با سلام سمیه هستم 37 ساله و 7 ساله که ازدواج کردم یه خواهر شوهر دارم اسمش زهراست یه زن حسود و مغرور بود که به همه میگفت شما شوهر داری بلد نیستید به من شخصا که چه حرفا نمیزد میگفت من میثم توی مشتمه بدون اجازه من آب نمی خوره و دیدی که چطور بهم احترام میذاره؟ جرات بی احترامی نداره خلاصه اینکه روزی صد بار شوهر داریشو میزد توی سرم
شوهرش میثم یه پسر قد بلند لاغر بود که حتی قدش از زهرا و حتی من هم بلند تر بود اما قیافه ای نداشت که کسی جز زهرا تحویلش بگیره برای همین تصمیم گرفتم که یه حال اساسی از زهرا بگیرم جوری که دیگه هیچ وقت نتونه جلوی من حرفی بزنه یه چند بار به میثم خط دادم تا اینکه به قلابم گیر کرد به بهانه خرابی برق خونه زمانی که شوهرم ناصر خونه نبود و بچه ها مدرسه بودن کشوندمش خونمون مثله بره رامم شده بود با کونم یه عشوه هایی براش اومدم که وقتی به خودم اومدم دیدم لخت روی تخت خوابیدم و میثم داره کوسمو میخوره همینطور که کوسمو میخورد انگشتشم توی کونم میکرد میگفت سمیه جان بهم کون میدی؟ تو رو خدا هر کاری بگی میکنم فقط بذار بکنم توی کونت گفتم شرط داره؟ گفت هر چی باشه قبوله گفتم باید یه بار جلوی من زهرا رو بگیری زیر کتک و من بیام وسط تا ولش کنی یکم مکث کرد گفتم پاشو برو تو اینکاره نیستی هنوز از یه زن میترسی گفت اگر اینکارو کنم خونه رو برام جهنم میکنه کیرشو بوسیدم و گفتم اما بهشت سمیه رو داری گفت دروغ نگو بعد که این کارو کردم دیگه نمیدی گفتم من حالا حالا ها با زهرا کار دارم هر چی بخوای بهت میدم گفت باشه و کیرشو شروع کردم خوردن میگفت چه خوب میخوری لامصب گفتم با من باش تا بهشت رو تجربه کنی و خندید براش داگی شدم و سوراخ کونمو توف مالی کرد و کیرشو کرد توی کونم و شروع کرد تلمبه زدن میگفت عجب کونیه چه حالی میکنه ناصر کیرشو تا ته میکرد و فشار میداد گفتم تا ته داخله می خوای تا کجا بدیش داخل؟ خندید گفت کونت خیلی باحاله فکر نمی کردم کونت به این جذابی باشه گفتم بکن میثم هر چقدر دوست داری بکن اما قولت یادت نره گفت تو بده من زهرا رو جلوی چشمت سیاه و کبود میکنم گفتم دارم میدم دیگه گفت خیلی خوبی سمیه خیلی و تند تند تلمبه میزد تا اینکه ابش میخواست بیاد گفت بذار ابمو توی کونت بریزم گفتم بریز و ابشو توی کونم خالی کرد یه آه هایی می کشید انگار جهان رو فتح کرده کیرشو از توی کونم دراورد و کونمو میبوسید میگفت تو هم قول بده این کون خوشگل و لذت بخشو ازم نگیری گفتم قول میدم از الان هر چقدر کون بخوای بهت میدم گفتم زودباش برو اما دفعه بعد اول کوس بعد کون باشه؟ گفت وای ببخشید یادم رفت کوستو گفتم اشکال نداره دفعات بعد جبران میکنی گفتم به خدا قول میدم جبران کنم میثم رفت و این لذت بخش ترین کونی بود که دادم چون قرار بود حال زهرا رو بگیرم چند روز بعد میثم و زهرا اومدن خونمون بچه ها داشتن توی اتاق بازی میکردن و من و میثم و زهرا داشتیم فیلم میدیدیم که زهرا گفت عه؟ این شخصیت فیلم مثله بابای توعه میثم که میثم هم یه نگاه بهش کرد و گفت داری به بابام توهین میکنیا؟ گفت واقعیته واقع گرا باش میثم که میثم بلند شد و میگفت تو گوه خوردی به بابام توهین کنی و شروع کرد کتک زدن زهرا منم گذاشتم یکم کتک بخوره بعد آروم آروم اومدم وسط که اقا میثم کوتاه بیاید زهرا که حرف بدی نزد میثم موهای زهرا رو دنبال خودش می کشید و میگفت پاشو بریم موهای زهرا رو از دست میثم دراوردم و گفتم زهرا هیچ جا نمیاد شما می تونید برید کارتون واقعا زشت بود گناه داره زنه بدبخت میثم رفت و زهرا موند کلی گریه کرد که میثم اینجوری نبود نمیدونم چش شده اصلا از این کارها نمیکرد تا حالا حتی بهم فحش هم نداده بود چه برسه به این که بخواد روم دست بلند کنه بذار برم خونه ببینم چه خبره و چه بلایی سر زندگیم اومده گفتم زهرا جان الان دیره ببین چقدر بهش فشار آوردی که دیگه امروز چنین رفتاری رو بروز داد و گرنه بقول تو آقا میثم اینجوری نبود! اون شب رو خونمون نگهش داشتم و اون کلی گریه کرد دلم واقعا خنک شده بود توی دلم بهش میگفتم که دیدی فقط زر میزدی و شوهرت به بار کون کردن فروختت؟ اگر تو شوهر داری بلد بودی به شوهرت کون میدادی که تشنه کون نباشه و بخاطر یه کون کردن هر کاری رو انجام نده اما تهش دلم براش سوخت بدجور زدش و جای سیلی اش روی صورتش مونده بود میثم پیام داد بهم راضی هستی؟ نوشتم عالی بود مطمئن باش برات جبران می کنم به یه شرط؟ نوشت خیلی شرط میذاری بگو دروغ گفتی دیگه و نمی خوام بدم نوشتم احمق نه به شرط اینکه دیگه با زهرا سکس نکنی و فقط با من سکس کنی خودم همه نیازهاتو برطرف میکنم نوشت جونم چه شرط خوبی قبوله
از اون روز هر وقت ناصر سرکار بود و بچه ها مدرسه میثم میومد و منم بهش کوس و کون میدادم و کاملا تونسته بودم میثم رو توی مشت خودم داشته باشم و هر کاری که من میخواستم رو با زهرا میکرد یه بار زهرا اومد خونمون و حسابی دلش از میثم پر بود و ساعتها با گریه از میثم و رفتارهاش مینالید گفتم حاضری به حرفای من به عنوان یه دوست بزرگتر نه یه خواهر بزرگتر گوش کنی؟ گفت من از اولش تو رو از همه بیشتر قبول داشتم تو واقعا شوهر داریت عالیه دارم میبینم رفتار تو و ناصر رو دیگه اما من بختم سیاهه گفتم بختت سیاه نیست فقط کافیه چند تا کاری رو که میگم انجام بدی گفت هر چی بگی گوش میدم و انجام میدم گفتم شب جمعه که شد حسابی به خودت برس با هم میریم یه لباس شب خوشگل هم برات میخرم بپوش خونه هم خوشبو کن و به خودتم عطر بزن به میثم بگو هر چی بوده گذشته بیا دوباره از نو با هم شروع کنیم و بذار هر جور دوست داره باهات سکس کنه گفت هر جور دوست داره؟ گفتم هیچ مردی رو توی رابطه محدود نکن خودتو کامل در اختیارش بذار بذار حس پادشاهی رو داشته باشه که سرزمینی رو فتح کرده خندید و گفت فقط هم دنبال فتح سرزمین پشتی منه گفتم خب بذار فتحش کنه درد داره اما بی خون و خونریزی فتح میشه گفت بسوزه پدر تجربه گفتم داداش ناصر خودتم تا سرزمین های پشتی منو فتح نکنه که ول کن نیست زد به کونم و گفت واقعا هم لذت داره فتح این سرزمین گفتم ماله تو که بهتره و دست زدم به کونش گفتم نرم تر هم هست و خندیدیم فرداش با هم رفتیم با هم یه لباس شب خریدیم و به میثم پیام دادم امشب رفتی خونه زهرا برات سورپرایز داره می تونی حسابی از کون بکنی و گذشته ها رو فراموش کنی گفت واقعا؟ گفتم اره دیگه میثم فقط یادت باشه همه اتفاقات گذشته رو فراموش میکنی و از امشب میشی همون میثم سابق کون زهرا هم نوش جونت گفت باشه چشم متوجه ام سمیه جان.
جمعه عصر زنگ زدم به زهرا گفتم دیشب چطور بود؟ اجازه فتح سرزمین پشتی رو بهش دادی؟ گفت یه جوری فتحش کرد که احساس میکنم نیزه اش هنوز داخله نمی تونم بشینم گفتم خدا رو شکر و خندیدیم از اون روز زهرا نه دیگه سرکوفت میداد و نه دیگه از شوهر داریش میگفت تازه انقدر با هم صمیمی شدیم که سکس هامون با شوهرامون رو برای هم تعریف می کردیم البته میثم هنوزم بنده کون منه و هر وقت لازم باشه اجازه میدم طعم شیرین کونمو بچشه تا مبادا طعمش از یادش بره و سرکشی کنه…
اما لذت سکس با دو تا مرد هم خیلی جذاب بود که به لطف انتقام از زهرا نصیبم شد واقعا میگن عدو سبب خیر میشه من با همه وجودم لمسش کردم…
هیچ زنی نمیتونه ادعا کنه که شوهر داری بلده چون مردا مثله سگ میمونن صد تا استخون داشته باشن بخاطر یه استخون دیگه به این طرف و اون طرف میدون.
نوشته: سمیه
اگه منظورت از اون قسمت آخر داستان و اینکه مردها مثل سگ میمونن بابای خودته که من صددرصد باهات موافقم 😉😉😉😉
استخون ک بابای کسکشت میخوره ک توام توله سگی در ثانی خودت جنده شدی خواهر شوهرت تنبیه شد!!ذات حیوونی داری ب ما توهین نکن حروم زاده
سمیه میدونستی که سگ ماده وقتی موقع جفت گیری اش میشه چندین روز بیش از ده سگ نر را دنبال خودش میکشه و به ترتیب با همه سگ ها نزدیکی میکنه دقیقا مثل کاری که تو کردی،حالا کی سگه؟ماده سگ(سمیه)
من احساس میکنم شوهر خواهر شوهرت کونت گذاشت و به زنشم هیچکاری نکرد که اینقد زورت گرفته تازه ازت آتو هم گرفته هروقت دلش میخاد میاد از کون پارت میکنه وگرنه این حجم از ناسپاسی درمقابل کسایی که میکننت عجیبه .در ضمن اگه مردا سگن تو هم زیر خواب سگایی
تبریک میگم تو یه جنده ای و سگ هم خانواده و هفت پشتته
یه چیزو بدون سگ خیلی خیلی شرافت داره به یه جنده که بخاطر چار تا کلام حرف بره زیر کیر هر سگی بخوابه
خفه بابا ، نصف شبی آمدی کون پارتو شهوانی جمع کنی ، این داستان که چرت ولی زنی که واسه دوتا حرف خاله زنک بازی حاضر باشه کون بده به غریبه ، معلوم نیست چه موجودی هست ، بری هرزگی کنی و شرافت و وجود خودت به نجاست بکشی و کونت پاره کنی تا باعث دعوای زن و شوهری بشی ، عجب آدم مهم و ارزشی هستی تو طرف ، باید بهت مدال افتخار کون پاره هرزه عالم رو داد ، این داستان فانتزی انتقام هست عقلانی هم نیست ، گیریم که راست دروغ باشه تو این داستان تو بازنده بودی چون موجودیت خودت سر هیچ به باد دادی ، چه زنها که بخاطر حفظ عفت خود از جون گذشتن ، تو حالا واسه درست کردن یه بحث خودت فروختی ، خاک بر سر عفریته هرزت.
لامصب كيرى كه تو بهش زدى امريكا با برجامش به حسن كليد نزد 😂😂😂
کیر همه بچهای شهوانی به انضمام شیر سماور تو کونت بچه کونی اوبی سگ بابای جاکشت هس الانم از کوچه رد شد بچه ها سنگش زدن کون پسر
تو که راس میگی سمیه! فقط تو کون دروغگو !
فعلا که دو تا سگ کص و کونتو یکی کردن! چندتاشو اعتراف نکردی خدا میدونه! ضمناً توله سگاتو یادت نره! و اینم بدون خدا میدونه شوهرت چندتا زنو کرده!
داستانت میخورد که واقعی باشه…
از این جور زن ها دیدم که میگم…
سریع خودتو به روانپزشک معرفی کن حالت اصلا خوب نیست
و منی که موقعیت گایدن ننه نویسنده رو هم داشتم اما تو دلم گفتم حیف تمیزیمه که کثیف بشه.
ننتو از کون دار میزدم اینطوری توهین نمیتونستی بکنی بهمون
بیناموس زن جنده
الان کجایی تو،زنمو بفرستم شوهرداریشو بزنه تو سرت.
پس الان تو توله سگ محسوب میشی؟!
وقتی نویسنده های خوب رو با مزخرفات و ایرادهای بنی اسرائیلی فراری میدیم تهش میشه تحمل این اراجیف
اخرشو بد نوشتی.
ولی داستانت خوب بود.
سکس یواشکی ممنوعه بهترین سکس دنیاس.
چل پدر شل ننه بابا کس کشت استخون میخوره چرا جمع میبندی
سگ جدوآبادته، معلوم نیست کی گذاشته کونت داغش رو دلت مونده.
عجیبه مردا رو سگ خطاب میکنی ولی برای کیر همین سگ له له
میزنی میدونی زنایی امثال تو رو فقط کیر کلفت همینایی سگ خطاب میکنی نگه میداره
سگ همه کس و کارته
هیچ هنر و عرضه ای ندارین و شوهرداری هم براتون در این سطح تعریف شده
البته یه هنر بهت اضافه شد اونم خیانته
مردا سگن؟!
پس توام زیر کی.رسگ بودی ج.نده 😅💪🏻🖕🏻
لیاقت اینم نداری آدم بکنتت
خانم شما که استادی
میگی که مردان مثل سگ هستن
پس سگ ماده کیه؟
من جوابشو میگم سمیه
آخه جنده توکه به میثم که هیچ به مردای کوچه تون کوس دادی همراه باکون گشادت که ازبس دادی دیگه جای برای گشادکردن نذاشتی حالامیای به مرداتوهین میکنی همین مردا پاش بیوفته کثافتی مثل تورو موهای در کونشونم حساب نمیکنن ابله
دوراز جون بعضی از بانوان عزیز ،لاشی تر ،حیله گر ،بی صفت تر از بعضی از زنها تو دنیا وجود نداره ،خاک بر سرت میثم به خاطر یه کون و کص ؟ خاک دو عالم
حالا کاری به بی مراعاتی و بی حرمتی ها ندارم. موضوع بحث من این داستانهای طولانی و تخیلی است که در واقع فانتزی هاي مورد علاقتون را در پوشش واقعیت تعریف میکنید. خیلی جالبه طرف بیخیال زنو زندگیش شد و کسی که سالها مدلش فرق داشت یهو وحشی شد و زنشو گرفت به باد کتک…خداییش طرف وقتی کسوکون تو را یکی کرد دیگه چرا باید به حرفت گوش بده؟ وقتی خودت آتو را دستش دادی دیگه چه کاریه؟ خیلی داستانت سوتی داره. خوبه فیلمنامه نویس نشدی وگرنه ژانر جدیدی به اسم آبگوشتی هم به ژانرهای دیگه اضافه میشد.
حداقل قوه تخیل را درست بکار بگیر، باید میگفتی باهاش رل زدم ولی نگذاشتم دست بهم بزنه تا شرطمو اجرا کنه…شاید کمی به واقعیت نزدیکتر میشد…اول جنس مخالف را خوب بشناس بعد واسش داستان سرایی کن.
همین فحش ها رو میخواستی کونی خانم
سگ همه کَس و کارتن جنده دوزاری
الان که ریده شد به هیکلت آروم شدی دیگه ماده سگ
دم همه دوستان گرم که چنان آبادت کردن که دیگه گوه بخوری ی انشا بنویسی چ برسه به داستان🤣🤣
عععسیییییییسسسسسمممممممممم
کف کیر موندی و کسی بهت راه نمیده؟؟؟؟
هی وای من
گذشت اون موقع که مردها دنبال خانم ها میدویدن!!!
عسیسم فعلا از خیار بادمجان هویج استفاده کن تا ببینیم چی میشه عسیسسمم
اولا بی احترامی کردی پس جوابشم بشنو.سگ اون مادر و پدری هستن که تو جرثومه فسادو پس انداختن…هرگز به هیچ کاربری فحش نداده بودم ولی حقت بود که ندیده و نشناخته به همه مردا توهین کردی…دوما بهتره به همین شغل فاحشهگریت ادامه بدی نه داستان نویسی…سوما هم فقط یک کلمه،خائن!
له له کیر داری میزنی هیچ گس تحویلت نمیگیره .اگه به من قول میدی که با اشتیاق بزاری بشاشم موقع کردن تودهنت و اخرش هم زبون بزنی به سوراخ کونم که تولوپه بتونم برینم تو دهنت این افتخار ومیدم که از برکات کیرم لذت ببری
تا حالا زیر یک داستان انقد کامنت فحش ندیده بودم ک خودم یکیش بودم و حقته جنده خانم این کسکش سگ پدر فکرکنم دیگ داستان ننویسه
یه زن خراب و خائن و روانی تونسته انقدر همه را عصبی کنه .
بهترین جوابی که به همچین حیواناتی میشه داد اینه که اصلا کامنت زیر داستانش نزارید چون الان کلی خرکیف شده که لج این همه مردی را که تف روش نمیندازند، در بیاره.
خواستم لایک کنم ولی آخر داستانت که به مردها توهین کردی حالم ازت بهم خورد
خوشم میاد
کامنتها رو که خوندم دیدم همه اومدن ریدن به هیکلت
بی احترامی به مردا نکن ولی واقعیت کسو کونی که خدا به زنا داده ما مردا رو سگ خودشون کردن هرجوری شدی خرمون میکنن و بازیمون میدن
بابای سگ پدرت ننه سگتو کرد ک توی جنده سگ ب دنیا بیای ک بیای اینجا انقدر گه بخوری
خفه شو کثافت. همه مردا مثل اون هول های دور و برت نیستن
37 سالته از هفت ساله ازدواج کردی بعد بچه هات همشون مدرسه میرن؟؟!!! اگه در جا هم حامله میشدی یکی از یچه هات کلاس اول میشد، ولی از جمله جمع استفاده کردی، که البته ممکنه دوقلو باشن
سمیه مشخصه قبل ازدواج خیلی دادی بعد ازدواج تو حاشیه بودی جندگی رو انتقام تحلیل نکن تو اگه از دستت بربیاد به سرایدار و رفتگر محل هم میدی
تا خط ۸ که خوندم بازم معلوم شد که خانوما توی داستانای تخلیشون هم عقده قد بلند شدن رو دارن!!
نوشته میثم ‘حتی’ از زهرا و ‘حتی’ از من هم قدش بلندتره!! خخههخخ
این حتی دیگه چیه؟؟!!
اصن مگه قد توی داستان مهمه!!
سگ خودتی بیشعور . مردا فرشته ان که کثافتایی مثه شمارو تحمل میکنن
ببین زنا چی هستن که واسه رسیدن به اهداف و نقشه های شیطانیشون به راحتی حاضر به خیانت میشن و خودشون رو در اختیار مرد دیگه میذارن تا فقط عقده درونشون رو خالی بکنن
واسه توجیه گوهی که خوردی حق نداری یه گوه بزرگتر بخوری و به یه جنسیت توهین بکنی
همین زنا که اینجوری نگاه میکنن دارن از آزادی و برابری زن و مرد حرف میزنن و گلایه میکنن
خدا رو شکر که خونه دار هستین وگرنه تو جامعه بودین و آزادی داشتین چیکارا میخواستین بکنین
طفلکی
این که کونت گذاشته و هر وقت بخواد میکنتت صد در صد راسته و تو هم از ترس کونت که ابروتو نبره کاملا در اختیارشی دیگه بقیشو دوس داشتی اون شکلی بشه و نشده
توهینت به مردا هم برای همینه که هم تو رو از کون میکنه هم زنشو دوس داره و نیازش به کونو تو براورده میکنی و دستتم به هیچ جا بند نیست
طفلی کونی جنده
جدا از بیاحترامی جملههای آخر داستانت به جمیع مردها، معلومه که الان ۵۹ سالته و حسرت داری یهنفر حتا اشتباهی درخونهی بابات رو بزنه و بلکه توی ریخت بیریختت، نگاه کنه، ولی توی خواب هم، این آرزو از محالاته.
تمام میزغذاخوریهای تمام غذاخوریهای ایران به انضمام صندلیهاش حوالهت بادا ابله الدنگ متوهّم زشت گشاد بیادب!!