خاطرات آن روزها... (۱)

1401/11/25

قسمت اول…
سلام من سحر هستمو الان که این داستان رو واستون می‌نویسم۲۱سالمه ،این ماجرا بر میگرده سال۶ پیش، وقتی۱۵سالم بود،من تپلم و قد متوسط دارم پوست گندمی.چشم قهوه ایی،موهامم مشکی و بلند که تا وسط باسنم می رسید،دیگه خودتون تصور کنید یه دختر۱۵ساله تپل با رون و باسن گوشتی و سینه های جذاب بادکنکی، چه طوریه ،بریم سر اصل داستان
ما ساکن یکی از شهرهای اطراف تهران هستیم و جز اون دسته خانواده های هستیم که خیلی مذهبی نیستیم و مهمونی هامون مختلته و اون سال تابستون بود و قرار شد پدرم بره شمال که یکی از دوستاش بنام تیمور که حالا توی داستان متوجه می شید تیمور کیه،به بابام یه دکتر قلب رو معرفی کرد که هم توی کارش خبره بود هم نسبت به تهران کلی هزینه های درمانش پایین تر بود بره،قرار شد همه بریم شمال یه مدت بمونیم منم خوشحال که آخ جون دریا،اما نمیدوستم که قراره اولین سکس زندگیم و چه اتفاقایی برام بیوفته. تو کلاس بچه ها خیلی از سکس ،حرف میزدم یادمه یکی از بچه ها می‌گفت پسرخالش اون لاپایی کرده و خیلی حال کرده،همیشه برام سوال بود که حال کردن یعنی چی؟بگذریم بریم سر اصل ماجرا…
ما راهی شدیم و شب رسیدیم شمال قرار شد تا پایان کاره بابام بمونیم و خونه ی دوستش بمونیم که اسمش تیمور،تیمور از دوستای قدیمی بابام بود .رفتیم خونه ی اون بمونیم.یه خونه ویلایی بود خوشگل بود و بزرگ که انتهای ویلا به دریا وصل بود ،دوست بابام یه پیرمرد حدود ۵۰ ساله یکم چاق شکم داشت قشنگ موهای سینش زده بود بیرون از پیراهنش.یه ریش پرفوسوری جو گندمی با کله تاس،که بچه‌هاش خارج بودن،و زنشم چند سال پیش بر اثر بیماری سرطان فوت شده بود و دیگه تیمور ازدواج نکرده بود تا منو‌دید بغلم‌کرد لپمو بوسید رفتیم داخل شام خوردیم و خوابیدیم.
صبح که شد من با کلی ذوق و شوق رفتم بیرون و میچرخیدم کیف میکردم اومدم خونه گفتم بریم دریا ؟ بابام گفت حالا دیر نمیشه دریا هم میریم من حالم خوب نیست.من یکم ناراحت شدم و همش میگفتم باید بریم که بریم .مامانم گفت سحر جون،دخترم ما واسه تفریح نیومدیم اومدیم دکتر واسه بابات. تیمور یهو گفت سحر جان عمو اینکه ناراحتی نداره من میبرمت دریا.بابام گفت نه تیمور خان ولش کن هر روز با خودمون میبریمش و برمیگردیم نمیخواد مزاحم تو بشه.تیمور گفت نه بابا منم تنهام و از خدامه سحرخانم پیشم باشه،تازه منم خیلی وقته کنار دریا نرفتم.نگام کرد گفت مگه نه عمو؟ منم نمیدونستم چی بگم زیاد باهاش جور نبودم و یهو از دهنم پرید گفتم آره.بابام گفت پس هر جایی عمو گفت برو و به حرفش گوش کن شیطونی هم نمیکنی.مامانم گفت تیمور خان اگر بردیش دریا نزار بره تو آب من خیلی میترسم.تیمور گفت باشه من بچه داری خوب بلدم و سحر خانم هم بچه نیست ماشالله خانمی هستش واسه خودش.اون روز مامانم اینا رفتن و من و تیمور خونه بودیم باهاش گرم گرفتم و گفتم عمو بریم دریا دیگه.گفت هوا خرابه بزار آفتابی که بود میریم
تیمور هی میومد پیشم حرف میزد و عین هم سن هام رفتار میکرد و باعث شد دیگه کمتر معذب باشم.مامانم اینا غروب اومدن و تیمور داشت تو حیاط داشت درختا و درست میکرد.بابام خوابید و مامانم گفت عمو رو اذیت نکردی که گفتم نه.تیمور اومد گفت نه سحر خانم مثل ماهه منم تنها نبودم و کلی حرف زدیم.فردای اون روز مامانم اینا رفتن و گفتن که تنهایی مبادا بری کنار دریا…
بابام باید هر روز میرفت و دکتر قلبشو معاینه و نوار قلب و کلی آزمایش می داد .آخه بابام اون سال قلبش خیلی درد میکرد و خطرناک بود.چربی و قندم داشت.ساعت ۹ بود و من خوشحال بودم که آفتاب شده و دریا رو ببینم.تیمور اومد گفت حاضری؟گفتم آره گفت بیا عمو رو بوس کن بریم.رفتم بوسش کردم اونم عوضی لبمو ماچ کرد رفتیم پیاده به سمت انتهای ویلا من یکم معذب شدم لبمو بوسید اما بیخیال شدم تنها فکرم دریا بود. وقتی رسیدیم کنار آب و گفت سحر دوس داری بری داخل آب؟گفتم آره گفت پس بین خودمون بمونه میبرمت تو دریا و نگو که رفتیم.گفتم باشه.توی دلم قند آب میکردن گفت پس باید بریم مغازه واست یه مایو بخرم گفتم عمو نه نمی‌خواد با همین لباسام میرم توی آب ،گفت نه نمیشه باید مایو تنت باشه خلاصه سوار ماشین شدیم و رفتیم دم یه فروشگاه پیاده شد رفت توی فروشگاه من توی ماشین موندم و توی ماشین می‌دیدم که فروشنده خانم داره نمونه های مایو های زنونه نشون تیمور میده بالاخره تیمور یکی رو انتخاب کرد و پولشو داد و اومد سمت ماشین سوار شد و یه مایو داد بهم.من تعجب کردم گفتم این چیه.گفت مایو واسه شنا دیگه.گفتم من که لباس دارم.گفت نکنه میخوای بفهمن داخل آب رفتیم؟ هیچی نگفتم و رفتیم.مایو رو دیدم وای از این هفتی ها بود و واسه من خیلی تنگ.غصه ام گرفت رفتیم سمت ویلا و در رو باز کرد و با همون ماشین رفتیم به سمت انتهای ویلا کنار دریا ، لب دریا.خلووووووت بود.آخه ویلا های اونجا همه شخصی بودن و صاحباشون آخر هفته واسه تفریح میو مدن ،اومدیم پایین دیدم پرنده پر نمیزنه.گفت بیا آوردمت جایی که کسی نبینه تورو و راحت باشی.تو دلم گفتم پس خودت چی آخه؟! رفتم کنار آب و کیف میکردم.برگشتم دیدم تیمور فقط شرت پاچه دار سفید و لخته و وااای خجالت کشیدم وسط پاشم کیرش تابلو بود.با شکم و سینه پر مو اومد سمتم گفت لباساتو دربیار مایو تنت کن بریم تو آب.من من کردم.گفت سحر عمو زود باش.گفتم عمو من خجالت میکشم ،بهم گفت: خجالت نداره من که عموتم ببین منم لباسامو درآوردم !تازشم اینجا که کسی نیست که بخواد تورو ببینه وای خیلی سخت بود.بلوزمو دراوردم زیرش سوتین داشتم سینه هام کاملا از بالای سوتینم دیده میشد بود .نگاهای تیمور داشت عذابم میداد وای شلوارمو کشیدم پایین دیدم کیرش سیخه اما هیچی نگفتم.گفت برو پشت ماشین شرتتو دربیار مایو تنت کن.رفتم پشت ماشینو سوتینمو باز کردمو شورتمو از پام در آوردم و مایو رو تنم کردم واااای قلبم داشت درمیومد مایو خیلی تنگ بود قشنگ چاک سینه هام معلوم بود کونم چسبش بود همش بند مایو می‌رفت لای کونم چاک کسمم رو مایو معلوم بود.انگار هی چی تنم نیست.یه لحظه خواستم گریه کنم از استرس و…
اما با خودم گفتم خوبه کسی نمیفهمه. تیمور رفته بود توی آب و می‌گفت سحر عمو زود باش بیا دیگه رفتم پیشش و تنم می لرزید تیمور بدجور تماشام میکرد.حس میکردم لخته مادرزادم خجالت میکشیدم جلوش … یه دستمو گرفته بودم جلو سینه هام یه دستمو جلوم اومد جلو دستمو گرفت رفتیم تو اب.تا جایی که نصف تو اب بودم موج میز تو سینه هام من جلو بودم تیمور از پشت منو گرفته بود کیرشو لای کونم حس میکردم یکم که رفتیم جلو تیمور گفت عمو اینجا خطریه بیا بغلم یوقت زیر پات خالی نشه.گرفت منو بغل کرد پاهامو دورش حلقه کردم گردنشو گرفتم با دستم قلبم میکوبید.اونم دو دستش رو لپ کونم بود وای تنش پر پشم بود و من ترس تمام بدنمو گرفت و اونم هی دست میکشید رو کونم.اولین بارم بود بغل یه مرد هستم کیرشو از توی شرتش زیر آب فکر کنم آورده بیرون مایو منو هی با دستش به یه سمت جمع کرد و یه جوری وانمود میکرد که کار اون نیست.یکم اورد پایین منو وای یه چیز داغ سفت میخورد وسط کونم. درست روی سوراخ کونم بود، منم.میدونستم کیرشه و چه خبره اما لال بودم انگار.بیشتر رفت تو آب.وای چجوری بهش میگفتم کونمو ول کن آخه با دستاش کونمو گرفته بود توی مشتش. بهش گفتم عمو بین بریم بیرون ،تیمور گفت هنوز تازه اومدیم توی آب،گفتم من می ترسم. گفت نترس ،بعد کلی آب بازی و مالیده شدن توسط تیمور و زبون ریختنش اومدیم کنار آب و نشسته بودیم موج میزد بهمون تیمور گفت بیا بشین رو پام یوقت موج دریا نبرتت ،گفتم نه عمو خوبه نگران نباش عمو مواظبم، گفت نه عمو خطرناکه من به بابا و مامانت قول دادم بیا دیگه خجالت نکش، خلاصه سرتونو به درد نیارم با کلی خجالت همینطور که نشسته و پاهاشو دراز کرده روش نشستم و بهش تکیه کردم ،موج آب هم تا روی سینه هام میزد ،تیمور هم مثالا بخاطر اینکه مواظبم باشه یه دستشو روی شکمم و یه دست دیگشمو به طور ناخودآگاه روی سینه هام گذاشت بود من که فکر تیمور رو کاملا خونده بود ولی خوب میخواستم چیکار کنم ،کاری ازم بر نمیومد کیر سفتشو کاملا لای پاهام حسن کردم بدنم کاملا سست شده بود دست و پام می‌لرزید ،تیمور هی با اون قه قه های بلندی می‌خندید و می‌گفت سحر عمو بهت خوش میگذره؟ بعد از یه کم نشستن روی تیمور یکدفعه گفت دیگه داره دیر میشه باید زودتر بریم خونه ،بدون اینکه من رها کنه بلند شد همون لحظه هم کیر سفتش رفت لای کونم ،تیمور هم به بهانه اینکه موج دریا خطرناکه محکم منو بخودش چسبوند. و همین فشار من به خودش باعث احساس کنم کیرش لای کونم شروع کنه به نبض زدن ،ولی من هنوز نمیدونستم که چه اتفاقی افتاده بود ،بله درست حدس زدید تیمور ارضا شده بود ،به از چند ثانیه ای تیمور منو ول کرد و خیلی طبیعی گفت سحر عمو بریم دیگه داره دیر میشه، من از خدا خواسته اومدیم بیرون،تیمور بیرون آب.کیرش خوابیده بود. شرتش از این سفید های نازک بود سر کیرش زیر شورت کاملا تابلو بود .رفتم لباسامو پشت ماشین عوض کردم سوار شدیم رفتیم سمت ویلا ، گفت سریع باید تن و موهاتو بشوری توش شن ریخته .رفتیم خونه گفت بدو بریم حموم.وای خدا این چی میگه گفتم خودم میرم عمو… گفت، نمیخواد سحر جون عمو باید سرتو خودم خوب بشورم برات.وای خدا چکار کنم داشت لخت میشد.پاهام می لرزید اما گفتم میرم سریع میام بیرون اینکه لختمو دیده.لخت شدم با یه شرت و سوتین رفتیم حموم.زیر دوش بودیم چشمم به کیرش بود سییییخ زیر شرتش تابلو بود.نازم میکرد بوسم میکرد بغلم میکرد لبمو بوسید فهمیدم که بله دخلم اومده این منو میکنه.نمیدونستم چکار کنم.گفت سحر نترس اینا رازه بین ما.گفتم عمو خجالت می کشم.گفت این کارا عادیه همه میکنن فقط تو صبر کن نگا کن.وای خدا سینمو لیس میزد.داشت گریم می گرفت گفتم عمو ولم کن این کارا زشته گفت نه دخترم این عادیه.وای شرتشو دراورد کیرش سیاه بود با تنه ای باریک و بلند دورش پر مو بود با رگ های برجسته که دور کیرش رو احاطه کرده بود بیشتر از سر کلاهک کیرش ترسیدم که مثل سر قارچ بود که کاملا شقه شقه بود کیرش مثل هواپیما در حال پرواز رو با بالا بود اولین بار که کیر مرد رو می‌دیدم تا دیدم خیلی ترسیدم ،آخه خیلی بزرگ بود، گفتم عمو ولم کن توروخدا.بغلم کرد گفت آخه تپلیه من نترس این کیر مرده و همه مردا اینو دارن حتی بابای خودت، شرتمو یه دفعه کشید پایین جیغ زدم دهنمو گرفت گفت ساکت عه.ببین خوشگلم این کارا طبیعیه تپلی من.کسمو نشون داد گفت این مال وقتیکه ان شاالله عروسی کردی و کونمو دست زد گفت اینم آزاده هروقت خواستی میتونی ازش استفاده کنی ،بهم گفت ببین همه زنو دخترا اینار رو دارن کیرشو آورد جلو گفت اینم چیزیه که همه دخترا باهاش حال میکنن. تمام مردان و زنان با این انداماشون باهم دیگه حال میکنن از هم لذت میبرن ،به شکل که مردا کیرشونو میکنن تو کس و کون زنا، هم زنا خیلی لذت میبرن هم مردا… گریم گرفت بغلم کرد بوسم میکرد.هی تلاش میکردم که از حموم برم بیرون دستشو برد کسمو می مالید لال شدم هیچی نگفتم گفت هر کاری کردم فقط نگا کن.تنمو لیس میزد حس عجیبی بود یعنی من دارم سکس میکنم؟ عین مترسک وایساده بودم پشتم بهش بود جیک نمیزدم. بند سوتینم رو باز کرد سینه هام افتاد بیرون دستش رو کسم بود می مالید کل تنم مور مور میشد نشسته بود لپ کونمو بوس میکرد هی قربون صدقم میرفت.هی زبونشو میکشید وسط باسنم نمیدونم چرا نمی تونستم حرف بزنم.گفت بیا اینو بگیر دستت نظرتو بگو.برگردوند منو دستمو گرفت کیرشو داد دستم قلبم داشت از دهنم درمیومد کیرش سفت بود و داغ اونقدر کلفت بود که وقتی دستمو دورش حلقه کردم دستشو گذاشت روی دستمو هی دستمو روی کیرش عقب و جلو میکرد وقتی داشتم این کار رو میکردم از سر کیرش آبی بیرنگ و شفاف اومد بیرون اونم داشت تمام هاله قهوه ای سینمو لیس میزد وای موم سیخ شده بود پاهام شل شد سر سینه هام برجسته و سفت .لای پاهامو کف زد کیرشو از عقب لای پام گذاشت گفت پاهاتو چفت کن و بغلم کرد گردنمو میلیسید یه دستش روی سینه هم بود می‌مالید اون دستش هم روی شکم گذاشته بود میمالید کیرشو هی لاپام عقب جلو میکرد فقط از جلو می‌دیدم که کلاهک سیاه و کله قارچی تیمور چه طوری چاک کسمو باز می‌کنه دوباره می ره عقب موهای کیرشو کاملا لای کونم حس میکردم همش گردنم بوس میکرد صدای نفس نفس زدناش هنوز توی گوشمه یکم تو همین حالت کیرش و عقب جلو کرد منو برگردون و از جلو دوباره کیرشو لای پام کرد یهو انگشتشو فرو کرد کونم من گفتم عمو نکن دردم اومد و کونموسفت کردم گفت شل کن گفتم عمو دردم میاد بخدا.گفت الان آروم میشه.شل کردم انگشتش تو کونم بود و یواش عقب جلو میکرد منم بی حرکت بودم از خجالت دوتا دستامو رو صورتم گذاشته بودم سینه هام کاملا به سینه پر موی تیمور چسبیده بود کیرش لای رونم بود و نگا میکردم کسم داغ شده بود کم کم انگشتش روان شد و منم دروغ چرا هم میترسیدم هم داشتم لذت میبردنم و اولین بار توی عمرم بود که داشتم همچین حسی رو تجربه میکردم ،خلاصه حس وحالی داشتم بی اختیار صدای نالم بلند شد و یهو تنم لرزید و خون به مغزم نرسید کسم خیس شد زیر شکمم یه چیز مثل نبض میزد بوسم کرد گفت ای جونم کیف داد؟با سر گفتم آره.یهو کونم درد گرفت نگو انگشت دوم رو توم کرد سفت کردم نگاهم کرد شل کردم.بعد چند دقیقه انگشتشو درآورد سرمو سریع شست با حوله خشکم کرد و خودشم همینطور و منو برد داخل اتاق ،توی تمام این مدت کیرش شق بود فکر کردم همون لاپایی میکنه.دمر خوابوند منو رو تخت کونمو باز کرد و سرشو گذاشت رو کونم و سوراخمو لیس میزد یه حس عجیب داشتم یکم خورد و بلند شد حس کردم سوراخم خیس شد دیدم داره آب دهنش و میماله روی سوراخم کنارم دراز کشید انگشتشو فرو کرد و دردم گرفت و خودش داشت با کیرش ور میرفت روم نمیشد نگاش کنم اما اون هی قربون صدقم میرفت انگشت دومشو فرو کرددردم اومد گفتم عمو خیلی دردم میاد.گفت اولین دفعه دردت میاد تحمل کن عزیزم.از سر کیرش آبی شفاف راه افتاده بود بلند شد رفت پشتم گفت با دستت کونتو باز کن.فهمیدم این میخواد کونمو بگاد دلم میخواست در برم اما دستمو بردم باز کردم کیرشو رو سوراخم می مالید بعد با دستش از بیخ خایش دستشو کشید تا سر کیرش هرچی آب توش بود ریخت روی سوراخ کونم سر کیرش خیلی داغ بود هی میمالید روی سوراخم منم از ترس یخ کرده بودم دست و پام مثل بید میلرزید سوراخ کونم لیز شده بود دوباره سرکیرشو با آب دهنش خیس کرد سرشو گذاشت روی سوراخ کونم سرشو فشار داد دردی گرفت که حد نداشت سفت کردم داد زدم آی عمو دردم گرفت سریع بغلم کرد گفت تحمل کن عمو زود تموم میشه گریم گرفت .بلند شد رفت گوشیو آورد توش سوپر داشت گذاشت جلوم گفت ببین و فقط شل کن.وای یه زنه بود داشت کون میدادیکم خیالم راحت شد که ضرری نداره
دوباره نشست روی پاهام سرشو فشار داد من از درد اشکم درومد سرش کیرش یهو وارد کونم شد گریم گرفت.خیلی درد داشت دستمو به پشت گذاشتم رو شکمش ،با این کار میخواستم کیرش بیشتر از این نره توی کونم ،دستمو با دستش گرفت دوباره کیرشو فشار داد تو کونم ،وای انگار دارم پاره میشم بغلم کرد خوابید روم و لپمو بوس میکرد و یواش یواش یواش کیرشو فرو میکرد دردم میومد تختو چنگ میزدم وای از کون دردی داشتم بی نهایت.کونمو سفت کرده بودم هی تلاش میکردم از زیرش دربیام اما نمیشد تیمور میگفت عمو شل کن اما من نمیکردم سر کیرش داشت پارم میکرد دست انداخت لپ کونمو گرفت دستش فشار میداد و هی میگفت شل کن عمو جون.شل کردم وایییییی سانت به سانت میرفت داخل من بال بال میزدم اونم هی بوسم میکرد لاله گوشمو میخورد جون گفتنش هنوز تو گوشمه.انگار کیرش تمومی نداشت هی وارد کونم میشد و من گریم درومد دستشو برده بود زیرمو کسمو می مالید یواش یواش کیرشو جا میکرد تا اینکه گفت عمو جون فقط یکم مونده تحمل کن و با وزنش جا کرد طوری که سنگینی بیضه هاشو روی کسم احساس کردم .وای که چه دردی داشت گریه میکردم چشام یه لحظه سیاهی رفت و اون تند تند کسمو میمالید از شدت درد بی اختیار ادرارم ریخت باورم نمیشد اون کیر سیاه کله قارچی توی سوراخ کون نحیف من تا ته رفته. حدود یه دقیقه فقط تا ته کرده بود توی کونم و محکم منو بغل کرده بود و کیرش رو هیچ حرکتی نمی‌داد و فقط منو می‌بوسید و بعد در حالی که قربونش صدقم می‌رفت کیشو یواش یواش عقب و جلو میکرد شروع کرد به تلمبه زدن من هم داشتم از درد بخودم پیچیدم بدن مو دارش کمرمو قلقلک میداد.بعد چند دقیقه یه ذره دردش کم شد و قشنگ حس میکردم رفت و آمد کیرشو داخل کونم.صدای کرم و شلخ شلخش میومد.حس مدفوع شدید داشتم و نیاز به دستشویی.اما چه میکردم که باید سکس میکردم،یادم نیست چقدر طول کشید واسه من که زیاد بود.فقط هق هق میزدم و اونم روم بود تلمبه میزد یهو داخل کونم انگار آتیش گرفت پمپاژ شدن آبش رو با تمام حس درک کردم نبض زدن کیرش و کاملا توی کونم حس میکردم لپمو اینقدر بوس میکرد حد نداشت. روم بی حال افتاد کیرش هنوز توی کونم بود کیرش یواش یواش شل شد از توی کونم اومد بیرون بلند شدم دویدم دستشویی .سوززززش داشتم تو دستشویی تا زور زدم به اندازه نصف استکان آب سفید شیری رنگ از تو کونم اومد بیرون سوراخ کونم باز مونده بود اومدم بیرون دیدم لخت مادرزاد جلوم واساده گفت سحر تپلیه من حالش خوبه:؟ جوابشو ندادم اومد بلندم کرد و زبون ریخت.لباس تنم کرد سوار ماشین شدیم کونم خیلی درد میکرد اصلا نمی‌تونستم روی صندلی ماشین بشینم، منو برد بیرون کلی خرید کرد بعدشم رفتیم رستوران اونجا گفت هرچی دوست دارم سفارش بدم و زبونمو بست تو راه برگشت تو ماشین هی میگفتم یه وقت به بابا و مامانت چیزی نگی ها اینا بین منو تو رازه .شب موقع خواب فقط تو فکر سکس بودم که ینی من سکس کردم؟ و یا گناه کردم.و یا نکنه کسی بفهمه و …

‌فردای اون روز دوباره مامان بابام رفتن بیمارستان منم همش بهونه میگرفتم که باهاشون برم ولی مامانم میگفت بیمارستان جای من نیست آخه اونا که نمیدونستن دیروز چه بلایی سرم اومده مامانم بهم گفت عمو رو اذیت نکنی تیمور هم میگفت این چه حرفیه ما باهم کلی دوست شدیم مگه نه سحر خانم ،منم از خجالت گفتم اوهوم… خلاصه سرتونو درد نیاورم مامان و بابام رفتن باز من موندمو تیمور توی ویلا میترسیدم باهام سکس کنه تیمور گفت بیا بشین روی کاناپه با هم تلویزیون ببینیم .خودشم با شورت روی کاناپه نشسته بود کلاهک کیرش کاملا زیر شرتش معلوم بود. بدون توجه به اتفاقات دیروز بهش گفتم عمو کی میریم دریا ؟اخه نمیخواستم تو خونه باهاش تنها باشم ،گفت میریم عمو جون الان که سر صبحه بهم گفت بیا کنارم روی مبل بشین منم چاره نداشتم میدونستم که برای چی میگه ،رفتمو نشستم تلویزیون روشن کرد سرمو گذاشت روی پاشو دستشو از زیر شلوارم کرد تو کونمو میمالید قلبمو تند تند میزد بهش گفتم عمو تر خدا نه گفت عزیزم نگران نباش مگه دیروز کیف نکردی؟ گفتم تورو خدا عمو هنوز پشتم درد میکنه گفت یکم باهم از اون کارا بکنیم بعدش بریم دریا.منم که چاره نداشتم قبول کردم دوباره دستشو کرد توی شلوارم انگشتشو روی سوراخ کونم فشار میداد بعدش دستشو پایین تر داد و لای کسمو می مالید منم چون تجربه قبلی درد یادم بود هیچ حس و حالی جز ترس ژژخنداشتم یکم تواین حالت بود دستشو در آورد انگشتشو با آب دهنش خیس کرد و بعدشم کرد توی کونم بهم گفت دستمو بکنم تو شرتشو کیرشو بگیرم منم همین کار کردم کیرش داشت مثل سنگ سفت میشد بعد یه مدتی گفت اینطوری نمیشه بلند شد و شرتشو از پاش در آورد شرت منم در آورد نشست روی کاناپه منو نشوند وسط پاهاش ازم خواست که کیرشو تو دهنم بکنم منم چاره جز اطاعت نداشتم سرکیرش آب راه افتاده بود کردم توی دهنم ،اون کلاهک سیاه که بیشتر شبیه قارچ بو تا چیز دیگه تمام فضای دهنمو پر کرده بود آب کیرش شور مزه بود با دستاش سرمو گرفته بود بالا پایین میکرد منم هی اوق میزدم اون موقع من دلیل ای کار تیمور که منو وادار به خوردن کیرش کرد رو نفهمیدم. همش میگفت محکم مک بزن با یه دستم بدنه کیرشو میمالیدم با اون یکی دستم بیضه هاشو میمالیدم بهم میگفت آفرین دختر خوبم همینطور بخور ،یادمه به نگفت از روی بیضه هاشو با زبونم لیس بزنم تا سر کیرش ، خیلی بدم میومد آخه کیرش پر مو بود ،بعد مدتی ا از خوردن کیرش بلند شد بلوز و سوتینم رو از تنم در آورد نشست روی کاناپه منو رو از جلو به آغوش گرفت و منو نشوند روی پاهاش شروع کرد به خوردن قسمت های قهوه ای هاله سینه هام و خوردن لبو گردنمو یه انگشتشو هم کرد توی سوراخ کونم، بهش گفتنم آی آی عمو دردم میاد ،اما اون بی توجه به مشغول کار خودش بود میگفت جون ،چی شده سحرم…خلاصه بلند شد و من روی کاناپه نشوند و بهم گفت پاهام باز کنم خودشم رفت پایین کاناپه وسط پاهام نشست و بازبونش از سوراخ کونم تا بالای کسمو میخورد باز دوباره اون حس عجیب و لذت بخش داشت میومد سراغم خلاصه اونقدر کسم و خورد تا یکدفعه دوباره کسم داغ شد و پاهام محکم به دور گردنش بصورت غیر ارادی قفل کردم کسم شروع . به نبض زدن کرد و دوباره ارضا شدم دست پام شل شده بود تیمور گفت ای جانم خوب بود؟دوست داشتی؟ منم در حالی که نفس نفس میزدم به نشان رضایت با لبخند سری تکون دادم. تیمور گفت خوب حالا نوبت سحر خانم که عمو رو ببره تو آسمونا… منو بلند کردو خودش نشست روی کاناپه بهم گفت عموجون بیا بشین روی پای عمو شروع کردم به التماس کردن که عمو توروخدا خیلی دردم میگیره تیمور گفت نترس عموجون اولش یکم درد داره بعدش که جا باز کنه دیگه دردی نداره ولی من میترسیدم هر چی بهش التماس کردم اصلا گوشش بدهکار نبود دستمو گرفت منو از پشت تو آغوشش گرفت سینه هام میمالید کیرش لای پام بود روی کسم هی میمالید من بوس می کردو لاله گوشمو هی میخورد منم قلقلکم میومد بعد منو بلند کرد کلاهک کیرشو با آب دهنش کاملا خیس کرد سوراخ کونمو هم خیس کرد و بهم گفت سوراخ کونم رو روی کیرش تنظیم کنم یوایش یواش بشینم روش منم هق هق گریه میکردم بهم گفت ، یواش بشین یکم که نشستم سرش رفت توی کونم خیلی دردم گرفت تا اومدم بلندشم تیمور منو محکم به عقب کشوند همین کار باعث شد کیرش کاملا یکدفعه تا بیخ خایه هاش بره توی کونم چشمام سیاهی رفت منم در حالی جیغ میزدم و تلاش میکردم که بلندشم تا کیرش از توی کونم بیرون بیاد منو توی همون حالت محکم بغل کرده بود و نمیداشت تکون بخورم سینه هام محکم میمالید بدون توجه به زجر کشیدن من هی میگفت الان تموم میشه عزیزم، شروع کرد به عقب جلو کردن کیرش خیلی درد داشتم چون خیلی نمیتونست توی این حالت مانور بده حالتشو عوض کرد بدون اینکه بزاره کیرش از توی کونم در بیاد منو به پهلو روی کاناپه خوابوند و شروع کرد به عقب و جلو کردن ،منم از شدت درد نفسم بند اومده بود مدام گردنمو بوس میکرد با یه دستش سینمو میمالید با اون دست دیگش کسمو میمالید روبرو مون روی دیوار مقابل یه آینه بود که تمام اون صحنه هارو من از توی آینه می دیدم که چطور یه دختر ۱۵ ساله سفید توی آغوش یه مرد ۵۰ ساله سبزه افتاده بود و مثل یه بره بدون اینکه بتونه کاری بکنه قربانی هوس رانی یه گرگ شده بود ، خلاصه تیمور بی وقفه تلمبه میزد و بعدش پای راستم با دستش بالا داد،وای خدای من چی میدیدم، من از توی آینه کیر تیمور میدیدم که چطوری بیرحمانه تا بیخ خایه هاش میرفت توی کونمو میومد بیرون، نمیدونم چقدر طول کشید که تیمور آبش اومد ای تیمور در حالی که منو بخودش فشار میداد و با دوتا دستانش سینه هامو میمالید با یه آه مردونه و فشاردادن کیرش تا بیخ یه دفعه نبض زدن کیرشو توی کونم حس کردم آبش رو ریخت توی کونم . وای اون لحظه یادم نمیره درست شش بار پشت سر هم کیرش نبض میزد ، بعدش تیمور در حالی که خیس عرق بود و نفس نفس میزد بدون تکون بود کیرش همچنان شق توی کونم بود ، موقعی که کیرشو درآورد آب کمرش از توی کونم اومد بیرون و ریخت روی کاناپه منو از درد دستمو گذاشتم روی سوراخ کونم و احساس کردم کونم کاملا باز شده بود و به طور غیر ارادی باز و بسته میشد در حالی که دستم روی سوراخم بود از درد به خودم مپیچیدم منو بوس میکرد و میگفت منو ببخش عموجون نفهمیدم چی شد. پاشو حاضرشو بریم شهر بازی.

ادامه ...

نوشته: سحر


👍 9
👎 1
15401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

915129
2023-02-14 01:21:23 +0330 +0330

تکراری مگه مجبورید

0 ❤️

915223
2023-02-14 12:59:13 +0330 +0330

فقط اون تیکه خیلی خرید کرد بعدشم برد رستوران زبونمو بست! شما خودت جنده بودی وگرنه دو تا جیغ میزدی شبم به بابات میگفتی خارش گائیده بود وی عملا بهش گفتی اگر خوب پول بدی هر کاری بخوای میتونی باهام بکنی!!

0 ❤️

915286
2023-02-14 21:36:53 +0330 +0330

کشعر بود ولی الان که فکر میکنم وقعا دختر بودن سخته

0 ❤️

915294
2023-02-14 22:46:39 +0330 +0330

خوب بود ، یکم‌اروتیک بود
البته اصرار نویسند ها ی انال نویس بروی درد و یا مدفوع ، از حس اروتیک داستان کم می کنه
توی داستانهای خارجی اگر هم اشاره بشه ، بسیار جزییه

0 ❤️