سكس با دختر عمم مهسا

1392/05/20

سلام به همگي،من سينا هستم (مستعار) ٢٠ سالمه قدم حدودا ١٧٠ قيافمم متوسط و دانشجوام و ميخوام داستان سكسم با دختر عممو كه همين ١٠ روز پيش اتفاق افتاد براتون تعريف كنم،اميدوارم خوشتون بياد
من و دختر عمم مهسا (مستعار) از همون بچگي هم بازي بوديمو كلا خيلي خوب بوديم با هم… مهسا دوتا خواهر ديگم داره كه بزرگترن ازش و خودش يه سال از من كوچيكتره…
مهسا تقريبا هم قد خودمه وزنشو نميدونم ولي لاغر اندامه،كلا يه بدن دخترونه داره…
يادمه وقتي سوم راهنمايي بودم با هم پاي كامپيوتر بوديم كه ديدم يه چندتا جك سكسي اورد كه بخونيم،خلاصه خونديمو تموم كه شد من خيلي حشري شده بودم خواستم يه جوري بهش بفهمونم كه چي ميخوام ولي روم نميشد… با هر بدبختي بود بهش گفتم يه درخواستي ازت دارم ولي روم نميشه بگم، ديدم نميتونم بگم كه گفتم بيخيال… ولي خيلي اصرار كرد كه بگم،خلاصه بهش گفتم چي ميخوام،خيلي ناراحت شد ولي گف شايد اگه دوست بوديم قبول ميكردم،منم كه ديدم نميشه بيخيالش شدم…
از اون روز گذشتو فك ميكردم شايد رفتارش باهام عوض شه ولي خدارو شكر مثل سابق بود…
ديگ به فكر سكس باهاش نبودم ولي خيلي دوسش داشتم و مطمئن بودم اونم يه حسايي بهم داره…
رفتارامون عادي و مثل قبل بود تا همين حدودا ٢٠ روز پيش كه ديدم يه اس داد و حالمو پرسيد،تعجب كردم اخه اصلا واسه احوال پرسي اس نميداد،از اون روز اس دادنامون بيشتر شدو خيلي صميمي تر از قبل شديم،يه بار وقتي خونشون بوديم يه لحظه تو اتاق تنها شديم و ديدم خيلي بد نگا ميكنه،منم كه بدم نميومد با يه لبخند جوابشو دادم… باز همون حس سكس با اون اومد سراغم،مطمئن بودم خودشم ميخواد…
ديگه تو اس باهاش لاس ميزدمو اونم ناز ميكرد كه واقعا ديوونم ميكرد،فقط منتظر فرصت بودم كه بهش پيشنهاد بدم…
اينم بگم شهري كه من توش درس ميخوندم تقريبا ٢-٣ ساعت با شهر خودمون فاصله داشت و من اخر هفته ها كه كلاس نداشتم ميومدم خونه…
يه بار كه ميخواستم بيام چون مامان و بابام نبودم خونه كسي نبود،منم كليد نداشتم،زنگ زدم خواهرم كه ببينم چكار كنم،اونم دانشگاه بود و تا ٧ غروب كلاس داشت،بهم گف كه برم خونه عمم اينا چون شب اونجاييم… منم گفتم باشه و قطع كردم،تو راه همش دعا ميكردم كه مهسا تنها باشه خونه،ولي وقتي رسيدم خونشون از شانس گند من مامان و باباش و خواهرشم خونه بودن،ساعت حدودا ٣ بود كه رسيدم،خلاصه ناهارو خوردمو رفتم كه استراحت كنم،حدودا يه ساعتي خوابيدم،وقتي كه پاشدم ديدم كسي نيس،اومدم تو حال فقط صداي دوش حموم ميومد،گفتم احتمالا عمم رفته حموم،بعد كه خواستم صورتمو بشورم از راه روي دست شويي رختكن حمومشون مشخص بود،لباساي جلوي در كه ديدم فهميدم مهسا تو حمومه،انگار دنيارو بهم داده بودن…
اومدم نشستم رو مبل تا از حموم بياد،وقتي اومد ديدم يه تيشرته سفيد پوشيده كه جلوش خيس شده بود يه ذره،واقعا خيلي سكسي شده بود… متوجه نگاهم شد و گف الو كجايي؟ منم گفتم ببخشيد لباست خيس شده كه گف ميدونم… بعد پرسيدم بقيه كجان؟ گف خواهرش با دوستش بيرونه،مامان باباشم رفتن خونه مادر بزرگش…
رفت تو اتاق كه موهاشو خشك كنه منم پشت سرش رفتم تو،با خنده گف كجا؟ از بس حشري بودم نفهميدم دارم چيكا ميكنم،حس دوس داشتن و شهوتم با هم قاطي شده بود كه هيچي نگفتم و دل زدم به دريا و لبامو گذاشتم رو لباش همونجا نگه داشتم،از اين كه مهسا هيچ ممانعتي نكرد خيلي خوشحال بودم،بعد چند ثانيه زل زدم تو چشماش ديدم شوكه شده ولي معلوم بود خوشش اومده،بعد بهش گفتم خيلي دوستت دارم مهسا،اون فقط گفت منم… بعد ديگه شروع كردم به خوردن لباش،زياد ماهر نبوديم ولي خيلي كيف ميكرديم.دستمو اروم از رو شكمش كشيدم بالا و گذاشتم رو سينه هاش،خيلي سفت شده بودن… بعد تيشرتشو در اوردمو سوتينشم وا كردم و شروع كردم به خوردن سينه هاش،اونم خيلي حشري شده بود و آه و ناله هاش شروع شده بود… ديگ تو فضا بوديم،بردمش رو تختشو خودم لخت شدم،فقط شرت پام بود… خوابيدم روشو سينه هاشو ميخوردم بعد چند مين با چندتا بوسه اومدم پايين تر سمت كسش… شلوارو شرتشو با هم در اوردم كه ديدم يه ذره ممانعت كرد،معلوم بود ميترسه كه بهش گفتم نگران پردش نباشه كه يه لبخند رضايت بخش زد،بعد صورتمو بردم سمت كسش خيلي توپ بود،حتي يه تار مو ام نداشت ديدم حسابي خيس شده ولي بدم نميومد يه ليس محكم زدم كه يه آه بلند كشيد فهميدم خيلي حال ميكنه،ليس زدنمو تند تر كردم هنو ٥-٦ ثانيه نشده بود كه ديدم ارضا شد،معلوم بود خيلي حشرش بالا بود،نگاش كردم ديدم چشاشو بسته و بهم گف خيلي منتظر اين لحظه بودم سينا جونم،يه لب ازش گرفتمو گفتم منم همينطور…
بعد بهم گف حالا نوبته تو… منم خودمو كامل در اختيارش گذاشتم…
دستشو برد سمت كيرم و شرتمو كشيد پايين كيرمو كه ديد تعجب كرد، اخه كيرم نسبت به هيكلم بزرگه،نميگم خيلي بزرگه ولي عادي نيست… شروع كرد به ماليدن كيرم منم چشامو بستمو لذت ميبردم،بعد چند لحظه گفتم ميخوري؟ گف بدم مياد ولي به خاطر تو يه ذره ميخورم،صورتشو برد سمت كير سرشو يه ليس زد و يه ذره كرد تو دهنش،ديدم خوشش نمياد بهش گفتم رو به بالا بخوابه اونم قبول كرد،پاهاشو چسبوندم به هم،دادم بالا و گذاشتم لاي پاش،خيلي نرم و داغ بود،تلمبه ميزدم و اون از اين كه كيرم ماليده ميشد به كسش حال ميكرد بعد چند لحظه ديدم ابم داره مياد سريع كيرمو بردم سمت سينه هاش و همه ي ابمو ريختم رو سينه هاش،خودمم افتادم روش،ديگه جون نداشتيم،بعد چند دقيقه ديدم ساعت نزديك ٦ كه به مهسا گفتم خودمونو جمع و جور كنيم تا كسي نيومده اونم گف باشه و لبشو گذاش رو لبم،يه لب ا هم گرفتيم و اون دوباره رفت حموم منم رفتم دست شويي و بعدشم لباسامو پوشيدم…
اميدوارم خوشتون اومده باشه… خوش حال ميشم نظراتتونو بدونم :)ٌ

نوشته: محمد


👍 0
👎 1
131380 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

395222
2013-08-11 08:16:58 +0430 +0430

دوستان توجه کنن لطفا لحظات سکسی رو با جزییات شرح بدن نه اینکه از یه سال قبل رو بگن وقت سکس لخت شدیم زدیم توش ارضا شدیم کلا نویسنده خوب خالی ببنده بهتره تا آدم کس مغز راست بگه

0 ❤️

395223
2013-08-11 10:47:07 +0430 +0430

سکس من و دختر داییم…
من جعفر هستم 20 سالمه دانشجوی دکتری یه دختر دایی دارم کوکب
این داستان نیست یه واقعیته مدیونید اگه باور نکنید همین دیروز بعد از ظهر اتفاق افتاد
من دانشگاهم یه شهر دیگست برا همین میرم خونه داییم
چند وقت بود کوکب تو کف من بودمثل دخترای دانشگاه آخه من هیکلم خیلی ردیفه 185 سانت قدمه بدنمم آه دیگه کلا همه تو کف منن… از ماجرا دور نشیم خلاصه… این کوکب تو کف من بودو هر از گاهی هم اس میداد و حالمو میپرسید
یه روز از دانشگاه اومدم زنگ زدم به اون دختره که تو خیابون شمارشو بهم داده بود گفت شما؟ گفتم منم دیگه… جعفر…اون گفت جعفر دیگه چه خواهر کس ده ایه؟؟ منم فهمیدم پریوده…آخه من دکترم ازون دکتر واقعیا
منم زنگ زدم خواهرم گفتم کجایی؟ گفت دارم میرم بدم
مامان بابا هم نیستن
منم رفتم خونه داییم…تا رفتم تو داییم داشت میرفت بیرون…آخه کارش اینجوریه که همش خارجه و میره یه شهر دیگه و بعد شیفته کلا خونه نیست… خونشون مکانه
زنداییم اشاره کرد هیسسسسس منم گذاشتم داییم رفت
رفتم تو زنداییم رفت حمام در رو هم باز گذاشت منم نشستم رو مبل رو به حمام و نگاش کردم
یه دفعه جیغ زد منم رفتم گفتم چی شد؟ گفت پام رفت رو صابون سرخوردم سنگ پا رفت تو کونم بعدم یه جاییم که نمیتونم بگم جر خورد داره خون میاد
گفت تو که دکتری بیا خوبم کن منم رفتم براش پشماشو زدم واونجاشو که گفت نمیتونم بگم براش بخیه زدم
بعد گفت ناقلا تو که منو دیدی پس باید منو بکنی…شورت و شلوار و تیشرتمو با هم در آورد…بعد گفت واااای کیرت 15 برابر مال داییه بیا کسمو بکن…منم کردمش 2 بار تلنبه زدم یه دفعه 40 دقیقه لرزید منم چون دکترم فهمیدم ارضا شد
منم شروع کردم به کردن…یک ساعت و 18 دقیقه کردمش 16 بار ارضا شد بعد من تازه داشتم ارضا ميشدم گفتم كجا بريزم؟ گفت آبتو بریز تو کسم آخه قرص میخورم منم ریختم توش… بعد خیلی تشکر کرد و گفت دستت درد نکنه… گفت کیرت طلا…بعدم گفت از روزی که به دنیا اومدی تو کف کیرتم که بهت بدم
بعد ناهار خوردیم و من خوابیدم…وقتی بیدار شدم دیدم کوکب از حمام اومده با یه شورت و کرست خیس میگه بیا منو بکن
منم یه لب گرفتم ازش كه شروع كرد به آه و ناله كردن و کسشو که ازش آب میچکید لیس زدم که شروع کرد به لرزیدن و ارضا شد
بعدم من لخت شدم تا کیرمودید گفت وای اندازه کیر فیله منم از کون کردمش 95 دقیقه کردمش تا آبم اومد آخه خیلی تنگ بود بار اولش بود که میداد برا همين زود ارضا شدم وگرنه زير يك ساعت اصلا راه نداره…بعدم تشکر کرد و گفت من عاشقتم و باید بیای همه دوستامم بکنی…منم گفتم چشم و رفتم
بعد اومدم بيرون ديدم اون دختره اس داد منو ببخش كه بد حرف زدم بعد زنگ زد
منم جواب ندادم
٣٢٦ تا ميس كال افتاد رو گوشيم
بار ٣٢٧ ام جواب دادم
تا گفتم كيه…!!!؟؟؟؟؟ زد زير گريه كه جعفر من الان ١ ماهه شب روز از عشق تو آهنگتو گوش ميكنم ( منظورش آهنگيه كه موقع رفتن از شهرمون تو مهمونيم خوندم…اسمش هست گود باي پارتي جعفر…)
خلاصه رفتم و اونم كردم
بعدم اومدم خونه داييم و تا صبح تمام دوستاشو كردم
بعد زن همسايشونو كردم
بعد تمام دخترا و زناي فاميلمونو كردم
خلاصه همه اونايي كه تو كف من بودنو كردم تا الان
اين داستان كاملا واقعي بودا…باور كنيد…

1 ❤️

395224
2013-08-11 10:58:51 +0430 +0430
NA

lOoOoOl

0 ❤️

395225
2013-08-11 11:16:39 +0430 +0430
NA

من داستان جعفر رو بیشتر دوست داشتم

0 ❤️

395226
2013-08-11 15:13:36 +0430 +0430
NA

خاطرات یک آدم جقی!!!

0 ❤️

395227
2013-08-11 20:48:56 +0430 +0430
NA

عجب…
پس اینطوری شده…
ادرس کجاس؟
خودت خوبی عمو کلاس چندی؟

0 ❤️

395228
2013-08-12 01:12:27 +0430 +0430

خیلی داستانت باحال بود وجدانی کلی خندیدم و حال کردم جون دخترای محلتون بازم بنویس عالی عالی عالی حرف نداشت

0 ❤️

395230
2013-08-12 03:40:23 +0430 +0430
NA

دمت گرم wanted
كلي حال كردم

0 ❤️

395231
2013-08-12 13:32:23 +0430 +0430
NA

wanted چقدر خندیدم =)) دمت گرم

0 ❤️

395232
2013-08-12 14:34:23 +0430 +0430

خوب بود، باز هم بنویس . . . . . . . . . .
البته با تو نبودم، با جناب wanted_7 بودم. من نمیدونم چرا همه سکس‌ها شبیه هم شدن! اول با کامپیوتر شروع می‌شه، بعد طرف دوش می‌گیره و لای در رو باز می‌ذاره، بعد موهاشو که داره خشک می‌کنه از پشت بغلش می‌کنید و لب رو لب. بلافاصله تاپ و شلوارکش رو که معمولا سفید یا صورتیه می‌زنید بالا و سینه‌های سایز هفتاد و پنج رو می‌خورید. وازلین هم که همیشه در کشو دومی قرار گرفته که می‌مالید به سوراخ و تلمبه رو به کار می‌اندازید. دختره زیر دردِ کون با یک لرزش فوق سکسی ارضاء می‌شه و بعد نوبت کننده می‌رسه. دوباره تلمبه و ریختن آبمنی در کون. و از اون به بعد هم چند بار دیگه می‌کنید و بعدش منتظر نظر دوستان می‌مونید. آقا تمساح تو کونت خمیازه بکشه و در همون لحظه ماهیچه‌های فکش بگیره. دیگه ننویس.

شنیدم عمه‌ای داری، تو روحت
که اون هم دختری دارد، تو روحت
قیافت کیریه، جلقت فراوون (قیافت=قیافه‌ات)
تلاوت می‌کنی، باز هم تو روحت

0 ❤️

395233
2014-07-12 20:41:56 +0430 +0430
NA

وقتی که دیدم از خودت میگی من اینم اونم دیگ نخوندم
پس کیرم تو مغزت

0 ❤️

637847
2017-07-04 00:53:04 +0430 +0430

تو نظرات داستان نوشته یعنی مردونه سگششرف داشت به کل داستانهای سکسیه دیگه یعنی ترکیدم از خنده فحش بدید بهش میاد کل فامیلاتونو میگاد چه راحتم میگه گفت بیا سنگ با رفت تو کونم جرم داد شیشصد بار گفت دکترم وای ننتو کرایه کنم کلی خندیدم دمت گرم ننتو بیار برام ساک بزنه اخه من خیلی دیر بلد میشه ۹۵ دقیقه طول میکشه خخخ

0 ❤️