سلام من آرمین هستم 26 ساله یک پسر هیکلی و درشت اندام -این قضیه ای که میخوام واستون تعریف کنم تا بعدش شما با نقدهای جالبتون مورد بررسی قرار بدید برمیگرده به سن 20 سالگیه من اولین خاطره سکسیم – ما تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم اکثر خونه های شهر ما ویلایی هستند با حیاط های بزرگ –من از سن 15 -16 سالگی که تازه آب تو کمرم جمع شده بود نمیزاشتم کمرم آب توش بمونه تا بگنده جلق زدن رو استاد کردم پسر بسیار حشری هستم ولی در ظاهر مظلوم و سر به زیر تمام اقوام رو سر من قسم میخورند-بگذریم از این کس و شعرا بریم سر اصل مطلب گفتم که حیاط بزرگی داریم تقریبا با حیاط عموم اینا که همسایه دیوار به دیوارمون هستش برابره دیوار بین حیاط ما و حیاط عموم یک دیوار گلی و قدیمی کوتاه هم است راحت میشه اونطرفو دید زد البته عمو اینا اون خونه رو به اجاره داده بودند که مستاجرقدیمی یتازگی خالی کرده بود و چند مدتی خالی بود تا اینکه یک روز دیدم بله مستاجر جدید واسه عموشون اومده خیلی خوشحال شدم چون چند وقتی که خونه خالی بود سوژه ای نداشتم که برم دید بزنم من تو کار دید زدند حرفه ای بودم میرفتم رو درخت توتی بزرگی که تو حیاطمون هستش و خونه عمو رو دید میزدم هیکل ناز زنای مستاجر های عمو تو اون سن خیلی حشریم میکرد یا گاهی شبها یواشکی خودم رو مینداختم پشت دیوار و از پنجره کردنشونو نیگاه میکردم و خودم رو ارضاء میکردم.
خلاصه همسایه جدیدمون مستقر شده بودند یک زوج تازه ازدواج کرده شوهر کارمند و خانم که قربونش برم خونه دار- خیلی دوست داشتم زود ببینمش چه شکلیه و اندام نیمه لختش تو حیاط چه شکلیه که تو همون یکی دو روز اول شوهرش کار منو آسون کرد با خانومش اومدند خونمون شب نشینی چون شوهرش یک جورایی آشنای قدیمیمون بود –وقت رفتن مادرم به مژگان خانم گفت اینجا هر کاری داشتی خجالت نکش یا اگه تو خونه تنهایی روزها بیا اینجا شوهرش هم گفت آره خانم مشکلی نداره من که سرکارم تو میتونی بیایی خونه طلعت خانومشون هم تنها نیستی و میتونی از تجربه طلعت خانم استفاده کنی مژگانم با خجالت گفت باشه حتما – البته از خصوصیات این مژگان خانوممون چیزی نگفتم اصلا چی بگم دیگه قد بلند با سینه های واقعا دیوانه کننده سایز 85 معلوم بوده قبلا مالوندنی بوده باورتون نمیشه یک کونی داشت هر وقتی راه میرفت کل هیکلشو بازی میداد بد مصب من که تا حالا چنین کونی رو ندیدم رنگ پوست سفید موهاشم قهوه ای لبهای سکسی چشمها درشت اصلا یک چیز بیستی بود حرف نداشت جون شما روزی دو تا سه بار از دیدن هیکلش جلق میزدم فکر و ذکرم شده بود مژگان – بعد از اون روز مژگان خانم هم هر روز به خونه ما سر میزد دیگه کم کم روش با خانواده ما باز شده بود حتی به من میگفت آرمین جان منم که تو کفش بودم با صداش قند تو دلم آب میشد و کیرم به جنبش در میومد . یک شب همه که خوابیدند آروم مثل دزدها از رو دیوار پریدم تو حیاطشون رفتم پشت پنجره اتاق خوابشون برق اتاق خواب خاموش بود چیزی معلوم نبود میخواستم برگردم که یهو صدای مژگان پامو سست کرد نامرد نمدونم شوهرش چیکارش میکرد چنان نعره هایی میزد که نگو همش میگفت بکن بکن داشتم دیونه میشدم جاتون خالی همونجا یک جلق درست و حسابی رفتم چه حالی داشت –چند بار دیگه از رو درخت حیاطمون مژگان رو دید میزدم که هر باز از دیدن هیکل سکسی مژگان دیونه تر میشدم -دیگه شده بود واسم عادت تا از مدرسه میومدم میرفتم یک گوشه ای و حیاط مژگان رو دید میزدم به امید اینکه بیاد تو حیاط تا ببینمش یک بار که داشتم حیاطو نیگاه میکردم که ببینم مژگان هستش یا نه ، چیزی دیده نمیشد ولی یک صدایی از پشت ساختمون میومد که از اون زاویه دیده نمیشد مجبور شدم برم از یک جایی دیگه نگاه کنم اونور حیاط از اونجا هم خوب مشخص نبود فقط فهمیدم یکی داره تو دریاچه حیاط آبتنی میکنه دیگه هیچی حالیم نبود فکر دیدن بدن لخت مژگان داشت دونم میکرد آخ جون گفتمو سر کیرمو یک فشار دادمو با خودم گفتم هر طوری شده باید این منظره رو از دست ندم فقط یک جور میشد اونجا رو دید زد اونم خیلی خطرناک باید میرفتم تو حیاط شون و آروم لای درختها قایم میشدم تصمیمو گرفتم دل رو زدم به دریا آخه مغزم دیگه کار نمیکرد آروم و بی سر و صدا خودمو رسوندم اون ور دیوار و خیلی با احتیاط از پشت درختا رفتم به طرفی که حوض حیاط تو دید باشه وای چی میدیدم فقط میخواستم از شدت حشری غش کنم بدنم داغ شده بود باورم نمیشد مژگان رو با یه شورت و سوتین میدیدم که داشت آب تنی میکرد آخه هوا خیلی گرم بود دیگه آتیش گرفتم کیرمو گرفتم دستم و میمالیدم کون مژگان بقدری بزرگ بود که شورتش تو قاچش گم میشد چشام 10تا میدید خم شد تا پاهاشو بشوره دیده داشتم میترکیدم کوس تپلی داشت که میخواست شورتشو جر بده بزنه بیرون خوش بحال شوهرش تو همین حین بود که یکی در حیاط رو زد مژگان زود خودشو زد به خونه منم مثل جن خودم رسوندم پای دیوار ولی از کیر شانسی من موقع پریدن تو حیاط یک لنگ دمپاییم افتاد حیاط اونا میخواستم بردارمش ولی دیگه دیر بود آقای شوهر مژگان تو حیاط بود با خودم گفتم اگه لنگ کفشمو ببینند چیکار کنم چی بگم خیلی ترسیده بودم تو همین هول و ولا بودم که شوهر مژگان رفت خونه منم از فرصت استفاده کردمو زودی رفتم کفشو برداشتم خیالم راحت شد اون روز با یک خاطره خوش واسم گذشت شب چند باری خودمو خراب کردم همش اون صحنه لخت بودن مژگان جلو چشام بود دیونش شده بودم – روز بعد هم یک صحنه دیگه دیدم که دیگه کون فیکون شدم مژگان تو خونه ما نشسته بود درست روبروی من دیگه تقریبا جلوی من راحتر بود چادرشو زیاد جمع و جور نمیکرد بعد که میخواست بره خونه موقع بلند شدن یک جوری بلند شد که دامنش که وسط پاهاش دیده شد چون شلوار تنش نبود یهو چشامو برق گرفت شلوار که نداشت بماند شورتم نداشت یک لحظه چشمم یک کوس ثپل مپلی دید که انگار داشت بهم میخندید تا حالا چنین چیزی ندیده بودم همونجا کیرم حرکت کرد زود نیم خیز بلند شدم زدم به دستشویی دیگه احتیاجی به دستنم نبود تا کیرمو از تو شلوارم در آوردم با قدرت تمام آبم اومد دیگه داشتم از عشق این مژگان خانم از بین میرفتم دفعات خود ارضاییم دیگه از هفتگی به روزانه تبدیل شده بود
با خودم گفتم دیگه نباید اینجوری باشه باید خودم رو کنترول کنم هر وقت مژگان میومد خونمون میزدم بیرون میرفتم فوتبال تا دیر وقت نمیومدم با دوستام بودم دیگه که حالم دوباره خراب نشه –چند وقتی گذشت یکم بهتر شدم تقریبا از فکرش در اومده بودم – یک روز مامان و بابام و خواهرام رفتند شهرستان خونه اقوام من چون فرداش امتحان داشتم نرفتم موندم خونه آوردم دفتر کتابهامو ریختم جلوم و نشستم به خیال خودم درس بخونم که زنگ خونمون به صدا در اومد کوشی آیفونو برداشتم بله کیه؟ یهو گوشم صدای مژگان رو شنید که گفت آرمین جان مامان خونست ؟ گفتم سلام مژگان خانم نه کسی خونه نیست تنهام -گفت ببخش آرمین جان میتونم از تلفن خونتو استفاده کنم یک زنگی به خونه مامانم بزنم منم در رو باز کردم تعجب کردم خودشون که تلفن دارند چرا از اینجا زنگ بزنه؟؟؟ ولی تو کونم عروسی بود که دوباره میبینمش در سالن رو باز کردم دیدم پشت در وایساده با یک چادر سفید نازک که لباس زیرش معلوم بود یک تاب آبی و دامن روسری هم نداشت لبخندی زد و گفت مامان شون کجان گفتم رفتن دیدن اقوام اومد تو گفت تلفنمون خرابه مزاحم شما شدم ببخشید دیگه منم گفتم خواهش میکنم ورفت پای تلفن گوشی رو برداشت و شماره گرفت و مشغول صحبت شد پشتش به من منم از پشت سرش ادا میریختم هی قربون صدقش میرفتم دستمو نزدیک کونش میبردم که یهو در همون حین صحبت برگشت فکر کنم متوجه شد ترسیدم قلبم افتاد تو خشتکم یک لبخند مرموزی زد و باز مشغول صحبت با تلفن شد –با خودم گفتم دیوانه آبروت رفت الانه که هر چی فحشه نثارت کنه هیچی دیگه تلفنش که تموم شد و گفت خوب آقا آرمین ادای منو در میاری ها وایسا به مامانت بگم دیگه واقعا ریدم به خودم اگه مامانم بدونه کارم تمومه گفتم ببخشید منظوری نداشتم خنده ای کرد و گفت اون روزم که از رو دیوار پریدی خونمون منو در حین آبتنی دید میزدی هم منظوری نداشتی .تا اینو گفت خشکم زد چشمام قلمبه شد مطمئن بودم منو ندیده .زدم به اون در گفتم من… من ؟ کی؟ اشتباه میکنی مژگان خانم گفت بی کلک باش آرمین –سرمو انداختم پایین دیگه فاتحه خودمو خوندم –دستشو گذاشت زیر چونم سرمو بلند کرد چه حرارتی داشت دستش گفت چی شده ترسیدی با سر تایید کردم –آخه من فقط 20 سالم بود اون نزدیک29 ساله و من تا اون موقع اصلا چنین شرایطی پیش نیومده بود برام طبیعی بود بترسم مخصوصا با خانواده مقیدی که من داشتم –یهو بغم کرد و گفت نتس به کسی نمیگم .حرارت بدنش داشت آتیشم میداد کیرم دیگه میخواست بترکه ولی خودمو بزور نگه داشتم بعد بهم گفت اگه بحرفم گوش کنی به کسی چیزی نمیگم فهمیدم که یک خبرایی هستش تو دلم خوشحال شدم گفتم چه کاری ؟ هر چی بگید قبوله گفت : مامانت اینا تا کی نمیاند گفتم امروز کلا نمیاند گفت پس خوبه منم شوهرم تا 3 ساعت دیگه نمیاد دیگه چادرشو انداخت هیکل نازش پدیدار شد منو بوسید و گفت تا حالا سکس کردی من با نا باوری گفتم نه اصلا فقط چند بار فیلم دیدم خندید و گفت جووووونم پس من اولین خاطره سکسی تو میشم همیشه اولین خاطره سکسی بهترین و شیرین ترین خاطره است با این حرفش تاب و دامنشو در آورد بهم گفت در سالنو قفل کن پرده ها رو هم بکش گفتم باشه رفتم و برگشتم اوه اوه چی میدیدم مژگانو لخت مادر زاد تو وسط خونه خودمون اصلا تو حال خودم نبودم گفت تو هم لباساتو در بیار خجالت نکش منم که از خدام بود لخت شدم رفتم جلو مژگانم که عین تشنه ها گفت آخ جووون آرمین جونم چه کیر نازی داری بیا میخوام بخورمش زود بیا جلو بکن تو دهنم دوست دارم یکم تو دهنم تلمبه بزنی گفتم باشه مژگان جووون کیرمو کردم دهنش چند بار تو دهنش تلمبه زدمو بعد با دستش کیرمو گرفت و عین بستی میلیسد هی قربون صدقه کیرم میرفت من فقط نگام به سینه های بزرگ و کون گندش بود –واسم حسابی ساک زد بعد بغلم کرد منم دستم بردم کپل های کونشو میمالیدم چه چیزی بود دراز کشید گفت بیا آرمین جووون کسمو بخور که دارم میمیرم آروم زبونمو نزدیک کوس تپلش کردم همینکه نوک زبونم به چوچوله کوسش رسید دادش بلند شد با دستاش سرمو گرفت و محکم چسبوند به کوسش گفت زود باش بخورش منم هم میلیسیدمو و میخوردم برای اولین بارمم که بود ولی خیلی خوشمزه بود بعد چند دقیقه گفت زود باش کیرتو بکن تو کوسم میخوام جر بخورم زود باش زوووود –منم کیرمو تا دسته کردم تو کوسش با اینکه تازه ازدواج کرده بود ولی بنظرم کوسش یکم گشاد بود ولی نامردی نکردمو تا قدرت هر چی تمام تلمبه میزدم بطوریکه دیگه نمتونستم نفس بگیرم مژگانم دستاشو از پشت دور کمرم حلقه کرده بود داشت داد و بیداد میکرد –دادو بیداد که بماند انگار نعره میزد بعد چند بار تلمبه زدن نگهم داشت گفت من قبلا کون دادم چند باری خیلی خوشم اومده دوست دارم بکنی تو کونم تا ته فشار بده –برگشت به به چه کونی اصلا تو خواب نمیدیدم که بتونم کون مژگان ببینم چه برسه به گاییدنش نا کس از قبل برنامه ریزی کرده بود حسابی کونشو چرب کرده بود آماده آماده بود کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش با دستش کیرمو گرفت و آروم آروم هدایتش کرد تو کونش راست میگفت قبلا فکر کنم زیاد کون داده براحتی کیرم تا ته رفت تو کونش گفت آرمینننن بکن فقط تند تند بکن دوست ندارم وایسی ها بکن بعدشم آبتو بریز تو کونم یالا زود باش –شروع کردم به تلمبه زدن آخ که چه حالی داشت نمیدونستم کون اینقدر حال داره خودشم حسابی داشت لذت میبرد داد میزد میگفت لذت همراه دردو خیلی دوست دارم جرم بده آرمین محکم بزن تو منم به تلمبه هام شدت میدادم یک 5دقیقه حسابی تلمبه زدم که گفتم مژگان داره میاد گفت بریز تو منم یک دادی زدمو هر چی تو کمرم آب داشت تقدیم کون مژگان جووون کردم پاهام سست شد و افتادم یک طرف -مژگانم همش داشت نفس میزدو آخ جون آخ جون میکرد بعد 10 دقیقه یکم حالمون سر جا اومد مژگان لباساشو پوشید و منو بوسید گفت آرمین هر موقع آب تو کمرت سنگینی کرد جایی دیگه نری خالیش کنی ها بیا پیش خودم منم گفتم حتما عزیزم و بعدش رفت –از اون دفعه به بعد دوبار دیگه حسابی گاییدمش و بعد ما از اون محل رفتیم به خونه جدیدی که ساخته بودیم که دیگه موقعیت جور نشد –بعد ها فهمیدم مژگان خانم به همسایه بغلیشون که مرد 45 ساله ای بود هم پا میداده و اصلا اون منو موقع دید زدن مژگان از رو پشت بومشون دیده و به مژگان گفته بوده – ممنون که این خاطره منو خوندید و وقت گذاشتید اگه در نوشتن متن اشتباه داشتم ببخشید اولین باره مینویسم فقط دوست داشتم این خاطر رو بگم همین موفق باشید
نوشته: آرمین
دوست عزیزمون که نظر داده درست میگه تو که خود به خود ارضا میشی و خود ارضایی میکنی اون وقت موقع سکس کلی از جلو و عقب بودی و تایم اخر هم 5 دقیقه بود.من نمیدونم شما شهر تشریف داشتین یا دهات؟ اخه گفتی یه شهر کوچیکولی بعدش گفتی که دیوار گلی بین خونه شما و همسایه بغلی بوده.فکر کنم شما دهات تشریف دارین و منظورت از خونه بغلی طویله بوده و میرفتی ترتیب گاوه و گوسفندهاتون و مبدادی و چون برای حیوانات اسم میذارن اون گاو مادر مرده رو ترتیبش رو میدادی اسمشو گذاشته بودی مزگان.بقیش هم بماند معلوم نیست شما کجا زندگی میکنی که تو خونه اشون دریاچه دارن.سعی کن کمتر کف دستی بری و بیشتر فکر کنی که گاو و گوسفندها نرن تو دریاچه خونه همسایه غرق بشن بابات ورشکست بشه و تو بیای شهر عملگی کنی.معذرت من از خواننده های قدیمی داستان های سایت هستم و به تازگی عضو شدم.
تو دریاچه حیاط شنا میکرد :O :O :O :O :O :/ مال کدوم دهاتی عزیزم؟؟؟؟ حوضی استخری چیزی تو حیاط بوده نه دریاچه
تا اونجا که اومد تلفن بزنه خوندم دیگه اعصابم نکشید واقعا چرت و مسخره بود
مژگان خانم عجب شیرزنی بوده که تو دریاچه آب تنی میکرده
عزیزم اونجا که تو زندگی میکنی شهر نیست دهات هم نیست
جنده خونه س احتمالا تو هم با مشارکت همسایه ها به دنیا آمدی
=)) =)) =)) =)) =)) =))
بازم زن شوهر دار ؟ خب خاک بر سرت . با یه جون ذوق مرگ شدی ندیده ؟
انگار داشت بهم میخندید ؟ آره؟=)) =)) =))
شون ؟ بچه جوووون لهجتو نیار تو داستان ، تابلو :d
خواب بود همش دیگه هم ننویس
اخه بچه جنده تو كسوديدي ريدي اونوقت رفتي كسو كونو كردي ابت نيومد
دوما خودت ميگي اولين سكس از كجا ميگي كوسش گشاد بود مال مامانت رو ديده بودي خررررررررررررررررررررررررررررررررررر خودتي
بچه ها راستي چتوري ميشه اينجا عكس گذاشت هرچي عكس ميزارم اسپم ميشه لطفا بگيد
کس گفتی آی کس گفتی . دیری دیریم . مثل یه کسخل گفتی دیری دیریم . بعدشم خودت گفتی که جقی ای دیگه من چی بهت بگم دریاچه .
یک روز دیدم بله مستاجر جدید واسه عموشون اومده
عموشون یا عموت؟
داره تو دریاچه حیاط آبتنی میکنه
ببینید با جلق زدن چه بلایی دارید سر خودتون میارید
در کل با کمال احترام ننتو گائیدم نمیدونم خودتون یه بار داستانتونو میخونید بعد میزارید اینجا یا کلا فقط paste میکنید خدایی شرم داره ریدید
چرا دخترا صبر میکنن شوهر کنن بعد جنده بشن؟
آخه کیرم لای سینه های ننت از کجا معلوم مامانت نرفته باشه پیش شوهر مژگان جونت؟
آخه لاشی چجوری شده که با یه نگاه به کس طرف آبت اومد ولی بعدش نیم ساعت روی کس و کون یارو بودی و آبت نیومد؟!!!
به نظر من همون جقتو بزنی بهتره!
خارکسه, جون ما یکی دو بار جلق میزدی؟؟؟؟ به جون ما قسم می خوری؟ به جون ننت بخور!
بیشعور سعی کن هیچوقت کیرت واسه دوستت راست نشه.
به کسی هم که تنها خوانندته توهین نکن. آدم باش تا ما داستان بعدیتو نگاهی بهش بندازیم.
خدایا شکر که این مملکت با این وضع داغونش از نظر کس به خود کفایی رسیده. حتی در روستای اسب موس کلای فریدونکنار هم زنها کون لختی می رن تو دریاچه های توی حیاطشون. کیرها هم که از اقصی نقاط دیوار حین کفتربازی دارن کس+(n*کیر-1) رو دید می زنن.
آخرشین. جقو هم جقو های قدیییییییییییییییییییم!
اگه داستانت راست باشه،که برا خودت یه پا تخم جنی
اما اگه چاخانه…اه ه ه ه…بماند
آخه جقی تو با دیدن کسش ارضا شدی بعد با 5 دقیقه کردنش به زور ارضا شدی برو جقی خونه بیل گیتس دریاچه نداره بعد خونه دهات شما دریاچه داره انقد جق زدی که فرق حوض و دریاچرو نمیدونی
بابا بچه ها گناه داره طفلک.
قشنگ بود دادا.دستت ندرده قشنگ بود حالا بدو جقتو بزن.
چند نکته دربارۀ مزخرفی که نوشتی:
فهمیدم یکی داره تو دریاچه حیاط آبتنی میکنه . . . کوچولو، من هم وقتی همسن تو بودم، به جوبی که از کنار خونهمون رد میشد، میگفتم رودخونه!!
نمیزاشتم کمرم آب توش بمونه تا بگنده . . . اگه زودتر رگ مچات رو بزنی، خون تو تنات نمیمونه که این طوری مغزت بگنده و در بیستسالگی هنوز مدرسه بری و اراجیف بنویسی!!
تا قدرت هر چی تمام تلمبه میزدم بطوریکه دیگه نمیتونستم نفس بگیرم . . . محض اطلاع، «تلمبه زدن» یک اصطلاحه؛ وگرنه در عمل کسی، کسی رو باد نمیکنه که نیازی باشه از این ور نفس بگیری توی خودت، و از اون ور باد بدی توی طرف!!
با اینکه تازه ازدواج کرده بود ولی بنظرم کوسش یکم گشاد بود . . . استاد! به ازای هر ماه ازدواج، فرج زنانه دقیقاً چند میکرون گشادتر میشه؟!
نا کس از قبل برنامه ریزی کرده بود حسابی کونشو چرب کرده بود . . . نخیر؛ از قبل برنامهریزی نکرده بود. دیدی اگه بخوای بگی بدون چرب کردن سوراخش، ترتیبش رو دادم، به ابعاد دودول کوچولوت برمیخوره؛ اگه هم بخوای بگی که خودم چربش کردم، دیدی اصلاً اسم انواع کرمها و روغنها رو بلد نیستی، مجبور میشی بگی رفتم از آغل خونمون پیۀ گوسفند آوردم مالیدم!!
گفت آرمین هر موقع آب تو کمرت سنگینی کرد جایی دیگه نری خالیش کنی . . . معلومه این قضیۀ «آب توی کمر» رو زیادی جدی گرفتی و با بچههای روستا خیلی دربارهاش صحبت کردی! سرکارت گذاشتند این شیطونها!!
بابا بچه حالا خواست يه چيزي گفته باشه.لت و پارش كردين كه!بذارين بقيه هم اينجا كيبوردفرسايي كنن.خب اگه قرار باشه نويسنده ها معدود بشن كه تالار خلوت ميشه و صفايي نداره.ضايع نوشته؟خب بگين ريدي.ديگه با غلطك از روش رو نشين كه…بد ميگم؟
تو دریاچه حیاط شنا میکرد Surprise Surprise Surprise Surprise Surprise Confused مال کدوم دهاتی عزیزم؟؟؟؟ حوضی استخری چیزی تو حیاط بوده نه دریاچه
تا اونجا که اومد تلفن بزنه خوندم دیگه اعصابم نکشید واقعا چرت و مسخره بود
eyval khoob amady
Chera To Hame Dastana Zane Size Sinash 85 Postesh Sefide Konesham Bozorge.Takhayoli Bood Dastanet
کسی که بار اولشه این قدر طولانی تلمبه میزنه!!!
در ضمن یادت باشه موقع نوشتن فارسی با لهجه ننویسی که معلوم بشه بچه کجایی!!!
AKHE MADAR KIR KHORDE MAGE TO TO AMAZON ZENDEGI MIKONI KE HAMSAYE DARYACHE DARE ABSHAR DARE ROD KHONE DARE KOS KESH BACHE LASHI VA TAZINGHADR SARI ZANE HAMSAYE BE ADAM KOS MIDE ONAM ONJORI KE TO RIDI TO DASTANET .DASTANA TEKRARI SHODE IN JANGALIAM KE RID BA IN NEVESHTANESH KHAR KOSE
داستانت بد نبود از خوندنش لذت بردم اگه در نوشتن بیشتر دقت کنی بهتره رفیق.راستی اهل مازندران یل گلستان باید باشید نه؟
دریاچه حیاط!!؟!؟!؟! :O :O :O :O :O :O :O :O :O
ای کونی هیز بی پدرو مادر
فردا جمعه اول مهر ساعت 7 بعدازظهر خيزش سراسري ايران براي به زير كشيدن ضحاك زمان علي خامنه اي قاتل و براندازي جمهوري ولايت فقيه
خيزش سيل آساي اتحاد دفاع نظامي ندارد
مسير اوليه در تهران و چند شهر ديگر:
تهران = میدان ونک + میدان تجریش+میدان ولیعصر
شیراز= ملاصدرا
مشهد=پارک دانشجو
اصفهان= 33 پل
رشت=خیابان مطهری یا گلسار
لاهیجان=خیابان آبشار
مسير دوم براي تمامي شهرهاي ايران
Arash212
شك ندارم فردا جز كسايي هستي كه ميشيني پاي ماهواره ببيني كسي اومده بيرون يا نه
BoZoRGE TuRKeSTaN چرا همون كاري رو كه خودت ميكني فكر ميكني منم همون كار رو انجام ميدم نه داداش من براي بار اولم نيست كه بخوام بشينم پاي ماهواره.
و ژانر های این داستان:
کیری
خنده دار کیری
دروغ کیری ?
کس شعر محض
تو که با دیدنش آبت میومد بعد کس وکونشو کردی جقی
برو جقت رو بزن
بچه كوني براي اولين بار بد نبود با اينكه معلوم بود در نوشتن عجله داري كه اين يه اشكاله… هيچوقت در نوشتن يا تعريف خاطره عجله نكن با آرامش بهتر ميتوني مطلبرو انتقال بدي…اما داستانت با اينكه معلومه يه رگه هايي از واقعيت داره ولي آخرش ريدي بچه كوني …تو كه با ديدنش آبت خودبخود اومد…چجوري هم برات ساك زد هم كسشو كردي هم كونشو آبت به اين سادگيها نيومد…برو همچنان با توهمات كيري خودت جلقتو بزن ايشاله يه كسي هم گير مياري ميكني ميفهمي كس كردن واقعي چجوري هست اونوقت ميتوني اونرا هم بنويسي گفتم كه عجله نكن… دلت واسه فحش بچه ها لك زده عجله نكن الان هر كي از خواب پاشه ناشتا هر چي بخواي نصيبت ميكنند… :H :H :H :H :H