فرزاد در سفر شمال (۳)

1402/08/28

...قسمت قبل

دوستان سلام. امیدوارم دو قسمت قبلی رو دوس داشته باشین.
وقتی دیدم بهنوش داره سمتم میاد عصبانیتم دوباره اوج گرفت و با حرص به سیگار پک میزدم. با سر پایین اومد و کنارم نشست. یه مدت به دریا خیره شد که تازه داشت با اولین اشعه های آفتاب روشن میشد. اینجوری شروع کرد. اگه بگی همین الان برم جمع می کنم و میرم. هیچ توجیهی هم ندارم. شیطنت کردم و خیلی پرو بازی بود. نمیدونم چجوری پیش خودم فکر کردم متوجه نمیشی. دیروز صبحم توی چادر… حرفشو قطع کردم گفتم میدونم. دوباره سرشو انداخت پایین و گفت بازم میگم توجیهی ندارم ولی یکم یکنواخت شده بود سکسمون. تو خیلی عاشقانه و ملایم رفتار می کنی. گاهی میخوام حس کنم بهم سلطه داره طرف مقابل یه جوری که انگار قراره بهم تجاوز کنه. خیره نگاهش کردم و دوباره نگاهشو دزدید.بلند شد و رفت. چند دقیقه فکر کردم و به این نتیجه رسیدم زنم که نیست. معلوم نیست چقدر باهاش بمونم. هرچند خیلی دوسش دارم ولی اینجوری سفر رویاییم زهرم میشه. ولی قطعا باید جوری رفتار کنم که بفهمه خیلی ناراحتم.
وسایلو جمع کردیم و راه افتادیم و تا گیلان هیچ حرفی نزدیم. وقتی رسیدیم و ویلای خوش ویو رو دیدم حالم جا اومد و بهنوش هم ازم تشکر کرد و گفت دیگه تکرار نمی کنه. شب اول زنگ در رو زدن. رفتم دم در دیدم یه آقایی با بنز اومده دم در. خودشو معرفی کرد. صاحب ویلا بود و خوش آمد گفت بهمون و گفت خودش روبرو توی ویلای خودش ساکنه و هرچی لازم داشتیم بهش بگیم. ما شام خوردیم و بخاطر جو سردی که هنوزم بینمون بود رفتیم بخوابیم. من پشتمو به بهنوش کردم و سعی کردم بخوابم ولی فکر رهام نمیکرد. سر و صدای موزیک بلند شد.بلند شدم از پنجره یه نگاه کردم دیدم سعید مهمونی راه انداخته و بزن و برقص دارن.بهنوش پرسید کیه. گفتم سعید آقا مهمونی گرفته ویلای خودش. بهنوش گفت خوش به حالش و من جوابی ندادم. دوباره اومدم دراز کشیدم و موزیک هم بعد از یه ساعت قطع شد و صدای رفتن یه ماشین اومد. چشام گرم شده بود که صدای عجیب غریبی شنیدم. فکر کردم خیالاتی شدم که دیدم خیلی واضح یکی داره التماس می کنه جرش بدن!!! آقا سعید مشغول بود و صدای سکسشون توی کوچه خلوت ما پیچیده بود. برگشتم دیدم بهنوش دم پنجره وایساده و داره بیرون رو نگاه می کنه. هیچی نگفتم و همینجور نگاش کردم. داشتم به این فکر می کردم که دختری که اینقدر مهربون و دل نازکه چجوری سکس خشن دوست داره. صدای سکس سعید پیچیده بود. دقت کردم دیدم بهنوش با صدایی که میشنوه داره کسشو میماله و لذت میبره. چشمام چهارتا شد. چرا من این دخترو نشناختم تا حالا؟ فردا طرفای ظهر بود که بعد ناهار داشتیم فیلم میدیدم و هیچی از دیشب نگفتیم. دوباره در زدن و سعید گفت برای شب مهمونی داره و دعوتمون کرد به مهمونی. بهونه سگامونو آوردم ولی اصرار کرد و گفت باید بیاین مهمون منین. قبول کردم و به بهنوش گفتم. تعجب کرد و گفت تو که نمیشناسی اینارو. گفت خب نشناسم میریم میرقصیم و مشروب میخوریم و میایم دیگه. شب شد و بهنوش که لباس مجلسی هم نداشت با کلی غر یکم آرایش کرد و با یه لباس معمولی رفتیم مهمونی. 3 تا پسر و 2 تا دختر اومده بودن و وقتی رفتیم اونا شروع کرده بودن به رقصیدن و خوردن. آشنا شدیم و نشستیم به مشروب و کم کم یخمون باز شد. با یکی از پسرا به اسم محمد خیلی رفیق شدم و به خاطر دانشگاه مشترکی که داشتیم کلی خاطره میگفتیم باهم. اون دوتا دختر و سعید گفتن بیایم بریم بازی کنیم توی روف گاردن. همه موافق بودن جز من و محمد که گفتیم ما حرف میزنیم شما راحت باشین. اونا رفتن بازی جاسوس یا همچین چیزی بازی کنن و ما مشروب میخوردیم و حرف میزدیم. توی حرفاش فهمیدم دوتا دختری که اومدن خانومش و خواهرخانومش هستن و خودش هم پسرخاله سعیده. یک ساعتی گذشت و لم داده بودیم که خانوم همین محمد با دختر بعدی اومدن و گفتن محمد بریم. محمد گفت زوده که بازی نمیکنین مگه؟ دختره هم که اسمش ساناز بود یه جوری با کنایه گفت سعید بی جنبه یه جوری دیگه بازی کرد که جای ما دوتا اونجا نیست منم مشروب اذیتم کرد بریم خونه سارا هم کلاس داره فردا. خداحافظی کردن و منم شدیدا مست و داغون لم داده بودم و موزیک گوش میدادم. توی همین حس و حال صدای جیغ بلند شنیدم. خیلی شبیه صدای بهنوش بود. با خودم گفتم باز این چندتا دختر چندتا پسر دیدن وسط بازی لوس بازی می کنن. بعد چند دقیقه یادم اومد دخترا که رفتن. فقط بهنوش مونده. تصور اینکه چی شده منو میترسوند. پله های ویلای دوبلکس سعید رو رفتم بالا دیدم چراغای هردو اتاق خاموشه.گوشمو تیز کردم دیدم صدای شالاپ شلوپ میاد. قلبم تند میزد. فهمیدم از تراس اتاق بزرگس که چراغش خاموش. چهاردست و پا شدم و رفتم توی اتاق. خودمو با تپش قلب زیاد رسوندم دم در. باورم نمیشد. بهنوش روی کیر سعید نشسته بود. رضا کیرشو توی دهن بهنوش داده بود و اون یکی که نمیدونم کی بود روی صندلی نشسته بود و جق میزد. رضا جوری توی دهن بهنوش تلمبه میزد که نفس کشیدن برای بهنوش سخت میشد. کیراشون بزرگ نبود اصلا ولی وحشیانه میکردن. اونی که جق میزد پاشد و با انگشت با کون بهنوش ور میرفت. بهنوش کون نداده بود ولی بعد از یک دقیقه با یه تف کیرشو یهو گذاشت توی کون بهنوش. جیغ بنفش بهنوش فقط باعث شد هر سه بگن جووووون. بعد از چند دقیقه سعید بلند شد و گفت من دارم میام داگی شو جنده خانوم. بهنوش که ریمل و خط چشمش پخش شده و اشکش دراومده بود داگی شد و سعید موهاشو محکم گرفت و با سرعت زیاد تلمبه میزد. من توی فیلم پورن هم همچین چیزی ندیده بودم. یه داد بلند زد و آبشو روی کون بهنوش ریخت و نشست کنار. بهنوش نا نداشت و هی میگفت جر خوردم. ولی رضا تازه شروع کرده بود. بهنوش رو بلند کرد و نشوند روی کیر خودش. اون یکی پسره هم گذاشت توی کون بهنوش. وحشیانه تلمبه میزدن و بهنوش فقط ناله های از سر پارگی سر میداد. توی این مدت دیگه میدونستم برگردم خونه دیگه با این دختر نخواهم بود. بهنوش بلند شد نشستم پای رضا و دوستش که خیلی هم زشت بود. آبشون رو با فشار روی صورت بهنوش خالی کردن و مجبورش کردن هرچی دور دهنش ریخته جمع کنه و قورت بده. کارشون که تموم شد رفتن کنار سعید نشستن و سیگار روشن کردن. یکم دلم بحال دوس دختر جندم که ولو شده بود روی زمین و نفس نفس میزد میسوخت. سعید رفت پیشش نشست و یه نوشیدنی بهش داد.بهش دستمال داد و بهش با شیطنت گفت بهت نمیخورد اینقدر هات باشی لامصب. بهنوش هم با دردی که داشت خندید و گفت خیلی حال داد ولی جر خوردم نمیتونم راه برم. سعید گفت بگم فرزاد بیاد کمکت؟ بهنوش گفت وای نه دیووونه شدی اون بفهمه منو میکشه. سعید هم خندید و گفت بعید میدونم با این دادی که میزدی نفهمیده باشه. خجالت می کشیدم از خودم ولی دیگه چه فرقی میکرد. رفتم داخل تراس دوس دخترمو توی بغلم گرفتم و در حالی که بهنوش فکر میکرد دارم می برم سرشو ببرم گریه میکرد. سعید دنبالم اومد گفت کاری بهش نداشته باش داداش. گفتم به تو ربطی نداره کارت ملیمو بده میخوام برم.
شبونه راه افتادیم. توی راه بهنوش از درد سکس و گریه پشیمونی یا خجالت یا شاید حالی که کرده بود خوابش برد. صبح رسیدیم خونش و وقتی وسایلش رو گذاشتم در حالی که نگام می‌کرد گفتم دیگه طرفمم نیا…

نوشته: فرزاد


👍 20
👎 5
30101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

958793
2023-11-19 23:56:49 +0330 +0330

خاک تو سر بیغیرتت کنن

1 ❤️

958809
2023-11-20 01:18:23 +0330 +0330

دمت گرم دیدی وضعیت اقتصادی خرابه زدی تو کار اجاره ویلا با ژیلا؟ ویلا از سعید و ژیلا با فرزاد!!!
قشنگ تابلو بزن ورودی شهر که کار و بارتون بگیره و تو هم بنزسوار بشی گلم😂😂😂

1 ❤️

958826
2023-11-20 02:32:52 +0330 +0330

کاش خودتم میکردن از بس چُبسی!

0 ❤️

958839
2023-11-20 04:10:12 +0330 +0330

من خاطره ای رو که نوشتی باور میکنم
شاید یه جاهایی اغراق کرده باشی البته
و امیدوارم رابطت با این دختر رو کات کرده باشی و یه سر و سامونی به زندگیت بدی

0 ❤️

958853
2023-11-20 08:18:49 +0330 +0330

طرف زنشو میده میگان اینقدر ناراحت نیست تو چته خوب دوست دختره دیگه

0 ❤️

958894
2023-11-20 14:38:28 +0330 +0330

جان ننت انقد نگو شمال و ویلا.فرزاد وخلا.فرزاد و کیرش تنها

0 ❤️

958908
2023-11-20 19:07:13 +0330 +0330

آخر و عاقبت هرزه همین ، هر روز زیر یکی و هر چند وقت هم یه نفر جدید ، حکم یک سوراخ واسه تخلیه مردا رو داره و آخرشم تنهایی هست ،
تا تازه و ترگل ور گل هست ازش مردا استفاده میکنند ، زوارشم که در رفت میشه یه تیکه اشغال ، آخرشم هزار مریضی و تنهایی ، تمام مشکلات چنین افرادی هم ریشه در بچگی شون داره .

0 ❤️

958917
2023-11-20 22:00:22 +0330 +0330

والا جنده خانومو همون اول تو همون مسافرت باید این کارو میکردی

0 ❤️

959037
2023-11-21 21:36:19 +0330 +0330

حقش بود فانتزی بین زوج باشه ولی زیرآبی اصلا قابل قبول نیست

0 ❤️