوسش میمالیدم و ازش لب میگرفتم بعد از چند تا بوس لب سفت و آبدار و پام که کوسشو میمالید خودش اومد با دستش چوچولشو بماله گفتم خودت نه… بلند شدم گفتم نادر کوسشو براش بخور و برید با هم حال کنید هنوز میخواد الی… مانی اومد وسط پای الی نشست و شروع کرد خوردن که از اتاق رفتم بیرون حلیمه چند بار زنگ زده بود رفتم توی حیاط چون صدای الی میومد حلیمه گفت کجایی جواب نمیدی گفتم درگیر بودم تو چطوری عزیزم؟ گفت شام چی دوست داری؟ گفتم یکم درگیرم فکر نکنم شام بیام، بتونم میام تو هر چی درست کنی دوست دارم خانمم گفت باشه عزیزم ماکارانی درست می کنم برات نگه میدارم گفتم فدای تو بشم من گفت حلیمه بی صاحاب فدات، دوستت دارم نادر گفتم منم حلیمه جونم گفت نادر یه چیزی بگم؟ نه نگیا؟ گفتم باشه مگه تا الان بهت نه گفتم؟ گفت نه، گفت می خوام دماغم رو عمل کنم دکتر گفت خوشگل تر میشم، گفتم باشه قبوله، گفت مرسی فدات شم، نادر؟ گفتم جان نادر، گفت تو محشری خودت خبر نداری، گفتم من دیووونه توام، گفت برو به کارات برس سعی کن شب بیای گفتم چشم حتما، زنگ زدم دوستم گفتم آقا الان کلید ویلا دستمه چیکار کنم گفت قربون دستت میبری بدی فلانی تا تمیز کاری هاشو انجام بده گفتم حتما، اومدم داخل خونه دیدم الی با یه لباس کرمی سارافانی تا روی زانو داره ناهار درست میکنه گفتم مانی کجاست؟ گفت بالا خوابه، رفتم توی آشپزخونه یه نگاه به کل بدنش انداختم از پشت بغلش کردم و بهش چسبیدم گفتم شورت نپوشیدی؟ گفت از شورت بدم میاد فقط وقتی نوار دارم می پوشم گفتم چی گفت نوار بهداشتی گفتم اها و خندیدیم سفت بغلش کردم و با دستام سینه هاشو می چلوندم گفت چه حس خوبی میده به آدم اینکارت نادر؟ گفتم جانم گفت: مامانمم همینجوری میکنی که بالا کردیم؟ گفتم یکم خشن تر، گفت بعدشم اینجوری بغلش میکنی؟ گفتم کلا هر وقت خونتونم تمام وقت توی این حالتیم گفت کوفتتون بشه این همه عشق و حال گفت فردا تولد مامانمه، گفتم واقعا؟ گفت آره کاش میشد از این به بعد 4تایی عشق و حال کنیم؟ ولش کردم گفتم یعنی چی 4تایی؟ گفت من و مانی و تو و مامان، گفتم دیگه داری زیاده روی میکنی… گفت مامانم هم دوست داره با دو تا مرد سکس کنه ندیدی همیشه میگه جلوی پسرم یا شوهرم منو بگا؟ گفتم تو از کجا میدونی؟ گفت ساسان بیشتر وقتا که سکس میکردید بیدار بوده و صداتون رو میشنیده،گفتم ای توله… گفت حالا راضی هستی؟ گفتم نمیدونم برای چنین کاری بچه ها رو چیکار کنیم؟ گفت اون با من یه دوستی دارم کارش مراقبت از بچه هاست اونو میگم بیاد پیش بچه ها پول بیشتر بدیم حتما میاد شما فقط جاشو جور کنید که هم بشه تولد گرفت هم 4 تایی عشق و حال کنیم گفتم باشه جاشو اوکی میکنم تو هم با دوستت اوکی کن و دوباره از پشت بغلش کردم و بهش چسبیدم گفت سینه هام یادت رفت گفتم جووونم به این سینه های کوچولوت اینبار به جای اینکه کلشو توی مشتم بگیرم نوکشو بین دو تا انگشتم گذاشتم و فشار میدادم و باهاش بازی میکردم گفت مامانم بهت بیشتر حال داد یا من؟ گفتم مامانت گفت معلومه مامانمو خیلی دوست داری گفتم خیلی، گفت اونم خیلی دوستت داره از رفتاراش پیداست، گفتم حلیمه جذاب ترین زن جهانه اصلا ازش سیر نمیشم گفت الان نباید به حلیمه حسادت کنم؟ خندیدیم گفتم از الان هم ماله توام هم ماله حلیمه، گفت نادر نمیدونم چرا، دوست دارم بهت بگم خیلی دوستت دارم گفتم چون تو هم مثله حلیمه از الان ماله منی گفت من دوست دارم ماله دوتاتون باشم هم تو هم مانی، دوتایی تون ماله من باشید گفتم 50 درصد من حله ناهار رو درست کرد گفتم برو مانی رو صدا کن باید بریم تا عصر گفت کجا؟ گفتم هر جا صاحب ویلا، ویلاشو میخواد گفت اها باشه… گفت خب ولم کن تا برم گفتم اها حواسم نبود ولش کردم، بغلم کرد و بوسیدم گفت بازم از این بغلا میخوام گفتم بقیشو از مانی بگیر 50 درصد من تمام شد خندید و رفت… یه چند دقیقه گذشت دیدم نیومدن رفتم بالا دیدم دوتایی خوابیدن روی تخت و مانی از پشت بغلش کرده و چسبیده بهش و سینه هاشو گرفته، الی میگفت خیلی بد انجام میدی حال نمیده گفتم پاشید بیاید ناهار بخوریم می خوایم بریم مانی گفت کجا؟ گفتم فلانی ویلاشو میخواد… مانی گفت من برم دستشویی میام ناهار میخورم بریم، مانی رفت گفتم الی پاشو الی پاشد اومد بره گفتم صبرکن، از پشت بغلش کردم و چسبیدم بهش و با نوک سینه هاش بازی کردم گفت آقا من فهمیدم بعضیا یه کاری فقط اختصاصی با همون فرد خوبه، فقط وقتی تو اینجوری بغلم میکنی حس خوبی دارم گفتم این مورد رو 100در100خودم واست انجام میدم گفت باشه قبول، نادر؟ گفتم بله، گفت حلیمه سختی زیاد کشید اما خیلی خوشبخته تو رو داره، گفتم تو هم خیلی خوشبختی که منو داری گفت اخ جون خوب شد اینو گفتی وگرنه از حسادت به حلیمه میمردم خندیدیم و گفتم بسه رفتیم پایین ناهار رو خوردیم و کلید رو تحویل دادیم و رفتیم گفتم الی تو برو خونه خودتون منو مانی هم میریم خونه خودمون تا بساط یه جشن تولد توپ رو مهیا کنیم به همون دوست ویلاییم زنگ زدم یه ویلا به جز ویلای خودش دیگه ویلا سراغ نداره؟ گفت یکی هست خیلی شیک تر از ویلای منه استخر هم توی خونه داره هم توی حیاط 4 خوابه خیلی تر و تمیزه گفتم دوبلکسه؟ گفت نه اما متراژ بالاست خونه بزرگ و دلبازیه گفتم باشه امشب مانی رو میفرستم ازت بگیره مانی رو فرستادم دنبال کلید، دیدم حلیمه پیام داده میدونی چی شد؟ الی یهو اومد خونه، گفتم فدای سرت، گفت دوست داشتم امشب پیشم باشی گفتم به خدا درگیرم الی هم نبود نمی تونستم بیام گفت باشه فعلا خداحافظ… به الی پیام دادم گفتم جا اوکی شد با مانی میریم دنبال کاراش دوستت چی شد؟ گفت اونم حله اما هزینه اش رو بالا میگه گفتم اشکال نداره بگو بیاد گفت چشم نادر جونم، گفتم پر رو نشو آقا نادر، گفت آقا نادر ماله قبل از امروز بود از الان نادر جونه منی گفتم پر رو اینا رو جلوی حلیمه میگی؟ گفت نه فرستادمش حمام واسه فردا آماده بشه گفتم فعلا خداحافظ، مانی که کلید رو آورد رفتیم خرید کردیم و کیک سفارش دادیم و… فردا صبح به الی زنگ زدم گفتم تا ساعت 10 دوستت اومده؟ گفت الان اینجاست گفتم پس با حلیمه بیاید به این آدرس… به مانی گفتم این قرص تاخیریه امروز سکس پارتی داریم چه الی چه حلیمه قرار شد هر کدومو بکنی با همه توانت و نهایت بی رحمی توی کوسش تلمبه بزن فهمیدی؟ گفت من دلم میسوزه وقتی التماس میکنه یا جیغ میزنه گفتم احمق اون داره لذت میبره حلیمه وقتی ارضا میشه گریه میکنه وقتی سکس تمام شد باید بغلش کنی ببوسیش حتی اگر نخواست تو باید بغلش کنی ببوسیش این کار به زنها حس خوبی میده گفت باشه، حلیمه و الی اومدن و غافلگیر کردیم حلیمه رو و جشن و کیک و فوت کردن شمعو هر کدوممون بهش کادو دادیم و کیک برید خوردیم و گفتیم تو برو توی اون اتاق بزرگه که تخت دو نفره داره لباستو عوض کن تا رفت لباس عوض کنه گفتم بچه ها 3 تایی لخت بشیم بریم توی اتاق اینجا هم غافلگیرش کنیم 3 تایی لخت شدیم رفتیم داخل اتاق شوکه شده بود گفت نادر، الی، گفتیم اینم کادوی ما 3 تا بهته تا اومد حرفی بزنه 3 تایی لختش کردیم و مانی کوس حلیمه رو میخورد منم کوس الی رو، الی میگفت جون مامان نادر کوستو به این خوبی می خورد؟ چه حالی میکردی لنتی، خیلی نامردی تنهایی کوس میدادی به نادر، حلیمه انگار هنوز توی شوک بود حرفی نمیزد منو مانی الی و حلیمه رو به عرض تخت خوابونده بودیم گفتم مانی حلیمه و الی رو داگی کنیم و بکنیم، حلیمه و الی رو داگی کردیم، مانی گفت نگاه کن کوس و کون مادر دختر دقیقا یه شکله زیبا تمیز و سفید گفتم مانی یادت که نرفته چی بهت گفتم گفت نه، گفتم بزن بریم کیرمو کردم توی کوس الی و شروع کردم تلمبه زدن الی میگفت جون مامان ببین دارم به نادر جونت کوس میدم، جونم نادر، منو محکمتر از مامانم بکن، مامان ببین داره کوس منو جر میده، یهو حلیمه گفت نادر بی غیرت داداشت داره کوس منو میگاد مانی جلوی نادر کوسمو بگا جلوی مرد خونم منو بگا جرم بده مانی جرم بده جرم بده، نادر داداشت داره کوسمو جر میده گفتم مانی کوس حلیمه رو بگا کوسش حرف نداره زن بی صاحبو باید همه بگان، حلیمه گفت مانی حلیمه بی صاحبو بگا، بایدم بگایش جرم بده و مانی هم وحشی تر میشد الی میگفت مانی مثله کوس من کوس حلیمه رو جر بده سرعت تلمبه هامو توی کوس الی بالا بردم و شروع کردم ضربه زدن به کونش دو تا ضربه زدم گفت آیییی چه دردی داره نزن، گفتم خفه شو، دو تا دیگه محکمتر زدم گفت آییییی گفتم خفه شو خفه شو مادر جنده دو تا دیگه زدم گفت آییییی گفتم خفه شو خفه شو کیرمو در میاوردم و محکم کیرمو می کوبیدم تا ته توی کوسش، جیغ میزد میگفت مانی جر خوردم مانی کونم میسوزه مانی داره جرم میده یه دو تا ضربه زدم به کونش گفت آییییییی نزن نادر نزن نزن نزن گفتم خفه شو مادر جنده خفه شو صدات در نیاد خفه شو فقط صدای گایدن کوست باید بیاد هیچ صدایی جز چلب چلب کردن توی کوس نمیومد حتی مانی و حلیمه هم ساکت بودن بعدش ولش کردم موهاشو گرفتم و از تخت آوردمش پایین، جیغ زد دو تا سیلی محکم به سینه هاش زدم گفتم خفه شو مگه نگفتم صداتو نشنوم؟ دوست دارم تنها صدایی که امشب بشنوم صدای گایدن کوست باشه خوابیدم روی کمرم و الی نشوندم روی کیرم، کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم کوبیدن به کوسش انقدر محکم تلمبه میزدم الی نفسش بند اومده بود حتی نمی تونست جیغ بزنه گفتم الی خوب جرت میدم؟ امشب پارت میکنم، کوستو پاره میکنم میدم تحویل مامانت گفتم حرف بزن حرف بزن یه سیلی زدم به سینه اش گفت آییییی گفتم حرف بزن یکی دیگه زدم به اون یکی سینه اش گفت مانی پارم کرد مامان کوسمو پاره کرد حلیمه گفت الی این مانی کوسمو پاره کرد داداشیا وحشی کوس پاره کنن گفتم الی بلند شو بلند شد دستش به کوسش بود و میمالیدش گفتم نمالش مادر جنده، نمالش کوسکش، خوابوندمش روی شکمش و نشستم روی رون هاش و کردم توی کوسش و تلمبه میزدم یه دو تا ضربه محکم زدم روی کونش گفت آی نزن کوسکش گفتم خفه شو خفه شو کوسکش بابای دیوثته خفه شو و دو تا دیگه زدم صداش در نیومد، دو تا دیگه زدم صداش در نیومد خوابیدم روش و تند تر تلمبه میزدم تا آبم اومد و ریختم توی کوسش یه چند دقیقه خوابیدم روش بعد اومدم خوابیدم کنارش از پشت بغلش کردم دستمو پس زد بازم بغلش کردم و بوسیدمش با موهاش بازی کردم و دستشون کردم تا گوشش کاملا مشخص باشه یکم بهش چسبیدم و در گوشش گفتم تو ماله منی، منم دوست دارم اینجوری بکنم بهم بیشتر حال میده، دیدم سکوت کرده یکم گوشش رو خوردم گفت باز سینه هام یادت رفت محکم تر بهش چسبیدم و با دستام با نوک سینه هاش بازی میکردم در گوشش گفتم بلند شو بریم توی اون اتاق بذاریم این دو تا هم حال خودشونو بکنن گفت باشه گفتم تو برو تا من کرم بیارم و بیام اون رفت منم کرم رو برداشتم و رفتم توی اون اتاق داگی اش کردم و شروع کردم سوراخ کونشو لیس زدن بعد دستمو چرب کردم آروم آروم کردم توی کونش خدایش تنگ بود گفتم تا حالا کون ندادی؟ گفت چرا، گفتم کی؟ گفت مانی دو سه بار کرده گفتم اها واسه همینه تنگه خندید گفت این حرف یعنی میخوای پارش کنی؟ گفتم من تخصصم پاره کردنه، گفت تا الان کوسمو دو بار کردی خیلی خشن بودی اما خیلی خوب ارضام میکنی اما مانی قبل از ارضای من آبش میاد و جایی که لازمه محکم نمیکنه… گفتم بلد نیست یاد میگیره منم حلیمه یادم داد گفت جون، گفتم الان خوبه و کیرمو تا نصفه کردم توی کونش گفت آه نادر گفتم خفه شو و آروم تا ته کردم توی کونش و شروع کردم آروم تلمبه زدن خوب بود واقعا تنگ بود چربم بود لذتش خیلی زیاد بود انقدر لذت بخش بود من آه و ناله هام از الی بیشتر بود کیرم توی کونش بود گفتم برو پایین پاتو دراز کن کامل بخواب روی تخت، خوابیدم روش و توی کونش تلمبه میزدم تا آبم اومد و ریختم توی کونش، یکم روش خوابیدم بعد از روش بلند شدم گفت کجا میری؟ گفتم هیج جا میخوام توی بغلت بخوابم تا صبح گفت آخ جون و زود بهم پشتش رو کرد و از پشت بهش چسبیدم و سفت بغلش کردم و با دست چپم با نوک سینه چپش بازی میکردم، در گوشش گفتم بهت حال داد؟ گفت خیلی، گفتم عالیه، گفت نادر من؟ گفتم جانم، گفت از همون روز اولی که زنگت زدم برای آبگرمکن اومدی ازت خوشم اومد اما بعد فهمیدم که با حلیمه عشق و حال میکنی بی خیالت شدم، نادر؟ گفتم جانم، گفت من دوست دارم روزهای خاصی فقط ماله من باشی و با هم عشق و حال کنیم یه روزهایی هم تو با حلیمه باشی و مانی ماله من باشه اینجوری 4تایی رو دوست نداشتم گفتم باشه منم 4 تایی دوست نداشتم تو گفتی گفت غلط کردم گفتم اینجوری پس باید برای تو هم یه خونه بگیرم گفت خونه مجردی مانی خوبه، گفتم کدوم خونه؟ گفت وااای گفت بهت نگم، گفتم از دست شما دو تا… گفتم الان که فهمیدم بالاخره باید بیام اونجا دیگه گفت کاش من توی این ویلا بودم اینجا رو بیشتر دوست دارم گفتم هزینه اجارشو از مبلغ قرارداد کم میکنم اینجا بمون گفت چقدره؟ گفتم با هم کنار میایم، گفت نادر خیلی دویت داشتنی هستی گفتم تو بیشتر، گفتم میدونستی از همه نظر شبیه مامانتی؟ میگن مادر رو ببین دخترو ببر اینه خندید گفت وجدانن کدوم بیشتر بهت حال میدن حلیمه یا الی؟ گفتم از همه نظر شبیه هم هستید حتی از نظر اندازه و سایز اما تو تنگ تری یه کوچولو لذتش بیشتره اما حلیمه برای سکس خشن تحملش بیشتره، گفتم الی؟ دیدم خوابه… گفتم حق داره دیروز و امروز من و مانی واقعا گایدیمش… بوسیدمش و خواستم بخوابم یادم افتاد برم ببینم مانی و حلیمه چیکار میکنن، رفتم آروم پشت در ایستادم حلیمه داشت کیر مانی رو میخورد، میگفت پسر تو چطور الی رو ارضا میکنی؟ خواهر اون دخترم میگایی با این کردنت واسه رفت با نادر خوابید یاد بگیر ارضا کردن یه خانمو… رفتم داخل اتاق گفت کجایی نادر این کیه؟ گفتم داداشمه حلیمه امشب باید مانی ارضات کنه گفت خاک بر سر من که یه الف بچه باید منو بگاد گفتم مانی توی کیفم یه روغن هست اونو بیار، روغنو آورد گفتم فقط دو تا انگشت دست راستت رو چرب کن و دو سه قطره روی کوسش ریختم گفتم اولش این بالای کوسشو بمال خوب بمال بذارش بین انگشتای دستت فشارش بده وقتی که شروع کرد تکون خوردن و آه آه کردن انگشتاتو آروم بکن توی کوسش گفتم انقدر انگشتاتو عقب جلو کن تا التماست کنه بکنیش، حلیمه میگفت نادر تو رو خدا تو بکن توی کوسم نادر جان تو رو خدا منو نده دست این الف بچه، گفتم الان وقتشه بکنی توی کوسش بخوابونش روی کمرش پاهاشو بده بالا و کیرتو بکن توی کوسش و شروع کن با همه توانت توی کوسش تلمبه بزن حلیمه گفت خاک بر شرت با این تلمبه زدنات گفتم مانی باید مثله یه وحشی توی کوسش تلمبه بزنی انقدر که کیرت در بیاد و با فشار بره بچسبه ته کوسش و شروع کرد تلمبه زدن منم محکم به کون مانی ضربه میزدم محکمتر بزن بذار جر بخوره محکمتر بزن محکمتر بزن و محکم ضربه میزدم به کون مانی اونم تلمبه هاشو محکمتر میکرد حلیمه میگفت جوووون حالا شد مرد یعنی این بگا این کوسو مانی، نادر داره کوسمو میگاد گفتم خوب میکاد؟ گفت عالی بگا مانی بگا این کوس بی صاحابو کوس حلیمه دیگه عمومی شده همه می تونن بگاینش تو هم بگایش دیدن گایدن حلیمه کیرمو شق کرده بود مانی تازه لذت سکس وحشی رو تجربه میکرد مانی به حلیمه میگفت دیدی پارت کردم؟ خوبه؟ داری جر میخوری؟ چه کوست گشاده اصلا حال نمیده، گفتم مانی بسه بلند شو برو بشین روی تخت و حلیمه رو داگی کردم گفتم مانی کیرتو میکنی توی دهنش صداش در نیاد و کیرمو چرب کردم و کردم توی کوسش و شروع کردم محکم تلمبه زدن، رمقی نداشتم اما دوست نداشتم حلیمه ارضا نشه چون دوستش داشتم دو تا ضربه زدم به کونش چون کیر مانی توی دهنش بود صداش خیلی نبود گفتم مانی کیرتو بکن تو دهنش صداش درنیاد، و دو تا ضربه دیگه زدم، دو نا ضربه دیگه دو تا ضربه دیگه و صدایی که میومد در حد یه اوهوم بود انقدر ضربه زدم و تلمبه زدم که احساس کردم آبم میخوام بیاد کیرمو محکم و با فشار چپوندم ته کوسش و آبمو خالی کردم توش، به مانی هم گفتم پاشو برو گمشو خونه… پاشو گمشو… مانی رفت… خوابیدم روی حلیمه دیدم داره زار زار گریه میکنه گفت چرا گذاشتی داداشت منو بگاد؟ نادر من از اینکار بدم میاد، گفتم من نخواستم الی گفت، اون گفت تو دوست داری، گفت من اگر دوست داشتم خودم میگفتم، گفتم قول میدم دیگه نذارم کسی بهت دست بزنه از الان فقط خودم میکنمت، بغلم کرد گفت فقط خودت منو بگاا فقط خودت باشه فقط خودت، بغلش کردم گفتم آروم باش دیگه و شروع کردم بوسیدنش، گفت بذار صبح بشه تکلیف اون دختره جنده هم مشخص می کنم، گفتم ببخش دیگه اونم فکر کرده بود سکس اینجوری رو دوست داری گفت مگه من بهش حرفی زدم که چنین فکری کرده گفتم آقا ساسان رفته بهش گفته گفت چی گفته؟ گفتم همه حرفهای سکسی که میزدی دربارش… گفت خاک تو سرم، پس الان همه میدونن من بهت میدم گفتم اره همه میدونن دیگه ساکت شد گفتم حلیمه سکوت کنه بعیده، گفت نادر دیگه نمی خوام باهات باشم گفتم تو غلط میکنی، به خدا زر مفت بزنی همین الان خودمو خودتو میکشم، زد زیر گریه گفت نادر آبروم رفته می فهمی؟ گفتم پیش کی آبروت رفته؟ گفت پیش ساسان، الی، گفتم الی که دیروز و امروز از بس گاییدمش بی هوش توی اون اتاق افتاده، ساسان هم تقصیره خودته اولین بار توی اون خونه سکس کردیم تو اون حرفا رو زدی خونه کوچیک بود بچه شنید، از همون روز اول که برات خونه گرفتم گفتم به بچه ها بگو من باباشونم… خودت قبول نکردی، گفت چیکار کنم الان؟ گفتم تو ماله من باش همه چیز حله… فردا میریم صیغه ات میکنم به بچه ها میگی آقا نادر باباتونه، شوهر منه، ساسان هم بسپار به من درستش میکنم، گفت نادر خیلی دوست دارم گفتم من بیشتر، گفتم ماجرای این سکس 4 تایی رو فراموش کن و اصلا به روی هیچ کس نیار بذار همه فراموشش کنن گفت باشه گفتم پایه ای یکم بخوابیم؟ گفت باشه…
از اون روز دیگه هیج وقت سکس 4 تایی رو تکرار نکردیم، اما در هفته چند روز رو با حلیمه میخوابم چند روزم با الی، اما با الی تا الان نذاشتیم حلیمه بفهمه که در هفته چند روز با هم میخوابیم یه چیزی که درباره زنها فهمیدم زنی که عاشقت میشه و دوستت داره حتی حاضره سالها مخفیانه باهات رابطه داشته باشه اما رهات نکنه… مثله الی…
ساسان هم بزرگ شده… اما انگار اتفاقات اون روزها یادش رفته چون رابطه خوبی با هم داریم… شایدم یادشه اما…

نوشته: نادر


👍 12
👎 8
25301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

953515
2023-10-20 01:48:58 +0330 +0330

خرس قطبی هم اینقده که تو توی داستانت خوابیدی نمیخوابه چقدر خوابی تو!..😂

0 ❤️

953552
2023-10-20 07:51:30 +0330 +0330

قسمت اول و دوم خوب بود، اما سوم رو خراب کردی…

0 ❤️

953587
2023-10-20 13:31:30 +0330 +0330

یعنی آدم …کصده ،واقعا بهت میاد حتی این فقط یک داستان باشه

0 ❤️