درد شیرین

1401/02/03

اومد طرفم،هنوز دستام رو باز نکرده بود فکر کنم از جیغ و داد زیاد و درد از حال رفته بودم صورتمو گرفت تو دستش
+هنوز زنده ای
-بله ارباب
+خوبه.هنوز کلی کار داریم
باز هم اون چشم بند مسخره، لعنت بهش حالا استرسم دو چندان شده بود نه میدیدم که چی داره اتفاق میفته نه میدونستم.
سکوت کل اتاقو گرفته بود
توی فکر بودم که حالا قرار چی پیش بیاد،دستش رو روی بدنم حس کردم هم استرس بود هم شهوت
+نترس توله
جوابی نداشتم سکوتم رو نگه داشتم حرف خودش بود( یا جواب خوبی داشته باش یا ساکت باش)
قطره قطره داشت چیکه میکرد رو بدنم
داغ بود خیلی می‌سوخت شکمم، از سوزشش ناله میکردم بی توجه به صدام ادامه میداد
-ارباب توروخدا بسه.
+یبار دیگه دهنتو باز کنی کاری میکنم که دیگه نتونی صحبت کنی
-ببخشید ارباب
نزاشت عذر خواهیمو کامل کنم که سیلیه بدی خورد زیر گوشم،گوشم سوت کشید
عجیب ترش این بود که هرچی بیشتر تحقیر میشدمو درد میکشیدم خیس تر میشدم.حس درونیم که این همه وقت سرکوب شده بود داشت ارضا میشد.مازوخیسمم داشت جون میگرفت مثل قبل.
هنوز گیجه اون کشیده بودم که گیره رو روی نوک سینم حس کرد،درد داشت،دردش قشنگ بود رو اون یکی نیپلمم حسش کردم دردش رفته رفته بیشتر میشد.
+پاهاتو باز کن توله
-چشم ارباب
+بیشتر
پاهامو ازهم باز کردم یکم با دستش با ترشحات واژنم بازی کرد انگار داره کصمو نوازش میکنه، دوست داشتم که یهو برا چند ثانیه دستشو برداشت و بعد ضربه ی محکمی زد رو کصم از درد داد زدم خیلی درد داشت به خودم داشتم میپیچیدم که با صدای خشنش گفت:
+توله پاهاتو باز کن هنوز ادامه داره
با بغض گفتم:چشم.
دوتا دیگه زد دیگه خیلی میسوخت، جای دستش هوا که میخورد بهش بیشتر میسوخت.
چشامو واکرد.نور چشامو اذیت کرد برا همین نیمه باز بودن،داشت دستامم باز میکرد با خودم گفتم امکان نداره بدون اینکه ارضا بشه بیخیالم بشه،میترسیدم حرف بزنم چون اجازشو نداشتم موهاو کشید گفت :زانو بزن.
-چشم
بی مقدمه کیرشو گذاشت رو لبام.لازم نبود بهم دستور بده میدونستم وظیفم اون لحظه چیه.خواستم از دستامم استفاده کنم که یه سیلیه محکم خوردم و این کافی بود که بفهمم دستام اجازه کمک کردن به دهنمو ندارن.سرمو گرفته بود و توی حلقم جلو عقب میکرد کیرشو، گلوم اذیت میشد هی اوق میزدم،بالاخره رضایت دادو از دهنم دراوردش.
نفس نفس میزدم گلوم درد گرفته بود.
+سجده کن کونتم حسابی بده بالا
بی اختیار ناخوداگاه گفتم چشم.فاصلمون با تخت کم بود،نشست رو لبه ی تخت،یه پاشو گذاشت رو صورتم اینکه زیر پاش بودم حس خوبی داشت برام.با مقعدم داشت ور میرفت دوست نداشتم از پشت بدم،انگشتشو یکمی چرب کرد و فشار داد داخل بدنم،بار اولم بود درد بدی داشت این درد رو دوست نداشتم یه جیغ ریز زدم که با پاش آروم زد رو صورتم.بعد از اون دقایق طاقت فرسا دوتا انگشتش توم داشت جلو عقب میشد،انگشتاشو در اورد و بهم گفت زانو بزن و باز کیرشو کرد دهنم اینبار کمتر از قبل طول کشید،منو خوابوند رو تخت پاهامو داد بالا و با فشار کیرشو هول داد داخلم،سوراخ کونم خیلی درد گرفتم،سعی کرد خودمو بکشم عقب ولی فایده ای نداشت سریع تر از قبل و محکم تر تلمبه میزد هربار که سعی میکردم مانع شم.
کارش با کونم تموم شد و کیرشو دراورد و کرد تو کصم چندبار جلو عقب کرد و بعدش بلند شد رفت شمعی که نیمیش رو رو بدنم ریخته بود آورد و روشنش کرد،اینبار که کیرشو کرد تو کصم شمع رو هم همزمان رو بدنم میریخت. واقعا داشتم لذت میبردم حس درد و لذت باهم،دیگه ناله هام تبدیل به زجه و جیغ شده بودند نزدیک ارضا شدن بودم با لرزیدن بدنم متوجه شد که اومدم.
شمع رو خاموش کرد و گذاشتش کنار با سرعت بیشتر تلمبه میزد،کیرش رو در آورد و آبش رو ریخت رو شکمم.
حس خوبی داشتم،بیشتر از جسمم روحم ارضا شده بود،حس سبکی داشتم.
لبام رو بوسید و نوازشم کرد تموم دردایی که کشیده بودمو فراموش کردم.

پایان.

نوشته: Young daddy


👍 9
👎 2
38901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

870227
2022-04-23 01:13:03 +0430 +0430

خوب زر زدی جناب

1 ❤️

870276
2022-04-23 06:37:43 +0430 +0430

خدا نصیب کنه از این برده های مطیع و حقیقی ، اینجا که پیدا نمیشه ، اگه دختر برده بود پیام بده

2 ❤️

893355
2022-09-02 22:20:38 +0430 +0430

حسشو‌دوس دارم یه وحشی خووب بوده اربابت نصیب منم شه الهی🤩

0 ❤️