شروعه آرامِ یک پایان (۱)

1401/09/12

دیگه کم کم برام عادی شده بود تقریبا هفته ای دو سه بار اسمشو وقتی گوشیم زنگ میخورد میدیدم ؛ باهم میرفتیم بیرون یکم با ماشینش دور میزدیم و بعد یجا وایمیسادیم که من به دردودلاش گوش کنم و بتونم کمکش کنم خب بالاخره به گفته خودش من تنها کسی بودم ک میتونستم ارومش کنم ؛ من یه پسر 19 ساله با قد 180و وزن 75 کیلو چشمای رنگی و موی نسبتا بلند و لخت خب بالاخره خیلیا میگفتن ک خوشگلی و چهره و بدن خوبی داری ؛ کم کم بعد از قرار های مکرر بهم دیگه عادت کرده بودیم هروقت نمیتونستیم بیرون بریم تلفنی یا حتی با چت کردن همدیگرو اروم میکردیم ولی بعد یه مدت گفت دیگه خوشم نمیاد وقتی پیش همیم زندایی صدام کنی میخوام بهم بگی سارا اسم خودمو بهم بگی چون منو تو دیگه یه دوستیم از اون اصرار و از من انکار چون واقعا بعد این همه سال وقتی نگاش میکردم بجز زندایی چیز دیگه ای تو دهنم نمیچرخید؛ زندایی من یا همون سارا با 30 سال سن و قد حدودا 165 با وزن 58 یه بدن خیلی روفرم با پوست سبزه یا برنزه سینه های 75 و باسن درشت همه چیز بینمون اونقدر اروم داشت جلو میرفت ک هیچ کدوم نمیدونستیم ب کجا داریم کشیده میشیم از لمس کردن همدیگه بگیر تا ناز کردن و … با تموم اینا اما هنوز یه حرمتی بینمون بود ؛ ی روز اول صبح مثل همیشه اسمشو رو گوشیم دیدم صداش بدجور گرفته هرچی پرسیدم اما جوابی نشنیدم کم کم ترسیده بودم بدون حرف گف یکم دیگه بیا فلان جا فقط زود …
وقتی دیدمش معلوم بود شب سختی داشته با کلی گریه و دعوا و اعصاب داغون بازم بدون حرف حرکت کرد به سمت جاده بیرون وقتی عصبی بود نباید اصلا چیزی ازش میپرسیدی بالاخره یجا ماشینشو نگه داشت و بی مقدمه زد زیره گریه ترسیدم ولی دیگه طاقتم طاق شد داد زدم د حررررف بزن لنتی چته چییی شدهههه اما بازم گریه با گلایه های زندگیش ک درست متوجه نمیشدم چی میگه از ماشین پیاده شدم رفتم طرف درب راننده و بزور پیادش کردم و دره عقبو باز کردم با بغل کردنش باهم سوار شدیم سرشو اروم گزاشتم رو سینم انگشتامو میکشیدم لای موهای نرمش بازوشو بین مشتم فشار میدادم کم کم گریش بند اومد و گفت میشه امروز هیچی نگم؟؟ گفتم چرا چی… حرفمو قورت دادم و گفتم اوک فقط اروم باش
شروع کردیم از خواطره های گذشته گفتن و لبخندای ریز قشنگش پاشو گذاشت رو پام و سرشو چرخوند طرفم هنوز لبخندمو داشتم اما اون ن نفساشو ک به صورتم میخورد حس میکردم، لباشو کشید گوشه لبم ، صورتش هر لحظه جدی تر میشد و چشماش خمار تر بی مقدمه چشماشو دیدم ک بسته شد و لبام گررررم، تموم تنم و ذهنم شکه شد خواستم کنار بکشم و حرف بزنم ک چراااا !!! ولی انگار لباش یه قفل محکم رو تموم تنم و مغزم بود اروم همراهیش کردم و با دستاش پشت گردنمو گرم کرد و به سمت خودش کشید مزه رژلبشو هر لحظه بیشتر و غلیظ تر حس میکردم بی اختیار دستامو دور کمرش حلقه زدم و کشیدمش رو پاهام، پایین لباشو نرم میک میزدم و زل زده بودم تو چشمای بستش ک بتونم احساسشو بیشتر درک کنم اروم انگشتامو میکشیدم رو کمر و پشتش یهو لباشو بعد چن دیقه ازم جدا کرد یه نفش عمیق با چشمایی ک میلرزید نفساش هر لحظه داغ تررر و تند تر میشد و چشماش بی اختیار بیشتر میلرزید و خمار تر میشد اروم لبامو بردم سمت گردنششش که با یه آههه غلیظ که انگار از اعماق وجودش بیرون اومده بود همراه شد محکم منو کشید سمت خودش و رو صندلی ماشین دراز کشید با لبام گردنشو نوازش میکردم و اروم میک میزدم زبونمو گزاشتم رو گردنش و اروم کشیدم تا لاله ی گوشش تموم تنش زیر بدنم لرزید و آه دومو بلند تر و غلیظ تر کنار گوشم حس کردم دستاشو محکم فشار داد لای موهام زبونمو کنار لاله گوشش میچرخوندم و آروم میک میزدم تنمون اونقدر داغ شده بود ک نبض های همه جای بدن جفتمونو حس میکردم با بوی عرقی ک با ادکلن جفتمون همراه بود حس شهوتو هزار برابر میکرد اروم بلند شدم و تو چشماش زل زدم دستامو رو شکمش کشیدم و فشار دادم سرمو اوردم پایین تر و لباسشو بلند کردم لبای خیسمو رو شکمش کشیدم و پشت هم میک میزدم با انگشتاش لای موهامو نوازش میکرد و نفساشو حس میکردم ک داشت ارومتر میشد زبونمو چرخوندم دور نافش و اومدم بالاتر تا زیر سینه هاش با لبام حرارت بدنشو حس میکردم ک داشت پایین میومد پاهاشو دور کمرم حلقه کرد و فشارم داد سمت خودش سرمو گزاشتم رو سینش و با انگشتاش صورتمو ناز میکرد و قربون صدقم میرفت کم کم بلند شدیم و…

اگر مشکلی داشت ببخشید این تازه شروع ماجرا بود که نخواستم با اضافه نویسی از اصلیت ماجرا دور بشه اگر برای قسمت های بعدی تمایل داشتین بفرمایید اونجا توضیحات کاملو میدم مرسی

نوشته: پـــســـرک بــور شــکــلــاتـــی


👍 6
👎 0
6201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

905176
2022-12-03 10:14:19 +0330 +0330

شبیه فیلم سوپر شد ک

0 ❤️

905177
2022-12-03 10:16:00 +0330 +0330

ببین ی عده هستن مث من ک فقط واس سرگرمی میان اینجا

من اصن قسمت های سکسیش رو رد میکنم بیشتر

راه رسیدن ب طرف جالب تره تا قسمت سکسیش

3 ❤️

905203
2022-12-03 13:11:00 +0330 +0330

الان تو ماشین پیچیدین به بازی؟کسی ندید؟یا تو تگزاسین؟

0 ❤️