سلام اسم من علیه و این داستانه که تعریف میکنم برا وقتیه که 17 سالم بود
یه همسایه داشتیم که یه دختر 15 ساله داشت که تازه به سن بلوغ رسیده بود و ممه هاش تازه داشتن بزرگ میشندن ( اسمش:اریسا)
ما تازه رفته بودیم اون محله و زیاد اشنایی خاصی با کسی نداشتم و فقط چند تا رفیق پیدا کرده بودم:)
یکی از اون پسرها قبل با اریسا در رابطه بودن ولی پسره بهش خیانت کرده بوده با هم جدا شده بودن و پسره اصرار داشت که من اشتیشون بدم چون دختره از من خوشش میومد ولی من بهش علاقه خاصی نداشتم،پسره خیلی اصرار کرد منم قبول کردم و پیوی دختره رو ازش گرفتم و به دختره مسیج دادم دختره خیلی ذوق کرده بود چون از من خوشش میومد،اول خودمو معرفی کردم بعد به دختره گفتم پسره میخواد دوباره با تو باشه از این چرت پرت ها ولی اون قبول نکرد 😶
بعد چند روز دوباره بهم پیام داد و گفت خیلی تنهام و کسیو ندارم اگه میشه با هم حرف بزنیم که یکم از هوای افسردگی در بیام منم قبول کردم یکم که به هم حرف زدیم دختره یه سوتی داد منم فهمیدم ولی به رو خودم نیاوردم ولی بازم دختره سوتی داد فهمیدم داره عمدا این کارو میکنه منم بش گفتم من علاقه خاصی بهت ندارم ولی اون اصرار میکرد که بیا رل باشیم منم قبول کردم:)
چند هفته ای گذشت و منم داشتم بهش علاقه پیدا میکردم و با هم خیلی صمیمی شده بودیم یه روز پیام داد من بیرونم اگه میتونی بیا بیرون با هم بریم کافه منم قبول کردم و رفتیم دو ساعتی تقریبا اونجا با هم حرف میزدیم که گفت خونمون خالیه مامان بابام رفتن عیادت یه روستای دور و شب دیر وقت میان اگه میخوای بریم خونمون منم از خدا خواسته قبول کردم رفتم خونشون یکم نشستیم دختره گفت یه دقیقه چشماتو ببند و هر وقت گفتم باز کن چشماتو باز کن منم قبول ‌کردم یک دقیقه طول کشید که گفت باز کن همین که چشمو وا کردم جا خوردم دختره لباساشو کنده بود و فقط یک سوتین یه شرت پاش بود همین که خواستم چشمو از شورت خیسش بردارم لبشو به لبم چسبوند و با دستاش دکمه لباسمو وا میکرد، بعد که لباسمو کند رفت سراغ شلوارم و اونم کند و فقط یه شرت پام موند، لبشو از لبم جدا کرد و رفت سراغ کرم یکم ساک زد کرمو ولی خیلی بلد نبود و هی دندون میزد ،لبشو از کرم جدا کردم و رفتم سراغ کصش (بهترین کصی که تا الان دیده بودم ) یکم براش خوردم کم کم داشت هندل میشد و آه ناله هاش شروع میشد ،بعد از خوردن کصش کیرمو بردم جلو کصش یکم لاپایی زدم هی میگفت بکن توش منم میگفتم پرده داری نمیشه گفت قبلا تو باشگاه پردم زده شده بکن منم که از خدام بود تا ته کردم کرمو تو کصش یه اهههههههه خیلی بلندی زد منم یکم نگه داشتم بعد کم کم شروع کردم به تلمبه زدن ده دقیقه تلمبه زدم یک دفعه کرمو کشیدم بیرون و گفتم داره ابم میاد چیکار کنم گفت بریز رو مم*ه هام منن ریختم رو ممه هاش و ول شدم تو بغلش نزدیک ۱۰ دقیقه تو بغلش ولو بودم که گفتم برو حموم خودتو تمیز کن منن الان میام ، تو حموم یه بار دیگه ارضاش کردم
بعد خودمو جمع جور کردم رفتم خونمون از اون دفعه به بعد هر وقت خونشون خالی میشه میرم خونشون و میکردمش

نوشته: علی