شبهای آخر (۱)

1401/06/16

بارون میزد من تازه داشتم از خونه میزدم بیرون بوت چرم پاشنه دارمو پوشیدم و بارونی مشکی رو تن کردم و بدون چتر زدم بیرون من یه دخترونه پوش ۲۵ ساله خوش قد و بالا و لوند، جوری که خودم از خسته شدم از جلب توجه ولی خب خشگلی دردسر داره lol
ولی خب از چشم شخصی که باهاش رابطه ام از این توجها دور نمونده بودو محمد یه پسر ۳۰ ساله قد بلند ۴ شونه که حدود ۶ ساله باهاش بودم خیلی حساس شده بود و دائما دعوا و بحث داشتیم و یمدتم ترجیح دادیم دور باشیم از هم…
خلاصه : زدم بیرون وبارون کم کم داشت بند میومد البته طولی نکشید که شدتش بیشترم شد دوئیدم تو یه کوچه زیر سایه بون یه خونه وایسادم ، دیدم ۲تا پسر دارن میان دقیا سمتم از سر کوچه اومدم راهمو بگیرم برم دو طرفمو گرفتن گفتن : به به غزال جان تو بیشته دنبالت بودیم بوی الکلشون به مشامم خورد دوتا هل با نیم تنه به جفتشون پهن زمینشون کرد و دوییدم سمت سر کوچه کههههه…
بله محمد جان با رخش سفیدش وایساد همیشه باخودم میگفتم استرسه ماشینشو یجا میبینم ولی خب ایندفعه اسوده خاطرم کرد
پریدم بالا محمد رفت با فحش ناموس سمتشون اوناهم بخور زمین و از سوراخ موش بدو فرار کردن منم صداش میزدم بیا شر درست نکن
اومد فقط گفت تو یکی خفه بهم گفتم چرااا مگه تقصیر منه
کمر بندمو بست با اون دست فرمون شوماخریش که میدونه به من استرس میده روند سمت باغ رفتیم تو لباسام خیس خیس بود اتیش روشن کرد توی شومینه بارونیم که در اوردم خشکش کنم زیرش یه نیم تنه مشکی گیپور )تور( دار پوشیده بودم و لگ مشکی پشمی
چشماش حلقه شد ولی برو خودش نیاورد و رفت روی حالت حرص بهش گفتم اصلا حوصله بد عنقیاتو ندارم میرم بخابم رفتم دراز کشیدم تو گوشیم بودم که دیدم یکی بالا سرمه
محمد لخت ، چشماش ترسناک شده بود و رگ گردنش زده بود بیرون
یه دستمال کرد تو دهنم دستمو با کمربندش دستمو به تاج تخت بست ولگمو از پام کند یه با لشت گذاشت زیرم دیدم صدا یچی میاد نگاه کردم دیدم ویبراتورمه که باهاش رو حالت سافت حال میکردیم گذاشت رو حالت ۴ حالت هارد خیلی وحشتناک میشد انگار برق میگیرتت میدونستم تقلا فایده نداره و بدتر میکنه اوضاعو و فقط با چشمام التماسش میکردم بدون هیچ حرفی ژِ زد منم یه جیغ زدم دلش سوخت لحظه اخر یواش واردم کرد ولی یهو درجشو زیاد کرد صدام رفت اسمون چشمام سیاهی رفت و دستا پا میزدم ولی روپام نشسته بود دیدم یکم بخودش اومد و اروم درش اورد ولی دست کرد تو جیبش که بسته کاندوم فلفلی خار دار در اورد کشید رو کیر کله گنده ی ۱۸سانتیش و با یه فشار همرو واردم کرد همون لحظه بخاطر شک ویبارتور و این فشار کیر کلفتش ابم پاشید رو باشت زیرم میدونست اگه ابم بیاد بیشتر درد میکشم و بدترین کاری که میتونست بکنه رو کرد کیرشو تا ته واردم میکرد کا مل میکشید بیرون داشتم از حال میرفتم همه ارایشم اومده بود با اشکام زیر چشمام ولی بی فایده بود هم وزنش زیاد بود هم قوی هم اوضاع رو مقاومت بدتر میکرد اخرین چیزی که یادمه اینه که از پشت گردنم دستاشو حلقه کرده بود زیر گلوم قوس داده بود این کارش به کرم و تلمبه میزد تو سوراخ کونم بعدش تو تخت بیدار شدم بدون اون فرداش نامه رو میزو دیدم که نوشته بود ببخشید من دیشب خیلی ناراحت بودم اومده بودم برا صحبت ولی دیدم زده بودی بیرون دنبالت کردم و دیدم چیشده و این اوضاعمو بدتر کرد و اتفاقا افتاد.
بلیط برات میگیرم با خاهرت برین مسافرت تا یکم جبران کرده باشم ببخشید بخاطر کار دیشبم مستی و شهوت وخشمم دیونم کرد نتونستم خودمو کنترل کنم.
صبحونه برام اوردن رستوران نزدیک و زنگ زدم دوستم اومد دنبالم رفتم خونه دیدم…
پارت ۲ میزارم اگه دوستداشتین

نوشته: دخترون پوش دلبر


👍 4
👎 11
22001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

894059
2022-09-07 03:42:07 +0430 +0430

تروخدا ننویس کامدوم فلفلی از تو کوس مامانت اومد

1 ❤️

894124
2022-09-07 11:41:00 +0430 +0430

کاندوم فلفلی؟ داریم اصن یه همچین چیزی؟

0 ❤️

969280
2024-02-02 15:36:58 +0330 +0330

خیلی مضخرف بود🤢

0 ❤️