خاطرات مهدی (۱)

1402/10/20

سلام این یه داستان واقعیه. حالا میخواید باور کنید میخواید نکنید برام مهم نیست من حقیقته زندگیمو میخوام براتون تعریف کنم.
اسمم مهم نیست و نمیخوام بگم اگه بگم شاید باعث شناخته شدنم بشه . اولین بار بچه که بودم ۶ یا ۷ سالم بود تو یه روستای دور افتاده از شهر زندگی می کردیم شغلمون هم دامداری و کشاورزی بود همون موقع ها پسر پسر عموی بابام چوپان ما بود یه روز منم باهاش رفتم کوه اونجا منو گول زد نامرد گفت خیلی حال میده بیا کیرمو بمالم به کونت منم بچه بودم و نفهم اول یکم مقاومت کردم ولی بعدش کم کم وا دادم و کیرشو مالید در کونم واقعا یه جورایی خوشم اومد کیرش داغ بود منم خوشم اومد اما یهو یه دردی تو تمام وجودم پیچید و سریع خودمو به جلو پرت کردم و گریه کردم نامرد کیرشو کرده بود تو کونم و کونم پاره شد به گوه خوردن افتاد و من خیلی دردم اومد نمیشد راه برم منو راضی کرد که به کسی چیزی نگم. گذشت تا خونمون از روستا اومد شهر و منم دیگه ۱۲ سالم بود یکی دو سال تو شهر بودیم من یه پسر دایی داشتم هم سن خودم بود رفته بودیم خونه داییم که شب اونجا خوابیدیم منو پسر داییم تو اتاقش پیش هم خوابیدیم یه گوشی داشت که آورد گفت فیلم سوپر ببینیم منم ذوق کردم گفتم اره ببینیم فیلمو گذاشت و کیر جفتمون شق شد کم کم منو میمالوند منم بدم نمیومد دوست داشتم که دستشو برد زیر شلوارم و کیرمو گرفت منم تمام بدنم لرزید در گوشم گفت حال میده منم با سر گفتم اره بعد گفت حالا نوبت توئه منم دستمو بردم کیرشو گرفتم خیلی از مال من بزرگتر بود از کیرش خوشم اومد داغ بود شروع کردم جق زدن براش بعد چند دیقیه منو دمر کرد و کیرشو گذاشت لای پام واقعا داشتم حال میکردم افتاده بود روم و پشت گردن و گوش و لپمو ماچ میکرد و کیرشو میکوبید بین پاهام منم عشق میکردم زیرش که یهویی سفت خودشو بهم فشار داد و آبشو ریخت لای پام و چن لحظه همونجوری روم موند بعد گفت برو دستشویی خودتو بشور رفتم خودمو شستم و اونم همینطور و دیگه گرفتیم خوابیدیم آب منم نیومد. صبح بیدار شدیم صبحونه خوردیم و رفتیم پارک اونجا حرف از دیشب شد گفت دوس داشتی گفتم اره ولی منم دوس دارم بکنم گفت باشه بیا بریم بالا پشت بوم بکن منم گفتم باشه بریم رفتیم آروم از راه پله ها رفتیم بالا شلوار منو درآورد و یکم کیرمو خورد و شق شد گفت بیا بزار لای پام گذاشتم لای پاش و کیرشو گرفتم تو دستم واقعا حال میداد یه چن دیقه کردم گفت بسه بزار منم بکنم گفتم باشه کیرش شق بود لای کونمو با دستام باز کردم و سر کیرشو میمالوند به دم سوراخم و حس خیلی خوبی بهم دست میداد یه چن دیقه مالید منم واقعا داشتم از شدت حشریت منفجر میشدم که یهو گفت بکنم تو منم خیلی حشری بودم سریع گفتم اره سرشو گذاشت درم و یهو فشار داد داخل جلو چشام سیاه شد و جیغ کشیدم سریع دستشو گذاشت جلو دهنم اما من فرار کردم و خودمو انداختم زمین داشتم از درد میمردم و اشکم در اومده بود اومد بلندم کرد گفت چیزی نیست و از این حرفا اما من پارگی کونمو حس میکردم خیلی درد داشتم یکم موندیم اونجا که دردم کمتر بشه دردم کمتر شد و رفتیم پایین همین که نشستم دردم دوباره شروع شد در گوشش گفتم اونم خندید گفت چیزی نیست کونت باز شده عادت میکنی دیگه ناهار رو خوردیم و اومدیم خونه خودمون بعد اون ماجرا چند باری دیگه رفتیم خونشون و اونام اومدن اما شبا خونه هم نمیخوابیدیم و فرصت پیش نمیومد تا اینکه عروسی خواهرش شد منم دیگه ۱۵ سالم شده بود رفتیم عروسی از اونور اومدیم خونه داییم اینا آخر شب بود که پسر داییم گفت بزارید … امشب پیش من بمونه مادرمم گفت باشه منم گیج شده بودم بدونه اینکه از من سوال بشه قرار شد من اونجا بمونم خلاصه مامانم اینا رفتن و موقع خواب شد که طبق معمول من و پسر داییم تو اتاقش خوابیدیم همین که افتادیم رو تشک که بخوابیم سریع از پشت بغلم کرد و بوسم کردم گفتم ولم کن نمیدم دردم میاد کلی خایه مالی کرد و همزمان کیر شق شده شو از پشت شلوار به کونم میمالید و سفت بغلم کرده بود منم کم کم حشری شدم گفتم باشه ولی فقط لاپایی اونم خوشحال شد گفت باشه بلند شد در اتاقشو قفل کرد گفت حالا با خیال راحت لخت میشدیم لخت شدیم به بغل خوابیدم اونم تف زد سر کیر بزرگ و درازش و گذاشت لاي پام و هی بوسم میکرد منم حسابی داغ کرده بودم واقعا خیلی حال میداد به جرات میگم اون شب بهترین شب عمرم بود کاملا لخت بغل هم بودیم کیر داغش بین پاهام و بدنش میخورد به بدنم خیلی حال داد هی از بغل میکرد لای پام به اوج شهوت رسیده بودم یعنی اگه میگفت بزار بزارم تو قبول میکردم اما نگفت. اون شب بازم شهوتشو لای پام خالی کرد بعد اینکه آبش اومد منم گذاشتم لای پاش و ابم اومد ولی اینجا متوجه شدم که من دادنو بیشتر دوست دارم تا کردن. صبح من اومدم خونه ولی فکرم پیش پسر داییم و کیر داغش بود.( این قسمت خلاصه نویسی بود برای اینکه بهتون بگم من از کی و چجوری این گرایش رو پیدا کردم قسمت های اینده داستان رو با جزئیات بیشتری میگم و داستان اصلا در مورد پسر داییم نیست )

نوشته: عاشق


👍 20
👎 8
16801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

966088
2024-01-11 00:47:56 +0330 +0330

اگه دوس داری بدی درخدمتم

0 ❤️

966094
2024-01-11 01:06:33 +0330 +0330

خلاصه نویسی چ صیغه ایه؟کسکش از بدو تولد شروع کردی ب کون دادن،
اون چوپونه باعث شد ب این سمت گرایش پیدا کنی.
چه کسشعره دیگه ای میخای بگی.کیر تو دهن خودتو پسر داییت.

0 ❤️

966118
2024-01-11 03:17:48 +0330 +0330

کیرم تو خاطراتت

0 ❤️

966172
2024-01-11 15:28:36 +0330 +0330

ماهم اصلا نفهمیدیم اسمت مهدیه😄 اسم داستانتو گذاشتی مهدی بعد میگی اسممو نمیگم که ضایع نشم؟ خاک تو سر جقیت کنن. این چرت و پرتا چیه نوشتید باو یه عده میان در حین جق زدن داستان کون کونک بازی مینویسن و اسمشو میذارن گی. وقتیم ابشون اومد داستانو تموم میکنن میرن. ننویس جان خودت

1 ❤️

966180
2024-01-11 16:29:20 +0330 +0330

قسمت بعدو زود تر بنویس

1 ❤️

966198
2024-01-11 20:01:48 +0330 +0330

اصلا خودتو بابت این موضوعات ناراحت نکن فکر نکن که مثلاً کسی که میکونه برنده و کسی که میده بازنده است ، اگر توی شرایط مساوی و با خواست دو طرف باشه کردن و دادن مساوی میشه و فقط باید دید چه کسی از چه چیزی لذت بیشتر میمیره دادن یا کردن , پس با خیال راحت بده و اینجا برای ما هم بنویس و در لذت خودت شریکمون کن، من که هیچ وقت تو یا یکی مثل تو را نمی‌بینم یا ندارم مجبورم به این مقدار لذت این شکلی راضی باشم

2 ❤️

966206
2024-01-11 21:40:49 +0330 +0330

اصلا نفهمیدیم اسمت مهدیه😶👀

0 ❤️

966619
2024-01-14 11:16:36 +0330 +0330

بنویس خوب بود

0 ❤️

968658
2024-01-28 23:12:44 +0330 +0330

شوزای نگهبان سایت چجوری به این داستانا صلاحیت میدن؟😁

0 ❤️

968767
2024-01-29 13:10:09 +0330 +0330

میدونم که مهدی اسم واقعیت نیست ولی راستشو بخوای و با عرض معذرت از همه مهدی نامهای عزیزی که اینکاره نیستند…من تا این لحظه که در حضورتون هستم حداقل نود در صد از کل مهدی نامهایی رو ِکه از نزدیک شناختم کونی بودند(حالا تصادفی بوده یا چیز دیِ
دیگه من نمیدونم…

0 ❤️