خواهر عروسمون

1399/11/13

سلام خدمت تمام دوستان حشری هم پسرا هم دخترا!!
میخوام یه داستان کاملا واقعی رو بهتون تعریف کنم امیدوارم که شماهم خوشتون بیاد!! من اسم واقعیم احسان الان 32 ساله هستم و85 کیلو وزنم وقد 188 به طور جدی والیبال بازی میکنم و تعریف نباشه قد و هیکل بلند و درشت و ورزیده ای دارم ازقیافه هم نمیخوام مثل تموم داستانها بگم چشمام رنگی و بدنسازو کیر کلفت و موردهای دیگه که دوستان خودشون میدونن!! تا یادم نرفته بگم که بچه ی کرمان هستم واقعی!! خب بریم سراغ داستانمون من سال دوم دبیرستان بودم که برادر سومی قرار شد بریم یه جا واسش خواستگاری! قبل از اینکه ما بریم خواستگاری با صحبت های خانواده اول مادرم تصمیم گرفت که به یک بهانه بریم خونه طرف که دخترو ببینه چون مادر دختر خیاط بود مادرم به بهانه یه پارچه چادری رفت خونشون و منم راننده مادرم بودم اونجا که رسیدیم مادرم اسرار کرد که باهاش برم داخل که منم ببینم اول روم نمیشد ولی با اسرار زیاد مادرم دل و زدم به دریا و رفتم داخل!

وقتی رفتیم داخل بعد از سلام و احوال پرسی دختر خانم چایی اورد و ماهم دیدیمش و مادرم تو همون نگاه اول پسند کرد و به من اشاره کرد که خوبه!در همین حال صحبت کردن که بودیم یهو یه دختر خوشکل و ناز وقتی میگم خوشکل نمیخوام دوباره بگم چه خصوصیاتی داشت ولی به خود خدا قسم هنوز به خوشکلی اون دختر ندیدم یه استیل فوق العاده و تو بغلی! وقتی میگم تو بغلی پسرها خودشون میدونن چی میگم از اونا که دلت نمیخواد بکنیشون فقط دوست داری تو بغل بگیری و بخوابی باهاش فقط از سر تا پاشو بخوری!! خلاصه تو کونم عروسی شد و کلا چشم رو دختره بود اسمشم مستعار میگم چون کل داستانم واقعی هست اگه اسم دخترم واقعی بگم دیگه کلا تابلو میشه شما فکر کنید سحر!خلاصه اون روز تموم شدو ما رفتیم خواستگاری و بعد از چند روزم عقد بستن و قرار شد همون شب همشون و دعوت کنیم شام خونمون نمیدونید چه حالی داشتم از فکرش نمیتونستم بیرون بیام تو کونم عروسی بود از اینکه دوباره میخواستم ببینمش! سریع بلند شدم رفتم ارایشگاه و کلی به خودم رسیدم یه دست لباس جدیدم گرفتم و خلاصه منتظر تا اینکه اومدن وای نمیدونید اون چه تیپی زده بود نا گفته نماند از این دخترای بود که خیلی خودمونی هستن و باهمه میجوشن و عادی هستن!یعنی همون چیزی که من میخواستم خلاصه بعد از شام قرار شد پاستور بازی کنیم اونا دوتا خواهر بودن و دوتا برادر هم من و هم اون هر دوتامون بچه اخر بودیم و هم کلاس البته اون یک سال از من بچه تر بود ومن سال اول دبیرستان رد شده بود و این شده بود که ماهم کلاس شده بودیم خب همه جمع شدیم دور هم قرار شد برگ بریزیم و چهار نفری که به ترتیب تک اوردن بازی کنن و بقیه بیرون بشینن تا دست بعد!کار خدا رو ببینید تو دلم خدا خدا میکردم که مادوتا تو بازی باشیم قربون خدا برم هر دومون پشت سرهم تک اوردیم و شدیم یار هم!اخ که چه روزی بود هیچ وقت از یادم نمیره تو اون بازی خیلی باهم صمیمی شدیم جوری که انگار ده ساله باهم رفیقیم همش با چشمک و اشاره و خنده بازی میکردیم خلاصه همه رو اون شب بردیم دوتایی بس که تقلب میکردیم خیلی حال میداد وقتی خنده میکرد قند تو دلم اب میشد بدجوری عاشقش شدم جوری خودمونی بود که وقتی یه دست و میبردیم بهم دست میداد و میزد قدش!وقتی دستشو تو دستم میذاشت قلبم از تپش وای میستاد!!خلاصه بازی تموم شد و دیگه همه گرم صحبت و تخمه شدن اون موقع من یه گوشی k750 سونی اریکسون داشتم و اونم یه 6600 داشت کنار هم نشسته بودیم که بهم گفت چندتا اهنگ خوب داری واسم بفرست اون موقع هنوز اینستا و وات ساپ و اینا نبود خیلی کم دختر پسرا گوشی داشتن اونم هرکس که دیگه توان خریدشو داشت و اینکه خانوادش اجازه میدادن واقعا وقتی میگم کم یعنی تک و توک!خب یکی دوتا اهنگ بهش فرستادم بعدش گفتم نمیدونم از چه اهنگهایی خوشت میاد گوشی رو دادم بهش و گفتم بیا خودت پیدا کن و بفرست!یه چندتا فیلم رو گوشیم داشتم که یه کلیپ توشون بود هندی بود دختر خوابیده بود و پسر میخوردشو لب میگرفت ازش خیلی فیلم باحالی بود اصلا هواسم به این فیلم نبود که تو گوشیمه شاید ببینش!

بعد از چند دقیقه دیدم بدجور رفته تو گوشی قشنگ معلوم که داره یه چیزی نگاه میکنه و تو حال خودش نبود همین جور که بهش نگاه میکردم یه نگاه زیر چشمی بهم کرد و یواشکی صفحه گوشی و بهم نشون داد که داشت همون فیلم و میدید ویه خنده ناز بهم زد که تموم بدنم سست شد اول خجالت کشیدم ولی وقتی واکنشش و دیدم خیلی خوشحال شدم! خلاصه تو همین حال بودیم که گفتم خدایا چیکار کنم که بعد از اینکه فیلم و دید گوشیمو بهم برگردوند و بهم یواش گفت بفرستش واسم من خوشحال سریع ارسال کردم بهش و دیگه گفتم طرف دلش میخواد حالا خدایا چکار کنم از کجا شروع کنم یهو به ذهنم رسید بهش گفتم یه چند تا پیام خوب و عاشقونه داری بهم بفرستی که اونم با کمال میل قبول کرد و چون فهمید که میخوام شمارشو بردارم یه دوتا پیام فرستاد و من شمارشو سیو کردم!!اونشب تموم شد و خداحافظی کردن رفتن منم همون شب سریع یه پیام قشنگ واسش فرستادم و زیرشم نوشتم امشب عالی بود و خیلی خوش گذشت بدجوری تو فکرتم از وقتی که خداحافظی کردین رفتین که اونم در جواب گفت که به اونم خوش گذشته! یهو ازم پرسید الان داری چیکار میکنی که یهو بهش گفتم داشتم همون فیلم رو نگاه میکردم بعدش به تو پیام دادم خندید و گفت واقعا منم همین طور!خلاصه دیگه خیلی باهم عادی شدیم فقط در حد پیام تا اینکه عروسی داداشم با خواهرش رسید ما خونمون خیلی بزرگه قرار شده بود که شب حنا تو خونه ما باشه زن و مرد همه یه جا قاطی و شب عروسی تو تالار باشه خلاصه شب حنا شد و تموم مهمونا اومدن و بزن و برقص شروع شد و ارکس و بند و بساط و مشروب چون شب حنا دعوتی ها همه اقوام درجه یک و نزدیک بودن جمع خیلی صمیمی بود و زن و مرد باهم قاطی میرقصیدن!من ساقی عرق بودم عرق ها رو ظرف کرده بودم تو قوطی نیم لیتری و به هر دونفر یه دونه میدادم همین جور که داشتم عرق هارو پخش میکردم یهو اومد کنارمو اول بگم که وای چه ارایشی چه تیپی اصلا نمیتونم وصفش کنم اگه بگم میدونم که میگین کس شعر میگه اومد گفت پس من چی منم میخوام گفتم نوکرتم هستم جیگر تو فکرت بودم بذار به همه بدم هنوز خودم نخوردم وقتی به همه دادم من و تو باهم میخوریم که یه چشمک بهم زد و گفت باشه پس خبرم کن!تو همین حین که داشتم به همه عرق میدادم همش تو فکر این بودم که چیکار کنم کجا بریم بخوریم اینا که یهو به ذهنم رسید عرقا که پخش شد رفتم به داداش بزرگیم گفتم زن داداش گفته کلیدا خونه رو بده من برم از خونه چندتا تیکه ظرف بیارم اونم سریع کلیدارو بهم داد و من سریع اومدم بساط و اماده کردم که بریم واسه خودمو چند تا از این هم سنی های خودم شیشه پلمپ گرفته بودم که یه شیشه گرنس سه گوش برداشتم گذاشتم تو ماشین و رفتم تو کوچه تو ماشین بهش پیام دادم زود بیا بیرون من تو ماشینم اونم با همون تیپ و ارایش فقط یه مانتو روش پوشیده بود بعد از چند دقیقه اومد نشست تو ماشین و گفت زود برو تا کسی ندیده منم تخته شوتش کردم رفتم خیلی استرس داشت میگفت اگه دنبالم بگردن نمیگن این کجا رفته گفتم بیخیال ولش کن زود بر میگردیم اونجا الان شلوغه خرتو خر که هواسش به تویه خلاصه جلو یه سوپری وایسادم بهش گفتم میخوام مزه بگیرم چی میخوری گفت واسه من شانی بگیر با الوچه و لواشک خودمم مزه ام همیشه لیمو ترش فقط رسیدیم رفتیم داخل خونه سریع بساط و اماده کردم و نشستیم قبل از اینکه شروع کنم بهم گفت احسان من تا حالا سه بار بیشتر نخوردم ظرفیتم کمه خیلی زود مست میشم تو دلم گفتم جون امشب همچین بی هوشت کنم که نفهمی کجا اومدی! بهش گفتم باشه عزیزم هواسم بهت هست که پیک اول و جاتون خالی خوردم و پیک دوم و دادم بهش خورد قشنگ از خوردنش معلوم بود که خیلی نخورده چون خیلی بد پیکشو میداد پایین پیک دوم و ریختم گفتم عزیزم این و بسلامتی خودت میخورم چون خیلی دوست دارم این و که گفتم انگار جا خورد یه خنده ریز کرد و گفت عجب که دوستم داری هان!!؟ گفتم اره خیلی که یهو گفت خب حالا زود تموم کنیم که باید بریم تا تابلو نشده!به پیک چهارم که رسید و خورد گفت من دیگه بسمه گفتم ای بابا چه زود گفت اخه نمیخوام مست بشم تابلو میشه همه میفهمن مامانم بفهمه میکشم!گفتم نترس سبک میریزم که مست نشی!تو این فکر بودم همش که امشب بهترین موقعیته دیگه هیچ وقت همچین موقعیتی گیرم نمیاد پس باید اینقدر خرابش کنم که تو حال خودش نباشه!!خلاصه اقا چیکار دارین دیگه تو حال خودش نبود من پیراهن و کت و در اوردم و با بالا تنه لخت نشستم گفتم خیلی گرمه تو هم میخوای مانتوتو در بیار که یهو انگار منتظر حرف من بود مانتوشو در اورد یه تاپ رکابی بالا ناف که قشنگ خط سینه هاش معلوم بود وای کلا چشم تو خط سینه هاش بود!!خلاصه یه پیک سنگین تر بهش ریختم که بعد از اون پیک دیدم دیگه از استرس و ترس و حنابندون ابجیش و اینا دیگه خبری نیست خودمم گفتم دیگه الان وقتشه باید تا دیر نشده کارو تموم کنم که یهو بهش گفتم سحر مرسی که امشب اومدی پیشم و باهم عرق خوردیم باور کن خیلی منتظر این صحنه بودم من خیلی دوست دارم دلم میخواد مال خودم باشی باور کنید جوری جواب میداد که قشنگ معلوم بود که سیاه مسته یهو یکم چرخیدم رفتم بغلش جوری نشستم که کلا یه طرف بدنم بهش چسبیده بود یه پیک سنگین واسه خودم ریختم و خوردم بعد از اون پیک یه دستمو انداختم دور گردنش و با اون یکی دستم زیر چونشو دادم بالا و لبام و گذاشتم رو لبش که یهو اروم خودشو کشید عقب و با چشمای قرمز و حال خرابش بهم گفت نه احسان خواهش میکنم دیگه عرق خوری و ول کردم محکم گرفتمش تو بغلم یواش در گوشش با حرارت دهانم بهش گفتم من خیلی وقته منتظر این لحظه بودم هر کار کنی من امشب بیخیالت نمیشم و باید این کارو انجام بدم گفت یعنی چیکار گفتم اینکه باهات حال کنم گفت نه تورو خدا من بهت اعتماد کردم اومدم!گفتم اگه نمیخواستی الان اینجا نبودی الانم که هردو مست مستیم پس بهترین موقع هست واسه اینکار همینجوری که دستم دور کمرش بود و محکم گرفته بودمش یبار دیگه لبامو گذاشتم رو لبش و شروع کردم بوسه های خیلی ریز که دیدم ارومه دیگه مخالفتی نمیکنه وای چه مزه ای بود خدایا چقدر ناز و شیرین بود این دختر وقتی دیدم مخالفت نمیکنه شروع کردم به خوردن لباشو مکیدن که یهو دیدم داره همکاری میکنه و لب پائینم کرد تو دهنشو شروع کرد مکیدن یه دستم و بردم رو سینه هاش یه سینه های گرد و سفید که شده بودن مثل سنگ خیلی ناز و کوچیک بودن شروع کردم به مالوندنشون یه ده دقیقه همین جور لب گرفتیم از هم و یواش خوابوندمش رو زمین و از بغل بالا تنه ی خودمو انداختم روش و باز شروع کردم لب گرفتن یهو چشمم افتاد به نافش که با اون تاپ کوتاهه بالا نافش قشنگ میشد دیدش شروع کردم به لیس زدن دور نافش زبونم و دور نافش میچرخوندم و هر چند وقت یبار زبون میکردم داخلش دیگه از شهوت نفساش تند شده بود و شکمش هی بالا پائین میشد بهش گفتم اینجا رو قالی سفته بیا بریم تو اتاق خواب باور کنید جوری مست بود وقتی بلند شد یهو به پشت رفت که افتاد رو مبل که نذاشتم بدجور بخوره رو زمین گرفتمش و بغلش کردم بردمش تو اتاق و خوابوندمش رو تخت خودمم دراز کشیدم روش و یه خورده دیگه باهاش ور رفتم که تاپشو دادم بالا که سینه هاش قشنگ افتاد بیرون بس که گردو جمع و جور بودن سوتین نبسته بود مثل وحشی ها شروع کردم به خوردن سینه هاش وایی باور کنید تا الان که سی دوسالمه هنوز مثل اون سینه خوشمزه و شیرین نخوردم خلاصه دیگه بدجور از خود بی خود شده بود وقتی سینه هاشو میخوردم موهامو چنگ میزد و میکشید منم که کلی به موهام رسیده بودم اونشب کلا بهمشون ریخت رفت ولی گفتم ارزششو داره بهش گفتم تاپتو کامل در بیار گفت نمیتونم خودت در بیار گفتم اوکی تاپشو کشیدم بالا یکم سرشو بلند کرد تا بتونم درش بیارم خلاصه بالا تنه دوتامون لخت لخت با همین حالت خوابیدم روش که سینه هاش چسبیده بود به سینه های خودم باور نمیکنید اینقدر بدنش داغ بود که اصلا باورم نمیشد دیدم دیگه خیلی داره دیر میشه اول شلوار خودمو در اوردم و بعدش اومدم دکمه شلوارشو باز کنم که یهو دستمو گرفت گفتم چیه یه نیگاه تو چشام کرد و گفت تورو خدا اونجا نه که دستشو کنار زدم گفتم نترس عزیزم چیزی نمیشه بذار زود تمومش کنیم بریم دیگه دکمه شلوارو باز کردم و اروم کشیدمش پائین و کامل درش اوردم وای چقدر سفید بود این دختر یه شورت سفید توری پوشیده بود که قشنگ کسش معلوم بود!حالا هر دومون فقط بایه شرت بودیم دوباره خوابیدم روش و جندتا لب دیگه ازش گرفتم و شروع کردم به خوردن گردنش همینجور زبونمو از گردنش لیس زدم اومدم پائین تا رسیدم به شورتش همینجوری از روی شورت زبونمو میکشیدم رو کسش اینقدر شرتش نازک بود که قشنگ احساس میکردم که زبونم میخوره به کسش همین جور که کسشو میخوردم از رو شورت با دوتا دستش سرمو فشار میداد به کسش و هی موهامو میکشید تو همین حالت اروم شرتش و کشیدم پائین که یهو دوتا دستشو گذاشت رو کسش که من نبینم دستاشو زدم کنار وایی دوستان چه کس نازی اینقدر ناز و سفید و صاف بود که کوچکترین چین و خطی روش نبود فقط یه خط صاف که مثل یک خط موازی کسشو از وسط نصف میکرد! سرمو کامل بردم لای پاش که بخورمش یه انگشت کشیدم وسط چاک کسش که دیدم وای چه خیسه اینقدر لیز شده بود که دیگه احتیاج نه به تف داشت نه چیز دیگه باور کنید اینقدر خودم حشری شده بودم که تو همون حالت لیزی کسش زبونمو کشیدم لای کسش که یه ناله کوچیک زد و گفت اخخخخخخخ جوری گفت اینقدر ناز گفت اخ که باور کنید میخواست ابم بیاد یه چند بار همین جوری زبونمو میکشیدم رو کسش که دیگه قشنگ داشت وول میخورد و به خودش مثل مار میپیچید بهم التماس میکرد تورو خدا احسان تمومش کن زود باش من کیرتو میخوام همین جور که پشت خوابیده بود رو تخت دوتا پاشو از هم بازکردم و نشستم وسط پاهاش کیر نسبتا خوبی دارم نه بزرگ نه کوچیک سر کیرمو گرفتم و اروم کشیدم رو چاک کسش گفت اخخخخخخ جووووون بکن توش تورو خدا بازم این کارو تکرار کردم چون وقتی سر کیرمو میکشیدم روی کسش بدجور حال میکرد که دیگه شروع کرد به فحش دادن و التماس میگفت عوضی دیوس زود باش چرا نمیکنی خواهش میکنم ازت چون هنوز پلمپ بود نمیفهمیدم چیکار کنم بکنم توش یانه چون اون تو حال خودش نبود مست بود نامردی بود میدونستم بعدا که مستیش بپره شاکی بشه و بگه نامرد چرا اینکارو کردی خلاصه دیگه نتونستم تو اون حال جلوی خودمو بگیرم خودتون که دیگه میدونید چی میگم اگه تو این حال قرار گرفته باشین!یهو سر کیرمو اروم کروم تو کسش که اول یه ذره گیر بود و سفت وقتی کل کیرمو کردم تو کسش دیگه ازاد شد و یه جیغ بلند کشید که هنوز صداش تو گوشمه دیگه یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن خدایا چه فازی میداد تو ابرا بودم باور کنید از اول تا اخر که کردمش یبار هم از تف استفاده نکردم بس که لیز بود قسم میخورم تا الان هنوز مثل این کس نکردم و دیگه هم نخواهم کرد یه شیش هفت ها تلمبه که زدم دیگه داشت ابم میومد نمیخواستم زود تموم بشه اونم هم داشت از لذت حال میکرد و همه گریه از خود بی خود شده بود دیدم ابم میخواد بیاد سریع کیرمو در اوردم دیدم یکم سر کیرم خونیه افتادم روشو شروع کردم قربون صدقه رفتنش که بتونم از دلش در بیارم خلاصه یکم که ارومش کردم دوباره شروع کردم یه چندتا تلمبه که زدم یهو دیدم مثل ادمی که از سرما یخ میزنه میلرزه دیدم دندوناش داره میخوره بهم و فکش میلرزه اول ترسیدم دیدم شروع کرد به اه و ناله کردن با صدای بلند و لرز افتاد تو کل بدنش اونجا بود که فهمیدم میخواد ارضا بشه همش میگفت جون ای جونم بکن بکن ادامه بدم دیوث ادامه بده محکمتر واییییی اخخخخخ که یهو دیدم کیرم تو کسش گیر کرد و انگاری منقبض شده باشه که دیدم از لرزش افتاد بیحال چشاشو بست فهمیدم که ارضا شد منم وقتی تو این حال دیدمش باور کنید با دوتا تلمبه ابم اومدو سریع درش اوردم و ریختم رو شکمش وایییییی چه حالی داد بهترین کسی بود که تو عمرم کردم همین جور اروم افتادم روش و مثل همون از حال رفتم یه پنج دقیقه تو همون حال خوابیدم روش و یهو بلند شدم نگاه به ساعت کردم دیدم خیلی دیر شده سریع لباسامو پوشیدم و کمک کردم بلندش کردم بردمش تو دستشویی کمکش کردم دوتایی تمیزش کردیم اوردمش بیرون کمکش کردم لباساشو پوشید و در گوشش گفتم مر30 عزیزم ممنون خیلی دوست دارم تو از الان تا اخر فقط عشق خودمی که یه خنده زدو گفت ای نامرد من به چه عقلی امشب اومدم همراا تو منم خندیدم گفتم یعنی میخوای بگی تو نمیخواستی که خندیدو گفت نامرد حالا بریم چی بگم نمیگن تو کجا بودی سریع حرکت کردم و تخته رفتیم خونه که دیدیم دارن شام میدن به موقع رسیدیم اول اون رفت داخل و بعد از چند دقیقه من!!خدارو شکر کسی بویی نبرد! خلاصه شب حنا تموم شد تا فرداشب عروسی که تو تالار بود اینجا زن و مرد از هم سوا بود دعوتی خیلی زیاد بود تالار پر پر بود موقع هدیه شد صدا زدن گفتن داداشای داماد منم که منتظر این لحظه برم داخل و دوباره عشقمو ببینم!از این گذشته پسرا خوب میدونن این لحظه چه لحظه ای وقتی میخوای بری تو خانم ها یهو وارد سالن زنانه که شدیم دیدیم وای چقدر حوری دیدین خودتون دیگه جو گیر میشی میگی اون لحظه کسی بندازم وسط برقصم با خانم ها خلاصه وقتی رفتیم رو جایگاه که هدیه مون و بدیم دیدم عشقم وایساده کنار ابجیش اون ارایشی که شب حنا کرده بود امشب ده برابرش جوری که فکر میکردی عروس اونه من یه النگو هدیه دادم واسه عروس اومدم کنار کلا چشم رو عشقم بود که یهو مامانم اومد دستمو کشید گفت بیا برقص منم که دیگه تنها مجرده خونه بودم اینجور موقع ها هم دیدین مادرا میخوان پز بدن به همه که مثلا این پسرمه منم از خدا خواسته شروع کردم رقصیدن که یهو یکی یکی همه اومدن وسط و عروس داماد هم اومدن وسط عروس دست ابجیش و که عشقم باشه کشید اورد وسط گفتم ای جان همه حلقه زدن دور عروس داماد منم جوری تنظیم کردم که افتادم پشت سر عشقم همین جور که همه تو حال و هوای خودشون بودن نزدیکش شدم و گفتم سلام عشقم خوبی یهو گفت سلام و زهر مار گفتم چرا مگه دیشب بهت بد گذشت؟که یهو گفت هرهرهر خندیدم منم زدم زیر خنده گفتم شیطون امشب چه جیگری شدی کاشکی به جای دیشب امشب مال من بودی گفت نه تورو خدا اگه میخوای بیا بکن!!گفتم ای جوووون کاشکی یعنی میشه دوباره که بهم گفت این کاری که تو باهام کردی روزگارمو سیاه کردی باید قول بدی رهام نکنی گفتم نوکرتم هستم رو تخم چشام! مارو بگو انگار که تو هوا بودم از ذوق خلاصه عروسی تموم شد ما دیپلم گرفتیم و امتحان دادیم کنکور که اون قبول شد رفسنجون ولی من قبول نشدم بعد از یه مدتی که رفت رفسنجون با یکی از دوستاش یه خونه گرفتن و منم هفته ای یبار میرفتم پیشش دیگه شمارشه اینکه چند بار کردمش از دستم در رفت تا اینکه ترم اولش گذشت و وارد ترم دوم که شد چشم و دلش باز شدو فهمیدم بایکی از هم کلاسی هاش رفیق شده منم که این موضوع رو فهمیدم به روش نیاوردم واسه اخرین بار رفتم پیشش و جوری کردمش اینبار از کون که تاعمری داره از یادش نره جرش دادم باور کنید جوری که خودش میگفت تا چند روز جوری راه میرفتم که انگار حامله ام!!!خلاصه دیگه کم کم رابطمون سرد شد و تا الان که دیگه اون یه بچه داره ولی من هنوز مجردم!!!ببخشید که سرتون و درد اوردم امیدوارم خوشتون اومده باشه منتظر نظراتتون هستم ولی خدا میدونه که هرچی گفتم همش واقعیت بود!!دوستون دارم عشقین!!!

نوشته: احسان


👍 13
👎 18
69501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

789365
2021-02-01 00:43:53 +0330 +0330

درست نبود وقتی 3 تا برادر بزرگ تر از خودت داری، ماشینو بدن دست یه بچه 16 ساله، که خونوادرو ببره بیروون!

پ.ن: از این اتفاقا تو فامیل ها زیاد می افته ولی یکم پیاز داغ قاطیش کردی.

3 ❤️

789371
2021-02-01 00:52:05 +0330 +0330

بعضی از داستانا رو که میخونم حس میکنم همه پورن استارن و دخترای داستان هم ملکه زیبایی هستن .در ضمن مگه کرمان کلا دو تا خونه داره که همه اسم ها واقعی هستن و فقط اسم دختر داستان مستعاره ؟یا شایدم اون طرف یه جنده معروفه تو کرمان که همه عالمو ادم کردنشو میشناسنش.بسه دیگه کسشعر نوشتن

1 ❤️

789375
2021-02-01 00:53:48 +0330 +0330

ملت چه راحت پرده میزنن بعدشم انگار نه انگار هیچی نمیشه! اونم تو شهرستان!

7 ❤️

789389
2021-02-01 01:17:23 +0330 +0330

برای اولین بار مادرت رفته پیش یه خیاط
تو هم رفتی داخل.؟؟
بعد عروس ماجرا واستون چای آورد.؟؟
بعدشم خواهرش اومد که تو بببنیش.؟
آخه کون نشور دستتو از شرتت دربیار بعد داستان بنویس
تو اروپاشم خیاطیا اینطوری نیستن
تا یاد دارم خیاطی های تو خونه همیشه داغونترین اتاق خونه بود
بعدشم پسر بالا ۵سال راه نمیدادن تو
کس ننت با میمنت

3 ❤️

789391
2021-02-01 01:24:08 +0330 +0330

ديس ميدم چون اون اول از خودت تعريف كردي و مشخصات ظاهري دادي
بايد جوري بنويسي ك در طول داستان خودمون بتونيم تصورت كنيم نابغه
تازه نخونده ديس

0 ❤️

789398
2021-02-01 01:29:44 +0330 +0330

آخه اسکول،اول میگی پلمپ و گرنس و…
بعد وسطش عرق خوری و …
اره کونی
ذهن خلاقی داری
تو تصوراتت شاید کردی ولی دخترای قدیم اینقدر سفت بودن که نگو
بعدشم مراسم حنا بندان دو دقیق آدم نباشه تابلوئه
بازم خوبه ترشحات سر کیرت تو مغزت سبز شد و نوشتی

2 ❤️

789400
2021-02-01 01:30:47 +0330 +0330

کاری به داستان شما ندارم چند سطر بیشتر نخوندم.
هنوز من روی حرفم هستم. چخبره ملت
هیچ سکسی نیست که دو ساعت لب بازی توش،نباشه!!!
والا من شاید به تعداد دفعاتی که پفک و بستنی خریدم ، ک س کردم. ولی به تعداد خرید طلا و الماس لب بازی نکردم. جالبه طرف خواهر و مادرش رو میخواد مخ کنه میگه چهار ساعت لب تو لب بودیم ، این ب کنار
تو اروپا تو آمریکا والا به پیر به پیغمبر اون قدر که شماها کس لیسی و دخترا کیر و منی خوری میکنند تو هر دفعه کردن (((س کس یهوی یواشکی وسط تاریکی میگه کردیم ولی چهار ساعت کس خوری کرده و ساک زدن واسش، تو خیلی مردی دست دختر ب کی رت بخوره خالی نشی کلی هنر داشتی))) میشه فیلم پورن.
به جرات قسم میخورم هنوز تو ایران شاید کمتر از دو درصد اونم ماهی یکبار قبل از کردن ی لیس زدن شاید داشته باشند.
س ک س هر چی ساده تر باشه بیشتر فاز میده
یکم با خودتون فکر کنید به حرفم میرسید.
امضا:اینجانب در ایران خودم نه ایرانی که شما در اون حرفه ای سکس میکنید

3 ❤️

789420
2021-02-01 02:10:48 +0330 +0330

تا( اسرار) خوندم…‌کیر تو سوادت

0 ❤️

789436
2021-02-01 03:23:13 +0330 +0330

خب میگرفتیش دیوص🙄

1 ❤️

789444
2021-02-01 04:05:49 +0330 +0330

پاستور بازی کردین؟؟؟
شب حنا دیگه چه صیغه ایه؟؟؟وسط عرق خوری اون شیشه ی ویسکی گرنس رو تو کونت کردی مشنگ بیسواد؟؟؟
هواسم بهت هست؟؟؟؟اسرار کردن؟؟؟؟ارکس؟؟؟؟؟
کیر دونالد ترامپ تو سواد نداشته ات!

0 ❤️

789449
2021-02-01 04:51:20 +0330 +0330

والله چی بگم ولی کلا داستان برمیگرده به زمانی که فکر نکنم دختری اونم‌تو شهرستان بذاره اینقدر راحت پرده اش را بزنن اصلا خود پسره تخم همچین کاری را نداشت اون سالها چی میشد ابر و باد و مه خورشید دست به هم میدادن جایی تونه خالی گیرت میومد و طرف باهزار بدبختی و مشکل و یه جوری مدرسه را میپیچوند و میومد پیشت تازه وقتی هم که میومد اینقدر هردو استرس داشتن نمیدونستن چه غلطی باید بکنن حالا اگه کلیات داستان هم به نوعی درست بود به هیچ وجه نمیتونم قبول کنم اونقدر کله خر بودی که پرده دختره را بزنی اونم به این راحتی اجازه بده و بعدش هم خیلی راحت ولت کنه و بره شوهر کنه

2 ❤️

789451
2021-02-01 05:22:47 +0330 +0330

نویسنده داستان آذری زبان است، فقط متوجه نشدم چرا خودش رو کرمانی معرفی کرد؟ دوستان اگر مثل من ترکی بلد باشند، متوجه می شوند.

0 ❤️

789454
2021-02-01 05:25:40 +0330 +0330

داری دروغ مینویسی درست بنویس ، براش فیلم فرستادی تو گوشی ۶۶۰۰ ? اونم نشست نگاه کرد ?

0 ❤️

789463
2021-02-01 08:23:18 +0330 +0330

بدادی کون خود بر باد، چون باد
و گویا درد ان بردی تو از یاد
بیا تا بر درت کیری گذارم
دگر هرگز نگویی او به تو داد

0 ❤️

789483
2021-02-01 11:08:28 +0330 +0330

منکه باور کردم واقعی باشه
ولی یه کم شاخ و برگ بهش داده بودی

0 ❤️

789513
2021-02-01 14:57:50 +0330 +0330

یهو اومدی تو سایت، یهو کلی مزخرف گفتی.
موقع رفتن مواظب باش یهو نوک کلاغ نره

0 ❤️

789535
2021-02-01 16:51:02 +0330 +0330

هی روزگار

وقتی یکی رو خیلی دوست داری.بگیرش
که عینش پیدا نمیشه دیگه برات

0 ❤️

789550
2021-02-01 18:33:35 +0330 +0330

احسان جون ریدی حاجی همون که نوشتی پاستور بازی کردیم و اون گوشی 66جواد داشت بعد مرتیکه اسگول اینهمه فیلم هندی دیدی تو کدومش لب گرفتند که این دومیش باشه تا همونجا خوندم فهمیدم دوباره دودولت به عقلت غلبه کرده برو جقت رو بزن مشتی

0 ❤️

789566
2021-02-01 23:19:18 +0330 +0330

شب عروسی تاپ بندی پوشیده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای نامرد

0 ❤️

789574
2021-02-02 00:09:31 +0330 +0330

حاجی من مستم
ولی خووت فهمیدی چی نوشتی؟😂

0 ❤️

789737
2021-02-02 15:20:48 +0330 +0330

چیه میزنی؟ همونجا که پاسور و نوشتی پاستور دیگه بقیه شو نخوندم
آخ ک… مغز کی تو عروسی میشینه پاسور بازی کنه اونهم دوتا دختر دوتا پسر 😇 😇

0 ❤️

789785
2021-02-02 23:01:13 +0330 +0330

من فقط کفکردم وقتی مست کردی گرنس سگوش شد عرق
داداش خیلی سیاهمست شدی

0 ❤️