منو خاله همسنم

1401/09/30

سلام اسمم پیمان و ۳۰سالمه و دوتا خاله دارم یکی ۵۰ و‌ یکی‌ دیگه همسن خودم و یه ماه بزرگتر از خودم و از بچگی هم بازی هم بودیم تا اینکه از سر کنجکاوی تو سن ۶-۷ سالگی اندامهای جنسی همدیگه رو شناختیم و هنگام بازی بدون هیچ لذت جنسی همو بغل میکردیم و شلوار همو در میاوردیم و میمالوندیم به هم و همین .
گذشت به سن بلوغ رسیدیم و تازه فهمیدم سکس و ارضا و جنس مخالف چیه و از اونجایی که خالم همبازی بچگیام اولین دختر مقابلم بود تموم خیالات جنسی و سوژه های خودارضاییم با یاد گذشته هامون با اون بود ولی خالم فهمیده بود و از ترس از دست دادن بکارتش اصلا باهام رفتاری نمیکرد که منجر به سکس بشه با اینکه کاملاااا مطمئن بودم اونم حس جنسی شدیدی داره فقط میترسه من ناشی باشم و بکارتشو بزنم
گذشت چند سالی تقریبا به ۲۰ سال رسیدیم …
رفتیم بریم شیراز خانوادگی عید
راه افتادیم بعد ظهر از کرج که شب برسیم اصفهان شب برسبم و فرداش بمونیم و پس فردا بریم شیراز از شانس ما تو عید هر هتل و مسافرخونه ای رفتیم جایی نبود ناچار مجبور شدیم تو پارک چادر بزنیم طوری که مادرم مادربزگم خالم کنار هم خوابیدن به ترتیب و من زیر پاشون تو چادر و بابامو داییم تو ماشین داشت خوابم میبرد که یهو متوجه شدم اعععع من که دراز کشیدم پاهام نزدیک خالمه و صبر کردم که بخوابن یواش یواش جوری که فکر کنه خوابم پام‌ چسبوندم به پاشو انقدر راست کرده بودم که شرتم خیس خیس بود و یاد بچگیامون میوفتادم و دلم میخواست خاله خنگم بدونه که من کاری نمیکنم که بکارتش از دست بره فقط در حد ارضا کردن اول اون بعدش خودم حرکت میکنم
خلاصه شدت شهوت باعث جرئت بیشترم شد و خیالم راحت بود خالم انقدر ترسوئه که صداش در نمیاد هر کار کنم و قید آبرو خجالتمو زدم و گفتم تا هرجا که اجازه بده پیش میرم و نهایتش اگه نخواست دیگه ادامه نمیدم و به روش نمیارم و اونم به روم نمیاره چون میدونه حرفی بزنه من میزنم زیرش و آبرو خودش میره
خلاصه سرتونو درد نیارم شدت فشار شهوت جسارتی بهم داد که شلوارمو کشیدم بالاتر که مچ بپام با مج پاهای لخت و خوشگلش برخورد کنه و پامو انداختم رو مچش و یکم مالوندم به مچش دیدم تکون نمیخوره فهمیدم که مخالفتی نداره حالا یا از رو لذت یا از رو ترس مادربزرگم که کنارش خوابیده یه خورده گذشت من غرق لذت بودم و داشتم حال میکردم که دارم لمسش میکنم اولین کراش سکسی بچگیمو یواش یواش جرائت پیدا کردم پامو دراز کردم آوردم سمت رونشو کشیدم روی رونش مطمئن بودم که دیگه بیداره و اگه مخالفت داشته باشه پس میزنه منو واسه همین پامو بردم بالا گذاشتم لای پاش روی کسش و میخواستم با پام بکشم لای خط کسش اما نمیرسید پام تا اینکه دیدم به پهلو خوابید جوری که پای من افتاد لای پاش منم چند دقیقه ای صبر کردم یواش یواش با انگشت شست پام تکون دادم رو کسش و داغی و رطوبت کسشو کاملا فهمیدم ، دبگه از اینجا به بعد ضربان قلبم رو هزار بود و انگار دنیارو داده بودن بهم شروع کردم تند تند انگشتمو رو چوچولش از رو شلوار تکون دادن و خالم که من اولین پسری بوذم که این کارارو باهاش کردم و تا حالا تجربه نداشت خودشو وا داد و من پامو آوردم بالاتر و با انگشتم شلوارشو دادم پایینو به زور پامو کردم لای پای لخت داغش و پاهای منم از شدت استرس یخ یخ بود خلاصه رسوندم به کسش و انگشتمو میکشیدم رو کسش و خیس خیس شد و از اینورم با دستم کیرمو گرفته بودم دستمو میمالیدمو هر لحظه امکان داشت ارضا شم ولی انقدر این صحنه برام دوست داشتنی بود که جلو خودمو گرفتم یه ساعتی این حرکت ادامه دادم که دیدم واقعا نمیتونم جلو خودمو بگیرم و باید برم دستشویی پارک ساعت ۴؟صبح خودمو خالی کنم پامو در آوردم کیرمو طوری تنظیم کردم که بلند میشم که برم از رو شلوار معلوم نباشه یه موقع ببینه کسی ،،خلاصه اومدم بیرون از چادر دیدم خاله همسن خودم که تا حالا مطمئن بودم دست کسی بهش نخورده و این بالاترین شیطونی و لذت عمرش بوده پاشد یه خمیازه کشید که مثلا از خواب پاشده تازه گقت من میخوام برم دستشویی اگه میری منم ببر تا دم در زنونه اگه نه که خودمو نگه دارم تا صبح منم گفتم نه دارم میرم دستشویی بیا بریم اومد پشتم به فاصله یکی دومتری منم فقط گفتم برم به یادش جق بزنم بیام اینم حتما به یاد من میخواد خودشو ارضا کنه که رسیدم دم دستشویی ساعت۴ صبح هیچکی نبود من رفتم مردونه اون رفت زنونه من دستشویی کردم ولی خودمو ارضا نکردم گفتم هرچی بادا باد میرم تو زنونه تا هرجا نترسید پیش میرم رفتم تو زنونه در زدم گفت بله گفت منم گفت وایسا درو باز کرد بغلش کردم رفتیم تو بوسش کردم بوسم کرد گفتم شلوارتو در بیار جفتمون راحت شیم گفت نه خطریه گفتم نترس فقط میخوام ارضا شیم بدن اینکه آسیبی بهت برسونم قبول کرد پاهاشو چسبوندم بهم کیرمو گذاشتم لای کس سفید و خط داره خاله همسن خودم عقب جلو کردم دیدم طفلک انقدر داغ و انقدر که با هیچ پسری نبوده تقریبا هول پسره ولی میترسه ،داره یجوری با من لذت میبره که انگار عاشق منه ، منم یه فانتزی عجیبی داشتم روش که اگه الکسیس رو از کس میکردم انقدر حال نمیداد که کردن لاپایی خالم حال میده زدم زدم هر لحظه به ارضا نزدیکتر میشدم که یهو آبم اومد و با شدت از پشتش پاشید رو دیوار و بقیش ریخت لای پاش انقدر تحیرک شد که از گرمای آبم ارضا شد و آبش اومد منم تموم وجودم خیس عرق بود از بغلش در اومدم اومدم بیرون خودشو شست جلو در وایسادم اومد بیرون انگار داشت میمرد از خجالت و مثل سگ پشیمون بود ولی من کار خودمو کرده بودم به قدری تو چادر تحریکش کرده بودم که خودش دنبالم اومد ارضا شد و رفتیم خوابیدیم فرداش پاشیدیم من پشیمون اونم پشیمون و با فاصله ازم بود و کاملا معلوم بود خجالت میکشه و باهام حرف نمیزنه رفتیم شیرازو اومدیم کرج و بازم دیدمش و یواش یواش رفتارمون باهم عادی تر شد ولی دیگه رابطه ای نداشتیم ،،
یه نکته اینکه با اینکه نه از کس نه از کون نکردمش ولی چنان لذتی بهم داد که تا حالا به هیچ زن و دختر شاه کسی حتی تجربه نکردم چون کاملا انفاقی و غیر منتظره بود و از همه مهم تر اینکه با دختری ارضا شدم که از بچگیم داشتم باهاش ور میرفتم تا ۱۳-۴ سالگی که به بلوغ رسید و با رفتارش فهمون که دیگه نباید ا‌امه بدم ولی من روز به روز دیوونه تر میشدم براش و کون و رون پر و خوشگلش که انقدر نرم بود از رو شلوار میلرزید راه میرفت ، دیوونم کرده بود و انتظارم به سر رسیده بود
ممنون از دوستان امیدوارم خوشتون اومده باشه
ببخشید طولانی شد

نوشته: دیمان


👍 11
👎 4
42701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

907535
2022-12-21 02:50:40 +0330 +0330

اینجوری تو از سکس لاپایی تعریف کردی انگار هنوز تو کف کوسی
کوس نکردی که بفهمی لذت چیه

0 ❤️

907559
2022-12-21 06:45:43 +0330 +0330

عه، کس خالت که همسنته خط داره، خوب شد که گفتی وگرنه فکر میکردم کس خالت که همست نیست فقط خط داره🤣🤣🤣🤣

2 ❤️

907605
2022-12-21 17:59:26 +0330 +0330

چقدر تاکید کردی جز تو با کسی نبوده چقدر حساسی. و جنده بودن خاله ت

1 ❤️

907623
2022-12-22 00:03:58 +0330 +0330

کسخل خان سکس توی سرویس بهداشتی پارک ؟؟!!! حالت بهم نخورد ؟ خاک برسرت . گرچه داستانت دروغی بیشتر نیست چون سن خانم والده و مادر یزرگت که خاله همسن ترا زاییده حساب کنی میفهمی چه سوتی داده ای برای همین هم بایستی توی مستراح پارک بچسبی به خاله همسنت .

0 ❤️

907656
2022-12-22 03:13:11 +0330 +0330

با این داستان های شهوانی انگار کسخولشون ماییم فامیلو نگاییدیم

1 ❤️

907675
2022-12-22 07:18:54 +0330 +0330

ای تحیرک … متحیرم چه نامم تو و خاله ی همسنت .

1 ❤️

907754
2022-12-22 16:50:42 +0330 +0330

دوست گرامی خواهشا ننویس 👎

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها