عشق و عاشقی خاله کار دست مامانم داد

1401/04/14

سلام من امیدم و ۱۸ سالمه.این اتفاقی که میخوام تعریف کنم دو سال پیش افتاد.
من یه خاله دارم که ۲۵ سالشه و مدت زیادی با یه پسری به اسم سینا دوست بود و یجورایی عاشق هم بودن و همدیگرو میخواستن ولی پدربزرگ و مادربزرگم مخالفت میکردن و این وسط از مادر منم میخواستن که دم گوش خالم بخونه که این پسره به دردش نمیخوره و مادرم هم به حرفشون گوش میکرد و کلی خالمو نصیحت میکرد اما کو گوش شنوا.پسره اونموقع ۲۷ سالش بود و هنوز خدمت نرفته بود و کار و کاسبی درست و درمونی نداشت.
این قضیه اینقد ادامه پیدا کرد تا اینکه یه نفر دیگه اومد خواستگاری خالم و خالم اصن راضی نبود تا اینکه باز با نصایح مادر من راضی شد و جواب بله رو گفت و با خواستگارش سروش که پسر یه آدم پولدار بود ازدواج کرد.
اما ما نمیدونستیم که قراره چه اتفاقی در پیش باشه.
بعد از ازدواج خالم و شوهرش رفتن تهران و زندگی خوبی هم داشتن تا اینکه کم کم سر و کله سینا پیدا شد و علنا میومد در خونمونو با مادرم بحث میکرد که تو باعث شدی که من عشقمو از دست بدم و فلان و بسار و انتقامشو ازت میگیرم.مادرم اوایل صحبتاشو جدی نمیگرفت و چند باری که اومد در خونمون بالاخره پلیسو خبر کرد و به جرم مزاحمت تو کلانتری برای سینا طرح شکایت کرد.دیگه کم کم سینا پیداش نشد و زندگی ما به روال سابق برگشت.
اما از مادرم بگم که اونموقع یه زن ۳۷ ساله بود و لاغر اندام اما نه اونجوری که استخونی باشه خیلی بدن رو فرمی داشت و این قضیه ارثی بود چون مادرم اهل باشگاه رفتن نبود.از لحاظ زیبایی ظاهری هم نه تنها مادرم بلکه کل خانواده مادریم از ظاهر زیبایی برخوردار بودن و همشون کلی خاطرخواه داشتن قبل از ازدواج.
قضیه از اونجا شروع شد که اوایل کرونا بود دقیقش زمستون نود وهشت بود تازه وحشت کرونا همه گیر شده بود و همه جا تعطیل و روزای خیلی تخمی ای رو سپری میکردیم.
بابام که یه شرکت تولید کفش داشت دیگه کم کم تولید واسش صرف نداشت و تصمیم گرفت یه چند وقتی متوقف کنه تولیدو.
خودش هم ترجیح داد بزنه تو کار واردات و به همین دلیل ماهی دو سه بار میرفت گمرک واسه ترخیص بار و خونه نبود منم سرم گرم درس و کنکور سال بعد بود و میرفتم خونه یکی از دوستام که با هم درس بخونیم و مادرم خونه تنها بود.اواسط بهمن بود که یه روز از خونه دوستم برگشتم دیدم مادرم خیلی عصبی و پرخاشگره و از مادرم بعید بود چون خیلی زن خونسرد و مهربونیه مخصوصا واسه من که تنها بچش بودم ولی اخلاقش به کلی عوض شده بود.علتشو که جویا شدم متوجه شدم که دوباره سینا داره مزاحمت ایجاد میکنه که من رگ غیرتم باد کرد که ال میکنم و بل میکنم که مادرم ترسید و گفت تو هیچ غلطی نمیکنی تا بابات بیاد این پسره لاته و معلوم نیست چه بلایی سرت بیاره.
یه چند روزی گذشت که بازم یکی از روزا که داشتم برمیگشتم خونه یه ماشین کنارم نگه داشت و بوق زد.شیشه هاش دودی بود.شیشه رو که داد پایین دیدم سیناست و خیلی محترمانه و مودب گفت بشین میخوام باهات صحبت کنم.منم نشستم و روی خوشی نشون ندادم و گفتم چرا مزاحم ما میشی که شروع کرد درد و دل کردن و گریه کردن که من عاشق خالت بودم و داشتم تمام تلاشمو میکردم تا شرایطو جور کنم بیام خواستگاریش ولی مامانت همه چیزو بهم ریخت و ما رو از هم جدا کرد من یه کم دلم واسش سوخت ولی با اینحال برخوردم جدی بود باهاش.
یهو سرشو بلند کرد و گفت ببین من با شما ها مشکلی ندارم ولی مامانت باید تاوانشو پس بده گفتم یعنی چی گفت بیشتر از این نمیتونم بگم.فقط خواستم بگم که من کاری به کار تو و بابات و زندگیتون ندارم ولی انتقاممو از مامانت میگیرم.نترس نمیخوام بهش آسیب جسمی بزنم و این قبیل کصشرات.بعدش هم منو تا دم در خونمون رسوند و رفت.
رفتم خونه که باز مثل چند روز پیش مامانم عصبی بود گفتم چی شده هیچی نگفت ولی گوشیش همراهش بود همش.مامان من که زیاد با گوشی ور نمیرفت و من فهمیدم یه قضیه ای هست حتما.پس سعی کردم هر جوری شده سر در بیارم.
شب که شد مامانم طبق معمول که خسته کار خونه بود ساعت ۱۲ رفت خوابید و مثل همیشه گوشیشو تو هال زد به شارژ.منم که کرمم گرفته بود از ظهر که ببینم چخبره تو گوشیش رفتم سر وقت گوشیش.پیدا کردن رمزش کار سختی نبود چون تاریخ تولد خودم بود.همه برنامه هاشو چک کردم تا رسیدم به واتس اپ اولین چیزی که توجه منو جلب کرد یه مخاطب بود که که پروفش مشکی بود و اسمش نقطه(.) بود.به محض دیدن اخرین پیام که ارسال شده بود چشم عشقم پشمام ریخت.
رفتم تو صفحه چت که دیدم به به کجای کارم این آقای نقطه که من نمیشناسمش دو ماهه مخ مامان ما رو زده و باهاش دوست شده و کلی دل دادن و قلوه گرفتن و کم کم این آخریاش کار به سکس چت کشیده و بصورت مجازی چند بار مادر ما رو ترتیب داده.
همه چیزش واسم عجیب بود مادر من و این کارها اما عکسی واسه یارو نفرستاده بود و اینو از خواهشای اون طرف که میگفت یه عکس بده ببینمت فهمیدم.
تو هنگ بودم و اومدم بیرون از صفحه که ببینم دیگه چخبره که با کلی صفحه چت برخوردم که از مردای غریبه بود که به مامانم پیام داده بودن و قربون صدقش رفته بودن و مادرم جوابشونو نداده بود اما از همه عجیب تر یه صفحه چت بود که توش مادرم هم با طرف چت کرده بود و یارو تهدیدش کرده بود حالا با چی.با اسکرین شاتایی که از چت مادرم و آقای نقطه گرفته شده بود و این فرد تهدید کننده کسی نبود جز سینا.
مادرم که ترسیده بود بهش گفت چی میخوای از جونم که سینا هم گفته بود یا من باید ترتیبتو بدم یا همه میفهمن تو کی هستی و چیکاره ای.مادرمم گفته بود اون فقط چت بود و واقعا این کاره نیست اما گوش سینا بدهکار نبود و همچنان به تهدیداتش ادامه داده بود و در آخر گفته بود فردا ده صبح خونتونم خودتو آماده میکنی.مامانم هم جوابشو نداده بود.
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون یعنی مادر من همچین زنی بوده و من نشناختمش و فردا صبح جدی جدی قراره زیر سینا بخوابه.با همین فکر و خیالات خوابم برد که ساعت ۸ مادرم از خواب بیدارم کرد که نمیخوای بری خونه علیرضا اینا درس بخونین.منم که دلم مثه سیر و سرکه میجوشید مجبور شدم طبیعی رفتار کنم اما همه فکر و ذکرم رو ساعت ده بود.خونه علیرضا اینا که رسیدم تا ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه درس خوندیم که من بدحالیو بهونه کردم که مادر علیرضا هم از ترس اینکه کرونا نداشته باشم خیلی از رفتنم استقبال کرد.منم زدم بیرون و بسرعت به سمت خونه رفتم.نزدیکای خونمون که رسیدم ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه بود و قلب من تند تند میزد و اینکه الان داخل خونمون چه خبره بیشتر مغزمو میگایید.بهرحال کم کم وارد آسانسور شدم و کلید خونه رو انداختم و آروم آروم وارد خونه شدم و اولین منظره لباسایی بود که کف هال افتاده بود. خبری ازشون نبود.جلوتر که رفتم دیدم کل لباسای مادرم حتی شرت و سوتینش وسط هال افتاده.رفتم سمت اتاق مامان و بابام درش باز بود و صحنه به شدت حشری کننده و اعصاب خورد کن بود برام.سینا مادرمو در حالت Nelson بلند کرده بود و داشت رو هوا ترتیبشو میدادو مادرمم داشت گریه و ناله میکرد.
فکر میکردم دارم خواب میبینم ولی واقعی واقعی بود.زور سینا با اون هیکل گندش براحتی به مادرم میرسید که رو هوا ترتیبشو بده اونم دقیقا جلوی آیینه قدی اتاق که هم خودش هم مامانم ببینند این صحنه رو.و بدتر از همه با اون شدت و وحشی گری کیرشو تو کصش نکرده بود بلکه تا دسته کرده بود تو کونش و محکم میکردش.مامانم التماسش میکرد که پاره شدم درش بیار تورو خدااا ولی کینه سینا نسبت بهش کار خودشو میکرد و کون مادرم به بدترین شکل مورد تجاوز سینا قرار میگرفت.
بعد از چند دقیقه مادرمو انداخت رو تخت و گفت دیدی جنده گفته بودم پارت میکنم.مادرم با گریه میگفت گوه خوردم سینا تو رو خداا ببخش ولی سینا به حرفاش گوش نمیداد و یکی از پاهاشو گرفت و تابش داد و به شکم خوابوندش و از کمرش گرفت و کونشو یه کم کشید بالا و با یه تقه محکم دوباره تا ته کرد تو کونش که مادرم جیغ کشید و گفت آاااییی خدا پاره شدم.سینا حین کردن میگفت گفته بودم مثه سگ میکنمت.عشق منو ازم گرفتی همه چیزتو ازت میگیرم جنده عوضی بعد از چند دقیقه گاییدنش تو اون حالت برش گردوند و پاهاشو داد بالا کرد تو کونش وحشیانه تر از قبل ترتیبشو داد و تو همون حالت آبشو خالی کرد تو کونش و ولش کرد به حال خودش و منم رفتم تو اتاق خودم قایم شدم که بعد از پنج دقیقه صدای در اصلی خونمون اومد و سینا رفت.مادرمم بعد از چند دقیقه لنگان لنگان و هق هق کنان در حالی دستش رو شکمش بود با کمک گرفتن از در و دیوار خودشو رسوند به حموم.
نمیخوام این ماجرای تلخو ادامه دار کنم.
سینا تا سه ماه بعدش ۸ بار دیگه به طرق مختلف و تو مکان های مختلف ترتیب مامانمو داد و در آخر بعد از سه ماه از ایران رفت واسه همیشه و از اون ماجرا بیشتر از دو ساله گذشته ولی اثراتش هنوز رو زندگی مامانم هست چون دیگه به اون زن سابق تبدیل نشد و تبدیل شد به یه زن افسرده و پرخاشگر و انتقام سینا به درستی پیش رفت منم هرگز از این قضیه به کسی چیزی نگفتم.مادرم همچنان مادر مهربون و زن خوبی واسه من و بابام هست ولی یه گارد خیلی سنگینی نسبت به همه مردا حتی فامیل گرفته.
تمام

نوشته: امید


👍 42
👎 12
212001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

883161
2022-07-05 00:58:23 +0430 +0430

داستان تلخی بود

1 ❤️

883185
2022-07-05 02:15:20 +0430 +0430

هم بهت گفت و هم مامانتو جلو چشمت کرد
مرد به این بی غیرتی؟

2 ❤️

883192
2022-07-05 02:27:04 +0430 +0430

بجای جق عنم گرفت ریدی تو کتگوری مام ، بابا یک چیزی بنویسین ادم رو حشری کنه

2 ❤️

883197
2022-07-05 03:17:29 +0430 +0430

عوض اینکه بری سینا رو بکشی
یا زنگ بزنی پلیس
وایسادی نگاه کردی
خاک تو سر بی غیرتت کنن
تو یه کثافتی بیش نیستی


883203
2022-07-05 04:07:41 +0430 +0430

خاک تو سرت میرفتی از کوس میکردی که یحالی بکنه درد کونش رو فراموش کنه به تو هم میگن مرد رگ غیرتت کجاست.

1 ❤️

883251
2022-07-05 11:33:17 +0430 +0430

کسکش بی غیرت شما خودتون میخارید مگرنه باید کون سینا و امسالش گذاشت

1 ❤️

883260
2022-07-05 12:54:12 +0430 +0430

خیلی معذرت میخام ولی زن اگ خودش نخاد هیچ کسی نمیتونه کاری باهاش کنه هیچ کس
این قصه هم اگ راست باشه خانمه خودش میخاسته از اول وگرنه واسه مزاحمت کون بچه رو میتونست پاره کنه

2 ❤️

883266
2022-07-05 14:33:24 +0430 +0430

خیلی حرومزاده وکوس کشی

0 ❤️

883268
2022-07-05 14:38:42 +0430 +0430

ننه ات رفته جندگی کرده توی وات ساپ
با اختیار خودش کص کون رو به آغ سینا هدیه داده
الان شده مرد ستیز؟
ننه ات جنده نیست جنده ننه ات هست

0 ❤️

883273
2022-07-05 16:05:31 +0430 +0430

پوزیشنش رو دوست داشتم

2 ❤️

883281
2022-07-05 17:21:48 +0430 +0430

چرا داستانو تغییردادی؟بگو ترتیب مادرسینارو داده بودی سیناهم فهمیده و اومده جندین بار مث سگ گاییدتت.

0 ❤️

883287
2022-07-05 18:22:44 +0430 +0430

ساخته و پرداخته شده از یه دهن جقی.سینا یه ادم بی در و پیکر که نه شغل داره نه خدمت رفته اما ماشین داره و به قدری سرمایه که بره اونور اب.مادرتم که زنی بوده که خواهرشو نصیحت میکردع با یه مرد سکس چت میکنه .و از قضا اون اقای نقطه رفیق سینا در میاد.مادرتم جواب هیچ مردیو ندادع جز اون.کاملا منطقیه🗿

0 ❤️

883326
2022-07-06 01:22:04 +0430 +0430

😂😂😂😂یا خودت خری که توهوم میزنی برا خاطر مامانت تا جق بزنی یا مارو خر فرض کردی یا مامانت واقعا جنده بوده که برا خاطر یه چت که معلوم بوده خود سیناست با یه خط دیگه رفته بهش داده

0 ❤️

883431
2022-07-06 10:52:28 +0430 +0430

کاری به راستش و دوروغی ندارم ولی گاییدمت کسکش بی غیرت

0 ❤️

883617
2022-07-07 13:32:09 +0430 +0430

داستانت خیلی خوب بود لطفا بقیه سکس های مامانتو تعریف کن

1 ❤️

883888
2022-07-09 01:41:51 +0430 +0430

مامان منم خیلی اهل شیطنت بود ولی اهل دادن نبود. ولی یکی از بچه محل ها ازش اتو گرفته بود و چنبار محبورس کرده بود بهش بده. منم از بچه ها شنیدم که بار آخر مامانمو بردن باغ و‌مستش کردن و سه نفری کردنش . بعد از اون دیکخ مامانم روش باز شده بود و حتی تو فامیل هم به چن نفر میداد.دوماد خودمون هم کرده بودش و بهم میکفت مامانم از خواهرم کردنی تره

2 ❤️

884365
2022-07-11 02:55:03 +0430 +0430

سرم دهنت کونی
چه جوری اینا تو ذهنتون میرسه.
آخه یه چیزی بگو بگنجه کونی جقی

0 ❤️

884456
2022-07-11 18:53:46 +0430 +0430

من کاری به کارت ندارم هرکس یه طرز فکری داره
ولی خودت خجالت نمیکشی جلو چشت ننت بگایین

0 ❤️

885120
2022-07-15 12:20:37 +0430 +0430

چی شد ادامه نمیدی؟

0 ❤️

885704
2022-07-18 16:41:44 +0430 +0430

بابا گرفتی ما را اخ ایکاش این اقا سینا بچه محل ما بود

0 ❤️

917622
2023-03-04 19:15:10 +0330 +0330

من سینا هستم
من نمیدونم این کسشعرارو از کجا اوردی درسته که من مادرتو وحشیانه کردم ولی مادرت خودش سکس خشن دوست داشت
فقط چرا سانسور کردی و همه داستان رو نگفتی
آرزو داشتن مادر و پسر با هم بدن
من قبول زحمت کردم نه تجاوزی بود نه چیزی
ننش هم بخاطر مهاجرت من افسرده شد

0 ❤️