در انتظار سکس (۱)

1401/12/02

Y.I.
داستان ما از اونجایی شروع شد که ٣ سال بعد از آخرین بار که دیدمش یک شب طرفای ١ نصف شب توی whatsApp پیام داد که میشه یه سوال بپرسم؟ گفتم بپرس؟! گفت ببخشید ولی میشه با من سکس چت داشته باشی؟
داغ کردم اون لحظه ولی بهش گفتم نه
اونم نامردی نکرد زد همه جا منو بلاک کرد، بجای این که من بلاکش کنم، اون منو بلاک کرد
حدود ١ ماه بعدش پسر عمه ام فوت شد و دیدمش
با یکی دیگه از پسر عمه هام رفته بود بیرون، کارشون داشتیم مجبور شدم زنگ بزنم بهش، گفت جانم و اون لحظه من هنگ کردم بعدا خودش گفت که فهمیده همون لحظه.
شبش نشسته بودیم با هم حرف میزدیم گفتم چرا بلاک کردی منو، من باید تورو بلاک میکردم گفت نمیدونم دست پیش گرفتم
اون شب که داشت میرفت جرأت کردم و بهش گفتم دوستش داشتم تمام این سالها، گفتم که واسه تولدش کادو گرفته بودم و یکبار دیگه دیدمش میدم بهش
هنگ بود، گفت واقعا؟! چرا نگفتی؟ چرا کادو را ندادی؟!😀 میدونی از این که غافلگیر شد و حس کردم که ناراحت نشد خوشحال شدم😊
یادم نیست چجوری و کی سکس چت ما شروع شد
هیچجوری فرصت اینکه کنار هم باشیم جور نمیشد، اخه تو یک شهر زندگی نمیکنیم
تا امسال (یعنی ٢سال بعد) جور شد و من اومدم خونشون
یکشنبه قبل اینکه بره سرکار گفتم مگه نگفتی فیلم ببینیم؟ گفت الان؟! گفتم آره! خلاصه نشستیم فیلم دیدیم، من پشتش بودم، پام میخورد به پاش، یجورایی بگی نگی خودمم کرم میریختم که پام بخوره بهش 😬😀
بعدش گفت میشه تو بیای اینور من اونور بشینم
گفتم اره
از طبقه پایین صدام کردن، رفتم پایین اما گوشیم بالا بود
برگشتم بالا گفت انگار گوشیت زنگ خورد، گفتم إ
نگاه کردم دیدم خودش پیام داده بود که من حالم خوب نیست، میشه یکاری کنی واسم
منم تو چشماش نگاه کردم گفتم چکار کنم گفت نمیدونم، پیشونیمو چسبوندم به پیشونیش، دستمو کشیدم روی کیرش، آهش دراومد
کیرشو خوردم و مالیدم تا آبش اومد؛ آبش رو هم خوردم گفت جوووون
رفت سرکار
فرداش یعنی دوشنبه حرف این شد که برگردیم خونه، اونم خداحافظی کرد و رفت سرکار، فکر کرد منم میرم ولی من نرفتم، شب که اومد خونه گفت تو نرفتی؟!
شبش حشرش بالا بود، گفت به بهونه هارد گرفتن بیا با بالا، گفت ٢دقیقه ای آبم میاد خوردم واسش ولی ٨ دقیقه طول کشید تا آبش بیاد، آبشو که قورت دادم با همون لبهام که آبش بهش مالیده بود لبشو بوسیدم، نارنگی خوردم که دهنم بو آبشو نده بعدش برگشتم پایین
پنجشنبه شب با دوستاش قرار داشت، اینجا هم مهمونی بود و شلوغ
قبل اینکه بره شراب خورد، رفتم تو پله های بالا صداش کردم، کارش داشتن پایین
تا منو دید اومد سمتم، یک پله بالاتر از من ایستاده بود، سرشو چسبوند بهم، نوک سینمو مالید یک لحظه لبشو گذاشت روی لبم، حالم بد شد، کسم منقبض شد از این حرکتش، دلم بدجوری خواستش دستمو گذاشتم روی کیرش
کیرشو مالیدم اونم سینمو، تو صورت هم نفص میکشیدیم
تمام اینها ١٠-٢٠ ثانیه شد. گفتم نکن الان یکی میاد میبینه، بیا پایین کارت دارن
نه اون میتونست ول کنه نه من، اخرش من به خودم فشار اوردم برگشتم پایین
یه وسیله از بالا میخواستن، خیلی های دیگه میتونستن برن و بیارن ولی من رفتم، حشرم زده بود بالا، دست خودم نبود
رفتم از بالا وسیله بیارم از پشت چسبید بهم، سرشو کرد تو گردنم، سینمو مالید، اون یکی دستشو کرد تو شورتم و کسمو مالید
به نفس نفس افتاده بودم، گفتم نکن خواهش میکنم، تو گوشم گفت واسه چی اومدی بالا
به سختی به خودم اومدم رفتم پایین، بعدش اومد پایین، تا بره با نگاهش آتیشم زد و رفت حالم بد بود، مهمون بود اونجا کاری هم نمیتونستم بکنم
صبحش من کلاس داشتم، رفتم بالا، از خواب که بیدار شد گفت تو اینجا چی کار میکنی، گفتم کلاس دارم، رفت پایین صبحانه خورد برگشت بالا، بعد کلاسم رفتم بالا سرش دیدم خوابه باز، منم رفتم پایین، پیام داد که کجا رفتی پس، بیا بالا
اما من پیامشو دیر دیدم، رفتم بالا حمام بود
هیچی اون روز رفت سرکار ولی از بس از این حرفها زد تا شب که بیاد هم من بالا بودم هم اون
من خیلی بالا بودم و داشتم عصبی میشدم
بدی شرایط این بود که تو خونه مهمون بود، معلوم نبود شب میرن یا نه
پیام داد نمیرن شب که اکی کنیم؟! گفتم نمیدونم
اخرش برنامه این شد شب زودتر برگرده خونه، ولی قبلش من برم بالا، اونم آروم و بی صدا بدون اینکه کسی ببیندش بیاد بالا، و اگر در شرایط احتمالی یکی میومد بالا، اون بره تو کمدش که نبیننش
من رفتم بالا، اومد. جفتمون داغ، رفتیم تو اتاقش، گفت اول آب منو میاره
منو خوابوند رو تخت، خودشم به پهلو خوابید کنارم، شلوارمو یکم داد پایین، شروع کرد به مالیدن کسم، اولش یک دستش پشت شونم بودو منو چسبونده بود به خودش، انگشتشو گذاشته بود روی چوچولم و میمالید، بدنم و پاهام میلرزید، بعدش کامل خوابیدم و اون سوتینمو داد بالا، شروع کرد سینمو خوردن و همزمان کسمو مالید، خیلی بالا بودم
گفتم گازش بگیر، نوک سینمو گاز گرفت، سرعت دستش رو برد بالا داشتم میومدم که پسر عمه اش درو باز کرد
واااای اون لحظه نفهمیدیم چجوری به خودمون بیایم، اون بره تو کمد، من شلوارمو بکشم بالا و سوتینمو بدم پایین
اومده بود که سیگار بکشه، شروع کرد به حرف زدن باهام که میخوای خونه بگیری و این داستانا
منم بند سوتینم باز شده بود نمیتونستم تکون بخورم
تا رفت صداش کردم، گفتم اول بند سوتین منو ببند قیافش اینجوری 😀 شد، از این ضد حالی خندمون گرفته بود
نشستیم روی تخت دستشو کرد توی شرتم یکم مالید ولی دیدم فایده نداره، گفتم حالم پرید گفت واقعا؟! گفتم اره بابا سکته کردم نمال نمیاد آبم، بذار حداقل مال تورو بخورم آب تو بیاد. گفت بابا چیزی نشد که، نفهمید، گفتم ولی من سکته را زدم
توی چت های عصر یه گیفت فرستاد، پسره آبشو میریخت توی دهنه دختره، گفت من میخوام مثل این وقتی آبمو میریزم تو دهنت ببینمش، گفتم باشه
من خوابیده بدم کیرشو تا حلقم کرد تو دهنم، خوردم واسش، نزدیک اومدنش بود، کیرشو درآورد، آبشو خالی کرد توی دهنم، همون موقع گفت جوووون
آبشو که قورت دادم بلند شدم برم بشورم دست و صورتمو، منو کشید سمت خودش لب گرفت
‎هیچی بالا نبود که بخورم واسه بوی آبش، سیگارشو برداشت که بره سیگار بکشه، ظرف نبات را دادم بهش که درشو باز کنه، روبرو هم ایستاده بودیم، خواهرش درو باز کرد🤦🏻‍♀️ حالا اون بود که سکته زد😆 خواست بره پشت دیوار گفت إإ تویی؟ فکر کرد مادرش اومده بالا
‎اون رفت سیگار بکشه، خواهرش ازم پرسید چی شده؟! گفتم من ضعف کرده بودم، یکم نبات میخواستم بخورم
‎خواهرش رفت پایین، بهش گفتم شدیم ٣ به هیچ
‎خندید، گفتم از این به بعد که دیدمت عدد ٣ را نشونت میدم 😀😃
‎رفتیم پایین شام خوردیم اون برگشت بالا و ما هم پایین خوابیدیم
‎(یکشنبه مهمون اومد از ا.ص.) یکشنبه شب رفتیم خونه خواهرش من و اون، خواهرش دعوتمون کرد، اونجا خیار که گاز میزدم چشمش میافتاد به لب هام، شب هم که برگشتیم توی راه تو بغلش خوابیدم
‎فرداش چون مهمون اینجا بود من از صبح رفتم بالا واسه درسم، ظهر که از سر کار برگشت من هنوز بالا بودم و تا شب موندم. واسه شام و ناهار میومدم پایین ولی خب😃
‎آخر شب فکر کن پایین مهمون، من کیرشو خوردم تا آبش اومد
‎بعدش گفتم تو نمیخوای آب منو بیاری؟! نه؟!
‎گفت من میخوام تو نمیخوای، اون سینه هامو مالید منم کسمو، بعدم نزدیک اومدنم کسمو مالید تا آبم بیاد
‎حالا باز کیرش راست کرده بود
‎گفت بذارم تو کونت؟ گفتم بذار
‎فقط سرشو کرده بود تو ولی از خیلی درد داشتم ، آبش زود اومد، اون شب ٢ بار ارضا شد
‎صبحش من باز رفتم بالا، صبح ساعت ١٠-١١ بود، من سر درسم بودم، هی رفت و امد، گفتم چی شده، گفت هیچی، پاشدم گفتم چرا هی میری میای از پشت بغلم کرد، تو گوشم گفت بذارم بین پات
‎فکر کن تو روز روشن، همه پایین بیدار، ما اینکار را کردیم😬😀
‎بعدش صدامون زدن واسه ناهار، من زودتر رفتم پایین، اونم آماده شد اومد ناهار خورد رفت سر کار
‎فردا شب قرار گذاشتیم که با جمعه مهمون من پیتزا بخوریم، بماند که چقدر برنامه پیش اومد که نشه و ما هی کنسل کردیم😀
‎جمعه شب خودمون پیتزا خوردیم، اومدم بالا پیشش که سفارش بدیم، خودشو جمع کرد دور من
‎آروم دست میکشید روی سینه هام، کس منم بی جنبه منقبض میشد🤦🏻‍♀️
‎گفتم نکن، مادرت گشنشه، زودتر سفارش بدیم بریم پایین
‎ولی کار خودشو میکرد، منم دلم میخواست
‎حتی الانم که دارم اینارو مینویسم دلم میخوادش😬🤦🏻‍♀️
‎وقتی اومد پایین حالا من بودم که تو آشپزخونه کیرشو مالیدم و اون جا خالی میداد که دستم نخوره بهش😀
‎یکشنبه ظهر که داشت میرفت سر کار توی گوشیم فیلمی که فرستادن بود و نتونسته بودم ببینمش را پلی کردم، با اولین صحنه اینجوری شدم😮😳 دلم خواست شدید، چون اونور نشسته بود
‎شب که اومد بهش گفتم ظهر اینجوری شد خندید، گفتم که فیلم اروتیک دارم، اومد پایین فیلم هارو بگیره، گفتم بهش حالم خوب نیست، میخوام شدید
‎رفتم تو آشپزخونه بهش نمیدونم چی بدم، شروع کرد به مالیدن سینه هام و کسم، دستشو کرد تو شورتم دید خیسه گفت جوووون من دیگه اون لحظه رفتم🤤
‎هی نشست، نشست، نشست تا مادرش رفت خوابید
‎وقتی خوابش سنگین شد اومد پیشم، شروع کرد به مالیدن کسم، جفتمون ایستاده بودیم، با یک دست منو میمالید با دست دیگه دستمو گرفته بود که نیافتم
‎سرم و گذاشته بودم روی شونش، اون یکی دستم هم روی شونش بود، از اون سمت حواسش بود مادرش بیدار نشه، از اون سمت کسمو میمالید، انقدر مالید تا اومدم
‎دیگه نتونستم بایستم ، نشستم زوی بالشت، گفت اومدی؟ سرتکون دادم که اره، با پشت دستش گردنمو نوازش کرد😊
‎حالا نوبت اون بود که بیاد، زانو زدم جلو پاش، شروع کردم به کیرشو خوردن
‎انقدر خوردم تا اومد، بعدش واسم نارنگی اورد 😀 که بخورم دهنم بوی آبشو نده، بی صدا کلی خندیدیم، گفتم دیوانه ایم ما، دیوانه
‎هر وقت یکی کنارمونه و هر لحظه ممکنه لو بریم، کرممون میگیره اونم میخندید
‎رفت بالا، پیام دادم گفتم من تو بدن خودم موندم، انقدر الان دلم میخواد دوباره که خودم باورم نمیشه، اینجوری شد 😀 گفت إ، منم دلم میخواد خب، خلاصه از اون اصرار از من انکار
‎از wc اومدم بیرون، لباسمو عوض کردم دیدم اومد پایین
‎منم سوتینمو درآورده بودم واسه خواب
‎نشست روی مبل، من کیرشو میخوردمو میمالیدم، اونم بلوزمو داده بود بالا سینه هامو میدید و میمالید
‎قبلش خودش گفته بود که اگر نخواستی نخور آبمو، منم چون چند دقیقه قبلش خورده بودم، گفتم این دفعه آبتو نمیخورم، گفت باشه
‎خلاصه مالیدم تا آبش اومد، رفت بالا ، پیام دادم گفتم حالا حرف بزن تا آب من بیاد، گفت چرا پایین بودم چیزی نگفتی
‎خلاصه اون شروع کرد صحبت کردن، منم کسمو میمالیدم تا آب منم اومد

‎پایین تو آشپزخونه کیرشو مالیدم تا راست شد
‎گفتم حالا بکش😀
‎امشب ساعت ١٢:١٥ از سرکار اومد، رقتم توی آشپزخونه که غذا واسش گرم کنم، اومد توی آشپزخونه گفت شام چی داریم، همزمان کونمو دست کشید. منم نامردی نکردم کیرشو مالیدم، گفتم را انقدر دیر اومدی؟ گفت دوستش اومده بوده
‎عمه اش، خواهرش و بقیه هم نشسته بودن توی سالن
میخندید، حرفشو میزد همزمان کون منو هم میمالید. تا شام خورد رفت بالا. گفت نمیتونی بیای بالا، به بهونه سه راه رفتم که بذارمشون سرجاش
‎اومد لبمو بوسید، سینمو مالید، کیرشو گرفتم تو دستم، برگشتم برم، گفتم جلو عمه ات زشته، از پشت بغلم کرد
‎شروع کرد دوباره
‎لعنتی جوری مالید سینمو منم به نفس نفس انداخت، گفتم میرم پایین، زنگ بزن که چایی بیارم واست. برگشتم پایین
‎گفتم ٥-١٠ دقیقه دیگه زنگ بزن، گفت هم مستن هم چِت
‎زنگ بزنم؟ گفتم بزن
‎زنگ زد گفت چایی نداریم؟! 😀 گفتم چرا الان میارم واست
‎اومدم بالا دیدم لخت خوابیده رو تخت، سیگارشم دستش
‎اگر با من بود و کسی نبود از لبش شروع میکردم خوردن تا برسم به کیرش
‎واسه اینکه به خودم بیام گفتم کی مست کردی گفت دوستم اومده بود خوردیم با هم
‎لباشو بوسیدم شروع کرد به خوردن لبام، جوری خورد که تا حالا نخورده بود، کیرشو مالیدم
‎تند تند، اونم سینمو مالید، نوکشو فشار داد
‎بعد خودش مالید من تخماشو مالیدم، نزدیک اومدنش گفت بخورش، خوردم تا آبش اومد
‎آبشو خوردم لبشو بوسیدم، رفتم دستمو که از آبش ریخته بود روش شستم، از چایی که براش اورده بودم خوردم 😀
‎گفتم شدیم ٦ هیچ، توی همون حال با چشم نیمه باز گفت هیچ!؟ گفتم حالا ١، ٢ اصلا بگو ٣ 😀
‎اومدم پایین عمه اش گفت کجا بودی؟! گفتم چاییشو دادم دیگه

نوشته: Nilo0o0o0


👍 3
👎 4
19201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916232
2023-02-21 17:42:28 +0330 +0330

چقدربالا پایین رفتین سرم گیج رفت یابروبالا یاپایین باشین.نفهمیدم چی بود سرش کجا بود تهش کجا بود.نسبتا چی بود.لز از کجااومده بود.اصلا توکی بودی خونه کی بود نسبتت باهاش چی بود عمه کی بود.

0 ❤️

916363
2023-02-22 19:04:23 +0330 +0330

خوب بود ولی چه ربطی به تگ هاش داشت 😁

0 ❤️

917549
2023-03-04 08:29:46 +0330 +0330

ببخشید به قول یکی از دوستام که عرب بود کی رو کی شد اصلا شماخودت کی بودی اون کی بود اینا چه ربطی به عمه و لز داشت داستان خودش مثل معما نوشته شده بود و باید مثل شرلوک هولمز میگشتی دنبال شخصیتهاش دیکه توضیحاتش بدترش هم کرد هر چی فکرکردم متوجه نشدم چه ربطی به عمه و لز داشته

0 ❤️