سلام دوستان…اسم مستعار من حمید هست.
سال 87 یک ماه قبل مراسم عقد با یه دختر که اهل گرمسار بود که دختر خاله یکی از دوستان اینترنتیم هم میشد قرار گذاشتم که ببینیم همدیگرو تا اگه شد یه کم حال کنیم…بگذریم از این که کلی رو مخش کار کرده بودم .(سکس تل)
قرارمون ساعت 8.30 بود توی سه راه افسریه. قرار بود به بهانه دانشگاه از خونه بزنه بیرون تا عصر.
من ماشین بابامو گرفته بودم و با هزار زور خونه دوستمو ردیف کرده بودم تا بتونم راحت باشم.
اومد و سوار ماشین شد و من گفتم خوشم اومده ازش و اونم همین طور. رفتیم سمت خونه رفیقم تو نواب. رفیقم با داداشش و پدرش با هم زندگی میکردن. بابشون اتوبوس داشت از صبح 5 میرفت سرویس. رفیقم سرباز بود اسلامشهر . داداشش پشت کنکوری و در حال درس. رفتیم داداشش رو دک کردیم بره کتابخونه و وارد خونه شدیم.
من قلیون باز تیرم. سه سوت قلیون و ردیف کردم و میوه و بساط و آماده کردم و اون هم مانتشو در آوارد و شروع کرد به گشتن کانالهای ماهواره…آقا یه چیز بگم بخندین…ولی زد یه جاییکه داشت تام و جری میداد(خداوکیلی).
من هم چیزی نگفتم و شرو کردم قلیون کشیدن…اون هم گفت میخواد و اومد کنار من رو کاناپه نشست…شروع کردم به بازی با قلیون…حلقه و این چیزها…بهش پیشنهاد دادم که من قلیون بکشم و دودش رو وقتی لب میگیریم بدم بهش…آقا رو کام اول و دوم بودیم که دیگه بیخیال قلیون شدیم و رفتیم تو کار مالیدن…شلوار نخی با یه پیرهن آستین کوتاه طرحدار تنش بود…اونها رو درآواردم…یه شورت قرمز با یه سوتین کرم…بگذریم از مالیدن تن و بدن و در آواردن شورت و سوتین که وقت تلف کردنه…دیدم یه سینه داره تو مایه های 80…بدن گندمی…کس نرم و بی مو…من از کس خوردن بدم میاد …به همین خاطر فقط میمالیدم با انگشت…اونم با کیرم ور میرفت…تخمهام و میمالید…سعی میکرد به حداکثر بزرگی برسونه…این وسطها هم لب بازی میکردیم…حالتهای مختلف…
خلاصه…شرو کرد به خوردن کیرم…که خداییش عالی میخورد…همه جوره توپ…دیگه میشد تو هیکلش شهوت رو دید…تو نفسهاش…تو نگاهش…تو آخ و اوخ گفتنش…من هم کاملا رئیس…آب اولیه که جاری شد بردمش تو اتاق رفیقم رو تخت…گفتم جلو یا عقب که گفت جلو میشه ولی میترسه…عقب راحت تره…یه کرم گیر آواردمو مالیدم تو کونش…کیرمو گذاشتم دم سوراخش…آروم میکردم…یا سر میخورد…یا سفت میکرد…گفتم بیا لا پایی…برگشت…کیرمو میمالیدم رو کسش…که دیونه شده بود…به آرومی کیرمو کردم تو کسش…آروم آروم داشت میرف توش…اونم میگفت بکن…دیگه رسیده بود آخرش…نگه داشتم توش.آروم کشیدم بیرون…بهش گفتم میخوام یهو بکنم…چشماتو ببند وقتی داشت میرفت توش داد بزن اسممو صدا کن. تا اومد بگه نه من کار خودمو کرده بودم و اونهم داد زد و اسممو صدا میکرد…دیگه تلمبه زدن و شروع کردم…اونهم بیشتر میخواست…یه چند دقیقهای کردم تا ارضا شد…منم داش آبم میومد بهش گفتم میریزم بیرون ولی کجا دوس داری که اونهم گفت سینه…چند تا دیگه زدم و با تمام قدرت ریختم رو سینه …آقا چه قدرتی داشت این لامذهب…تا توی سوراخ دماغش پاشیده بود…یه کم بغلش خوابیدم . تمیز کاری کردیم . یه قلیون کشیدیم و یه کم دیگه لب بازی…بردمش تا افسریه که بره. بعدها بهم گفت اصلیتش گرمساریه و تو تهران تو پردیس زندگی میکنن. ولی چون اکثر فامیلهاش و دانشگاهش اونجاست بیشتر تو گرمساره.
ببخشید اگه طولانی بود…و به امید دیدار.
نوشته: حمید
کله کیری!
همه رو تلگرافی نوشتی و سه نقطه گذاشتی تازه آخرش هم میگی ببخشید اگه طولانی بود؟
کیرم تو داستانت. این هم شد داستان؟ از اولش نفهمیدم که چی میخوای بگی. بالاخره مراسم عقد کی بود؟ خودت با دختر خاله یکی از دوستای اینترنتیت؟ دوست اینترنتیت با دختر خاله اش؟ دخترخاله ات با دوستش تو اینترنت؟ تو با دوست دختر خاله ات؟ واقعا تخمی نوشتی.
راست… گفتی… خیلی… طولانی… بود… اصلا… سر… و… تهش… معلوم… نبود…
آقزوا اوستوروم(بر داخل دهانت بگوزم) با این نوشتنت :)) :)) :)) :)) =)) =)) =)) =))
خيلي تو كف بلندكردن يه دخترهستي.
زياد به خاطرش با خودت ور نرو.
کس میخ جلقوی.رفتی خونه رفیقت کون دادی اومدی اینجا میگی کس کردم.چرا تو همه داستانها دخترا اورگسام میشن؟ها؟کس کش خالی بند
آقا یه چیز بگم بخندین…ولی زد یه جاییکه داشت تام و جری میداد(خداوکیلی).
داداش چیزه خنده دار میگی مراعات مارو هم بکن
نمیگی از خنده روده بر میشیم نصفه شبی
سال 87 یک ماه فبل عقد یه نفر
من با دختر خاله دوست اینترنتی دوستم دوست شدم
(دوست داری با دوست اینترنتیی دختر خالم دوست بشی، دوست من، دوست داره با دوست تو که
… بگذریم)
اما خود داستان
اینکه چطوری خونه خالی شد که گفتن نداره…
اینکه چطوری دختره آمد خانه که چرت وپرته…
اینکه لباساش چی بود وچجوری در اوردی هم که دری وریه …
به هر حال پاشیدیم تو سوراخ دماغش وبردیمش افسریه چون خونه اش پردیس بود
معذرت میخوام، خیلی متاسفم، ببخشید ،گه خوردم که داستان طولانی بود!!!
تخمه میخوری…
اخه تخم حروم تو که داستان بلد نیستی واسه چی مینویسی بیام بگایمت
معلومه از اون حرفه ايا هستيا همون جلسه اول كارشو ساختى،دختر خاله دوست اينترنتيت بود ديگه؟
نه؟ چى شده؟
بابا و داداش و خود دوستتم اونجا بودن؟
چيكار كردن؟
ريختن رو سر تو؟پس دختره چى؟
دخترى در كار نبوده و دوستت به بهونه قليون بردت خونشون و حالى به هولى!