...قسمت قبل

صحبت های روژان که تموم شد رفتم سمت اتاق که دیدم همون مرد میانسال حدودا ۴۰ ساله شلوارشو درآورده و تو اتاق وایستاده بود ، تا کامل وارد اتاق شدم سریع سلام کرد و باهم دست دادیم … خودش رو رضا معرفی کرد …
آروم رفتم سمت تشک و اونم اومد سمتم و دستش رو از روی شلوارکم گذاشت روی کونم و شروع کرد مالیدن . شلوارکم و کشیدم پایین و لباسم رو همراه شورت و سوتین درآوردم … برگشتم سمتش و اونم شورتش رو درآورد یه کیر کلفت که سرش رو به پایین بود افتاد بیرون … با دستم کشیدم روی کیرش تو این بین مدام حرفهای روژان تو ذهنم رژه میرفت .
سعی کردم این سنگینی که تو رفتارم داشتم رو بشکنم و یه لبخند زدم و گفتم دوست داری کیر کلفتت رو بخورم ؟!

• رضا : آره آره حتما ، تو این خونه فقط روژان خوب ساک میزد اونم الان یه مدته که دیگه انگار کار نمیکنه
  آروم کیرشو گذاشتم تو دهنم و اونم دستش و گذاشت رو سرم و شروع کردم عقب جلو کردن کیرش تو دهنم ، یه چند لحظه که گذشت دیدم رضا از خودش بیخود شده و با دستش محکم سرم رو گرفت و شروع کرد تو دهنم تلمبه زدن یه لحظه احساس خفگی بهم دست داده بود و هی عوق میزدم و با مشت زدم به پاش که کیرشو کشید از دهنم بیروند
  گفتم چیکار میکنی داشتی خفم میکردی !
  رضا : وای ببخشید یه لحظه دیوونه شدم دست خودم نبود ولی تو رو خدا یچی میگم نه نگو
• من : چی ؟
• رضا : اگه بزاری آبمو تو دهنت خالی کنم و بخوریش ۱۵۰۰ تومن همین الان میدم بهت بعدشم پول یه برنامه دیگه رو با روژان حساب میکنم واسه کردن …
  نمیدونستم چی باید بگم ، یکبار اکبر آبش رو تو دهنم خالی کرده بود حس بدی داشتم ولی وقتی دهنمو با دستش بست مجبور شدم بخورم . از یه طرف ۱۵۰۰ تومن پول خوبی واسم بود از یه طرف …
  با دستش سینه هام رو گرفت و گفت چی شد عروسک خانوم ؟!
• من : باشه ولی دیگه اینجوری تو دهنم تلمبه نزن
• باشه عزیزم
  رفت از جیب شلوارش پول درآورد و ۱۵۰۰ تومن رو داد بهم ، دوباره رو زانو نشستم و کیرش و تو دستم گرفتم ، با زبون یکبار کامل روی کیرش کشیدمو کم کم گذاشتم تو دهنم و شروع کردم به ساک زدن بعد یک دقیقه یهو کیرشو محکم فشار داد تو و آبش رو خالی کرد داخل دهنم … پرش آبش آنقدر شدید بود که کامل رفت تو گلوم …
  کیرش و از دهنم درآورد و منم با هر بدبختی بود آبش رو قورت دادم ، یه مزه تلخ و شوری تو دهنم بود یه لحظه رنگ صورتم گچ شد
• رضا : اخخخ که محشری تو دختر
  کیرش و با دستمال پاک کرد تو همین حین روژان از پشت در گفت همه چیز مرتبه ؟!
• من : باید بیام بیرون برم دستشویی !!
  روژان در رو باز کرد و گفت چه خبره اینجا ؟!
  رضا رفت سمت روژان و پول یه برنامه دیگه رو حساب کرد و گفت دست مریزاد کون مخملی خودم این دختر عالیه بیار دیگه می‌خوام برم باز
  خواستم لباس بپوشم تا برم پذیرایی دستشویی که روژان گفت نمی‌خواد لخت برو که مشتری ها هم یه چشمی بندازن به این کون و کس …
• من : نمیتونم روژان زشته
• روژان : زشت چیه بچه جون آنقدر تعریف کردم ازت که اینا الان منتظرن تا زودتر بیای ببینمت چی بهتر از این
  خلاصه از من نه از روژان اصرار ، بالاخره راضی شد حداقل شورت بپوشم . سریع در و باز کردم و سرمو انداختم پایین و رفتم سمت دستشویی ، صدای اوف و ملچ ملوچ مشتری ها میومد …
  داخل دستشویی که رفتم کامل دهنم و آب کشیدم یه دستی به موهام کشیدم و به سرعت دوباره برگشتم تو اتاق تو این فاصله چند بار از خجالت آب شدم …
  تو اتاق که اومدم سریع در و بستم رضا دراز کشید و ازم خواست روش دراز بکشم تا کیرش راست سه دوباره ، شورتم رو درآوردم و رفتم روس دراز کشیدم دستاشو گذاشت روی سینه هام …
  بعد یکی دو دقیقه شق شدن کیرش رو زیرم احساس کردم از روش بلند شدم گفتم مثل اینکه آمادست …
• رضا : آره آره بیا بشین روش
  کیرشو با سوراخ کسم تنظیم کردم و پشت بهش آروم آروم نشستم روی کیرش ، کلفتی کیرش کامل چسبیده بود به دیواره های کسم …
  اوف چه کیر کلفتی داری !!
• رضا : جون همش ماله خودته دختر جون
  با دستش آروم زد روی کونم و منم شروع کردم بالا پایین شدن روی کیرش ، هربار که داشتم اسکات میزدم احساس میکردم الانه که ارضا شم … بعد چند دقیقه گفت بلند شو قمبل کن ببینم …
  نشستم و قمبل کردم کیرشو با یه فشار محکم کرد داخل داشتم منفجر میشدم ، آنقدر سفت و محکم تلمبه میزد که داشتم پاره میشدم …
  آه داری جرم میدی …
  رضا : وای باید جر داد
  تمام بدنم داشت می‌لرزید یهو برای دومین بار توی سکس هایی که کردم آبم اومد ، رضا با اومدن آبم انگار بیشتر حشری شد و به تلمبه هاش سرعت داد و بعد چند دقیقه اونم با فریاد بلند کیرشو سریع کشید بیرون و آبش و ریخت روی کونم …
• من : جون چقدر داغه آب کیرت
• رضا : ببخشید حواسم نبود دستمال بردارم
• من : ایرادی نداره فقط خودت زحمت پاک کردنش رو باید بکشی …
  اون روز سه چهار تا برنامه دیگه رفتم و شب موقع رفتن خونه روژان باهام تسویه کرد و گفت عالی بودی امروز همه مشتری ها راضی بودن … اگه یکم زرنگ باشی از این کس و کونی که داری حسابی پول در میاری … برو امشب استراحت کن و فردا ساعت ۳ اینجا باش …
  از اون روز به بعد دیگه کم کم یاد گرفتم چیکار کنم و کلی مشتری ثابت پیدا کردم که فقط میومدن تا منو بکنن دیگه مثل قبل خجالتی نبودم و لخت تو سالن میومدم و جلو‌ مشتری ها کونمو تکون میدادم … کم کم همه چیز داشت عوض میشد … البته پول همه چیز رو داشت عوض میکرد …

چند ماهی گذشت از شروع کارم تو یکی از اون روزا که خونه روژان بودم یکی از مشتری های ثابتم که هر هفته یکبار میومد طبق روال هفته های قبل اومد . اون روز یه لباس خواب مشکی توری پوشیده بودم که بدنم از زیرش معلوم بود تا اومد تو با روژان حساب کرد و سلام علیک کرد و گفت بریم داخل ؟!

• من : بریم عزیزم
  رفتیم داخل اتاق ، اسمش مسعود بود یه جوون تقریبا ۲۹ ساله ، تا در رو بستم سریع بغلم کرد و شروع کرد گردنم رو خوردن … بعد چند لحظه …
• مسعود : سپیده بدجوری دلم میخواد از پشت بکنم ! میزاری امروز طعمش و بچشم ؟!
• من : نه بابا پدرم در میاد با این کیر بزرگت ، بعد من از پشت برنامه نرفتم …
• مسعود : ببین هرچی بخوای بهت میدم ، اگه بزاری از پشت بکنم همین الان ۵۰۰۰ هزار بهت میدم ، من خیلی وقت بود کم میومدم اینجا ولی از وقتی تو اومدی هر هفته پیش خودتم نه نیار دیگه …
  دستش رو از پشت گذاشت روی کونم و دوباره خواهش کرد …
  دوست نداشتم این مشتری ثابتمو از دست بدم ، از یه طرفی هم پول خوبی داشت میداد
• من : مسعود فقط آروم بکنیا … قول میدی ؟!
• مسعود : ای جان … حتما حتما حتما
  لباسم و در آوردم و لخت شدم ، مسعود هم لباساش رو درآورد و کامل لخت شد ، پیشونیم رو بوسید و منم خم شدم تا طبق روال همیشگی واسش ساک بزنم … کیرش یکی از خوش تراش ترین کیرهایی بود که تو اون مدت دیده بودم …
  شروع کردم واسش ساک زدن و اونم داشت لذت میبرد …
• مسعود : وای که دیوونه می‌کنی ادمو …
  کیرشو از دهنم بیرون آوردم و یه بالشت گذاشتم زیر شکمم و رو شکم خوابیدم ، از بغل تشک کرم رو دادم بهش
• من : فقط مسعود جون هرکی دوست داری پشیمونم نکن
• مسعود : باشه بابا خیالت راحت ، سمیرا و عسل رو تو همین مکان همیشه از کون میکردم بلدم من …
  کرمو مالید به کیرشو و یکم از کرم روی روی سوراخ کونم مالید و آروم با انگشتش شروع کرد روی سوراخ کونم ماساژ دادن … بعد چند لحظه انگشتش رو میکرد داخل کونمو میچرخوند و با کف دستش بالای کمرمو ماساژ میداد … یکی دو دقیقه که گذشت دو انگشتی انجام داد … یه احساس سوزشی داشتم و یکم خودم رو جمع میکردم …
• من : وای الان داره میسوزه کیرت بره داخل پاره میشم من …
  مسعود کیرشو روی سوراخ کونم گذاشت و یکم با دستاش کمرمو آورد بالا تر ، آروم کلاهک کیرشو داشت فشار میداد …
  وای که داشتم جر می‌خوردم … یهو فشار و بیشتر کرد و کلاهک کیرشو کامل فرستاد داخل
• ایییییی پاره شدمممم … وایییییی مسعود غلط کردم نکن
  مسعود که گوشش دیگه بدهکار نبود کل کیرشو کرد داخل و نگه داشت ، اشک از روی صورتم میریخت …
  احساس میکردم که الانه که خون بریزه بیرون …
• مسعود : سپیده الان عادت می‌کنی آروم باش ، وای که این کونت خوراک اینه که هرشب گاییده شه
  مسعود شروع کرد تلمبه زدن ولی جوری تلمبه میزد که احساس میکردم به قصد کشت داره میزنه ، از فشار درد آنقدر جیغ زدم که روژان اومد پشت در و محکم زد به در
• روژان : چه خبره ؟!!! چیکار داری می‌کنی مسعود ؟!
• مسعود آروم گفت : سپیده تو رو خدا بگو هیچی نیست ، دو دقیقه دیگه آبم میاد اذیت نکن
  نمیدونستم باید چیکار کنم از فشار درد داشتم نابود میشدم ولی به زور خودمو جمع کردم و گفتم هی هیچی حله همه چیز
  مسعود اروم پشت کمرمو بوسید و گفت مرسی ، و آروم شروع کرد تلمبه زدن سعی کردم جیغ نزنم ولی آروم ناله میکردم و با دستم تشکو سفت گرفته بودم … بعد چند دقیقه مسعود کیرشو تا آخر توی کونم فرو کرد ، تکون خوردن رگای کیرشو تو کونم احساس میکردم که یهو آبش اومد و همشو‌ خالی کرد همونجا …
• من یه نفس عمیق کشیدم و گفتم : خدا لعنتت کنه مسعود چرا تو ریختی ؟!!!
• نتونستم خودمو نگه دارم …مرسی عالی بوددد
  کیرشو کشید بیرون ، سوراخ کونم بعد کشیدن کیرش یهو جمع شد ، یه درد عجیبی داشتم , پاشدم روی پام وایسادم سرم گیج می‌رفت ، با انگشتم سوراخ کونمو یکم باز نگه داشتم احساس میکردم آب کیر داره همینجوری مثل شیر آب از تو کونم میاد بیرون …
  مسعود لباساش رو پوشید و از جیبش بجای ۵۰۰۰، ۶۰۰۰ هزار تومان بهم داد و کلی تشکر کرد …
  نمی‌تونستم درست راه برم … یکم نشستم که روژان در رو باز کرد اومد داخل ، گفت دختر چی شد ؟! از پشت دادی ؟!
  با اشاره سرم بهش گفتم آره
• روژان : دختر جون واسه شروع از پشت دادن باید اول به کسی می‌دادی که کیرش کوچیک تر بود نه مسعود که اندازه مچ دستم کلفتی کیرشه … دوماً باید قبلش یکم خودت آمادش میکردی …
  پاشو پاشو برو حموم دوش آب داغ بگیر و برو خونه نمی‌خواد بمونی امروز …
  خلاصه اون روز سخت گذشت و منم رفتم خونه ، تا دو
  روز دیگه سرکار نرفتم و استراحت کردم . روزها گذشت و
  من کم کم هر روز چیز های جدید از این کار کشف میکردم .
  بعضی از مشتری های کم سن و سال جوری با عاطفه با هم برخورد میکردن که احساس خوبی بهم میداد از اون طرف مشتری هایی هم بودن که فقط دنبال این بودن که زیرشون صدای خورد شدن استخوان هام رو بشنون .

کم کم مزه این پول کثیف زیر زبونم اومده بود و برای پول حاضر بودم همه کار بکنم ، همه کار … دروغ چرا بعضی وقتا تو خیابون و رستوران با دیدن زن و شوهرهایی که کنار هم داشتن خوش میگذروندن بهشون حسودیم میشد ولی وقتی فکر میکردم و می‌دیدم اون ها هم قطعا یه چیزایی تو زندگی کم دارن یا ندارن یا اینکه وقتی مردای متاهلی رو که میدیدم که برای سکس با من چقدر حاضرن پول خرج کنن و‌قوربون صدقه برن الکی تو دلم پر میشد …

دوستان ممنون از همه شما عزیزان ، این داستان دو سه قسمت دیگه ادامه داره و اتفاقات زیادی هست که اضافه میشه به روند داستانی ، ممنون میشم با لایک و نظرات خودتون از این مجموعه حمایت کنید

نوشته: مفقودالاثر