سکس آمیزش دو روح (۱)

1401/08/10

با خوشرویی درو برام باز کرد و خیلی گرم و مودبانه خوش‌آمد گفت و دعوتم کرد تو، منم مقاومت کردم و گفتم عه ازون موقع سیم جینم میکنی با کی کار داری جلو آیفون اذیتم میکنی، الآن رام میدی تووو. حالا من میخواستم یکم نمک بریزمو اذیتش کنم که یهو دستشو انداخت دور گردنمو گفت بیا تو ببینم نیم وجبی واسه من زبون میریزه. همون جا بود ک اولین تماس برقرار شد و حس خوبی از دست حلقه شده‌ش دور گردنم بهم دست داد طوری ک دوست داشتم بیشتر طول بکشه ولی خب هنوز وقتش نبود، یکم برخوردمون طولانی تر از حد ی شوخی شد ولی خب در نهایت هدایتم کرد به سمت پذیرایی و مبلمان خونش. جلوم ایستاد یکم حال احوال کرد و پرسید راحت پیدا کردی آدرسو و این حرفا که اره این مدیر ساختمون پلاکارو داره تعویض میکنه فک کردم پیدا نکنی. روشو کرد اونور و چند تا چیزو الکی جابجا کرد، داشت حرف می‌زد ک من شروع کردم به چک کردن بدنش، ی شلوار گرمکن جنس سُر ب رنگ طوسی و ی تیشرت سفید با هیکلی یکم کشیده و چهار شونه ولی لاغر و مردونه. تو همون حالت ک کیرش خواب بود میشد برجستگیشو تا حدودی تشخیص داد. یهو حرفشو قط کرد گفت وای خدایا چقد من حرف میزنم ور ورورورو اصن یادم نبود برای صبونه دعوتت کردم، توهم هیچی نخوردی، ببخشید. راستش هنوز استرس ورود به خونه رو داشتم زیر لبی ی تعارفاتی بلغور کردمو چیزی گفتمو اونم رفت تو اشپزخونه صبونه رو بچینه. خونه قشنگی داشت برای ی مرد مجرد، خیلی مینمال با فنگ‌شویی مثبت، همه چی خیلی شسته‌رُفته بود ن شلوغ نه خیلی خالی. رفتیم سرمیزِ صبونه که گفت ببین از هرکدوم دوست داری بردار چون نمیدونم چی مزاجته سعی کردم کامل باشه اگ چیزی کمه شما ببخش، دیگه تعارف نکن. راستم میگفت همه چیز رو میز بود گردو پنیر خیار شکلات‌صبحانه، خامه چندتا مربا و ابمیوه و…، ادم معده‌ش تعجب میکرد از نگاه کردن چ برسه اینکه بخواد از هرکدوم تست کنه. انقدر از زحمتش واسه صبونه خجالت زده شدم که دوست داشتم بجای تشکر یه بوس بذارم رو لباش که انقدر مهمون‌نواز و خون‌گرم بود این بشر. در نهایت مشغول خوردن شدیم و دیدم هی وسط صبونه منو نگا میکنه میخنده، گفتم چته میخندی به چی میخندی، باز نگاه کرد گفتم هوییی الو چیه چرا زل زدی اینطوری ادم میترسه. گفت خب قشنگی ادم نگات میکنه، دندونات ارتودنسی کردی؟ جواب دادم نه چیه مگه، گفت خب مرتب قشنگ سفید، دندون خرگوشی‌ام هستی با مزه میشی. جوجو میشی. خنده‌م گرفت گفتم اره حتمن با این ریش پشم جوجو خیلی میاد بهم.
گفت خب تو با همین ریش پشمم بازم جوجویی. یکم ته دلم خندیدم خوشم اومد از حرفش، چند دقیقه گذشت، گفتم این همه این گرم کرد بحثو منم یه حرکتی بزنم… براش ی لقمه گرفتمو گفتم بیا این برا تو، یکم مشکوک نگاه کرد گفت دستات ک تمیزن؟ همش میخواست سر به سرم بذاره و با شیطنت لج منو در بیاره ک البته من از این کارش خوشم میومد. گفتم میخوری یا بزور بذارم دهنت، با لحن طلب‌کارانه‌ای گفت به به بذاری د ه ن م؟؟؟؟ جوون بابا جوجو بیا ببینم. منم بلند شدم ک واقعن برم بزور بچپونم دهنش لقمه‌رو. نزدیک که شدم سرشو گرفتم گفتم اصن راه نداره دست منو رد کنی، شوخیاش منو پررو تر کرده بود و باعث شده بود بعد یک روز دیدن و چت کردن، شخصیت همو گرفته باشیم و دیگه جرات میکردیم خیلی مرزارو رد کنیم. منم ادمی‌ام تو شوخی کم نمیارم و دم به دم طرفم میدم. تو همین گیرو دار و کشمَکِش بودیم ک یهو با دستش کمرمو گرفت و نشوند رو پاش و فیس تو فیس شدیم. چند ثانیه تو صورت هم نگاه کردیم، جو کلن تغییر مود داد و صدای نفسامون شنیده میشد. لقمرو از دستم گرفت، خیلی اروم گذاشت رو میز، ی انگشتشو کرد تو ظرفی که عسل بود و اورد جلو لبام. یکم استرس داشتم انگشتشو نگاه کردم و یکم اوردش نزدیک تر. انگار خوردن اون انگشت کلید شروع تمام چیزایی بود ک داشت مثل فیلم از جلو چشام رد میشد، با خوردن اون عسل و رفتن انگشتش لای لبام رسمن شروع میشد. براحتی ضربان قلبم شنیده میشد لابلای تمام اینا چند ثانیه بیشتر نگذشته بود و من همونطور ک چشمامو دوخته بودم بهش و رو پاش نشسته بودم دهنمو باز کردم و عسلا رو ک نزدیک بود بریزه مکیدم. چشمامو بستم و سرمو نزدیک کردم و شروع کردم ب خوردن لب‌هاش، حالا ک اومدم و الان اینجام پس باید تموم لذتشو میبردم. مدام اینو با خودم مرور میکردمو سعی میکردم به بوسیدن لباش ادامه بدم. اونم دستاشو حلقه کرد دورم و برد پشتم و به بوسیدنم ادامه میداد، ی دستشو رسوند ب پشت سرم و سرمو خیلی اروم به سمت لباش فشار میداد. ازینکه تو این لحظه بودم حس خوبی داشتم گرمای بدنش دستایی ک دورم حلقه شده بودن، و لبی که روی لبام بودو اون شیرینی عسل که حالا داشتم با یه مرد دیگه تقسیمش میکردم عین این گیفای سکسی شده بودیم، یه مرد دیگه درست ترین جنسیت تو اون لحظه برای من بود. سویی شیرتمو درورد و دستاشو برد زیر تی شرت‌ام، گرمای دستاش بهترین ریتمی بود که با لولیدنش زیر لباسم اتفاق میافتاد تو اون لحظه. با این حرکتش نفس‌هام تندتر شدن و سرمو به سمت بالا کش دادم اونم شروع کرد به خوردن گردن و به حرکت دادن دستاش دور کمرم ادامه میداد. میدونست این کار منو داغ‌تر کرده. این وقتیه ک بدنا شروع به حرف زدن میکنن بدون این که کلامی منعقد بشه و این معجزه‌ی ارتباط بدن‌هاست. خیلی اروم اما پیوسته گردنمو لیس میزد و میخورد و نفسای گرمشو میکوبوند به پوست گردنم. همین طور ک رو پاهاش نشسته بودم سفت‌تر شدن کیرشو زیرم احساس میکردم. دوتا دستامو روی گردنش گذاشتم و شروع کردم به خوردن لبای داغش، روم نمیشد زبونمو بفرستم داخل چون نمیدونستم اوکیه یا نه تا اینکه اون اولین ورود رو انجام داد، زبونشو خیلی اروم رسوند به لبهام و انگار ک اجازه ورود بخواد خیلی جلوتر نیومد منم با مکیدن زبونش بهش فهموندم ک اوکی‌ام و حالا زبونش رو بیشتر و بیشتر داخل دهنم میچرخوند سرم رو بیشتر فشار میداد به سمت خودش و حالا لبامون با شدت بیشتری توی هم دیگه پیچیده میشد و داشتیم رضایتمون از این صحنه‌ی به‌شدت اغوا کننده رو با نفس نفس زدن های پی‌درپی مون نشون میدادیم. یکی از پاهامو گرفت و ازم خواست ک اون پامم بندازم اونطرف صندلی جوری ک قسنگ روبروش باشم و پاهام دوطرف صندلی قرار بگیرن. دستشو برد پایین تر و از رو شلوار باسنم رو لمس میکرد، با اون دستش کمرمو ماساژ میداد و به خوردن لبهام و فرستادن زبونش ادامه میداد. تا جایی که میشد سعی میکردم بیشتر قفسه سینم رو بچسبونم بهش تا از روی لباسامونم ک شده تماس بیشتری رو با بدنش داشته باشم. این پیچو تاب خوردنام باعث شده بود حالا حسابی کیرشو از روی شلوار بتونم حس کنم. حس شگفت‌انگیزی بود، لمس کردن کیری ک داره دقیقه ب دقیقه زیرت سفت‌تر میشه و تو روش نشستی و تنها لباساتونه ک از هم جداشون کرده. نفسای امیر هر دقیقه عمیق تر میشد و لب گرفتن‌هاش شدید تر، از صندلی بلند شد و همزمان پاهام رو گرفت، برد تو پذیرایی و منو گذاشت روی مبل خودشم اومد روم، پاهام رو لای پاهاش گره زدم، دستامو گرفت برد بالای سرم و شروع کرد ب مالوندن خودش بهم و خوردن گوشم، با یک دست دوتا مچ دستمو قفل کرد با ی دستشم گردنم رو گرفته بود و گوشمو زبون میرد. نفساش مثل شلاق رو پوستم داغ میشد. لمس کیرش از روی اون شلوار اسلش داشت دیوونم میکرد ولی برای دست زدن بهش هنوزم به جسارت و جرات بیشتری لازم داشتم.
تیشرتمو تا بالای شکمم داد بالا و اهسته ولی محکم فشار میداد به سمت بالا، پهلوهامو لمس میکرد و کیرم داشت خودشو از تو شلوار جر میداد. حالا طوری شده بود که کیرامون هم دیگرو لمس میکردن و ما همچنان به لب گرفتن ادامه میدادیم و تو هم دیگه تاب میخوردیم. با یه حرکت تیشرتمو تا گردن داد بالا و منم با بالا بردن دستام باهاش همکاری کردم تا بتونه کامل درش بیاره. یکم دوباره شروع کردیم به لب گرفتن بعدش تیشرت خودشم خیلی سریع درورد و انداخت اونطرف، دوباره دراز کشید روم. سنگینی بدنشو دوست داشتم و تماس پوستامون به همدیگه لذت اون لحظه‌رو چندبرابر میکرد. فک کنم شورتم خیس خیس شده بود، خیلی از حجم استرسم کم شده بود انگار خودم رو رها کرده بودم از حصار هام زده‌بودم بیرون و داشتم کسی رو ک حبس بوده‌ رو ازاد میکردم. روح‌های ما اون لحظه داشتن باهم می‌رقصیدند و انگار آریای درونم داشت خوشحال و خندان این لحظه‌رو تماشا می‌کرد‌. امیر همونطور که روم پیچو تاب میخورد و بدنشو بهم می‌مالوند دکمه شلوارمو خیلی آروم باز کرد و یکم تو چشمام نگام کرد و ازم اجازه خواست، منم به تایید سری تکون دادم و دستشو از روی شورت روی کیرم حرکت داد، یه آه اروم کشیدم و امیر با گفتن یه جون حشری و اروم در گوشم بیشتر منو از خود بی خود کرد. حرکاتش خیلی تند‌تر شده بود. داغی بدنامون بیشتر شده بود و جفتمون میخواستیم هرچه زودتر از شر این لباسای مزاحم خلاص بشیم. انگار امیر صدای ذهنمو
می‌شنید و از پیچو تابای من معلوم بود حسابی تحریک شدم، پس شلوارمو درورد و حالا فقط با یه شورت زیر بدن مردونه‌ش که موهای سینه‌ش رو با ماشین اصلاح کرده بود و زبری یکدستی خاصی داشت بودم. انگار بی اختیار تحت سلطه‌ش بودم و اون میتونست هرکاری بامن بکنه. نمیدونم چرا ولی انگار الان نمیخواست شلوار خودشو در بیاره، انگار میخواست من لذت ببرم فعلن و اون مشغول شد به خوردن بدنم و رفت پایین تر، یه گاز کوچولو از روی شورتم گرفت و دستشو برد روی کونم و دوباره اومد بالا و شروع کرد به خوردن لبو گردنو گوشم و هی عوض میکرد جای بوسه هاشو. دستشو از زیر کونم کشید لای پام و بعد کیرم رو لمس کرد انقد اهسته و پیوسته این کارا رو میکرد که من فقط پیچو تاب میخوردم، گردنمو کش میدادم و قوس کمرم شدیدتر میشد و اونم حشری‌تر میشد وقتی میدید دارم زیرش لذت کافی رو میبرم. دست انداخت دور کش شورتم اما من یکم خودمو چسبوندم به مبل به طور ناخوداگاه، ک درگوشم اروم گفت چیزی نیست میخوایم لذت ببریم. دوباره قمبلمو دادم بالا و اون تا نصفه کشیدیش پایین طوری که نصف کیرم هنوز داخل شورت بود، دوباره اومد بالا تر و لبامو کرد تو دهنش طوری میخورد که به سختی میشد نفس کشید. دستشو کرد توی شورتم و خیلی اروم کیرم رو گرفت تو دستش و مشتشو شل و سفت میکرد. ریتم نفسام به‌شدت نامنظم شده بود و با هر لمسش روی کیرم به اوج خودش می‌رسید بعد دوباره فروکش میکرد. بغلم کرد و خودش نشستو منو نشوند روی پاهاش. با دو تا دستاش کمرمو گرفته بود و خودشو بالا پایین میکرد تا بهتر بتونم کیرش ک داشت منفجر میشد از سفتی رو حس کنم. همینطور کیرشو میمالید به کونم که فقط ی شورت نصفه پوشونده بودتش، که یحتمل تا دقایقی دیگه اونو هم درمیاوُرد. تسلیمش بودم بدون مقاومتی بدون تردیدی، با شهوت با مسروریت با رضایتی کامل. همونطور ک دستام دور گردنش حلقه بود بلند شد و رفتیم سمت اتاق خواب، یه اتاق با نوری که از لابلای پرده های حریری از شدتش کاسته میشد و میخورد به آینه‌‌ای مستطیل شکلِ باریکی که تا انتهای دیوار روبروش کشیده شده بود.
یه تخت دونفره با یه رو تختی سفید یکدست. حالا بخشی از من بیدار شده بود، اون شخصیتی که سال‌ها توی زندان درونم بود داشت نعره می‌زد به میله ها می‌کوبید و میخواست آزاد بشه، من چقدر در حق احساساتم ظلم کرده بودم، چقدر اون رو سرکوب کردم و در بخشی از اعماق خودم اون رو به بند کشیده بودم تا صداش رو نشنوم. و بدون اون بخش از خودم چقدر بیخبر بودم درحق ظلمی که بخودم میکردم. ترس، تو این سالهای زندگیم به من حکم‌رانی میکرد، اما بقول اون جمله معروف که میگه “no king rules forever” هیچ پادشاهی تا ابد حکمرانی نخواهد کرد. حالا من با بدنی برهنه با یه شورت نصفه نیمه‌ای ک پام بود، توی اغوش امیر که داشت به تخت نزدیک و نزدیک تر میشد ولو بودم و حالا باید با بخش جدیدی از خودم ملاقات میکردم… با پرت شدنم روی تخت، توی ملافه‌ی پف کرده‌‌ی روی تخت فرو رفتم و اومدم بالا. امیر دستشو انداخت دور شورتم و اروم اروم تا روی پاهام سرش داد بیرون. به بدن کاملن برهنه‌م نگاه کردم، نگاهم رو دوختم به سقف، چشمام رو بستم.

و درِ زندان رو برای شهوتی که حالا میخواست ازاد بشه باز کردم این همه سال تو اسارتم بود باز کردم…

نوشته: Artlove


👍 5
👎 0
6401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905199
2022-12-03 12:53:00 +0330 +0330

زیبا بود
دوست داشتم
ولی برام مث عذابه چون من سالهاست احساساتم رو گیرانداختم

0 ❤️