لذتی که تکرار نشد (۱)

1401/05/25

خب احساس میکنم بالاخره باید یه جایی اینارو میگفتم و کجا بهتر از این جا که همه میدونن دنبال چی هستن… و اینم بگم اولین تجربه نوشتنم اینجاست، ولی خودم خب چند سال که می نویسم. درباره ی خودم بخوام بگم ۲۵ سالمه، آدم کم حرف، شایدم کمی مغرور و بیشتر در کل تنها هستم و عادت به خوندن کتاب و فیلم دیدن و نوشتن دارم.
اینم بگم که اگر اکثریت خوششون اومد، داستانمو ادامه میدم چون دنباله دار…
نیازی هم نمیبینم که چیزی راجع به واقیعت داشتن یا نداشتن بگم خواننده خودش بهتر میفهمه…
من بر خلاف شخصیتم که کم حرف و مغرورم و اکثر مواقع تو همه جمع ها ساکت هستم، ولی به شدت آدم احساسی هستم اونم البته تو خلوت خودم( که به نظرم خوب نیست). از یه طرفی هم کسی هستم که وقتی حرف میزنم معمولا با طنز واسه همین اونطوری هم نیستم که همه بدشون بیاد ازم بیشتر مواقع همه میخوان سر در بیارن که چه جوری ام…
اینو خودم نمیدونستم ولی زمانی که فهمیدم، متوجه شدم که خودش ترفندی واسه جذب آدما…
خب از اینحا شروع میکنم. که من هیچ گرایشی به دخترهای همسن خودم یا کوچیکتر ندارم اصلا و بیشتر جذب خانوم های جاافتاده یا حداقل پنج سال بزرگتر از خودم میشم. سال اول دانشگاه بود زمان کارشناسی ترم دو فکر کنم که اوج سرما و بارندگی و بارش برف بود. که ما معمولا وقتی سرویس میومد دنبال مون تا بریم دانشکده قشنگ یخ میزدیم تو اون سرمای اوج صبح و بخاری های همیشه خراب مینی بوس های اون خراب شده! همیشه تو مسیر خوابگاه و دانشکده صبح ها، همسفری میزاشتم برای فرار کردن از حرف زدن با یه سری آدم حراف سر صبح. همیشه جلو پشت راننده کنار پنجره میشستم و چون آدم منظنم هستم راس ساعت ۷ و نیم پایین بودم. یه روز تو مسیرمون مینی بوس واستاد تقریبا میدون آخر شهر بود که میخواستیم بیوفتیم کمربندی بعدم دانشگاه؛ که متوجه یه ماشین شدیم که جلو واستاد و فلاشر زده( که ماشین سرویس اساتید بود که خراب شده بود)، بعد راننده اومد گفت بچه ها جمع تر بشینید اساتید دارن میان. که فقط یکی شون استاد بود اونم استاد ما بود که سر صبح باهاش کلاس داشتیم. دو تا دیگه کارمند و کتابدار بودن که اوناهم خانوم بودن.
استاد ما اومد تا منو دید لبخندی زد گفت اینم شانس ماست و آروم کنار من نشست بعد کیفشو سمت چپ خودش تقریبا وسط دوتامون گزاشت و پای راستش به سمت بیرون بود. و طوری نشسته بود که معذب بود که بعدا فهمیدم چون پریود بوده و چنددقیقه سرپا بوده مجبوری نشسته بوده اونجوری تا برسه زود تر دانشکده…خلاصه منم هنسفری مو درآوردم بعد گفتم خوبید؟ گفت بهتر از این نمیشه با حالت شوخی و هم حالت سردی… تقریبا تو اون مسیر اتفاق خاصی نیوفتاد جز اینکه فقط بر اثر ترمز مینی بوس و تکون تکون هاش پای استادم چندباری خورد بهم منم چون کلا اعتنایی نمیکردم و به پنجره خیره بودم و در حال گوش دادن آهنگم، اونم زیاد معذب نمیشد که بگه عذر میخوام انگار یه اتفاق عادی… خلاصه گذشت رسیدیم و پیاده شدیم، که استادمون بهم گفت آقای… بگید به دوستان من با یه ربع تاخیر میام. بعد گفتم بله حتما چشم. تا ساختمون آموزشی باهم رفتیم که چنتا سوال کرد گفت وای هوا خیلی سرده یا من سردمه؛ که گفتم بستگی داره ولی سرده بعد گفت شما هم که همیشه فلسفی حرف میزتی بعد خودش حرفش قطع کرد گفت راستی یادت باشه بهت بگم یه کتاب رو که حتما خوشت میاد. گفتم چشم استاد بعد کلاس مزاحمتون میشم اگر مشکلی نباشه گفت نه بابا خواهش میکنم. خلاصه رفتیم و کلاس شروع شد و اتفاقی نیوفتاد. بعد کلاس خود استاد گفت آقای … حتما بیایید سریع باهاتون کار دارم. منم بعد اینکه استاد رفت وسیله هامو جمع کردم رفتم پایین در زدم و رفتم داخل چون با خودم گفتم حتما کارش واجبه که یهو دیدم یه کرم مرطوب کننده رو میزه و دکمه های مانتو از بالا چنتاش بازه که سریع اونارو اومد ببنده هول شد گفت بفرمایید داخل منم جا خوردم سرمو انداختم پایین گفتم استاد راحت باشید بعدا مزاحم میشم… که با یه لحن تند و خواهشی گفت نه بفرمایید. زیر مانتوش یه تی شرت صورتی کمرنگ بود که چاک سینه اش قشنگ مشخص بود وقتی نشستم . چون یه دکمه جا انداته بود و تی شرتش از این تی شرت هایی بود که یه گردی وسط داره. بعد که دید من خیره شدم بعد سرمو انداختم پایین. گفت امان از این دستپاچگی یعد خودشو درست کرد. شروع کرد به اینکه که شما چون نماینده ی کلاس هستی ما قراره یه دوره کارگاه بزاریم و چون خودتون توانایی بالایی تو کنفرانس و ارائه دارین میخواستم ازتون بخوام اگر وقت دارین به عنوان کمکی کنار فردی که استاد هستش یا هرکی باشید که هم رزومه میشه براتون هم شاید دوستانتون به خاطر شما بیان چون مفید و به دردشون میخوره. منم خیلی آروم و شمرده گفتم وقت که دارم چون خوابگاهی هستم ولی اینکه دوستان به خاطر من بیان رو اشتباه میکنید چون من آدم درونگرایی ام الآنم ترم دو هستش هنوز با کسی صمیمی نیستم که گفت؛ تا حدودی درسته ولی شخصیت کاریزماتیک شما خودش باعث جذب دخترا میشه… اینو گفت من لبخندی زدم گفتم لطف دارید ولی جا خوردم یعنی احساس کردم اونقدرهام آدم تنهایی شاید نیستم… یعنی توانایی شو دارم که دوره بر من هم آدم هایی باشن که خوشم بیاد ازشون.

ادامه...

نوشته: هیچکس


👍 40
👎 24
59101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

890458
2022-08-16 01:21:29 +0430 +0430

جناب دانشجوی سابق و تحصیلکرده فعلی اونی که توی گوش میذارن برای صحبت یا گوش دادن موزیک یا متن اسمش هندزفریه به معنی دست آزاد نه هنسفری!!!
با این سطح از سواد حتماً الان باید مدیری یا مسئولی چیزی باشی.


890494
2022-08-16 03:42:43 +0430 +0430

ریدم تو سرت جقی با این انتخاب اسم داستان با این غلطای املایی همسفری؟!منظنم؟! تی شرتت؟؟!!خجالتی خودتو میبری بالا دستیار استادم بشی؟؟🤔 نهایتش ۵ کلاس سواد چسکی داری
تو باید زیر دست استاد فعلا ساک بزنی با این تخیلت

1 ❤️

890497
2022-08-16 03:44:27 +0430 +0430

پریود استاد لذت داره جقی اخه ریدم تو مغز نداشتت خون کس استادت تو حلقت،، وقتم گرفتی کونی شبم خراب کردی هرچی فحشت بدم کمه جقی ابمنه ای

0 ❤️

890504
2022-08-16 04:12:39 +0430 +0430

درتأییدفرمایشات مثبوت درپاراگراف دوم بجزشما همه میدونن چرااینجان و دنبال چی هستن.اگه میدونستی تونوشت درمورددلیل حضورمون چیزی مینوشتی.
مضافأازتعددغلطهای املائی شما اینطوراسستنتاج میشه که برخلاف ادعاتون،حضرتعالی جدیدأدست به قلم شده ایدو باعث رسوایی!!

0 ❤️

890523
2022-08-16 08:17:41 +0430 +0430

هیچ‌کس‌عزیز شما چرا ؟ بعید بود اینگونه نوشتن در شروع داستانی که اصلا هیچ چیز مطرح نکردی من ادامه اش را هم تا جایی ادامه ندادی که‌ ایجاد کنجکاوی کنه‌ و‌اگر‌هم‌ انتظار بکشیم‌بخاطر نام دوستانه‌شما هست که مورد احترام من هستید می‌باشد . امیدوارم زودتر بنویسید .‌

0 ❤️

890529
2022-08-16 09:27:07 +0430 +0430

باو کیرم تو آدم خود شیفته

1 ❤️

890537
2022-08-16 12:34:47 +0430 +0430

بچه ها این هیچکس اون hichkas خودمون نیستا اشتباه نکنین این یکی دیگس اون سهیله اما این اون نیس :D

0 ❤️

890543
2022-08-16 12:57:31 +0430 +0430

بقیه ش هم حتماً بنویس.

0 ❤️

890551
2022-08-16 14:06:46 +0430 +0430

همسفری را که خوندم دیگه ادامه ندادم. ببین چی به سر این مملکت آوردن 😭

0 ❤️

890561
2022-08-16 15:29:50 +0430 +0430

خوب نوشتید ولی باید بیشتر ادامه میدادید تا جذابتر بسه
ولازم نیست بگید مغرورم و…
حتما ادامه ش بگید
امیدوارم متوجه ادامه داستان برا خوندنش. بشم

0 ❤️

890563
2022-08-16 15:35:51 +0430 +0430

در بندهای اول نوشتین اهل مطالعه ، فیلم دیدن و نوشتن هستید. لطفا با دقت بیشتری مطالعه کنید و به محل قرار گرفتن فعل ، فاعل ،پرانتز و … در جمله های نویسندگان و مترجمین حرفه ای دقت کن، بعد نوشته هات رو برای معلم کلاس اولت اگر هنوز زنده هستند و توان جسمی دارند، بفرس بگو: لطفا این رو تصحیح کن،بعد از هر غلطی که داشتی پنجاه بار بنویس و نوشته هاتو پاکنویس کن. امیدوارم با این روش نویسنده خوبی بشی.

0 ❤️

890573
2022-08-16 16:06:24 +0430 +0430

خوب بود ادامشو بزار. 👍👌❤️

0 ❤️

890578
2022-08-16 17:08:22 +0430 +0430

ادامه بدید اما ی کم بیشتر، خیلی کم بود این داستانتون

0 ❤️

890642
2022-08-17 02:01:48 +0430 +0430

سولاخ این سکسش کجاش بود اومدی از خودت تعریف میکنی میگی داستان سکسی؟؟؟ اونوقت علاقه به نوشتن داری؟؟؟؟ تورو خدا نوشته هات ببر جایی دیگه اینجا ننداز

1 ❤️

890643
2022-08-17 02:03:29 +0430 +0430

الان کجاش لذت بردی که تکرار نشد؟؟؟

0 ❤️

890666
2022-08-17 03:58:49 +0430 +0430

چی شد الان؟؟؟؟!!!🙄🙄

0 ❤️

890751
2022-08-17 18:57:34 +0430 +0430

خیلی زود وکوتاه بستیش چرا تازه راحت لم داده بودم که بخونم اما ناغافل به انتهارسید.

0 ❤️

890767
2022-08-17 23:17:34 +0430 +0430

بیابخورش

0 ❤️

890780
2022-08-18 00:26:48 +0430 +0430

سه بار جمله همسفری و خوندم تا متوجه شدم مهندس هندزفری زده به گوشش ، توله سگ دیوث وقتی توی نوشتار جمله شک داری توی نت سرچ کن ، مادر به خطا راست و دروغ داستان به درک نگارشت و درست کن ، نفهم بیناموس رو اعصاب
نوشتت مزخرف و بدون کشش ، هیجان داستان به توصیف اندام و شخصیت و زیبایی و نکات ریز و درشت ماجراست ، قوه تخیل تخمیت و باز کن بعد بنویس

0 ❤️

890952
2022-08-18 20:44:45 +0430 +0430

اینهایی که فحش میدن درک نمیکم!خوشتون نمیاد نخونید… خوب بود ادامه بده مشخصه که میتونه خوب باشه

0 ❤️

890980
2022-08-19 00:44:06 +0430 +0430

کس کش همسفری کونی همسفری کیر چنگیز خان مغول از راستای عمود تو بصل النخاعت

0 ❤️

891125
2022-08-19 16:42:35 +0430 +0430

تورو خدا ادامه نده، همسفری!؟؟؟؟ اخه همسفری!؟؟ هندز فری!!
سگ تو روح معلمات و اساتید محترم دانشگاهت

0 ❤️

891628
2022-08-22 07:48:40 +0430 +0430

کوس ننه ات برا داستانت

0 ❤️

893079
2022-09-01 02:06:17 +0430 +0430

این شد داستان ازسوارشدنت تاپیاده شدنت تعریف کردی تودانشگاه رفتی خاک برسرت بااین خوزولاتت

0 ❤️