-گویند مرا چو زاد مادر…
پستان به دهان گرفتن آموخت …
شب ها بر گاهواره من …
بیدار نشست و خفتن آموخت …
لبخند نهاد بر لب من …
بر غنچه گل شکفتن آموخت …
دستم بگرفت و پا به پا برد …
تا شیوه راه رفتن آموخت …
یک حرف و دو حرف بر زبانم …
الفاظ نهاد و گفتن آموخت …
پس هستی من ز هستی اوست …
تا هستم و هست دارمش دوست …
+مرسی معینم حالا بخواب ،
-میخوای شعر چادر رو برات بخونم(شعر سکسی و توجیح کننده اینکه پوشش ربطی به پاک بودن نداره از ایرج میرزا)
+نه معین اونو بارها برام خوندی ،
چهار سال از وفات شوهرم گذشته بود و حالا معین شونزده ساله بود و هر چه انتظار میکشیدم هنوز اون مردی که انتظارش رو داشتم نشده بود ،
هر ماه که عموی معین برای حساب و کتاب سهم شوهرم میومد خونمون باید کلی داداش داداش بارش میکردم تا نگاه هیزش رو روی بدنم برداره ،
امیدم این شده بود معین بزرگ بشه و زنش بدم تا بتونم نفس راحتی بکشم ولی پسرم شده بود بلای جونم و این اواخر با سیاست و زور کنارم میخوابید و او تعیین میکرد چی بپوشم و نوازش های شبانه روزی او و قامت سیخ کیرش زیر شلوارش همه و همه نشانگر طعمه قرار دادن من بود بجز حرفاش که قسم میخورد که از شدت دوست داشتن و حس پسرونست،آهنگ های گوشیش و وضعیت واتساپش هم همین رو میگفت ،
سی و پنج سال بیشتر نداشتم و جثه ضعیفم باعث شده بود به جای پسر خونه احساس کنه مرد خونه شده و هر روز تمام حرف و عملش مالکانه تر میشد نصبت به زندگیمون ،
هر بار از دست کشیدنش به بدنم و بغل کردنم و بغل های شباهنگامش اعتراضی میکردم حرفای همیشگیش رو میزد و باز ادامه میداد ولی معین غافل بود که این حرکات منو تحریک میکرد و باعث سر دردم میشد ،
یک شب که دیرتر از همیشه به اتاق خواب رفتم معین خواب بود و با لباسی که ممنوع کرده بود هنگام خواب تنم باشه کنارش روی تختخواب خوابیدم ،صبح با اتصال بدنش به پشتم و دست کشیدنش روی شکمم و موهام و بوسه به گردنم تکونی خوردم و میخواستم که بلند بشم با زور دستش و شروع به صحبت کردن نگهم داشت و گفت قشنگم عشقم مادر من مگه نگفتم همچین لباسایی نبینم تنت ؟
،
عصر اون روز منو به فروشگاههای زنونه برد و با اقتدار خودش مجبورم به خرید سنگینی از لباس های زیر و لباسهای خواب سکسی کرد که هرگز نپوشیده بودم ،
سراغ کمد لباسام رفت و ی عالمه لباس ازم جمع کرد و جلوی خونه انداخت،
نه جیغ نه داد و نه اعتراض های من براش اهمیتی نداشت ،
حالا من مونده بودم با کلی لباس رنگی و سکسی ،
چند روزی طول کشید تا به لباس ها عادت کنم و این مدت رضایت توی چشم های معین پیدا بود ،
کم کم داشت باورم میشد که قصد و غرضی نداره و علت کیر همیشه سیخش غریضیه ،
دیگه هر شب باید زیر نور چراغ خواب برجستگی نوک سینه هام و برجستگی سینه هام از بالای یقه ام و نافم و حتی شیار بین رونام رو پنهان میکردم ،
معین بدون بازگو کردن علاقش به مادرش و نوازش موی سر تا پهلو هام و بغل کردنم هنگام خواب نمیتونست بخوابه ،
از مراسم ختم یکی از همبازی ها و همسایه های قدیمی برگشته بودم و بعد از دوش گرفتن و شام خوردن روی کاناپه سرم رو روی پای معین گذاشته بودم و از غمی که داشتم میگفتم ،معین خیلی موفق بود در آروم کردنم و جفتمون بحث رو به بی ارزش بودن زندگی کشوندیم ،
+به نظر من آدمی که نمیدونه فردا زنده ست یا نه باید قدر ثانیه های زندگیش رو بدونه ،
-آره موافقم ، باید ی جوری زندگی کرد که اگه صبح از خواب بیدار نشدی حسرتی توی دلت نباشه ،
+آره همینه که میگن در لحظه زندگی کن ،
اینقدر بغل معین آروم بودم که خودم رو رها کرده بودم و انگار با معشوقه ام خلوت کرده بودم ،نوک سینه هام که زیر تاپ تورم نمایان شده بود تا یقه بازم و نوازش دستای معین از روی شکم لختم تا زیر سینه هام همه و همه اون شب برام مهم نبود و در فکر پوچی دنیا گر گرفته بودم ، نگاه زیبای معین به چشمام و حرف های شمردش منو قانع کرده بود معین میتونه تکیه گاه خوبی باشه ،نفهمیدم چرا نشستم و از توی گوشیم سرچ کردم( رابطه پسر با مادر) ،
چندتا خبر خوندم که همه رسانه ای شده بود ولی هیچ کدوم با رضایت طرفین نبود ،
بدنم گرم گرم شده بود و میخواستم که امشب خودم رو به معین بسپارم تا اگر تن مادرش خوشحالش میکنه بزارم خوشحال باشه ،
چراغ های خونه رو خاموش کردم تا معین بفهمه موقع خوابه ،
قانون جدیدی که گذاشته بود آرایش مدام من بود ولی اونشب جلوی آینه آرایش دو ساعت پیشم رو غلیظ تر کردم و به آغوش باز معین رفتم ،جفت چراغ خواب ها روشن بود و نور زیادی برای دیده شدن داشتیم ،
در اولین حالت همو بوس کردیم و سرم رو روی سینش گذاشتم ،اگه معین تجربه کافی داشت میتونست یک راست بره سر اصل مطلب ولی صبر زیادی داشت و تجربه کم ،
دستم به دور بدن لختش حلقه شده بود و کاملاً خودمو توی بدنش جا داده بودم و نگاهم به ضربان کیرش بود که زیر شلوارک کشیش تکون میخورد ،
دستای معین بی کار نبود و بالا تنه ام رو نوازش میکرد،
انگار که امشب قرار نبود معین زیاد روی کنه پس خودمو بالا کشیدم تا با بوسه به گونه هاش بهش بفهمونم امشب با شبهای دیگه فرق میکنه ولی معین همون معین هر شبی بود و فقط ازم بغل و نوازش میخواست ،
کم کم داشت از خودم بدم میومد و سرخورده توی بغلش آروم شدم ،کمی بعد برگشتم و چراغ خواب سمت خودم رو خاموش کردم و پشت به معین دراز کشیدم ،چشمام باز بود و داشتم به این همه تناقض که معین داشت فکر میکردم ،معین نزدیک شد و مثل همیشه بهم چسبید و دستش رو روی پهلوم و شکمم گذاشت ، داشتم از فکرایی که در مورد معین کرده بودم میسوختم ،چرا باید مادری در مورد پسرش چنین فکری بکنه و چراهای دیگر ،
هر بار نوازش دست معین روی شکمم به بالاتر از دفعه قبل میومد و انقدر دستش رو آهسته به سینم میکشوند که حس دستش سخت بود ،
باز سینه هام شروع به سفت شدن کردند ،
بازوی معین روی پهلوم و دستش تقریباً بین دوتا سینم موند و متوجه فشار بدنش به جلو و لمس کیرش تقریباً بین لمبرای کونم شدم،
چرا همچین شده بود امشب!!
چی شد که منم خواهان تن معین شده بودم!!
با فشار بدنم به عقب برای لمس بیشتر کیرش معین عقب نشینی کرد و کاملاً ازم فاصله گرفت ،کارهای معین روی اعصابم بود ،
با دست بالاییم دستش رو روی سینم نگه داشتم و با دست زیریم شروع کردم به بالا کشوندن لباسم ،حتما معین متوجه بالا رفتن تاپم زیر دستش میشد ولی دستش توی دستم قفل بود و اندکی بعد دستش به سینه تقریباً لختم اتصال داده شد ، کف دستش رو صاف کرده بود تا به سینه گره نشه ، دستش رو از پنجه گرفتم و جمع کردم تا سینه رو توی دستش بگیره ،با کمی امتناع دستش به سینم گره شد و باز خودمو به عقب تر هل دادم تا با کیرش اتصال پیدا کنم ، این دفعه تونستم کاملا بهش بچسبم و با رقص باسنم روی کیرش کاملاً از کیرش لذت ببرم ، معین حالا شروع کرده بود به ور رفتن با سینه هام و من کامل تاپم رو بالا داده بودم ،
حالا هم حشری بودم هم دستام آزاد بود ، با پایین کشیدن شلوار و شورتم از بالا تا نصفه لمبر بالایی کونم به معین فهموندم که میخوام امشب تا بینهایت پیش برم ،
دست معین از سینم جدا شد و به لمبر کونم رسید ، فرصت خوبی شد تا با دو دستم در همون حالت شلوار و شورتم رو تا زیر زانو پایین بدم و بعد با پاهام از خودم جداشون کردم و در وقفه بعدی تاپم رو در آوردم تا کامل توی بغلش لخت باشم ،
همچین جسارتی رو هیچ وقت نداشته بودم ،
دست معین دوباره به پهلوم چسبید و باز مکث کرد خودمو با کشیدن دستش کامل بهش چسبوندم و حالا میتونستم گرمای کیرش رو بدون واسطه روی باسنم حس کنم ،دست معین روی سینم بود و ی دستش بالا بود ولی با حرکتش تونسته بود کیرش رو بین رونام قرار بده ، از اولین فشارش بین پاهام و ورودش بین رونام حس کردم که از کیری که آخرین بار شش سال پیش موقع حموم کردنش دیده بودم خیلی گنده شده و امشب قراره شب سختی داشته باشم ولی این تنها حس اشتباهی بود و کیر معین خوش تراش و استاندارد بود ، حس کیرش بین لمبرای کونم برای اولین بار بعد از مدت های زیاد برام زیباتر از هر حس دیگه ای بود و کیر به تف آغشته اش داشت بین پاهام دنبال یک لذت میگشت ،
یاد موهای زایدم که می افتادم خوشحال بودم که نمیتونه کس و کونم رو ببینه ، به جلو خم شدم و دستم رو بین پاهام به کیر معین رسوندم و متوجه شدم که کیر قابل تحملی داره و کیرش رو با کمک فشار خودش داخل کسم کردم ، همین که کلاهک کیرش داخل رفت دردم شروع شد و به خواسته خودم تونستم فقط کمی بعد از کلاهک کیرش رو تحمل کنم و با شروع دردم و مقداری لذت از هدایت کیرش به داخل کسم دست کشیدم و اینبار معین با تلمبه های ریزش منو جر داد و تا جایی که مقدور بود کیرش رو داخل داد ، تلمبه های ریز و بدون وقفه معین دردم رو زیاد کرده بود و نمیزاشت که صدای ناله هام رو کنترل کنم اینها چه بخوام و چه نخوام برای یک زن خیلی لذت بخشه و با وجود دردی که داشتم و زیر فشار دستش به روی پهلوم هر ثانیه به ارگاسم نزدیک تر میشدم ، خیلی طول نکشید که صدای نفس های معین و شدت تلمبه هاش زیادتر شد و من با سوزش زیاد و لرزش های زیادی که ناشی از چهار سال رابطه نداشتن بود به ارگاسم رسیدم و معین هم بی تفاوت به نظر من شیره بدنش رو داخل کسم خالی کرد ،
کمی بعد از ارضا شدنمون از هم فاصله گرفتیم و بدون اهمیت به خیسی بین پاهام آماده خوابیدن شدم و با وجود احساس گناه و خار شدنم جلوی معین به این فکر میکردم که از فردا باید دوباره برای قرص و کاندوم و اپیلاسیون و زندگی زناشویی آماده میشدم ،
نوشته: مادر
مرغی ک انجیر میخوره نوکش کجه،خودت دلت میخواست دیگه دختر
حالا این دفعه بچه دار شدی اسمش رو بزار سیاوش قمیشی شاید از همون اول همونی بشه که تو می خوای،ولی ما تو دست و بالمون بهتر از معین نداشتیم،البته میگن شماعی زاده هم جنسش خوب در امده خوب آهنگ سازی می کنه،بالاخره امتحان کن ببین کدوم بهت جواب میده،با تشکر( کمپانی کلتکس)
قشنگ نبود بنطرم دستت درد نکنه ولی نتونست بهم حسش منتقل کنه