خیانت یا شهوت که منجر به سکس شد (۲)

1401/07/10

...قسمت قبل

سلام دفعه قبل تا اونجای داستان که سکس من زن برادرهمسرم تموم شد و یه اتفاق ناخوشایند افتاد تو اتاقش بودیم که یهو بچش از خواب بیدارشد ومارو تو اون وضع دید بچش حدودا سه سالش بود به هر زحمتی طرف مقابلم بردش بیرون و بهش فهموند که به پدرش چیزی نگه من بلند شدم و از خونش زدم بیرون تو حال خودم نبودم نمیدونستم کجا برم نکنه یهو بچه به پدرش بگه چیکار کنم خلاصه بعد ی مدت چرخ زدن رفتم خونه و گرفتم خوابیدم

چن روزی گذشت ن از اون خبری بود ن من بهش زنگ میزدم تا اینکه بعد چن روز شوهرش بهم زنگ زد که کجایی ونیستی تگبا استرس جوابشو دادم گفت که میخام شام بیای اینجا باخانواده گفتم بچه ها خ نه نیستن خونه بابات اینان گفت تنها بیا اشکال نداره با اصرار قبول کردم پا شدم رفتم رسیدم اونجا در زدم دیدم طرف درو باز کرد چشاش پرعشق بود گفتم شوهرت کو گفت با بچه ها رفتن واسه شام ی چیزایی بخرن معطل نکردم درو بستم و ی لبی ازش گرفتم تو بغلم بردمش توخونه گفت ول کن الان میان کلید داره یهو میاد تو برا اینکه شک نکنه بهش زنگ زدم گفتم خونه ام کجایی گفت بشین تا نیم ساعت میام اینو که گفت فهمیدم ی نیم ساعت وقت دارم دوباره دستشو گرفتم از لب وگردن خوردمش گفت سکس میخاد گفتم ن یهو میاد گفت نیم ساعت نمیاد خودش گفت گفتم شاید زود اومد گفت ی ربع که وقت داریم شروع کن راضی شدم کاش نمیشدم لخت شد تو یه چشم بهم زدن برای اطمینان وتنگی وقت کامل لخت نشدم فقط شلوارمو درآووردم بردمش تواتاق با لب خوردن انداختمش رو تخت کیرمو درآووردم یکم خورد گفت بکن توش تا نیومده سرشو گذاشتم دم کسش ی چشمم به در بود حیاطشون کوچیک بود اومدنش مساوی بود با اومدنش تو خونه حدودا ی دقیقه وقت میبرد برسه خونه سرشو دادم تو آهی کشید نستی توچشاش موج میزد کامل دادم توکسش افتادم روش دستام روپستوناش لباشو میخوردم تلمبه زدنام شروع شد آه وناله هاش بلند تر شد با دستام اون ممه هاس سفیدشو میمالوندم لبام رو لباش بود بدنش ی بوی عطر خیلی خوبی میداد مست شده بودم تو وجودش انقد که نفهمیدم چجور در بازشده وشوهرش اومده تو وای خدا چه لحظه سختی بود یهو برگشتم شوهرش وسط اتاق پشت سرمون با ی دادش انگار اون حس مست بودنم همش تو ی لحظه پرید از روش بلند شدم گفت جه غلطی میکنین شلوارمو تا کشیدم با شوهرش دست به یغه شدیم زنش از اتاق زد بیرون دعوا شد شوهرش هیکلی نداشت فحش میداد خلاصه هرجور بود انداختمش زمین سویبچو برداشتم فرار کردم تو خیابون زنش گفت منم ببر گفتم چحوری میشه مگه دوباره شوهرش با داد وبیداد رسید بهم دوباره دعوا کردیم قلبم داشت میترکید سوییچو بهش دادم گفت ماشینو بازکن بشین توش تا همسایه ها نرسیدن رفت با شوهرش حدود چن دقیقه گلاویز شدم زدمش زمین فرار کردم سمت ماشین به محض رسیدن روشن کردم شوهرش از پشت سر نمیدونم چی بود زد توماشین وای خدا وای من چیکارکردم زنمو چیکارکنم این دخترو کجا آووردم دور شدیم شب بود نمیدونستم کجا میرم چیکارمیکنم الان به پدرم زنگ میزنه به خواهرش زنگ میزنه کجا برم من چیکارکنم الان خانواده این دختره میفهمن با این فکرا دختره هم که زار زار گریه میکردم با ی لباس توری اومده بودم گفتم دیدی گفتم میاد زدم تودهنش گریهاش بیشتر شد گفت فقط برو ی شهر نزدیکمون بود ی دوستی داشتم که صاحب مسافر خونه بود رفتیم اونجا و…ادامه دارد

نوشته: امیر


👍 6
👎 2
25901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897667
2022-10-02 00:54:20 +0330 +0330

تو رو جون عزیزت، کس همین خانم پر پر بشه دیگه ننویس اصلا کیرت تو کون هرچی بد خواهته دیگه ننویس

4 ❤️

897704
2022-10-02 07:54:58 +0330 +0330

من نمی دونم چرا جدیدا تو شهوانی تا یکی یه خاطره ای یه داستانی می نویسه ، یه عده زیرش کامنت میکنن ننویس ، تو رو به فلان ننویس .
دوست عزیز تو دوست نداری داستانشو ، من دوست دارم ، شاید از صدتا دونفر دوست داشته باشن . شما مختارید که بخونید یا نخونید . خواهشا بذاریم کنار این ننویس ننویس ها رو . دمشم گرم که نوشته ، همت کرده ، زحمت کشیده ، چه واقعیت و چه تخیل رو اورده اینجا .
بسه دیگه

2 ❤️

897719
2022-10-02 14:10:17 +0330 +0330

ببین گه زیادی نخور وقتی یکی میاد اینجا ی کس شعری مینویسه نوبت یکی دیگ رو میگیره شاید داستان یکی دیگه بهتر از این باشه ولی چون این کس مغز داستان کس شعری اینجا مینویسه نوبت داستان اون نمیشه واسه اینه که میگیم ننویس

0 ❤️

897809
2022-10-03 09:50:06 +0330 +0330

ننویس کص مسنگ

0 ❤️

897812
2022-10-03 10:10:56 +0330 +0330

واقعا که لحظه بسیار سخت و دلهره اوریرو تجربه کردی،من که میخوندمش تا رسیدم به اونجایی. که شوهرش بالای سرت بود دلم هوری ریخت پایین،ولی نهایتا ببخشید خریت از خودت بوده ولاغیر.

0 ❤️

899466
2022-10-19 05:45:02 +0330 +0330

این که فیلم هندی شد 😀 😀 😀

0 ❤️