سلام
به همه دوستان
این خاطره واسه ۳ سال پیشه من آرش هستم و ۳۰ سالمه و خانمم نیلوفر ۲۷ و ما ۶ ساله ازدواج کردیم
داستان از اینجا شروع شد منو نیلو بیشتر وقتا با هم فیلم پورن میدیدیم
یه روز که من داشتم میگشتم که یه فیلم خوب پیدا کنم واسه شبمون با یه فیلم ضربدری روبه رو شدم دیدن اون فیلم خیلی منو حشری کرد ولی نمیدونم چرا روم نمیشد به نیلو نشونش بدم
ولی از اون موقع هروقت تنها بودم فقط دنباله فیلمهای ضربدری میگشتم و تنهایی میدیدم
یک سالی گذشت و منم یواش یواش با یه سری چیزهای کوچیک شروع کردم به گفتنش به نیلو ولی اون خیلی مخالف این داستانا بود و میگفت اینو فقط فیلمه
ولی من دیگه یواش یواش روم باز شده بود وسط رابطمون همش درباره این موضوع حرف میزدم که بیشتر وقتا انقدر حشری میشدم که دیگه خیلی زیاده روی میکردم و نیلو بدش میومد و بحثمون میشد
من دیگه واقعا این موضوع رفته بود تو مخم و از اینکه نیلو باهام همکاری نمیکرد ناراحت میشدم تا جایی که دیگه رابطمون داشت سرد میشد
نیلو خیلی ادعاش میشد که عاشقه منه و حاظره واسه خاطره من جونشم بده
از طرفی وقتی این بی اهمیتی منو نسبت به خودش میدید فکر میکرد که من با کسی دیگه رابطه بر قرار کردم
یه دیگه نشستم خیلی روک باهاش صحبت کردم از فانتزیام واسش گفتم
گفتم که دوست دارم سکس کردنشو با یکی دیگه ببینم بالاخره اونم واسه خراب نشدنه زندگیمونو از دست ندادنه من قبول کرد ولی با چندتا شرط که اولا اصلا دوست ندارم تو با یه زنه دیگه رابطه داشته باشی تو دوست داری سکس منو با یکی دیگه ببینی ولی من دوست ندارم رابطه تورو با یکی دیگه ببینم که من با این شرطش موافقت کردم دوم حتما کسی باشه که خیلی خیلی هر دوتامون بهش اطمینان داشته باشیم
بازم شرطشو قبول کردم
از اون روز همش دنباله یکی میگشتم که خیالم ازش راحت باشه تا اینکه
ما با یه خانواده ای دوست بودیم که هر دوتامون از بچگی باهاشون رفت امد داشتیم اونا یه پسر داشتن که از ما کوچیکتر بود از من ۷ سال و از نیلو ۴ سال ولی قد هیکل درشتی داشت و چون نیلو از بچگی تو خونشون رفت امد داشت باهاشون خیلی احساس صمیمیت میکرد تا جایی که به راحتی به دست میدادن همدیگرو بغل میکردن و روبوسی میکردن و نیلو لباس راحت میپوشید جلوش
دو سالی بود که دیگه یاشار بزرگتر شده بود راستی اسمش یاشار میگفتم بزرگتر شده بود منم رابطه گرمتر و صمیمیتری باهاش پیدا کرده بودم بیشتر وقتای بیکاری پیش هم بودیم
فکر یاشار که به سرم زد با نیلو درمیون گذاشتم که دیدم مخالفتی نکرد انگار بنظره اونم یاشار بهترین کیس بود
خلاصه یه روز با هماهنگی نیلوفر با یاشار اومدیم خونه طبق معمول نیلو با یه تاپ و ساپورت اومد جلو با یاشار دست داد و روبوسی کرد
منو یاشار نشستیم رو کاناپه شروع کردیم به فیلم نگاه کردن که با پیشنهاد نیلو واسمون مشروب اورد که من اصلا انتظار این پیشنهاد نیلورو نداشتم خلاصه بضمه مشروب واسمون چید و خودشم چند پیک باهامون خورد بلند شد رفت تو اتاق
منو یاشار به مشروب خوردنمون ادامه دادیم حسابی داغ داغ شده بودیم بلند بلند میخندیدیم یه نیم ساعتی از رفتنه نیلو تو اتاق میگذشت و ما هم خراب خراب شده بودیم که یهو دیدم در اتاق باز شد نیلو با یه بادی سکسی تو تنش و یه آرایشه سکسی خیلی خفن اومد بیرون من که خودم از دیدنه این صحنه خشکم زده بود که وقتی به یاشار نگاه کردم دیدم که اونم با دیدنه این لباس سکسی این آرایشه خفن این هیکل بی نظیر ماتش زده
نیلو اومد جلو و وسط ما نشست یه دستشو گذاشت روی ران پای منو اون دستش رو پای یاشار بود با یه ناز قشنگ گفت میخوام ببینم شما دوتا مردای من امشب با من چیکار میکنید
چرخید رو به من شروع کرد به لب گرفتن از من بعد یه بیست ثانیه چرخید رو به یاشار چند ثانیه تو چشماش نگاه کرد بعد شروع کرد به لب گرفتن ازش همینجوری که داشت ازش لب میگرفت من یکی از سینهاشو در آوردم شروع کردم به خوردنش دوباره نیلو رو به من چرخید شروع کرد به لب گرفتن که دیگه روی یاشار باز شده بود که دیدم اونم اون یکی سینشو درآورد شروع کرد به خوردنش ما همونجا رو کاناپه بیست دقیقه ای با نیلو ور رفتیم سینهاشو خوردیم و با کسش بازی کردیم که دیگه نیلو خیلی حشری شده بود
از رو کاناپه بلند شد دست منو یاشارو گرفت بلندمون کرد بردمون تو اتاق خواب جلوی تخت خواب زانو زد منو یاشار پیشش وایسادیم اون کیر منو یاشار دراورد شروع کرد به خوردنشون کیر من تقریبا ۱۸ . ۱۹ سانتی بود کلفتی متوسطی داشت ولی کیر یاشار ۱۳ .۱۴ سانت بود ولی کلفت مخصوصا کلاه کیرش خلاصه نیلو چند ثانیه واسه من ساک میزد و چند ثانیه واسه یاشار و دیدن این صحنه ها منو داشت روانی میکرد از زور شهوت بعد چند دقیقه رفتم رو تخت نیلو با حالت قمبل لبیه تخت اومد واسم ساک زد یاشارم خیلی اروم از پشت کیرشو کرد تو کس نیلو چون کیر یاشار کلفتتر بود سرش بیشتر کلفت بود با رفتنه کیر یاشار تو کس نیلو . نیلو یه اه از ته دل کشید که انگار بنزین ریخته بودن رو آتیش وجودم خلاصه یاشار از کس میکردو منم که نیلو داشت واسم ساک میزد بعد جامونو عوض کردیم و بعد پوزیشن های دیگه رو اجرا کردیم
اخرشم همزمان یکی از فانتزیایی که من خیلی دوست داشتم انجام بدم از کس و کون کردیم سه تایمون ارضا شدیم روی تخت دراز کشیدیم
تا صبح با هم حرف زدیم و ماجرارو واسه یاشار تعریف کردیم که ما میخواسیم ضربدری داشته باشیم به اینجا رسید
ولی چون هر سه تایمون اولین تجربمون بود خیلی لذت بردیم بعد از کلی حرف تا صبح تصمیم گرفتیم که خواهر یاشار شیرینم بیاریم تو این بازی شیرین همسن نیلو بود خیلی دختر امروزی بود میدونستیم که واسه راضی شدنش مشگله زیادی نداریم
فردای اون شب نیلو به شیرین زنگ زد گفت که بیاد پیشش اونم اومد قرار بود نیلو شیرین مشغول اپلاسیون کردن همدیگه بشنو منو یاشار سرزده وارد بشیم
وقتی شیرین اومد خونمون نیلو ازش خواست که اپلاسیونش کنه
نیلو همه ی لباساشو دراورد لخت شده بود و تا موقع اماده شدن مواد اپلاسیون شروع کرده بود به رقصیدن برهنه وسط رقصیدنش بود که از شیرینم خواست اونم لخت بشه باهاش برقصه شیرینم لخت شد شروع کرد به رقصیدن منم داشتم از تو سوراخی که رو در خونمون بود نگاهشون میکردم منتظره وقتش بودم
خلاصه مواد اماده شد اوناهم مشغول اپلاسیون کردن هم شدن که منو یاشار خیلی یواش بدون اینکه اونا متوجه بشن وارد خونه شدیم و خیلی سر زده وارد اتاق شدیم
شیرین اولش از دیدنه ما هم تعجب کرد و هم خجالت میکشید بخاطر وجود یاشار اونجا ولی وقتی میدید که نیلو هم لخته یه کوچولو ارومتر میشد
من با شروع کردن مسخره بازی در اوردن نزدیک شیرین شدم شوخی شوخی به سینهاش دست میزدم بدنشو لمس میکردم شیرینم از خجالتش جلوی یاشار خودشو جمع میکرد که متوجه شد همین کارهارو هم یاشار داره با نیلو انجام میده که یواش یواش یخش اب شد با دیدنه لب بازی کردنه یاشار و نیلو اونم شروع کرد به لب گرفتن از منو از اونجا سکس ضربدریمون شروع شد خیلی لذت بردیم این رابطه نزدیک ۲ سال ماهی دو یا سه با طول کشید تا اینکه خانواده یاشار و شیرین از شهرمون رفتم ولی ما هنوز بهشون فکر میکنیم
اینم از داستان ما امیدوارم خوشتون اومده باشه
نوشته: قلی میرزا
وقتی اینجوری زن نگیر خب، بدبخت زنت چقد مخالفت کرده توإه عن ول کن نیستی دیگ، اوبی ۲زاری. کیرم تو کیرت
خوبه شرط گذاشته بود برات ک با دختر یا زن دیگه ای سکس نکنی
موضوع تکراری ، همه چیز کلیشه ای
فقط قسمت اپیلاسیون تنوع و تفاوت داستان بود ک نسبت ب بقیه داستان ها ، متفاوتش میکرد
ب جزییات دقت نکردم چون متنی نبود ک ارزش دقت رو داضته باشه . فقط مطالعه کردم ک نظر صادقانه بدم
جالب نبود
بقیه داستان:
خواهر یاشار یه دختر عمو داشت اونم کردیم.خواهر زنم هم با یاشار کردیم بعد تصمیم گرفتیم بابای یاشار هم بیاریم تو بازی ولی اونم کردیم.یه بارم مامان یاشار رو کردیم.بعد کل خاندان یاشار اینارو کردیم
بابا عمو جانی ما رو یوقت نکنی
کیر تمام گربه های محله یاشار اینا تو کون آدم دروغگو
اوج کثیفی یه مرد حتی فک کردن ب این موضوعه ک زنش زیر یکی دیگه بخابه…حتی اگه فکرشم خطور کرد ب مغزش اوج کثیفی و حرومزادگیشه و اون مرد شک نکنه ک حروم زاییده شده…کیرم تو فرق سرت ادمین واسه این داستان گذاشتنت
بازهم جقی مغز های سایبری حکومت با داستانهای تخمی تخیلی برای خانه خراب کردن مردم…
کور خوندید مردم این حکومت رو سرنگون خواهند کرد این اراجیف کص شعرتون هم مال خودتونو آخوندهای کونده
و سالیان سال به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کردن
نویسنده : کسخول میرزا
از چی داستانت باید خوشمون اومده باشه ؟؟
داستان ها خیلی فرمالیته و غیر واقعی شده
من یه داستان دارم با خودم و خانمم و یه پسری
اگر کسی نویسنده است پیام بده تا بهش بگم و اونم برام داستانش کنه
بودنت مثل خردوغان ترکیه رو دنیا سنگینی میکنه.
باید دنیا به آرامش برسه
کسکش ترین بی ناموس ترین جقی ترین آدم ایران تویی کیرم تو مغزت شل پدر
تو ک ب زنت قول دادی غیر اون کسیو نکنی…
پس شیرین تکلیفش چیه؟
اقااصلاباداستان کاری ندارم ولی خداییش بگوچجوری بزمه رونوشتی بضمه؟؟؟
دیوث زنتوبده این پسره سامان(اونی که پول وفلش بچه های سایتوبالاکشیده) بکنه بلکه زنت روهم دودره کنه و زنه ازشروجود یه نکبتی مثل تو توزندگیش راحت بشه…کیرم توکس مرده وزنده ی توبایاشار
میشه یه لطف در حق برو بچ این سایت کنی کمتر جق بزنی؟؟ خاک بر سر کسایی که تو باهشون زندگی میکنی که نمیفهمن با چه جقی ای شبشونو روز میکنن… احمق جان خودت یه بار بخون داستانتو بفهمی چه کصشعری نوشتی… لااقل غلط املایی نداشته باش… میتونی با جق املا هم کار کنی زبان فارسیت مث کیرت سه دقیقه ای و وارفته نشه
اول که اینجور رابطه ها زندگیتو نابود میکنه، دوم همش دروغ بود و توهم مغز آبکیت، سوم زنت که دوست نداشت تو با ی خانم باشی چطور یک دفعه نظرش عوض شد؟ چهارم از مردایی که توهم رو تو زندگی واقعیشون دخیل میکنن بدم میاد.
آفرین بر تو ای جوان که صبورانه جر خوردن همسرت رو از کوووس و کوووون به نظاره بنشستی و سکوتی کردی بدتر از فریاد…
دقت کردین اخر همه داستانا طرف از شهر یا کشور به کل میره؟؟!
دیس سوم تقدیم تو باد ای مجلوق