شما میخایین لخت شین

1401/10/11

داستانی که مینویسم واقعیته محضه و هر کیم فکر کنه دروغ میگم خره. تامام
من در یک خانواده مذهبی و شلوغ چشم به جهان گشودم.
۴تا برادر و ۳ تا خواهر هستیم و من آخریم. انگار که هر وقت بابام، ننمو میدیده باید میکردتش. کلا به چشم یه کص که دست و پا داره ننمو میدیده، اونم زرت حامله میشده ولی از قیافه هامون معلومه که توی دوران حاملگی هم بجز بابام خر و سگ هم مدام میکردنش، از بس که زشتیمو پر از سوراخ و پک و پوز ضایع.
اوایل فکر میکردم من قشنگه هستم چون وقتی بابام میرفت بسیج سر کارش، همکاراش با همسایه هامون که میومدن خونمون تا به ننم و آبجیام قران رو خصوصی یاد بدن به من میگفتن: به به چه پسری، حالا که اینقدر اقایی بیا این ده تا تک تومنیو بگیر واسه خودت قا قا لی لی بخر. که خداییم میشد نصف بقالی رو باهاش خرید، مثه الان نبود.
بعضیاشون دست روی سرم میکشیدن، بعضیاشونم روی شلوارم.
خیلی وقتا زود خرید میکردم و بر میگشتم و از گوشه شکسته پنجره شطرنجی اتاق ننم، قران یاد گرفتنشو نگاه میکردم، ولی تا وقتی که خودم کلاس قران و احکام دین رو توی پایگاه بسیج نگذروندم نمیدونستم اینقدر درد داره، بیچاره ننم ، دلم میسوزه براش وقتی میفهمم که با چه سختی یاد گرفت تلفظ آاااه عربیو چطور غلیظ بگه.
اما من فهمیده بودم که روش حاجی قاسم خیلی خوب نبود. موهای ننمو از پشت میکشید هی بهش ضربه میزد سرشو در گوشش میگرفت میگفت بگو، ننم هم نمیتونستو هی بیشتر جیغ میزد، در عوض هر سه تا آبجیام معلمای خوبی داشتن، قالیباف و لاریجانی و جنتی اونا بجای در گوش ابجیام سرشونو وسط پاشون میذاشتن، فکر اونجا تکرار میکردن و الحق که آبجیا خیلی زیبا آاااااااه رو تلفظ میکردن، حتی باعث میشد منم یاد بگیرم که بعدا خیلی به کارم اومد و باعث رشد موقعیت شغلیم شد. البته از حق نگذریم این بخاطر تلاش بابامم هست چون خیلی از شبا که ننم میخابید بابام که عاشق دختراش بود باهاشون سرسختانه کار میکرد، به حدی که صدای تالاپ تولوپش تا توی اتاق ما میومد.
داداشای بزرگم همگی همراه بابام میرفتن بسیج، و هر دفعه پیشرفتهای زیادی داشتن و تماام ریساشون ازشون راضی بودن، مثلا وقتی یکی از بالا دستیای بابام بهش میگفت امشب جلسه اعلای روحانیت بین ده تا روحانی والاا مقام هست و باید حتما پسرات شرکت کنن، توی پوست خود نمیگنجید و اشک شوق میریخت از این همه برکت روحانی که نصیب داداشام میشد. و مدام بهشون میگفت این دوران طلایی و مقدستون هست سعی کنید استفاده کنید( چون قبلا همش خودش به این مراسم های روحانیِ والا میرفت، اما نمیدونم چی شد که دیگه لایق نبود و جاشو به برادرام دادن) ولی میدونم فشار عصبی این موضوع انقدر براش زیاد بود که کنترل گوز و ریدنشم از دست داده بود، بیچاره بابام.
روزی که بابام منو بغل کرد ۶سالم بود و گفت نوبت تو هست که در راه اسلام رشد کنی چنان اشک ریختم که حتی توی جلسه اول قران اونجوری اشک نریختم با اینکه اصلا چرب نکرد.
من که برام خیلی مهم بود بابا و ننمو رو سفید کنم مدام به بسیج رفتم و همه کلاسای مختلف شرکت کردم. احکام دینی از همش بیشتر درد داشت اما باعث نشد جلوی راهمو بگیره. پیشرفت من از همه برادرام بیشتر بود و اینو مدیون خودشونم چون توی خونه هم خیلی باهام کار میکردن. توی سه سال از هیچ به مقام خایه خوری ریئس اصلی و کص لیسی زنش رسیده بودم، حتی خیلی وقتا چند روحانی با هم به من اموزشای ویژه میدادن.
از زمان (حمله )عه ببخشید ورود اعراب به ایران و (ریدن) بازم ببخشید منظورم ترویج اسلام به مردم پاک ایران تا به امروز، خانواده ما و چندین تن از دوستانم که البته تعدامون زیاد نیست (متاسفانه داریم منقرض میشیم) نسل اندر نسلمون مذهبی و متدینی بودیم. و همه شغلمون همین بوده در خدمت اسلام.
همه چیز خوب بود تا همین شهریور ۱۴۰۱ که یهو مردم از خدا بی خبر و شتسشو شده مغزی به وسیله دشمن خاستن لخت بشن. وظیفمه من و دوستام که گفتم و برادارم این شد که بریم و اونارو سرکوب کنیم و اجازه ندیم اسلام در خطر بیوفته. بعضی وقتا شده که یه نفر که اسلحه های خفن به اسم (دست خالی) داره رو تک و تنها گیر میاریم و با یه باطوم ساده یا یه اسلحه گرم ناچیز و بی ارزش سرکوب میکنیم. البته این همیشه نیست و بستگی به این داره که قبلش ریئس پایگاه و افسراش توی اتاق پشتی بهمون احکام دینی رو بدون روغن باهامون به شدت کار کرده باشه، بعضی وقتا که ما خیلی انرژی میگیریم وقتایی هست که زنهامون یا خواهرامون یا دخترامونو به هم قرض میدیم واسه تمرین آیه ۱۱ سوره نسا‌.
خلاصه که خاستم بگم همیشه خوبی برنده نمیشه، میتونین ببینین با اینکه این همه ما زحمت میکشیم و از کونمون مایه گذاشتیم واسه اسلام، متاسفانه اون مردم بی دین که میخوان لخت شن دارن برنده میشن ولی ناراحت نباشین ما میریم بهشت و اونا میمونن و لخت شدن و آزاد زندگی کردنشون، انگار که میخان با ازادی چیکار کنن، بیچاره ها نمیدونن پول درآوردن باعث میشه که دل به بسیج محله ندن و مزه بهشت و اسلام رو از هرگز نچشن.
زندگی با خیال راحت و بدون درد خوابیدن نیست، زندگی این نیست که بدونی عزیزت که از در رفته بیرون سالم بر میگرده و بدون دلیل کشته نمیشه.
این درسارو من راحت یاد نگرفتم ولی راحت بهت میگم.
من چه شبهایس که تا صبح کیر و خایه حاجیارو خوردم و اونا آب مقدسشونو توی دهنم ریختن تا این درسارو یاد گرفتم. یا چقدر کص یا سوراخ کون لیس زدم تا فهمیدم معنای عمیق عشق به اقارو. باید به درجه والای ۵تا کیر توی سوراخ کون رسیده باشی تا بدونی دفاع از ناموس پرستو یعنی چی.

ادامه دار بودن داستان بستگی به شما داره.

نوشته: قاسم کتلت


👍 29
👎 11
73001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

908968
2023-01-01 01:36:44 +0330 +0330

وااااای جرررر
چه راحت ی قلم میتونه برینه به…

5 ❤️

908973
2023-01-01 01:44:39 +0330 +0330

کسشعر

1 ❤️

908977
2023-01-01 01:52:04 +0330 +0330

اصلاً لازم نیست بگی واقعیته ، چون کاملاً مشخصه غیر از این نیست.

6 ❤️

908982
2023-01-01 02:04:41 +0330 +0330

حیف اسم طنز!

3 ❤️

908985
2023-01-01 02:32:48 +0330 +0330

حتی قسمم نمیشه دادت
عاجزانه ازت میخوام کسشر ننویسی دوست عزیز
اگه ادامه دار بودنش به ما بستگی داره امیدوارم واقعا کیبورد گوشیتو ببوسی برای 30 روز کلا آقلاین شی

0 ❤️

908988
2023-01-01 02:50:18 +0330 +0330

عالی بود و کاملا داستان واقعی زندگی خلیا این روزا 👌😉

5 ❤️

909020
2023-01-01 09:25:13 +0330 +0330

عزیزان این طنز نیست این حقیقت هست

4 ❤️

909041
2023-01-01 13:14:01 +0330 +0330

اگه به ما بستگی داره ک خواهشا ننویس

0 ❤️

909064
2023-01-01 18:13:28 +0330 +0330

هییی
من که از دست کصخلای عرزشی و این هزار پدرا بی دین شدم دیگه به هیچ کدوم اعتقاد ندارم
ولی نمی دونم رو چه حسابی اون خدای شما این همه کصخل آفریده؟
فکر کنم گل زیاد آورده بوده و حوصلش سر رفته بوده شما هارو ریده حتی با اینکه اون کص کش اعظمتنون این سایت رو فیلتر کرده بازم میاین اینجا و
و ازش طرف داری می کنین .
ممنونم از داداش خ بمون قاسم کتلت با این قلم آگاه و طنازشون.
کیرم تو بیت رهبری و… خودتون بهتر می دونید

3 ❤️

909082
2023-01-01 22:27:22 +0330 +0330

خوب بود
ولی ویرایش نکردنت باعث ‌شد خراب کنی وگرنه موضوع روز بود
اگه خواستی ادامه بدی
به اتفاقهایی که در این ایام افتاده ا‌شاره کن
اتفاقهایی که واسه ی بسیجیا افتاده
و ‌شعارها
بقیه شو بگم بی مزه میشه

1 ❤️

909114
2023-01-02 02:30:38 +0330 +0330

به نظر زیاد بد و بیراه گفتی این جوری آدم از خوندنش زده میشه منم خوشم نمیاد از این حکومت کیری ولی نقد جذاب تو قالب داستان هم جداب تره.

0 ❤️

909117
2023-01-02 02:50:49 +0330 +0330

واقعیته .ولی باید فرهنگی جا بیفته که مخالف و ضد عقیده ما هم حق انتخاب داره و به اوو انتخابش احترام بگذاریم .یکی لاییک یکی اسلامی یکی مسیحی و …همه باهم در کنار یک سفره ایم مهم نگذاریم این سفره رو یک عده به اسم دین غارت کنند

0 ❤️

909136
2023-01-02 07:08:36 +0330 +0330

از عشقت به ساندیس هم میگفتی.
دمت گرم.

0 ❤️

909208
2023-01-03 00:02:47 +0330 +0330

واقعیت مغز فندقی بودن حکام اشغالگر ایران را خوب و مختصر و مفید نوشته بودی

0 ❤️

909473
2023-01-05 04:27:00 +0330 +0330

عالی ادامه بده

0 ❤️

911765
2023-01-22 15:37:24 +0330 +0330

چرت بود

0 ❤️

914096
2023-02-07 23:56:02 +0330 +0330

تو این زمان که هر کی می تونه یه کار کوچیک واسه این اعتراضات بکنه، ادمین هم براحتی می تونه اکانت سایبری های رژیم رو به راحتی آب خوردن زیر این داستان بلاک کنه

ادمین ببینیم چه می کنی

0 ❤️