ندانسته

1400/08/11

بچه ک بودم ی اتفاق مسیر زندگیمو عوض کرد.
خیلی زود بزرگ شدم و تو این سالا تو تبعیض خانواده و ی جورایی اخته کردنم گذشت ولی متوجه نبودم چون زبونمو بریدن و روح پاکم لکه دار شده بود ولی بازم متوجه نبودم.
ی مستاجر داشتیم سه تا بچه داشت و دختر کوچیکش دو سال از من بزرگ تر بود.
فوق العاده حشری و چش و گوش باز بود، من بازم نمیدونستم.
دوست کمی داشتم و تو مدرسه هرچی میرفتم جلوتر اروم تر میشدم و بیخیال درس میشدم.
دوم راهنمایی تلخ ترین و فراموش نشدنی تر اتفاق زندگیم افتاد.
تو کلاس ردیفای جلو بودم و پشت سریم ی پسر کیر کلفت ک تو کفم بود نشسته بود، من بازم نمیدونستم.
معلم هنرمون ک ادم رها شده ای بود برامون ی پروژه طراحی کرد ک هر گروه تو کلاس باید ی هنری رو خلق میکرد.
هنری ک قرار بود گروه ما طراحی کنه ی مستند بود از افراد بی خانمان ک بریم فیلم بگیریم ازشون و درباره ی زندگیشون تحقیق کنیم و در اخر تو قالب ی مستند رو سی دی رایت کنیم.
من و سامان هم تو گروه همدیگ افتاده بودیم ب همراه اون امیر و یوسف هم بودن ک تو تیم سامان بودن، هنوزم نمیدونستم.
سامان گفت بریم خونه ی ما فکر و ایده هامونو بریزیم رو میز، و هرکی هرکاری از دستش برمیاد انجام بده.
امیر گفت من دوربین فیلمبرداری میارم، هنوزم نمیدونستم.
قرار شد ی روز بعد از ظهر بریم خونه ی سامان
خونشون طبقه دوم بود، از اول پله ها موکت بود تا برسه ب دم در، از همون راه پله ها شروع شد خودشو میمالوند بهم اول جلو ب جلو میمالیدیم ب هم ی حس خوبی داشت و آخرش شرتم خیس میشد.
روز ها همینطوری میگذشت تا اینک ی روز رفتیم تو اتاقش و با کامپیوتر سوپر سفیدبرفی رو بهم نشون داد، دقیقا یادم نمیاد چطوری ولی یوسفو پیچوند و یهو من و اون تنها موندیم.
پرسیدم ازش کجا رفت، گفت خواستم با هم تنها باشیم.
منم ک هنوز نمیدونستم فقط خودمو راحت گذاشته بودم، ولی ی حس قوی بهم میگفت ک این کار اشتباست.
با گوشیش برام سوپر گذاشته بود، گفت نگاه کن، منو ب پهلو چرخوند و شلوارمو کشید پایین، منم تو حال و هوای فیلم بودم و اونم با کیر کلفت و بزرگش از رو شرت فضای کونمو پر کرد و داشت تلمبه میزد، من هنوزم نمیدونستم.
چند دقیقه ای همینطوری داشت تلمبه میزد ک یهو صداش در اومد و لباش اویزون شد ک دیدم شرتش داره خیس میشه، بیشرف انقد زیاد بود ک فکر کردم داره می شاشه…

نوشته: سامان


👍 0
👎 7
15201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

840387
2021-11-02 11:48:59 +0330 +0330

منم نمی دونستم انقدر گفتن کسشعر راحته تا اینکه با شهوانی آشنا شدم!

0 ❤️

840405
2021-11-02 15:52:06 +0330 +0330

داشته میکردت هنوز نمیدونستی 😐
منم نمیدونم تو کونیی😂

0 ❤️

840413
2021-11-02 16:56:25 +0330 +0330

ولش کن تو ندون هنوزم کی به کیه اخه تاریکی تو گوشت بده کار این حرفا نباشه.

0 ❤️